اهل بيت در آيه تطهير كيانند؟( بخش دوم)

پدیدآورمحمدابراهیم جناتی

نشریهفرهنگ کوثر

شماره نشریه17

تاریخ انتشار1388/10/13

منبع مقاله

share 973 بازدید
اهل بيت در آيه تطهير كيانند؟( بخش دوم)

استاد محقق محمدابراهيم جناتى
منظور از اهل بيت در آيه كريمه

اينكه آيه تطهير و احاديث فضيلتى بس بزرگ رابراى اهل بيت‏بيان داشته است، مورد قبول اماميه و اهل سنت مى‏باشد، ولى درتعيين مصداق آن دو نظريه وجود دارد: اماميه معتقدند كه اين فضيلت‏بزرگ و اين‏ويژگى برجسته از آن كسانى است كه داراى مقام عصمت‏باشند، يعنى امامان‏معصوم(ع) و فاطمه زهرا(س) كه اهل بيت رسالت و امامتند.
ولى گروهى از اهل سنت‏به لحاظ نقطه نظرهاى عقيدتى خويش گفته‏اند كه منظور ازاهل بيت زنان پيامبر(ص) مى‏باشد و اين آيه در شان آنان نازل گشته است.
اين ادعا نقدپذير است، زيرا اراده تكوينى خداوند از مراد، تخلف نمى‏كند، امادر مورد برخى از زنان پيامبر شاهد خالفت‏با امر و نهى خدا هستيم. و تاريخ‏نشان مى‏دهد كه پس از وفات رسول خدا(ص) عايشه بر خلاف توصيه پيامبر(ص) و تصريح‏قرآن كه فرموده است: «و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهليه الاولى‏» ازمكه مكرمه براى جنگ با امام على(ع) لشكركشى كرد و جنگ جمل را به راه انداخت‏و پس از كشته شدن هزار نفر در اين نبرد مغلوب گرديد و حضرت او را به مدينه‏بازگردانيد.
و اين تنها خلاف و مشكلى نبود كه از وى سر زد، او در زمان خلافت‏عثمان از سرسخت‏ترين دشمنان عثمان بود و مردم را عليه او تهييج مى‏كرد وپيراهن رسول خدا را به مردم نشان مى‏داد و مى‏گفت هنوز پيراهن پيامبر نپوسيده‏است در حالى كه عثمان سنت رسول خدا را از ميان برده است. عايشه هثمان را بدمعرفى كرد و حتى قتل او را لازم مى‏دانست و براى اعتراض به حكومت عثمان بود كه‏از مدينه به مكه رفت. و در آنجا خبر كشته شدن عثمان را به او دادند و او به‏گمان اينكه پس از عثمان، طلحه خليفه خواهد شد با خوشحالى به مدينه بازگشت‏ولى هنگامى كه ديد مردم با على(ع) بيعت كردند به شدت نگران گرديد و سوگندياد كرد كه عثمان مظلوم كشته شد و پرچم خون‏خواهى عثمان را به منظور مبارزه‏با خلافت على(ع) برافراشت. در هر حال با توجه به لزوم تناسب بين ظلم و موضوع‏احتمال اينكه مراد از اهل بيت در آيه زنان پيامبر و يا آنكه مراد همه كسانى‏باشند كه در خانه آن حضرت و تحت تكفل او زندگى مى‏كردند باشند ناتمام به نظرمى‏آيد زيرا آنچه كه از منابع و پايه‏هاى شناخت‏به دست مى‏آيد اين است كه آنان‏مورد اعتماد و پيروى از آنان خطا و ضلالت و گمراهى را به دنبال ندارد پس بايدآنان از كسانى باشند كه بگونه كامل از فرامين وحى آگاهى و از هر گونه خطا وعصيان و اشتباه مصونيت داشته باشند و اين ويژگيها در همه افراد خانواده‏پيامبر وجود نداشت‏بلكه در افراد خاصى وجود داشت.
ظاهرا اولين كسى كه نظريه‏ياد شده را در اهل سنت ابداع كرد «عكرمه‏» و مقاتل بوده است. علامه واحد مى‏گويد: عكرمه در بازار صدا سر مى‏داد و مى‏گفت آيه تطهير در باره‏زنان پيامبر نازل شده است.
در تفسير الدر المنثور آمده است كه عكرمه گفت: هر كس حاضر باشد با او مباهله‏خواهم كرد كه آيه تطهير در باره ازواج رسول(ص) نازل شده است.
از شيوه‏هاى مختلف كار او كه در مان مردم فرياد مى‏زد آيه تطهير در باره زنان‏پيامبر فرود آمد و يا مردم را به مباهله مى‏خواند چنين استنباط مى‏شود كه اين‏نظريه در ميان مسلمين شناخته شده نبود، و مردم عقيده‏اى غير از عقيده اوداشتند و بدين جهت جلال‏الدين سيوطى در تفسير الدر المنثور مى‏گويد عكرمه به‏مردم مى‏گفت: مراد از آيه تطهير و اهل بيت آن چيزى نيست كه شما فهميده‏ايدبلكه مراد زنان پيامبر است.
اهل رجال در كتابهاى خويش او را يكى از معاندان اميرالمؤمنين(ع) دانسته‏اند ودر باره او گفته‏اند كه احاديث زيادى را جعل كرده و به ابن‏عباس نسبت داده است‏و احتمال مى‏رود كه همين حرف او نيز از جعليات خود او باشد.
تمسك و اعتماد به قول كسانى چون عكرمه و مقاتل با وجود اخبار معتبر و قابل‏اطمينانى كه عليه نظريه آنان وجود دارد، جايى نخواهد داشت.
در تفسير طبرى از ابوسعيد خدرى نقل شده كه رسول خدا فرمود آيه تطهير دربارءه پنج نفر نازل شد، من و على و فاطمه و حسن و حسين. از ام‏سلمه و عايشه وعمر بن‏ابى سلمه روايت‏شد كه آيه انما يرى الله الخ در خانه ام‏سلمه نازل شد وپيامبر على و فاطمه و حسن و حسين را طلب كرد و آنها را در زير كسا قرار دادو پوشيده شدند سپس فرمود اينان اهل بيت من مى‏باشند كه خداوند رجس و پليدى رااز آنها از بين برد و آنها را پاك و پاكيزه قرار داد.
در تفسير الدر المنثور از ابن‏عباس نقل شده كه رسول خدا مدت نه ماه هر روز به‏هنگام وقت نماز به درب خانه على مى‏آمد و مى‏فرمود: «السلام عليكم و رحمه الله‏و بركاته، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا الصلاه‏يرحمكم الله كل يوم خمس مرات‏».
در كتاب مذكور از ابوسعيد خدرى نقل شده كه پيامبر(ص) چهل روز بر درب خانه‏فاطمه مى‏آمد و سلام و رحمت‏خدا را براى اهل بيت آرزو مى‏كرد و مى‏فرمود: «انمايريد الله ليذهب عنكم الرجس (اهل البيت) و يطهركم تطهيرا انا حرب لمن حاربتم‏و سلم لمن سالمتم ...»
در شواهد التنزيل حسكانى از جامع تميمى نقل شده كه‏من و مادرم نزد عايشه رفتيم، مادرم از او در باره على پرسيد، عايشه گفت: چه‏گمان مى‏برى به مردى كه فاطمه همسر و حسن و حسين دو فرزند اويند، من به چشم‏خود شاهد بودم كه رسول خدا آنها را با پارچه‏اى پوشانيد و فرمود: خدايا اينهااز اهل بيت من هستند «اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا».
در همان كتاب از ام‏سلمه روايت‏شده كه آيه تطهير در خانه من بر پيامبر(ص)نازل گشت، هنگانى كه رسول خدا بود على و فاطمه و حسين و حسين نيز در كنار اوبودند و من بر درب خانه ايستاده بودم و گفتم اى رسول خدا آيا من از اهل بيت‏تو نيستم؟ حضرت فرمود: خير، تو از همسران پيامبرى.
اين گونه روايات و مضامين در كتب اهل سنت‏بسيار است كه پرداختن به آنها مجال‏وسيعى را مى‏طلبد، و ما به همين چند نمونه اكتفا مى‏كنيم.

شبهه وحدت سياق

يكى از شبهاتى كه در مورد آيه تطهير مطرح شده و سبب گرديده‏كه برخى گمان برند منظور از اهل بيت زنان پيامبر هستند، مساله رعايت وحدت‏سياق آيات مباركه‏اى است كه آيه تطهير را دربرگرفته است. برخى معتقدند آيات مذكور قطعا در مورد زنان پيامبر نازل شده، زيرا يكنواختى‏و وحدت سياق آيات مقتضى است كه آيه تطهير نيز در شان آنها باشد.
مطلبى كه در رفع و دفع اين شبهه مى‏توان آورد اين است:
اولا، در كلام عرب لفظ اهل بر ازواج اطلاق نمى‏شود، مگر از باب مجاز، و روايات‏نيز همين شيوه عرفى را مى‏رساند.
در صحيح مسلم، باب فضائل على، چنين آمده: «ان زيد بن‏ارقم سئل عن المرادباهل البيت، هل هم النساء، قال لا وايم الله، ان المراءه تكون مع الرجل،العصر من الدهر ثم يطلقها فترجع الى ابيها و قومها.» از زيد بن‏ارثم سؤال شداز اينكه منظور از اهل بيت چه كسانى‏اند آيا منظور زنان پيامبر مى‏باشند درپاسخ گفت نه به خدا قسم زن با همسرش در قمستى از زمان زندگى مى‏كند و بعد كه‏او را طلاق داد به نزديك خانواده‏اش برمى گردد.
از ام‏سلمه نقل مى‏كند كه گفت: «نزلت هذه الايه فى بيتى ... و فى البيت‏سبعه‏جبرئيل و ميكائيل و على و فاطمه و الحسن و الحسين و انا على باب الباب. قلت‏اءلست من اهل البيت؟ قال انك على خير انك من ازواج النبى‏». اين آيه در خانه‏من فرود آمد در وقتى كه در آن هفت جبرئيل، ميكائيل، على، فاطمه، حسن و حسين‏در اينجا بودند و من بر درب خانه بوده‏ام گفتم آيا من از اهل بيت نيستم درپاسخ آمده تو از همسران پيامبر و بر خير و صلاحى.
ثانيا، اگر از جواب نخست چشم‏پوشى كنيم و فرض را بر اين بگذاريم كه كلمه اهل‏شامل همسران نيز مى‏تواند بشود، ولى با توجه به اينكه هيچ يكى از زنان پيامبرادعا نكرده‏اند كه آيه تطهير در باره آنها نازل شده بلكه كسانى چون ام‏سلمه‏تصريح كرده‏اند كه آيه در باره على و فاطمه و حسن و حسين نازل گشته است، لذاجايى براى توهم مذكور باقى نمى‏ماند، زيرا اگر اين آيه در شان همسران رسول‏خدا نازل شده بود، اهميت آن سبب مى‏شد كه ايشان همواره آن را در فضيلت‏خوديادآور شوند و از اين شايستگى بزرگ غفلت نورزند.
در صحيح مسلم روايتى از عايشه نقل شده است كه گفت: «خرج النبى(ص) غداه وعليه مرط مرحل من شعرا سود فجاء الحسن بن‏على فادخله ثم جاء الحسين فدخل معه‏ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء على فادخله ثم قال انما يريد الله ليذهب عنكم‏الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»
يك روز صبح پيامبر (از خانه) خارج شد وعبائى كه از موى سياه بافته شده و داراى رنگهاى مختلفى بود بر تن اشت‏حسن‏بن‏على آمد او را (رسول خدا) در زير عباى خود جا داد پس از وى حسين آمد او رانيز در زير عبا قرار داد آنگاه فاطمه وارد شد او را نيز در زير عبا داخل‏نمود سپس على آمد او را نيز در زير عبا داخل نمود و فرمود انما يريد الله‏ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.
البته در زمينه حديث كساء تعبيرات ديگرى نيز هست و جالسان ديگرى نيز نقل شده‏است كه از جهت‏سند ضعيف و از نظر محتوا مخدوش است.
ثالثا، تمسك به وحدت سياق براى فهم آيه در صورتى صحيح است كه نصى در كارنبايد و با بودن نص قابل اعتماد، تكيه كردن بر سياق آيات باطل و اجتهاد دربرابر نص است.
رابعا، تمسك به وحدت سياق در كلامى جاى دارد كه كلام داراى پيوستگى قطعى باشد،اما با توجه به اين كه آيات قرآن بر اساس شان نزول و يا ترتيب نزول جمع‏آورى‏نشده است لذا تمسك كردن به سياق آيات مجالى ندارد.
و نكته‏اى كه عدم پيوستگى آيه تطهير با قبل و بعد از آن را تاييد مى‏كند،ضمايرى است كه در آيات مذكور به كار رفته، زيرا آياتى كه به همسران نبى(ص)مربوط مى‏شود دربردارنده ضماير جمع مونث است، مانند «فى بيوتكن، لستن، ان‏اتقيتن، فلا تخضعن، قلن و ...» در حالى كه ضماير آيه تطهير به صورت جمع مذكر«عنكم، يطهركن‏» آمده است.
ممكن است گفته شود كه اگر آيه تطهير از آيات قبل و بعد به كلى تجزيه شده‏بود، جدايى آيه تطهير از آيات قبل و بعد را نزديكتر به قبول مى‏ساخت، ولى‏مى‏بينم كه آيه تطهير يك آيه كامل و مجزا نيست و بخشى از آيه را تشكيل مى‏دهد،در حالى كه صدر آيه بلكه بيشتر آيه در مورد زنان پيامبر است و اگر با اين‏وصف بخواهيم بخش دال بر تطهير را جداى از صدر آيه بگيريم، مستلزم استطراديعنى وجود كلامى بيگانه و بى‏تناسب در بين كلامى ديگر است و استطراد خلاف‏فصاحت است.
اين بيان نيز قابل پاسخ است، زيرا: اولا استطراد در همه جا خلاف‏فصاحت نيست و ثانيا، در آيات ديگرى از قرآن نيز استطراد به چشم مى‏خورد:
در قرآن كريم آمده فلما راى قميصه قد من دبر قال انه من كيدكن ان كيدكن‏عظيم يوسف اعرض عن هذا كه جمله (يوسف اعرض عن هذا) استطراد است و نيز درقرآن كريم آمده قالت ان الملوك اذا دخلوا قريه افسدوها و جعلوا اعزه اهلهااذله و كذلك يفعلون و انى مرسله اليهم بهديه فناظره بم يرجع المرسلون. دراين آيه صدر و ذيل آن نقل قون بلقيس است ولى جمله (و كذلك يفعلون) استطراد وتاييد خداوند است و اما در آيات مورد بحث از آنجا كه روى سخن با زنان‏پيامبر بوده و اين احتمال مى‏رفته كه خطاب مذكور متوجه اهل بيت نيز باشدخداوند با جمله‏اى كوتاه حساب و مقام اهل بيت را از زنان پيامبر جدا ساخته وعظمت و رفعت‏شان و عصمت ايشان را يادآور شده است و اين غرضى است عقلانى كه‏استطراد را موجه مى‏سازد و مخل به فصاحت نيست.

پاسخ به يك پرسش

چرا ياران پيامبر اكرم از آن حضرت در باره اهل بيت(ع)نپرسيدند و حضرت به تفصيل پاسخ نداد؟
بعد از بررسى در احاديث‏به خصوص حديثى كه مى‏گويد چهل روز رسول خدا به درب‏منزل فاطمه مى‏آمد و سلام و رحمت‏خدا را براى آنها آرزو مى‏كرد: اين به دست‏مى‏آيد كه اهل بيت در نزد صحابه و ياران امرى بود معلوم و نيازى به سؤال‏نبوده است.
و نيز آيه مباهله كه نشان مى‏دهد پيغمبر(ص) در مراى و مسمع امت وصحابه على و فاطمه و حسن و حسين را به عنوان اهل بيت‏خود براى مباهله برد وسپس جبرئيل آيه مباهله را در شان پيغمبر و اهل بيت‏بر پيغمبر فرود آورد.
مسلم بن‏حجاج نيشابورى مى‏گويد هنگامى كه اين آيه: فقل تعالوا ندع ابناءنا واءبنائكم و نساءنا و نسائكم، فرود آمد، رسول خدا على و فاطمه و حسن و حسين‏را خواست و فرمود: «اللهم هئولاء اهلى‏» پروردگارا اينها اهل بيت من‏مى‏باشند. همين مطلب را ترمذى و حاكم و بيهقى وغير اينان نيز روايت كردند.
و همچنين موردهاى ديگرى كه احصائشان كتابى ويژه مى‏طلبد; همگى گواهند براينكه مصاديق اهل بيت و انطباق آن بر على و فاطمه و حسن و حسين آنچنان ازطرف رسول خدا مشخص و واضح شده كه هيچ نيازى بر مسلمين به سؤال در اين باره‏نبود.

تذكر يك نكته

در اينجا لازم است نكته‏اى را بگونه مختصر و فشرده يادآورشويم.
از احاديث گذشته معلوم مى‏شود كه امام على و فاطمه و دو فرزندش حسن وحسين از اهل بيت محسوبند ولى سؤال اين است‏بقيه امامان به چه دليل از اهل‏بيت‏به حساب مى‏آيند.
در پاسخ گفته مى‏شود به دليل روايات، آنها به دو گونه مى‏باشند: 1- دسته اول رواياتى است كه نام يكايك امامان در آنها تصريح شده است و ازطريق اهل سنت نيز نقل شده‏اند. 2- دسته دوم رواياتى است كه در صحاح و مسانيد جامعه اهل سنت نقل شد ولى‏تنها در آنها به ذكر تعداد آنها كه 12 مى‏باشد بسنده شده است ولى نامشان درآن كتابها به ميان نيامد، و بجا است‏برخى از آنها را در اينجا يادآور شويم.
محمد اسماعيل بخارى در كتاب خويش از جابر بن‏سمره روايت كرد و مى‏گويد سمعت‏النبى(ص) يقول يكون اثناعشر اميرا فقال: كلمه لم اسمعها، فقال ابى انه قال: كلهم من قريش.
از رسول خدا روايت كرد كه فرمود: «لا يزال الدين قائما حتى تقوم الساعه، اويكون عليكم اثناعشر خليفه كلهم من قريش. » و فرمود: «لا يزال هذا الامر فى‏قريش ما بقى من الناس اثنان،
در دلائل الصدق از مسند احمد بن‏حنبل شيبانى نقل‏شد كه احمد بن‏مسروق گفت: «كنا جلوسا عند عبدالله بن‏مسعود و هو يقرئناالقرآن، فقال له رجل: يا ابا عبد الرحمان هل ساءلتم رسول الله كم يملك هذه‏الامه من خليفه؟ فقال عبدالله: ما سالنى عنها احمد منذ قدمت العراق قبلك، ثم‏قال: نعم و لقد ساكنا رسول الله اثنى عشر كعده نقباء بنى‏اسرائيل‏» و نظر اين‏روايات را با كمى اختلاف در مضمون ابوداود وطبرانى و جز آنان نقل نموده‏اند.
مستفاد از اين احاديث عبارت است از: 1- بيشتر نبودن خلفا از 12 نفر. 2- بودن همه آنها از قريش. 3- معين و مشخص بودن آنها از راه نص زيرا تشبيه آنها به نقباء بنى‏اسرائيل‏همين معنا را اقتضاء دارد خداوند فرمود: «و لقد اخذنا ميثاق بنى‏اسرائيل وبعثنا منهم اثنى عشر نقيبا.»
4- وجوب باقى بودن آنان تا زمانى كه دين‏اسلامى باقى باشد و يا تا قيام ساعت (كه روز قيامت است).
و اين گفتار با آنچه كه از حديث ثقلين مستفاد است «انهما لن يفترقا حتى‏يردا على الحوض‏» مناسبت كامل دارد.

مقالات مشابه

بررسي تطبيقي آيه ولايت در تفاسير فريقين

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهابراهیم کلانتری, محمدرضا عبدالله‌پور

امّت وسط از ديدگاه مفسران فريقين

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهنقی غیاثی, قدرت‌الله نیازی

آیه مباهله و امامت علی علیه السلام

نام نشریهپژوهش‌های ادیانی

نام نویسندهزهرا امرایی, محمدجواد رضایی ره

مفسران اهل سنت و آيه اكمال

نام نشریهبینات

نام نویسندهمریم هرمزی شیخ طبقی

قرآن کریم و مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهعز‌الدین رضانژاد, حسین منافی