نقد و بررسی روش شناسی مطالعات تطبیقی
گروه: مطالعات تطبیقی
ارائه دهنده: حجت الاسلام دکترفتح الله نجازادگان
ناقد: حجت الاسلاممحمدصادق یوسفی مقدم و حجت الاسلام سیدمحمود طیب حسینی
زمان برگزاری: 1395
استاد نجارزادگان:
همان طور که می دانید تفسیر تطبیقی قسیم تفسیر ترتیبی یا موضوعی نیست چراکه
ما دو نوع تفسیر بیشتر نداریم یا ترتیبی است یاموضوعی و این تفسیر زیر مجموعه آنها
به شمار می آید و شما می توانید تفسیر تطبیقی تان را در بطن تفسیر ترتیبی اجراکنید یعنی مثلا بگوید
بررسی تطبیقی تفسیر سوره حمد ازدیدگاه مفسران شیعه وسنی ومی توانید موضوعی را ازقرآن به صورت تطبیقی کار کنید. به نظر من موضوعات قرآنی از سه حالت خارج نیست یا
تک واژه است مثل رَیب یااصطلاح قرآنی است مثل متقین، مقربین،فاسقین به عنوان نمونه
واژه متقین به معنای مجموعه ای از باورها
ومنش ها وانجام تکالیف است همراه با یک
قدرت بازدارندگی به نام تقوی مثلامی توانید
بگوید بررسی تطبیقی اصطلاح شناسی مقربین ازدیدگاه مفسران و... .
.وجه امتیاز
ارائه مباحث تطبیقی
به نظر ما درجهان
امروز اگر شما حرفی بزنید ونظریه ای ارائه بدهید سریعاً دردهکده ی جهانی منعکس
خواهد شد؛ البته یک راه منطقی برای دفاع معقول و منطقی ازافکار ودیدگاه ها در جهان ارتباطات
بحث تطبیقی است؛ تطبیقی یعنی فرا خواندن شخص روی تشک کشتی ودقیقا با اوبه مصاف
رفتن به صورت کاملا حساب شده ودقیق. خب بدین منظور باید در مباحث تطبیقی دیدگاه ها را به صورت واقع بینانه وژرف دید، تا
اینکه هرکدام از دیدگاه ها که امتیاز بیشتری دارند به صورت منطقی مطرح شوند. به
نظر بنده بهترین راه دفاع از دیدگاه حق مطالعات تطبیقی است. به عنوان نمونه ممکن است شما اعتقاد به دیدگاه خاصی داشته
باشید و دیدگاه مخالف را نقد کنید و این
راه پسندیده ای است ولی اگر می خواهید شفاف تر
حقانیت شیعه را نشان بدهید باید از طریق مباحث تطبیقی وارد شوید چراکه از
این طریق می توان همه اتهام ها وتردیدها را از بین برد. مهم ترین دست آوردی که برای
کار تطبیقی می توان ایجاد کرد راهکاری برای برون رفت ازاتهام ها واختلاف هاست؛
البته گاهی در مباحث تطبیقی مبنای اتهام اختلاف مبنایی است و در اختلاف مبنایی شما نمی توانید کسی را متهم کنید و اگر چنانچه مشکلی
در این زمینه ایجاد شد می توان بحث را از یک مبنای دیگری اغاز کنید. خب همان طور
که می دانید منشا بسیاری ازاتهام ها
واختلاف ها ندانستن دیدگاه طرف مقابل است وما با یک کار تطبیقی می توانیم ببینیم
دقیقا منظورطرف مقابل ما چیست. همچنین خیلی ازاختلاف ها به خاطر اختلاف درمبناست
ودرکار تطبیقی می توان میشه این مبانی را شناخت وحوزه ها را از هم جدا کرد.
پیشینه مطالعات تطبیقی
تاانجا که من اطلاع دارم ومربوط به حوزه ی تخصصی خودم میشود
درتفسیر تطبیقی پیشینه ای نمی شناسم. البته شما می توانید نقاط اشتراک وافتراق فریقین در تفسیر آیات کتاب
خدا ودیدگاه آنها را در همه جا اجرا کنید همچنین به نظر می رسد دربیان وتبیین روایات اهل بیت ودریافت دیدگاه
درست آنها در مورد دوجریان حدیثی یا در مباحث فلسفی وحوزه های گوناگون علوم انسانی
به نظر میرسد که کار تطبیقی امکان پذیر باشد؛ همچنین درهر
کار تطبیقی شما ممکن است دو ره یافت داشته
باشید یکی ره یافت تخریبی که در این رهیافت ممکن است کسی نقاط ضعف را بزرگ جلوه دهد، نقاط قوت را کمرنگ
نشون دهد واخلاق را دراین پژوهش کمتر رعایت کند؛ اما در دیگاه تقریبی دارای نقاط
مشترک فراوانی هستیم که می توانیم از انها بهترین بهره را ببریم.
روش شناسی مطالعات تطبیقی
در هر کار تطبیقی دو گام اساسی باید برداشته شود که یکی
توصیف است و دیگری ارزیابی؛ یعنی ماباید
بلد باشیم به خوبی دیدگاه طرف مقابل را توصیف کنیم و نقاط ضعف و قوت آن را کشف کنیم چون خیلی وقت ها به صورت صریح بیان
نشده و ما باید ان را کشف کنیم؛ در واقع اگر کسی می خواهد در خصوص موضوعی کشف وتبیین وتوصیف داشته باشد باید آگاهی اش از
منابع کار تبلیغی کامل باشد مثلاً باید
منابع تفسیر ی سنی و میزان اعتبار آنها را
بشناسد. همچنین باید روش وگرایش منبع تفسیری مورد نظرمون را بدانیم که با چه روش و گرایشی نوشته شده است. به نظر بنده روش های هم حالا این تو پرانتز سه
تابیشتر نیست یا روش تفسیری قرآن به قرآن است یا روش تفسیری قرآن به سنت است یا
روش تفسیری قرآن به عقل است. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که در تفسیر
تطبیقی با اینکه نقاط اختلاف بین شیعه و سنی وجود دارد ما نقاط اشتراک فراوان هم
داریم و این نقاط اشتراک بعنوان بنیانی
است که می توان بر اساس ان به نتایج درخشانی رسید. به عنوان نمونه در آیه اکمال که
یکی ازآیات ولایت است شما باید نقاط اشتراک شیعه وسنی را خوب بشناسید مثلاً ایه درحجه الوداع نازل شده، در سوره مائده است و ...
. خب این نقاط اشتراک در ارزیابی ها خیلی به ما کمک خواهد کرد.
مهارت های موجود در حوزه مطالعات
تطبیقی
اما در خصوص مهارت های کار تطبیقی باید عرض کنم که بخشی از
کاز تطبیقی شامل مهارت است از جمله: مهارت تنظیم ودسته بندی دیدگاه های شیعه وسنی ،
کشف نقاط اشتراک وافتراق وآنگاه تبیین درست ازادله فریقین. به عنوان نمونه در مورد
بررسی تطبیقی تفسیر آموزه های امامت از دیدگاه شیعه و سنی دیدگاه های گوناگونی در
این خصوص و جود دارد که برخی از این دیدگاه ها اختصاصی و برخی هم مشترک است که
باید در مباحث مربوط به امامت مورد توجه یک پزوهشگر قرار گیرد. یا مثلاً در آیات
ولایت شما اشتراکاتی پیدا می کنید که ادله
ان باید به صورت مجزا بررسی شود چراکه در ارزیابی ها مفید خواهد بود یا اینکه شما
ممکن است درارزیابی به این نتیجه برسید که
دیدگاه شیعه درست است نه اهل سنت و باید
خودتان دیدگاه خاصی ابداع کنید یا به این
نتیجه برسید که اینها اختلافشان لفظی است . به عنوان نمونه در بحث رؤیت حق تعالی بسیاری
از اختلاف های ما با سنی اشعری یا باسنی معتزلی در تفسیر آیات رؤیت لفظی است و اختلاف مبنایی
نداریم.
نقش کلام وحی در مطالعات تطبیقی
اما در خصوص ارزیابی مطالعات تطبیقی باید عرض کنم که این
محور نیز مبتنی بر چند توانمندی علمی ومهارتی است و کسی که می خواهد وارد تفسیر
تطبیقی بشود باید یک اشراف نسبی به کل معارف قرآن داشته باشد و هر چه این اشراف
بیشتر باشد در ارزیابی این این شخص قوی تر و توانمندتر عمل خواهد کرد و به حقایق نزدیک تر خواهد شد؛ البته کار ساده ای هم انصافا نیست چراکه اشراف نسبی به
کتاب خدا مستلزم تلاوت پی در پی از کتاب خداست. در واقع فرد پژوهشگر این قدر بااین کتاب باید ممارست داشته باشد تا
بتواند از کتاب خدا تا ان جایی که میشود
حقایق را استنتاج کند. همچنین کسی که می خواهد در تفسیر تطبیقی کار کند باید
ازمبانی تفسیری و روش تفسیری قرآن به قرآن
وآسیب های تفسیری آن کاملا آگاه باشد
چراکه روایاتی که از صحابه در تفسیر قرآن آورده می شود حجیت شان کامل نیست. به عنوان نمونه یک فرد
صحابی ممکن است در مورد شان نزول یک ایه صحبت کند ولی اوقات این فرد ممکن است یک اصطلاح قرآنی را برای ما معنا کند که در این
جا مساله اختلاف مبنا مطرح می شود؛ در هر صورت در روایات شما کمتر می توانید مانور بدید و وقتی
می خواهید ارزیابی کنید مجبورید بیشتر بروید سراغ خود قرآن و برای اینکه دیدگاه
قرآن راکشف کنید باید راه تفسیر قرآن به قرآن روخوب بلد باشید، در تفسیر قران به
قرآن هم به نظر من انسان باید 15 الی 20 سال باید کار کند تا
اینکه قدرت ارتباط اجزا ایات را داشته باشد. اما نکته ای که در اینجا لازم به ذکر
است اینکه اگر وارد مقام ارزیابی می شوید باید اشراف نسبی به خطوط کلی و دیدگاه
های تفسیری فریقین داشته باشید مثلاً فرض بفرمایید در مذهب شیعه عقل نظری و عملی
دارای ارزش می باشد یا در نزد اهل سنت خصوصاً مذهب اشعری عقل در حاشیه قرار دارد
یا مثلاً شیوه تفسیر علامه قرآن به قرآن
است یا مثلا مرحوم فیض کاشانی تفسیر به روایت است یا تفسیر سید حیدر آملی تفسیر
عرفانی است.
استاد یوسفی مقدم:
محورهای نقد
بنده در چند محور سخنان اقای نجار زادگان را نقد می کنم که
عبارتند از: تعریف، قلمرو، هدف و رهیافت.
خب در تعریف اقای دکتر دیدگاه مفسران شیعی وسنی را مطرح کردند که به نظرم
تعریف جامعی نیست همان طور که می دانید بحث موضوعات محتوایی اختصاص به مفسران
ندارد بلکه غیر مفسران هم به موضوعات
فریقین وارد شده اند مانند مستشرقان و کسانی
که بالاخره نگاه الحادی دارندخب اینها مفسر نیستتند ولی به موضوعات قرآنی ورود پیدا
کردند. بنابراین ما باید بحث مطالعات
تطبیقی تفسیری را اعم از نگاه مفسران شیعه وسنی تعریف کنیم تا شامل موضوعاتی بشود
که غیر شیعه وسنی نیز به ان ورود کرده اند.
قلمرو بحث
در قلمرو ما انتظار داشتیم که حاج آقا بفرمایند
که ورود به بحث مطالعات تطبیقی در حوزه ی قرآن با چه عنوان کلی مطرح می شود به
عناون نمونه ما مثلا منهج قرآن به قرآن یا منهج قرآن به روایات یا منهج قرآن به
عقل داریم. همچنین اسلوب مختلفی ک هدر اینجا مطرح می شود مانند اسلوب ترتیبی ،
اسلوب موضوعی ، اسلوب ترکیبی و ... . خب مطالعات تفسیری از چه عنوانی استفاده کرده
است و ما از چه عناوینی می توانیم به فعالیت های حوزه علوم قرآنی ومعارف
قرآنی بپردازیم این رو حاج آقا بیان
نفرمودند که نیازمند این هستیم که اشاره بفرمایند به این مساله ودیدگاه خوشون را
بیان کنند. در بحث قلمرو باز این سوال رو من خدمت حاج آقامطرح میکنم که شما نتیجه
ی فرمایشاتتان در بحث هایی که فرمودید برای قلمرو بیشتر برگشت می خورد به موضوعاتی
که به صورت مصرح در قرآن از انها نام برده است و این موضوعات اعم هستند ازا ینکه
موضوع باشند یا اصطلاح. همچنین شما جایی
برای جامعه معاصر برای عرضه به قرآن در اینجا
باز نکردید چون واژه استنتاج وموضوعاتی که
فرمودید گویا اصطلاحات یا موضوعاتی قرآنی هستند که ما از بیرون به قرآن عرضه می کنیم. اما موضوعات
ومسایل امروز جامعه ی بشری که در قرآن وجود ندارد ولی مامیخواهیم این موضوعات رو
به قرآن عرضه بکنیم وحکم این موضوعات رو ازقرآن استخراج بکنیم حالا به هر شیوه ی
دیگری مثلاً به تنقیح مناط بتوانیم احکامش
را از موضوعات استخراج بکنیم خب موضوعات
شما نه موضوعات انتزاعی اند و نه موضوعات
مصرح در قران؛ بلکه موضوعاتی هستند بیرون نیاز جامعه ی امروز ما که می خواهیم انها
را به قران عرضه کنیم.
هدف بحث
اما در بحث هدف هم اگر شما در تعریف تفسیر تغییر ایجاد می کردید
براساس پیشنهادات و انتقاداتی که به عمل آمد بهتر بود چراکه هدف فقط بحث افتراق
فریقین نیست حالا می خواهد یک مفسر این بحث را مطرح کرده باشد یا اینکه محقق خاصی به آن پرداخته باشد. بحث دیگری که
اینجا باید خدمتتان عرض کنم، بحث رهیافت هاست؛ البته من در اینجا به بحث فلسفه ی نامگذاری رهیافت نمی پردازم ولی
مناسب بود که حاج آقا این را بیان می کردند که چرا در مباحث رهیافت به دو رویکرد
تقریبی و تخریبی پرداخته اند و این اصطلاح را دراینجا باید تشریح می کردند؛ البته
ذکر این نکته لازم به ذکر است که حصار
رهیافت به تخریب وتقریب خلاف مطالعات تطبیقی است چراکه تخریب قطعا غیرعقلایی
است و رهیافت تقریب هم در تطبیق به نظر من رهیافت مناسبی نیست هرچند ممکن است نتیجه اش تقریب باشد
پس بنابراین انحصار رهیافت به اینکه
تقریبی باشد و یا تخریبی اساسا نمی تواند معیار مناسبی دررهیافت مطالعات تطبیقی
باشد بلکه رهیافت همان کشف حق است هر چند کشف حق ممکن است نتیجه اش تخریب هم باشد.
دکتر طیب حسینی
ضرورت نظام مند کردن مطالعات تطبیقی
نکته ای که ایشان
روی آن تاکید کردند به عنوان نظام مند کردن مطالعات تطبیقی سخن درست و بجایی است چراکه
ما امروزه به همان اندازه ای که نیاز داریم تفسیر تطبیقی رو ترویج بدهیم نیازمندیم
ان را نظام مند و روش مند معرفی کنیم؛ اما مساله ای که
در اینجا مطرح است اینکه متاسفانه تفسیر
تطبیقی در حوزه ی ما بیمار متولد شد و همین طور بیمار گونه هم در حال رشد می باشد.
بسیاری از آثاری که الان به نام تفسیر و مطالعات تطبیقی در مجلات علمی و پژوهشی منتشر میشود بعضا اصلا
بحث تطبیقی نیست . به عنوان نمونه مقاله ای در یکی از مجلات معتبر دیدم به نام بحث تطبیقی در مورد آیه ای از منظر سید
قطب و علامه طباطبایی. خب در کل مقاله ی 20 صفحه ای فقط یک صفحه یا یک صفحه و نیم سخنی
رو از مرحوم علامه وسید قطب در این مقاله امده بود بدون هیچ نقدی در این خصوص که
منسب یک مجله پژوهشی نیست. نکته دیگری که در اینجا باید عرض کنم اینکه این طرح واره ای که جناب دکتر ترتیب دادند بیشتر
ناظر به کلیات بحث است و نیاز به تکمیل دارد؛ البته بعضی از نقد هایی که جناب آقای یوسفی مقدم عرض
کردند بنده هم موافق هستم؛ مخصوصا این جمله ی اخیری که مطرح شد در تفسیر تطبیقی باید
گفت که اینها رهیافت نیستند. اصولاً تقریب ممکن است دارای فایده باشد ولی غرض
نباید باشد چراکه غرض در مطالعات غرض تطبیقی همان طور که اشاره کردند باید کشف حق
باشد یعنی کشف یا ارائه ی یک فهم صحیح تر از یک آیه یا یک واژه ی قرانی و موضوعی که خواستگاهش قران
است. کشف نظر و فهم صحیح یا ارائه ی فهم
صحیح باید غرض تفسیر تطبیقی باشد چراکه تخریب اصولا آسیب است و اگر کسی تفسیر تطبیقی نوشت و دیگری آن را تخریب کرد اصلا نباید
نام تفسیر تطبیقی بر آن گذاشت و این یک
تفسیر مذهبی است نه تطبیقی؛ خب همان طور که عرض کردم تقریب ممکن است دست آورد و فایده ی تفسیر تطبیقی باشد اما نباید
تمام غرض باشد چراکه تمام تمرکز یک محقق تطبیقی باید این باشد که یک فهم ویک
برداشت صحیح درباره یک آیه، سوره و یا یک
دیدگاهی در قران ارائه بدهد.
لزوم تمایز بین تفسیر مذهبی و تفسیر
تطبیقی
به نظرم اولین کاری
که ما در تفسیر تطبیقی انجام می دهیم این است که باید بین تفسیر مدهبی و تفسیر تطبیقی تفاوت قائل
بشویم. خب همان طوری که اشاره کردم بخش
زیادی از کارهایی که در حوزه ی کلام و فقه بین شیعه و سنی انجام میگیرد تفسیر مذهبی است نه تفسیر تطبیقی؛ اما فرقی که
بین این دو وجود دارد این است که در تفسیر
مذهبی سرانجام دیدگاه و مذهب محقق ثابت می شود ولی در تفسیر تطبیقی ممکن است خود
مذهب محقق نیز به نقد کشیده شود. نکته دیگری که قابل عرض است اینکه باید
بین مطالعه تطبیقی و تفسیر تطبیقی تفکیک کرد و فرق گذاشت چراکه در مطالعه ی تطبیقی
شما می ایید دیدگاه های دو گروه یا دو فرد
یا دو کتاب را در علم کلام یا در فقه بررسی می کنید و دیدگاه ها و ادله شان را در
مورد یک مفهوم قرانی یا یک آیه ی قران به
درستی توصیف می کنید و نقاط اشتراک و افتراق آن را توضیح می دهید و ادله شان رو بیان می کنید و در
اخر کار هم با ارائه یک نتیجه ی و داوری صریح یا پنهان ذهن مخاطب را به سمت یکی از دو دیدگاه هدایت می
کنید. در واقع در مطالعه ی تطبیقی شما عمل تفسیر انجام نداده اید بلکه امده اید
عمل تفسیری یک مکتب را با عمل تفسیری یک مفسر با هم مقایسه کرده اید. اما در مورد
پیشینه مطالعات تطبیقی باید عرض کنم که مطالعات تطبیقی به شکل روشمند و دقیق ابتدا در
حوزه ادبیات انجام گرفت؛ البته کتاب ها در
حوزه ی ادبیات تطبیقی در ایران زیاد است
عرب ها هم کتاب زیاد دارند اما در اسلام ما هم می توانستیم مطالعات تطبیقی داشته
باشیم که الگوی خوبی در تفسیر باشد ولی متاسفانه این مدل
الگو شکل نگرفت. به عنوان نمونه در قرن چهارم
هجری تمیم ابن بشر عاملی را داریم که کتابی نوشت به نام الموازنه بین ابوتمام
والبهطری. ایشان آمد شعر های ابو تمام را
با شاگردش بهطری مقایسه کرد تا دو گروه از ادبا که عده ای طرفدار ابوتمام بودند و
عده ای طرفدار بهطری بین این دو داوری کنند تا بهترین کتاب شعر را انتخاب کنند. در
هر صورت این الموازنه ای که ابو بشر عاملی نوشت یکی از بهترین مطالعات تطبیقی است که می تواند
بهترین الگوی ما برای تطبیقات در ادبیات باشد. خب سنی ها به دلیل اینکه شیعه را رقیب
خودشان در این عرصه نمی دیدند خودشان را
میدان دار حوزه ی تفسیر می دانستند که به این خاطر بحث های تطبیقی خودشان را بین شیعه و سنی مطرح نکردند بلکه آن را در
تفاسیر خودشان ارائه کردند مثلا تفسیر کبیر فخر رازی را با کشاف زمخشری تطبیق
کردند یا تفسیر کبیر فخر رازی را با یک تفسیر همفکر خودش که متاثر از اوست مطرح
کردند و ... . در هر صورت مطابقت ها را در حوزه های داخل مذهب خودشان مطرح کردند.
اما مقایسه ای که بین دو مکتب تفسیری، دو روش تفسیری یا دو مفسر از یک مکتب که در
دو زمان یا در دو محیط جغرافیایی زندگی می کردند و دست آورد ها و نتایج تفسیرشان
متفاوت بوده این مقایسه ها عمدتاً در حوزه تفسیر تطبیقی و یا حوزه های دیگر مطرح
می شد. اما انچه که اقای دکتر در مورد عدم پیشینه تفسیر تطبیقی بین شیعه و سنی در حوزه ی بحث های کلامی فرمودند به نظر مشکل
است چراکه یکی از اشکالاتی که می تواند به
این طرح وارد بشود این است که تفسیر تطبیقی در این نوشته محدود به مباحث کلامی شده
است در صورتی که همانطور که آقای یوسفی مقدم فرمودند حوزه های تفسیر تطبیقی به
نظرم بسیار گسترده تر از این مباحث می باشد.
لزوم ریشه یابی مباحث تطبیقی
موضوع دیگری که به
نظرم خیلی مهم و اساسی است این است که ما باید بحث های تطبیقی را ریشه یابی کنیم و منظورم از
این ریشه ها و سرچشمه ها روایات صحابه و تابعین ازیک طرف و روایات اهل بیت از طرف
دیگر است. به نظرم در بحث های تطبیقی ما روایات اهل بیت را در فضایی که صادر شده اند بپذیریم و آنها را ناظر به روایات صحابه و تابعین قرار
بدهیم و از نو بازاندیشی و تحلیل کنیم و از
این طریق بخشی از اختلافات رو حل کنیم. اگر مطالعه ی تطبیقی به صورت صحیح انجام بگیرد خیلی از دیدگاه های تفسیری اهل سنت که ما الان
اعتقاد داریم که برداشت هایشان نادرست است از این طریق اصلاح خواهند شد. به عنوان
نمونه در تفسیر حروف مقطعه دیدگاه شیعه این است ک هاین حروف رمز و اسراری است بین
خدا و پیامبر و اهل بیت ولی بهترین و مشهورترین نظریشون این است که اینها اسراری
است که خدا به خودش اختصاص داده است و حتی پیامبر هم از انها آگاهی ندارد. ما وقتی
این نظریه را مورد بررسی قرار دادیم به
این نتیجه می رسیم که دیدگاه های بعدی که از اهل سنت در این خصوص مطرح شده از این
نظریه نشات گرفته است. با این حال می توان گفت ک هدیدگاه های بعدی اهل سنت که در
این خصوص مطرح شده یک نوع سو برداشت و فهم
نادرست از این نظریه بوده و با اینکه یک
تبیان نادرست و اشتباهی در این خصوص پایه
گذاری شده است برخی از دانشمندان اهل سنت مانند سیوطی از این برداشت استفاده کرده
و مبنای بسیاری از تالیفات قرار گرفته است؛ در حالی که اگر این سخن و خطای فهم را
شما ریشه یابی کنید چه بسا ممکن است کل این جریان
و نظریه زیر سوال برود.
مبانی تفسیر تطبیقی
اخرین نکته ای که لازم
به عرض می دانم بحث مبانی تفسیر تطبیقی است. به نظر بنده یک چالشی در بحث مبانی وجود دارد به این صورت که
که با تعریف هایی که که در ادبیات فارسی، غربی ها مطرح کردند همان بحث روش مندی است که اقای دکتر مطرح کردند و ما نمی توانیم یک
تفسیر تطبیقی صحیح انجام بدهیم چراکه اگر هر یک طبق مبانی خودشان وارد بحث می شوند
و مبانی دیگری را قبول نداشته باشند ورود به بحث تفسیر تطبیقی امکانپذیر نیست. در
هر صورت به نظرم در تفسیر تطبیقی چاره ای
نیست که باید سراغ مبانی مشترک برویم و بحث را روی مبانی مشترک سوار کنیم بدین ترتیب که
موقتاً دست از روایات اهل بیت برداریم و انها
هم دست از حجیت صحابه و تابعین بردارند ؛
البته در حجیت تعبدی ما در تفسیرمان حجیتی برا ی صحابه و تابعین قائل نیستیم، اما
به عنوان کارشناسان نزدیک به عصر نزول حرف ان ها درست است و ما باید به روایاتی که نزدیک به عصر نزول صادر شده و ناظر به واقعیات اجتماع است نگاه کنیم.
پرسش و پاسخ
آیا قواعدی که برای
تفسیر تطبیقی ارائه فرمودید شامل تطبیق بین آیات قران و یافته های روانشناسی یا
جامعه شناسی هم می شود یا صرفا ناظر به بحث های تطبیقی بین تفاسیر است؟
نکته ای را جناب
دکتر طیب حسینی فرمودند و آن اینکه بین
مطالعه ی تطبیقی با تفسیر تطبیقی تفاوت هست؛ البته این تفاوت خیلی برای من مشخص نیست و اگر آقای دکتر توضیح بفرمایند فکر می کنم بهتر
باشد.
نکته دیگر اگر در
مورد روش شناسی مطالعات تطبیقی اطلاع رسانی شود و وجه تمایز ان با تفسیر تطبیقی
مشخص شود خیلی مناسب به نظر می رسد.
در مورد نقدهایی که
مطرح شد با دو دیدگاه تقریبی و تخریبی می توان آنها را بررسی کرد. نگاه تخریبی
یعنی اینکه چیزی را ببینید و آن را بزرگتر از حد طبیعی نشان دهید ام از دیدگاه
تقریبی باید عرض کنم که اشکالات طرح شده وارد نیست چراکه منجر به یکسری از
اختلافات لفظی می شود که از دایره بحث بیرون است. ببینید کار تطبیقی در جایی اتفاق
می افتد که یک جریان تولید شده باشد و اگر جریانی تولید نشده باشد این کار تطبیقی به یک کار معیار سنجی و حتی نقد و
ارزیابی تبدیل خواهد شد. به عنوان نمونه بین دیدگاه شیعه در آیات ولایت با مستشرقان ،یک
جریان سازی در کار تفسیر نیست و شما می توانید
دیدگاه این دو گروه را در مورد آیات صفات و نقد آنها بررسی کنید. یا مثلاً بررسی
تطبیقی یک کتاب در مورد خانواده در قرآن با دیدگاه علامه طباطبایی ، اشتباه است چون علامه
که در مورد خانواده در قران می نویسند، مطابق
یک جریان تفسیری آن را توضیح می دهند. در
هر صورت کار تطبیقی دارای ویژگی های خاصی است و مبانی و آثار و جریان های آن باید
مورد بررسی قرار گیرد. مساله دیگر اینکه از نظر بنده بسیاری از اختلافات شیعه و
سنی به خاطر این است در تفسیر قرآن به صورت قرآن به قرآن عمل نمی شود چراکه اگر
کسی با این روش موفق شود در تفسیر تطبیقی کار کند تا هفتاد درصد می تواند این
اختلافات را بر طرف کرده و حقیقت را کشق کند.