اسلوب‏های بیان در داستان‏سرایی قرآن

پدیدآورعباس اشرفی

نشریهصحیفه مبین

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 1385 بازدید
اسلوب‏های بیان در داستان‏سرایی قرآن

عباس اشرفی
چکیده

روایات فراوانی که بسیاری از آن از طریق اهل سنّت نقل شده بر باطن داشتن قرآن و روایات آن تأکید دارند. علاوه بر روایات، خود قرآن گواه روشنی بر ژرفای خیره کننده‏یِ خویش است. از این رو اصل موضوع مورد قبول محقّقان همه‏یِ فرقه‏های اسلامی است؛ گرچه در تفسیر آن اختلاف نظر وجود دارد.

کلیدواژه‏ها:

داستان، قصّه،، اسلوب، اسلوب‏های قصّه‏های قرآن.

1. مقدّمه

قرآن کتاب داستان و داستان‏سرایی نیست؛ ولی در آن داستان‏های فراوانی به چشم می‏خورد و از آن‏جایی که سخنگو خدا است، تصویر بهترین داستان و روش‏مندترین اسلوب بیان در آن امری بدیهی به نظر می‏رسد.
در این مقاله، ضمن واژه‏شناسی اسلوب به بررسی برخی از اسلوب‏های بیان مانند ایجاز و تفصیل، حسن الفاظ و عبارات، تصریف و تکرار پرداخته شده‏است.

2. واژه‏شناسی اسلوب

اسلوب در لغت عرب معانی چندی را در بر دارد؛ چون: جاده‏ای که از بین درختان بگذرد یا فن، وجه، مذهب یا روشی که گوینده در کلامش بر می‏گزیند.
اسلوب در اصطلاح روشی است که گوینده در چینش سخن و گزینش الفاظ به کار می‏گیرد(1). اسلوب همان شکل و صورت سخن است که در معنایی باشکوه و سخنی پرفروع نمایان می‏شود و واقعیّات را در نفس به تصویر می‏کشد و آن را آشکار می‏سازد و آدمی با آن، حقیقت معانی را احساس می‏کند؛ آن‏گونه که در ذهن خود، اشیاء را به تصویر می‏کشد(2).

3. اسلوب قرآن

اسلوب در قرآن به روش قرآن در چینش سخن و گزینش الفاظ اطلاق می‏شود.(3)اسلوب قرآن، جدید و منحصر به خود آن است: نه شعری است مانند شعر عرب و نه نثری است مانند نثر عرب؛ در آن تکلّف مسجّعان و کاهنان نیست و ویژگی‏های انواع سخنان والا فراهم آمده‏است ....(4)
مصطفی صادق رافعی می‏گوید: اسلوب قرآن ماده‏یِ اعجاز در لغت عرب می‏باشد... و به واسطه‏یِ حسن نظم و ترکیب حروف و کلمات و جمله‏های خود، در عرب مهابتی پدید آورد؛ به‏طوری که آنان دست از روش خود برداشته و به ضعف خود معترف گشتند.(5)
قاضی عیاض در این مورد می‏گوید:
نوع دوم اعجاز، نظم عجیب و اسلوب شگفت آن است که غیر از اسلوب‏های کلام عرب و روش‏های نظم و نثر متداول آنان است، و نظیری قبل یا بعد از آن ندارد.(6)
سبک قرآن باعث می‏شود که قرآن، به مانند موجود صاحب روح و زنده تلّقی شود. علاوه بر این، باید گفت که:
قرآن با نظم و نیز اسلوب الفاظ و معانی به سوی دل‏ها روانه می‏شود... و به واسطه، آن به افق بلند معنا پرواز می‏کند.(7)
چرا که داستان‏های قرآن دارای ساختار هندسی ویژه‏ای هستند که براساس آن، تمام جزئیّات داستان و اجزای آن دارای پیوندی زنده با یکدیگرند؛ به نحوی که جزئی از داستان یا صورت متکامل و متحوّلی از جزء پیشین یا شرح و تفصیلی برای آن و یا اثری از آن و یا امری متجانس با آن می‏باشد و همه‏ی اجزا تابع محور فکری واحدی است که داستان، صرف نظر از این که دارای ساختاری کهن یا نوین باشد، بر آن متّکی است.(8)
حال به نمونه‏ای از اسلوب‏های بیانی قرآن، اشاره می‏کنیم.

3. 1. ایجاز و تفصیل (*)

تعبیر معناهایی که در ذهن جولان می‏کند، سه گونه است:
اوّل، اگر تعبیر به اندازه‏یِ معنا باشد، به آن «مساوات» گویند.
دوم، اگر تعبیر از اندازه‏یِ معنا بیشتر باشد، «اطناب» خوانده می‏شود.
سوم، اگر تعبیر از اندازه‏یِ معنا کمتر باشد، «ایجاز» نامیده می‏شود.(9)
در "النبأالعظیم" آمده‏است:
قرآن همواره از کمترین لفظ ممکن، بیشترین معانی ممکن را القا می‏کند، و این امر در تمام قرآن آشکار است و در آن مساوات، اجمال و ایجاز و اطناب موجود است.(10)
حال به واژه‏شناسی ایجاز و تفصیل می‏پردازیم.
1ـ ایجاز آن است که در الفاظ کمی معانی بسیار جمع آید و در عین حال الفاظ مقصود را برساند.(11)
عنایت قرآن به کوتاه‏گویی به جهت آن است که اهداف اخلاقی و اجتماعی خویش را به نحو مؤثّر برساند. بسیار دیده می‏شود که این کوتاه‏گویی، تأثیر به‏سزایی در شنونده دارد.
انگیزه‏ی ایجاز ممکن است یکی از موارد اختصار، تسهیل حفظ، تقریب به فهم، اخفای امر بر شنونده و... باشد.(12)
ایجاز قصر، پرداختن عبارات کوتاه با معانی بسیار - بدون حذف - است(13)؛ مانند:
لقد ارسلنا نوحاً الی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره انی أخاف علیکم عذاب یوم عظیم(14)
خداوند در این عبارت، ارسال رسول از قوم خودشان، دعوت به عبادت خدا و ترساندن از عذاب روز قیامت و هدف ارسال پیامبر را بیان می‏کند.
ایجاز حذف عبارت است از حذف چیزی از عبارت که مخلّ فهم نباشد.(15)محذوف ممکن است یک حرف یا یک واژه یا یک جمله و یا بیشتر باشد. مثال حذف حرف:
قالت أنّی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشرٌ و لم أک بغیا(16)
در اصل «لم اکن بغیا» بوده است و در آن «ن» به جهت ایجاز، حذف شده است.
مثال حذف کلمه:
و اذ واعدنا موسی ثلاثین لیلة و أتممناها بعشر(17).
اصل آن «بعشر لیال» بوده که به جهت ایجاز، حذف شده است و یا در آیه‏یِ «اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم(18)» که کلمه‏یِ «یقولان» قبل از «ربنا» حذف شده است.
مثال حذف جمله:
و قال الذی نجا منها و ادّکر بعد اُمّة انا أنبئکم بتاویله فارسلون* یوسف ایها الصدیق أفتنا...(19).
در این‏جا بین‏دو آیه حذف صورت گرفته است. در آیه‏یِ اوّل، اشاره به یکی از آن دو غلامی دارد که در زندان یوسف علیه‏السلام هم‏سخن شدند و بعد از جریان خواب ملک،یوسف علیه‏السلام رابه‏یاد می‏آوردو می‏گوید:«فارسلون»؛ یعنی:مرابفرستید؛ (پس به‏زندان‏نزد یوسف،رفته)و به‏اومی‏گوید:«یوسف ایها الصدیق» که در این‏جا، ارسال ایشان به زندان و رفتن‏به زندان‏و ملاقات یوسف علیه‏السلام در زندان، حذف شده است.
مثال دیگر:
والق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا کید ساحر و لا یفلح الساحر حیث أتی * فالقی السحرة سجّداً قالوا ءامنا برب هارون و موسی(20)
در این آیه خداوند به موسی دستور می‏دهد، آن‏چه را در دست داری بینداز تا آن‏چه راجادوگران ساخته‏اند ببلعد و بعد از آن از سجده جادوگران سخن می‏رود. در این‏جا بعد از اتمام آیه‏یِ اوّل، و قبل از آیه‏یِ بعد، حذف صورت گرفته است و این حذف عبارت است از: تا آن‏چه را ساحران ساخته‏اند، ببلعد. موسی عصا را انداخت و آن تبدیل به مار شد و آن‏چه را ساحران ساخته بودند، بلعید.
2ـ تفصیل بر وزن تفعیل و به معنای روشن ساختن معانی و رفع اشتباه از آن است و فَصَّلَ الکلامَ؛ یعنی: آشکار کرد و جدا نمود.(21) تفصیل کلام، روشن کردن آن است؛ در مقابل اجمال.(22)
تفصیل آیات به معنای جدا کردن آن‏ها از یکدیگر است تا معنا و مدلول هریک در جای خود روشن شود؛(23) چنان‏چه ذیل آیه‏یِ «الرکتاب احکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر(24)» در تفسیر البحر المحیط آمده‏است: «تفصیل خلاف اجمال است.»(25)
قرآن برخی از موارد را به اجمال آورده و برخی موارد را تفصیل داده است.(26)

3. 2. حسن الفاظ و عبارات

کلمه در حقیقتِ وضعی، صوت نَفَس است که قطعه‏ای از معنا را که به اندام آن متناسب باشد، در بر گرفته است.... الفاظ از امیال و عواطف انسانی پرده برمی‏دارد.(27)
انسان همواره یک رشته از معانی را در خاطر خود تصوّر می‏کند و اغلب آن را به ماده‏ای از سنخ لفظ مبدّل می‏سازد و گویی به این وسیله مقاصد خود را که در خزینه‏یِ خیال بوده و جز از راه فکر درک نمی‏کرده است، به چشم می‏بیند و به حواسّ ظاهری درک می‏کند.(28)
در قرآن هر لفظی دارای موقعیّت مخصوصی است و این معنا کاملاً در نظر قرآن و روابط بین الفاظ و معانی و فصاحت و سلاست الفاظ رعایت گردیده و هیچ‏گونه سهو و خطائی در آن راه نیافته است و این از مختصّات قرآن است.(29)
اگر کلمات آن را تغییر دهند، گویی از زبان دیگری تبدیل شده است و مزایای آن زبان را از دست داده است و هر کدام از کلمات آن دارای روحی مخصوص به حال ترکیب و متناسب با نظم و روش کلام است که در ترکیبات دیگران وجود ندارد و از آن روح به جز اعجاز نمی‏توان تعبیر کرد.(30)
راغب اصفهانی در مفردات می‏گوید:
لغات و الفاظ قرآن عصاره و لبّ و برگزیده‏یِ کلام عرب و بخشنده‏یِ مفاهیم آن است. اعتماد فقها و حکما در احکام و حکمت‏بر آن‏ها است.
شعرا و نویسندگان زبردست و خطیبان و بلیغان در نظم و نثرشان از الفاظ آن یاری می‏جویند.(31)
پیوستگی الفاظ قرآن چنان است که اگر لفظی جایگزین الفاظ دیگر شود، معنای آن از بین می‏رود.
برای مثال در قول خداوند «ان فرعون علا فی الارض(32)» ملاحظه می‏شود که هر کلمه متناسب با تألیف می‏باشد و روانی آن به‏وضوح دیده می‏شود و هر کلمه نیز به تنهایی بار معناییِ خاصّ خود را دارد که هرگز، کلمه‏یِ مترادف آن، چنین خلائی را پر نمی‏کند.
در عبارات قرآن باید گفت که اعجاز قرآن از راه نظم و کیفیّت وضع آن است(33)؛ یعنی: سبک قرآن در عبارات و جملات آن معجزه است؛ به حدّی که هیچ جمله‏ای یا عبارتی از آن را نمی‏توان با عبارت دیگر جایگزین کرد و اگر چنین شود، نظم آن به هم می‏ریزد و مطالب آن نارسا می‏شود، و همین سبک در جملات و عبارات است که باعث نظم آهنگ و رسایی مطالب و تأثیر در روح و جان می‏شود.

3. 3. تصریف

تصریف به معنای برگرداندن چیزی از حالتی به حالت دیگر یا تبدیل کردن آن به غیر خودش است که از جمله‏ی آن تصریف کلام به شمار می‏رود(34) و آن عبارت است از این که یک معنا با الفاظ و روش‏های مختلف بیان شود.(35)
در قرآن واژه‏یِ «صرف» به معنای برگرداندن و تبدیل کردن است و نیز بسیاری از علما در آیه‏یِ شریفه‏یِ«و لقد صرفنا هذا القرآن لیذکروا..(36)» به تصریف کلام اشاره کرده‏اند.
فخر رازی می‏گوید:
تصریف در لغت عبارت است از صرف شی‏ء از جهتی به جهت دیگر. لفظ تصریف، کنایه از تبیین است؛ زیرا کسی که سعی در بیان چیزی دارد، کلامش را از نوعی به نوع به نوع دیگر و از مثالی به مثال دیگر بر می‏گرداند تا توضیحات را کامل کند.(37)
و در کشّاف آمده است:
معنای آیه این است که ما سخن را به معنا برگردانیدیم.(38)
محمّد جواد مغنیه در تفسیر این آیه می‏فرماید:
خداوند سبحان دلیل‏هایی را بر وجود و یکتا بودنش اقامه کرد و آن‏ها را با مثل زدن و اسلوب‏های گوناگون روشن نموده تا آن را فهمیده و درک کنند...(39)
و در فی ظلال نیز آمده است:
قرآن یکتاپرستی را آورد و در بیان این عقیده و توضیح آن، راه‏های متفاوت و اسلوب‏های گوناگون و ابزارهای متعدّدی را به کار برد تا پند یابند...(40)
گوناگونی سخن و تنوّع بیانی آن باعث می‏شود که اگر مطلبی در یک مرتبه تأثیری نکرد، در مرحله‏یِ دوم که با اسلوب جدید مطرح می‏گردد تأثیر کند یا اگر در مرحله‏یِ اوّل در دل و جان اثر گذاشت و فکر را احاطه کرد، در مرحله‏یِ دوم و سوم به عمق نشیند و تأثیری دوچندان را موجب گردد.
علاّمه فضل اللّه، این تأثیر را از تنوّع اسالیب می‏داند و می‏گوید:
تنوّع اسلوب قرآن برای این است که اگر برخی از افراد با یک اسلوب اثر نپذیرفتند، با اسلوبی دیگر اثر بپذیرند.(41)
تصریف در قرآن بر دو قسم است: یکی در معانی و دیگر در الفاظ و اسلوب‏ها(42) که آن را تکرار نیز می‏نامند. بحث ما در اینجا راجع به اسلوب‏های قرآن است؛ لذا صرفاً به قسم دوم می‏پردازیم.

3. 4. تکرار

تکرار مصدر «کرّر» بر وزن تفعال و برخلاف قیاس تفعیل است و آن از اسالیب فصاحت و از محاسن کلام است و برخلاف تصوّر، این نوع تکرار نه‏تنها هیچ ضرری به کلام نمی‏زند؛ بلکه بر زیبایی و متانت آن می‏افزاید. چرا که در قرآن، تکرار قصّه‏ها، مانند نوشته‏های عادی نیست و دانشمندان اسلامی فواید و دلایلی را برای تکرار یاد کرده‏اند که ما به اختصار برخی از آن‏ها را می‏آوریم:
1ـ تکرار از اسالیب فصاحت است و بلیغ‏تر از تأکید به شمار می‏رود.(43)
2ـ آورده‏اند که چون کلام تکرار شود، مستقر گردد و خداوند به همین سبب قصّه‏ها و اخبار را در قرآن تکرار کرده است.(44)
3ـ تکرار بیانگر معجزه بودن قرآن است. قرآن قصّه را در جاهای مختلف تکرار کرده تا اعلان کند که از آوردن مثل آن عاجز هستند.(45)
مصطفی صادق رافعی می‏گوید:
قرآن یک موضوع را در موارد متعدّد به تعبیرات مختلف بیان نموده تا عجز عرب را نسبت به آوردن مانند هر کدام از تعبیرات برای یک معنا ثابت کند.(46)
و در القصص القرآنی آمده‏است:
تکرار رویدادهای داستانی قرآن یکی از وجوه اعجاز قرآن است(47)؛ به عبارت دیگر آوردن یک معنا به صورت‏های متعدّد و عاجز بودن عرب از اتیان حدّاقل یکی از صورت‏ها تحدّی به شمار می‏رود.(48)
4ـ تکرار برای متنبّه کردن و القای کلام است به حدّی که شنونده آن را قبول نماید.
5ـ وقتی کلام طولانی می‏شود بیم می‏رود که مطلب از دست برود؛ لذا مطلب از نو بیان می‏شود تا تمام معانی در دل و قلب مخاطب جای گیرد.
6ـ در هر تکرار، متعلّقی به غیر از متعلّق اوّل وجود دارد و با بیان این متعلّقات، داستان شکل نو به خود می‏گیرد. معنای آن در چند مرحله به صورت تمام دریافت می‏شود.
در آداب الصّلاة آمده‏است:
خداوند هر بار که اصل مطلب را تکرار کند، خصوصیّات و لواحقی در آن مذکور است که در سخن دیگران نیست؛ بلکه در هر بار یک نکته‏یِ مهمّ عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده و قضیّه را در اطراف آن چرخ می‏دهد.(49)
7ـ موقعی که قصّه تکرار می‏شود، در الفاظ آن زیادی و نقصانی یافت می‏شود و بر اسلوبی غیر از اسلوب دیگری می‏آید.(50)
8ـ تکرار بر تأثیر کلام می‏افزاید و آن را نافذ می‏سازد.
امام خمینی می‏فرماید:
این که قصّه قرآنیّه مثل آدم و موسی و ابراهیم و دیگر انبیاء مکرّر ذکر شده، برای همین نکته است که این کتاب، کتاب قصّه و تاریخ نیست؛ بلکه کتاب سیر و سلوک و کتاب توحید و معارف و مواعظ و حِکَم است و در این امور، مطلوب، تکرار است تا در نفوس قاسیه تأثیر کند و قلوب از آن موعظت گیرد.(51)
9ـ تکرار از روش‏ها و اسلوب‏های کلامی عرب بوده است و قرآن از آن جهت که به کلام عرب نازل شده، بر این طریق رفته است.(52)

پی نوشت‏ها: ···

1 . زرقانی، محمّدعبدالعظیم؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج2، ص 325.
2 . ابوزهره، محمّد؛ معجزه‏یِ بزرگ، ص 152.
3 . زرقانی، پیشین.
4 . معرفت، محمّدهادی؛ التّمهید فی علوم القرآن، ج5، ص10.
5 . رافعی، مصطفی صادق ؛ اعجاز قرآن و بلاغت محمّد، ص159.
6 . ابوزهره، محمّد، پیشین، ص152.
7 . همان ص 187.
8 . بستانی، محمّد؛ اسلام و هنر، ص163.
9 . هاشمی، احمد؛ جواهر البلاغه، ص 175.
* . تفصیل در اینجا معادل اطناب است و از طرفی جنبه‏ی منفی واژه‏یِ اطناب را ندارد.
10 . درّاز، محمّد عبداللّه؛ النّباء العظیم، ص127.
11 . هاشمی، پیشین، ص176.
12 . هاشمی؛ پیشین، ص180.
13 . همان، ص 177.
14 . اعراف، 59.
15 . شعرانی، علاّمه ابوالحسن، ج2، ص 262.
16 . مریم، 20 .
17 . اعراف، 142.
18 . بقره، 127.
19 . یوسف، 46ـ45.
20 . طه، 70-69.
21 . قرشی، سیّدعلی اکبر؛ قاموس قرآن، ج 5، ص 180.
22 . همان.
23 . شعرانی، پیشین، ج2، ص 262.
24 . هود، 1 .
25 . ابی‏حیّان؛ البحر المحیط، ج5، ص 200.
26 . طباطبائی، علاّمه محمّد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 221.
27 . رافعی، مصطفی صادق ؛ اعجاز قرآن، ص 171.
28 . همان، ص 178.
29 . همان، ص 174.
30 . همان، ص 181.
31 . راغب اصفهانی؛ المفردات، ص 6.
32 . قصص، 4
33 . رافعی، مصطفی صادق ؛ اعجاز قرآن، ص 177.
34 . راغب اصفهانی، پیشین، ص 279 و 280.
35 . زرقانی، پیشین، ج 2 ص 341.
36 . اسراء، 41.
37 . فخر رازی؛ التّفسیر الکبیر، ج 19، ص 216.
38 . زمخشری، جاراللّه محمود؛ الکشّاف، ج 2، ص669.
39 . مغینه، محمّد جواد؛ التّفسیر الکاشف، ج 5، ص47.
40 . سیّد قطب؛ فی ظلال القرآن، ج4، ص2230
41 . فضل اللّه، علاّمه سیّد محمّد حسین؛ من وحی القرآن، ج14، ص133.
42 . زرکشی، بدرالدّین؛ البرهان فی علوم القرآن، ج3، ص 8.
43 . سیوطی، پیشین، ج 3، ص 224.
44 . زرکشی، پیشین، ج3، ص 10.
45 . سیوطی، پیشین، ج3، ص 230.
46 . رافعی، مصطفی صادق ، پیشین، ص 141.
47 . خطیب، دکتر عبدالکریم، القصص القرآنی، ص 65.
48 . قطان، مناع؛ مباحث فی علوم القرآن.
49 . خمینی(امام)، روح‏اللّه؛ آداب الصّلاة، ص 50.
50 . سیوطی، پیشین، ج 3، ص 231.
51 . امام خمینی، پیشین.
52 . رک: آراء المستشرقین، ج2، ص 680.

مقالات مشابه

مقایسۀ داستانهای چهارگانۀ سورۀ مریم با رویکرد روایت‌‌شناسی

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهمحمدرضا حاجی اسماعیلی, مهدی مطیع, اعظم‌السادات حسینی

کارآمدی تفسیر کلامی قصص قرآن در باب امامت

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحسن دیمه کار گراب, علی ملا کاظمی

سالم سازي جامعه از انحرافات اخلاقي در قصص قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده

بررسی آراء مستشرقان درباره روش داستان‌پردازی در قرآن

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهسیدمفید حسینی کوهساری, سمیرا حیاتی, عبدالحسین شورچه

سالم‌سازی جامعه از آلودگی‌های اخلاقی در حکایات قرآن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده