ابعاد شرک بتپرستان معاصر ظهور اسلام با تأکید بر دیدگاههای وهابیت
ارائه دهنده: حجت الاسلام و المسلمین علی خراسانی
ناقد: حجت الاسلام و المسلمین دکتر هاشم زمانی
دبیر علمی: حجت الاسلام و المسلمین دکتر لطفالله خراسانی
زمان برگزاری: 1396
-آقای خراسانی: در این نشست علمی-ترویجی
موضوع «ابعاد شرک بتپرستان معاصر ظهور اسلام با تأکید بر دیدگاههای وهابیت»
بررسی و نقد میشود. حجت الاسلام و المسلمین علی خراسانی از سال 1375 مدیریت دایرهالمعارفهای
پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن را بهعهدا داشتهاست. وی نویسنده دهها مقاله از
ارزیابان ثابت همه مقالات دایرهالمعارف میباشد. ازاینرو، به خوبی با چالشهای
پژوهش در عرصه دایرهالمعارف آشنا است. افزون بر سابقه پژوهشی درخشان، حدود هفت
سال مدیریت مدارس برادران اهلسنت را عهدهدار بوده و حدود هفت سال بعثه برادران
اهلسنت را مدیریت کردهاست.
-آقای خراسانی: با توجه به
تصمیم بر برگزاری نشستهای نقد و بررسی برخی مقالات دایرهالمعارف، در این نشست
مقاله «ابعاد شرک بتپرستان معاصر ظهور اسلام با تأکید بر دیدگاههای وهابیت»
بررسی و نقد میشود. این مقاله در جلد 16 دایرهالمعارف منتشر شدهاست. از مهمترین
ویژگیهای مقالات دایرهالمعارف، جامعیت و پوششدادن همه مباحث قرآنی است. بر این
اساس، در این مقاله ابتدا به تعریف شرک و تقابل آن با توحید پرداخته شده و در
ادامه مقاله اقسام و تقسیمات شرک بیانشدهاست. بر مبنای مطالب ارائه شده در
مقاله، اقسام شرک عبارتند از: شرک ذاتی، شرک صفاتی و شرک افعالی. شرک افعالی نیز
اقسامی دارد: شرک در خالقیت، شرک در ربوبیت، شرک در حاکمیت و شرک در عبادت. از
دیگر موضوعات این مقاله، پیوند شرک عبادی با شرک ربوبی، مبارزه با شرک عبادی با انکار
ربوبیت و الوهیت غیر خدا، بطلان شرک عبادی (شرک در خالقیت) بر مبنای توحید در
خالقیت، عوامل شرکورزی (جهالت، هوای نفس، حسگرایی، تعصب، تقلید و غلو)، پیامدهای
شرک (تحیر، حبط اعمال، خواری در دنیا و عذاب اخروی)، شرک خفی، دستهبندی مشرکان،
نوع شرک مشرکان عصر نزول، برائت از مشرکان، احکام شرک (حرمت استغفار برای مشرکان،
حرمت ازدواج با مشرک، وجوب هجرت از سرزمینهای شرک، نجاست مشرکان، حرمت ورود
مشرکان به مساجد و پناه دادن به مشرکان).
یکی دیگر از شاخصههای مقالات دایرهالمعارف،
پاسخگویی به شبهات برخی خاورشناسان یا برخی فرقههای اسلامی است. در این مقاله
نیز در بحث «ابعاد شرک بتپرستان عصر نزول اسلام» به بررسی نوع شرک بتپرستان عصر
نزول قرآن پرداختهاست. بر اساس باور وهابیون، شرک بتپرستان عصر نزول اسلام، شرک
عبادی بودهاست. بهعبارت دیگر، آنان بتپرستان توحید در ذات، توحید در خالقیت و توحید
در ربوبیت را قبول داشتند و تنها در توحید در عبادت از طریق واسطه قراردادن بتها
برای شفاعت، شرک میورزیدند. وهابیون، مفهوم عبادت را به هر نوع خضوع و خشوع توسعه
دادند و از این رهگذر معتقدند هر مسلمانی که به دیگران توسل پیدا کند و از دیگران
استمداد میخواهد و طلب شفاعت میکند، مشرک است. همچنانکه پیامبر اکرم (ص) موظف به
مبارزه با مشرکان بودند، ما نیز نسبت به مشرکان این زمان چنین وظیفهای داریم. در
مقابل، عالمان و مفسران شیعه توسعه در عبادت وهابیون را نمی پذیرند و معتقدند شرک مشرکان
عصر نزول، ناشی از شرک در ربوبیت بودهاست. بهعبارت دیگر، شرک در عبودیت، بدون
شرک در ربوبیت محقق نمیشود و اگر کسی قایل به ربوبیت و تأثیرگذاری بتها نباشد،
شرک عبادی تحقق نمییابد. برایناساس، در دو بخش از مقاله با عنوان «پیوند شرک
عبادی با شرک ربوبی» و «ابعاد شرک مشرکان عصر ظهور اسلام» به نقد تفکر وهابیت
پرداختهاست. در این بخش به مطالب و کتابهای عالمان وهابیت استناد شدهاست. محمد بن
عبدالوهاب، بنیانگذار دیدگاه وهابیت آثار متعددی همچون «کتاب التوحید» و کتاب «کشف
الشبهات» دارد. او در صفحات آغازین کتاب کشف الشبهات مینویسد: «اعلم - رحمك الله
- أنّ التوحيد هو إفراد الله بالعبادة، وهو دين الرسل والّذين أرسلهم الله تعالى به
إلى عباده، فأوّلهم نوح، أرسله الله تعالى إلى قومه لمّا غلوا في الصالحين: ودّاً،
وسواعاً، ويغوث، ويعوق، ونسراً، وآخر الرّسل محمّد، وهو الّذي كسّر صور هؤلاء الصالحين،
أرسله الله إلى أُناس يتعبّدون، ويحجّون، ويتصدّقون، ويذكرون الله كثيراً ولكنّهم يجعلون
بعض المخلوقات وسائط بينهم وبين الله يقولون نريد منهم التّقرّب إلى الله، ونريد شفاعتهم
عنده، مثل الملائكة، وعيسى بن مريم، وأُناس غيرهم من الصّالحين، فبعث الله محمّداً
يجدّد لهم دين أبيهم إبراهيم، ويخبرهم أن هذا التقرّب والاعتقاد محض حقّ الله، لا يصلح
منه شيء لملك مقرّب، ولا نبيّ مرسل، فضلا من غيرهما، وإلاّ فهؤلاء المشركين الّذين
قاتلهم رسول الله، يقرّون بأنّ الله تعالى هو الخالق الرّازق، وحده لا شريك له ، وأنّه
لا يرزق، ولا يحيي، ولا يميت إلاّ هو، وأن جميع السّماوات السّبع ومن فيهنّ، والأرض
ومن فيها، كلّهم عبيده، وتحت تصرّفه وقهره، فإذا أردت الدّليل على أنّ هؤلاء المشركين
الّذين قاتلهم رسول الله يشهدون بهذا، فاقرأ قوله تعالى: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ
السّماءِ والأرضِ أمّنْ يَملكُ السَّمْعَ والأبْصَارَ ومَنْ يُخْرجُ الحَيَّ من الميِّتِ
ويُخْرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ ومن يُدَبِّرُ الأمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ
أفلاتَتَّقُونَ» وقوله تعالى «قُلْ لِمَنْ الأرضُ وَمَنْ فيها إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمونَ
سَيَقُولُونَ اللهُ قُلْ أفَلا تَذكَّرونَ» وقوله تعالى «قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكوتُ
كلِّ شيء وَهُوَ يجيرُ ولا يجارُ عَلَيْه إن كُنْتُمْ تَعْلَمونَ سَيَقُولُونَ الله
قُلْ فأنّى تُسْحَروْنَ» إذا تحققت أنّهم مقرون بهذا، وأنّه لم يدخلهم في التوحيد الذي
دعت إليه الرسل ودعاهم إليه رسول الله وعرفت أنّ التوحيد الذي جحدوه هو توحيد العبادة
الذي يسمّيه المشركون في زماننا الاعتقاد».
بیان دیدگاه علامه طباطبایی در
بحث اتصال شرک عبادی و شرک در ربوبیت
برخی از مفسران شیعه به دلیل
عدم اشراف بر دیدگاه وهابیت، به این بحث نپرداختند، ولی علامه طباطبایی در سراسر
المیزان هنگامی که از شرک عبادی مشرکان عصر نزول سخن میگوید، معتقد است که شرک
عبادی همراه با شرک در ربوبیت بوده و مشرکان بتها را در تدبیر امور عالم اثرگذار
میدانستند. ایشان در جلد دهم المیزان در ذیل آیه 31 سوره یونس میفرماید: «حجج ساطعة
على توحيده تعالى في الربوبية يأمر نبيه بإقامتها على المشركين، و هي ثلاث حجج مرتبة
بحسب الدقة و المتانة فالحجة الأولى تسلك من الطريق الذي يعتبره الوثنيون و عبدة الأصنام
فإنهم إنما يعبدون أرباب الأصنام بأصنامهم من جهة تدبيرهم للكون فيعبدون كلا منهم لأجل
ما يخص به من الشأن، و ما يرجع إليه من التدبير ليرضى بذلك عمن يعبده فيفيض عليه بركاته
أو ليؤمنه فلا يرسل إليه سخطه و عقابه كما كان يعبد سكان السواحل رب البحر، و أهل الجبال
و أهل البر و أهل العلوم و الصنائع و أهل الحروب و الغارات و غيرهم كل يعبد من يناسب
تدبيره الشأن الذي يهمه ليرضى عنه ربه فيبارك عليه برضاه أو يكف عنه غضبه».[1]
اگر به مجموعه آیات قرآن توجه کنیم،
دیدگاهی شیعه، بهخوبی روشن و ثابت شود. آیاتی وجود دارد که ظاهرشان این است که
مشرکان تدبیر امور عالم را به خدا نسبت میدهند و معتقدند که خداوند مدبر امور
عالم است: «قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ *
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ
وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ *
قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجيرُ وَ لا يُجارُ
عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ»[2]
و آیه «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ
وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ
مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا
تَتَّقُونَ»[3]
همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهلسنت معتقدند با توجه به حرف «س» در
«سیقولون» که برای استقبال و آینده است، معنای آیات چنین میشود: «اگر مشرکان تدبر
و تفکر و تأمل کنند، چنین سخنی خواهندگفت»، نه اینکه اکنون بالفعل چنین اعتقادی
دارند و چنین سخنی میگویند. برخی گفتهاند اعتقاد مشرکان، اعتقادی باطنی است،
یعنی در درون و فطرت آنان چنین چیزی است که با تأمل میتوانند به آن برسند. برخی
مفسران اهلسنت بهصراحت گفتهاند مشرکان در مقابل چنین پرسشی دروغ گفتند و خلاف
باور و اعتقادشان اظهار کردند. اما علامه طباطبایی در المیزان میگوید، مشرکان
دروغ نگفتند. آنان ضمن اینکه معتقد بودند تدبیر عالم در دست خداست، تدبیر امور به
وسیله ارباب را نیز قبول داشتند و در واقع به تدبیر خدا و تدبیر ارباب معتقد
بودند.
شواهد قرآنی بر پیوند شرک
ربوبی و شرک عبادی مشرکان عصر نزول
مفسران شیعه و اهلسنت با استفاده
از آیات بسیاری پیوند شرک ربوبی و شرک عبادی مشرکان عصر نزول قرآن را اثبات کردند.
برای نمونه آیه «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ»[4]
میفرماید، مشرکان غیرخدا را به عنوان آلهه اتخاذ کردند تا آنان را یاری کند و
پیروز شوند؛ پس آنها نقشی را برای بتها قایل بودند. همچنین در آیه81 سوره مریم میفرماید:
«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا» یعنی
مشرکان غیرخدا را الهه اتخاذ کردند، تا مایه عزت آنان شود. بر اساس این دو آیه،
مشرکان نوعی تأثیرگذاری برای بتها قایل بودند. خداوند در آیه 17 سوره عنکبوت میفرماید:
«إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذينَ
تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ
اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» بر
مبنای این آیه نیز مشرکان برای معبودان غیرخدا اثرگذاری در رزق را قایل بودند. نیز
در آیه 36 زمر آمده است که مشرکان پیامبر را از اینکه عقاب بتها دامن وی را بگیرد،
میترسانند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذينَ مِنْ
دُونِهِ». خدای متعال در آیه 108 سوره انعام میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ
يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ
زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ
بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» بنابراین آیه، مشرکان، الله را در این حد نیز قبول
نداشتند که اگر مسلمانی بتها را سب میکرد، آنان در مقابل خدا را سب میکردند. آنچه
از این آیات به دست میآید این است که مشرکان شرک در ربوبیت هم داشتند، درحالیکه
وهابیت معتقدند مشرکان در ربوبیت موحد بودند و تنها در عبادت شرک داشتند.
افزون بر آیات، از گزارشهای
تاریخی ابن هشام و اخبار مکه ازرقی بهخوبی استفاده میشود که بتپرستان هنگامیکه
بتها را عبادت میکردند، خواستههایی نیز از آنان داشتند و آنها را در پیروزی و
شکست و کسب منعفت و آمدن باران اثرگذار میدانستند.
-آقای زمانی: البته موضوع نشست
با موضوع مقاله متفاوت است، ولی موضوع از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، بهویژه
اینکه اساس اتهامات تکفیریها، دیدگاه مذهبی آنان است. باید به این موضوع توجه
داشته باشیم تا بتوانیم مرز بین توحید و شرک را تشخیص دهیم.
مقالهای که ارائه شد، بهصورت
مقاله دایرهالمعارفی در 80 صفحه نوشته شدهاست. این مقاله محسنات و نقاط قوتی
دارد که به طور خلاصه به آن اشاره میکنیم:
1. در مقاله از منابع بسیاری
استفاده شده است؛
2. مطالب بسیاری بهطور خلاصه بیان شده است؛
3. شرک در مقابل توحید است و
هرگاه موضوع شرک بحث شود، خواه و ناخواه باید توحید نیز بحث شود. اما از آنجا که مقاله
مذکور، مقاله دایرهالمعارفی است و مدخل توحید مقاله مستقل دارد، در این مقاله
کمتر از توحید بحث شدهاست. چون بحث توحید در مقاله شرک بحث استطرادی میشود که
نیاوردن آن یک حسن است.
4. ساختار مقاله از نظم منطقی
پیروی میکند. شرک تعریف شده و سپس تقسیمات شرک مطرح شده است، البته در برخی کتابها،
تقسیمات دیگری برای شرک بیانشده و لازم است تفاوت این تقسیمها بیان شود و جهت
حسن این تقسیم با دیگر تقسیمها بیان شود. در برخی کتابها توحید و شرک، به ذاتی،
صفاتی، عبادی و افعالی و نیز توحید و شرک در خالقیت، در ربوبیت، در قانونگذاری، در
اطاعت، در حاکمیت، در استعانت و در مالکیت تقسیم شدهاست. البته تقسیمبندیها
خیلی پیچیده است. شرک در طاعت و شرک در عبادت خیلی به هم نزدیک است. توحید و شرک
در حاکمیت و مالکیت درهمتنیده است. ربوبیت با حاکمیت خیلی نزدیک است. به نظر میرسد
این تقسیمبندیها بیشتر حالت ذوقی دارد.
در این مقاله، بین توحید و شرک
ربوبی با توحید و شرک عبادی پیوند وثیقی دادند، در حالی که ما شرک در ربوبیت را
قسیم شرک در خالقیت میدانیم، همچنین شرک در عبادت میتواند پیوند وثیقی با شرک در
خالقیت داشته باشد. «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ
الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[5] پس توحید در عبادت،
با توحید در ربوبیت و توحید در خالقیت ارتباط دارد.
سپس عوامل شرک را مطرح کردند و
یکی از عوامل شرک را غلو عنوان کردند و از عوامل پذیرش غلو جهل و عوام فریبی است. بعد
پیامدهای شرک را مطرح کردند.
در احکام شرک، بحث «نجاست مشرک»
را بسیار زیبا و با استفاده از منابع بسیاری مطرح کردند و میتوان آن را در حد یک
مقاله بسطداد.
نیاز به تدقیق بیشتر در تقسیمبندی
مطالب
شرک خفی بعد از عوامل شرک مطرح
شده است. در حالی که جایگاه موضوع شرک خفی، بعد از تقسیمات شرک است، چون شرک خفی و
شرک جلی داریم.
در دستهبندی مشرکان، چهار قسم
بیانشده ولی قسم سوم مفقود است: یکم، بتپرستان؛ دوم، دوگانهپرستان؛ سوم، نداریم؛
چهارم، اهلکتاب. در اهلکتاب بحث عزیر، عیسی و مریم بهعنوان معبود مطرح شده است،
در حالیکه اگر اینها جزو پرستش صالحان آورده شود، مناسبتر است. چون در بتپرستان
تقسیمی دارند: الف) پرستش فرشتگان، ب) پرستش اجرام آسمانی، ج) پرستش صالحان. در
قسم صالحان، میتوان عزیر، مریم و عیسی را آورد. بحثی در شرک آمده که آیا اهلکتاب
مشرک هستند یا خیر؟ این موضوع میتواند عنوانی برای مقاله باشد که به صورت مجزا
آورده شود.
در بحث نوع شرک مشرکان عصر نزول
قرآن، مراد از «نوع» را متوجه نشدم آیا هدف، طرح شرک عبادی است؟ بهکار بردن کلمه نوع،
در عنوان ابهام ایجاد میکند و آوردن آن در عنوان وجهی ندارد.
عدم تبیین مراد از «نجس» بودن مشرکان
در احکام شرک، «بحث نجاست مشرک»
مطرح شدهاست، ولی نتیجهگیری وجود ندارد و مشخص نشد که مشرکان نجس هستند یا نه. در
اینجا این بحث مطرح است که آیا باطن مشرکان نجس است؟ یا عمل آنها؟ یا فکر آنان؟ یا
بدن آنان؟ بیشتر علمای سابق، مشرکان را نجسالعین میدانستند، ولی در عصر حاضر، به
این دیدگاه خدشه وارد شدهاست. دلیل نجاست کافران، آیه «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس»[6] است. وقتی در این آیه
دقت شود، اولا «نجس» به فتح جیم است نه کسر، ثانیا خود تعبیر شرک به فکر برمیگردد،
نه به عمل و بدن. پس نجاست بیرونی مراد نیست، پس دلیل مواخذه مشرکان، افکار پلید آنهاست.
شاید این که قرآن میگوید: «فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ
هذا» به این دلیل است که چون فکر آنان آلوده است، به مسجدالحرام نزدیک نشوند. از آنجا
که گاهی مسلمانان با وجود نجسبودن ظاهری، وارد مسجد میشوند، پس وجهی ندارد که مشرکان
را بخاطر نجاست ظاهری از ورود به مسجد الحرام باز داریم.
در بحث لغوی گفته شده باب افعال
از شرک به همان معنای ثلاثی مجرد است. این جای سوال دارد. 98 مورد از 108 مورد واژه
شرک که در قرآن آمده باب افعال (اشراک) است. باب افعال با ثلاثی مجرد هم معنا نیست،
چون ثلاثی مجرد آن لازم است و باب افعال به صورت متعدی میباشد.
با توجه به آیه «إِنَّ الشِّرْكَ
لَظُلْمٌ عَظيمٌ»[7]
مناسب بود در مقاله «ظلم بودن شرک» تحت عنوانی میآمد.
در مقاله بیان شد که وهابیون به
شرک عبادی مشرکان صدر اسلام باور داشتند و با استفاده از آیه «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ
مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ
الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ
الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ»[8] عنوان شد که آنان شرک
در ربوبیت نداشتند. اینکه ما بگوییم این مربوط به آینده است اگر تفکر کنند، میفهمند
یا در فطرت آنان است وجوهی است، ولی یک وجه دیگر نیز این است که بگوییم ـ دیدگاهی که
بعضی وهابیون یا برخی از اهلسنت دارند ـ که خداوند انسانها را خلق کرد و ربوبیت را
به دیگران واگذار کردهاست. مشرکان در اینکه خداوند خالق است، هیچ شکی ندارند، ولی
میگویند خداوند ربوبیت امر دنیا را به افرادی یا اشیایی واگذار کردهاست. اینگونه
نیز قابل توجیه است و شرک لازم نمیآید.
از آیه «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ
يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ
زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ
بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[9]
استفاده شد که مشرکان خدا را قبول نداشتند. ظاهرا از این آیه چنین مطلبی استفاده نمیشود،
چون اگر ما توهینی به معبودان آنان بکنیم، به صورت مطلق چنین توهینی به خدا نمیکنند.
پس این اشارهای ندارد که آنها خدا را قبول نداشتند، بلکه میشود استفاده کرد که خدا
را قبول دارند، مثل بسیاری از اهلسنت که اگر ما توهین به خلفای ثلاثه بکنیم، آنان
نیز ناخودآگاه به مقدسات شیعه توهین میکنند، پس دلیل ندارد که آنان قبول ندارند.
لزوم نقد عالمانه تفکرات وهابیت
-آقای یوسفزاده: چندان ضرورتی
ندارد که در مقاله شرک، بهطور مستقیم به وهابیت پرداخته شود و مقاله درگیر دیدگاه
وهابیت شود، چون مقابله مستقیم چندان جواب نمیدهد. بلکه باید ریشههای فکری را بررسی
و نقد کرد، حتی اگر اشارهای به وهابیت نباشد. نقد اگر عالمانه و دقیق باشد، اثرگذاری
آن خیلی بیشتر است.
اینکه گفته شد مفسران میگویند
در آیه «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ
وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ
مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا
تَتَّقُونَ» «سین» برای استقبال و آینده است، اولا در همه موارد سین ندارد، «وَ لَئِنْ
سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ»[10] ثانیا باید به این نکته
توجه کنیم که اینها قولشان بر اساس فطرتشان است، یعنی اگر به فطرت خودشان رجوع کنند،
خواهند گفت خالق و رازق خداست، نه اینکه قول لفظی و گفتاری باشد. شاید در تمام عمرشان
چنین تصوری نداشتهباشند. آنجا نیز که میفرماید فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ
عِلْمٍ نیز تأکیدی بر همین مبنا است، چون خدا را نمیشناسند، سب میکنند. شما با علم
میدانند که بتها غیرموثر هستند، ولی آنها نمیدانند، لذا خدا را سب میکنند.
-آقای ابوطالبی: در مورد صحبت آقای
زمانی باید عرض کنم، در آیه «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ
فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ
ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[11]
کلمه «الله» آمده که علم برای خدای موحدان است، مشرکان نگفتند «اله» تا گفته شود، خدای
شما مراد است. آیا ممکن است مشرکان هم الله را سب کنند و قبول هم داشته باشند؟
-آقای سحرخوان: با توجه به موضوع
نشست، مقدمه از ذیالمقدمه طولانیتر شد. باید درباره دیدگاه وهابیت و نقد آن بیشتر
صحبت میشد. محور نشست، مقاله شرک نبود.
-آقای اسلامی: درباره کلمه سیقولون
گفته شد که سین آن در قرآن مورد نقض وجود دارد که با تعبیر لیقولن هم آمده است در آیاتی
که لیقولن آمده است، بیشتر موارد مربوط به خالقیت است فقط در سوره عنکبوت آیه 63 در
بحث ربوبیت لیقولن را مطرح کرده است.
بخش سوم: ارائه دفاعیات ارائهدهنده
از نقدها
«شرک»؛
یکی از پایههای فکری وهابیت
1. گفته شد رابطه شرک و خالقیت
و عبادت در مقاله مطرح نشده است. در حالی که این موضوع در پیوند شرک عبادی با شرک ربوبی
مطرح شده است. نیز بحثی با عنوان بطلان شرک عبادی بر مبنای توحید خالقیت در مقاله وجود
دارد.
2. گفته شد چرا شرک خفی بعد از
تقسیمات شرک نیامده است، علت نیامدن این است که یک سری احکامی بر شرک مترتب است و
نیاز بود مباحثی در مقاله بیایید که نسبت به شرک خفی جریان ندارد، لذا مقداری فاصله
انداختیم تا این تلقی مطرح نشود که این احکام در رابطه با شرک خفی نیز جاری است.
3. گفته شد که موضوع پرستش عزیر
و مریم باید در ذیل بحث بتپرستی مطرح میشد نه به صورت مستقل. علت اینکه در ذیل بحث
بتپرستی نیامد، این بود معمولا بتپرستان، شکلی را نماد شخصیت اصلی قرارمیدادند
و میپرستیدند، ولی عزیر و مریم در قالب شکل و نماد قرار ندارد، لذا مستقل مطرح شده
است.
4. گفته شد چگونه معنای اشراک (باب
افعال) با شرک (ثلاثی مجرد) یکسان است؟ دلیل این سخن این است که شرک را به معنای شریک قراردادن برای خدا معنا میکنند
که با معنای باب افعال یکسان است. پس شرک با اشراک هم معناست.
5. آیه «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ
عَظيمٌ» نیز در لابهلای مباحث مطرح شده است. گرچه تیتر مستقل در مقاله ندارد.
6. از آیه «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ
يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ
زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ
بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» استفاده نکردیم که مشرکان الله را قبول نداشتندف بلکه از
آیات قرآن استفاده میشود که آنان الله را قبول داشتند، ولی از روی تقابل و لجبازی
به خدا سب میکنند. این بیانگر درجه ایمان آنان است. یعنی برای بتها ارزش بیشتری را
قایل بودند.
7. گفته شد که باید ریشههای فکری
وهابیت را مطرح کرد. یکی از ریشههای فکری وهابیت، موضوع شرک است. وهابیون از مجموع
آیات قرآن این استفاده نادرست را دارند که الزاما شرک مشرکان عصر نزول قرآن شرک عبادی
بوده است و بهخاطر این بوده است که توقع شفاعت از بتها داشتند و اکنون هر فرقه اسلامی
که به شفاعت پیامبر و امامان قایل باشند، مشرک میپندارند. آنان معتقدند ما برای پیامبر
و امامان استقلالی قایل نیستیم. پس یکی از بحثهای ریشهای پیوند شرک ربوبی و شرک عبادی
است.
8. آیه «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ
مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ
الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ
الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ» نیز چندگونه تفسیر شده
است که یکی از آن تفاسیر این است که آیه ناظر به فطرت است.