تفسير آيات مشكله قرآن مجيد(5) - آزمون حضرت سليمان و درخواست فرمانروائى بى‏نظير

پدیدآورجعفر سبحانی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 888 بازدید
تفسير آيات مشكله قرآن مجيد(5)

آزمون حضرت سليمان و درخواست فرمانروائى بى‏نظير

جعفر سبحانى

در سرگذشت‏حضرت سليمان دوآيه از آيات مشكل قرآن به شمار مى‏رود كه يكى مربوط به امتحان و آزمون اوست وديگرى مربوط به درخواست فرمانروائى بى‏نظير براى خود، از خدا.
اينك به تفسير هر دو آيه مى‏پردازيم:

1 - امتحان و آزمون سليمان

(ولقد فتنا سليمان و القينا على كرسيه جسدا ثم‏اناب)(ص 34).
«ما سليمان را آزموديم و جسد بى‏روح انسانى را بر تخت او افكنديم، او به سوى‏خدا انابه و بازگشت نمود».
از اين آيه استفاده مى‏شود كه خدا سليمان را با افكندن جسدى بر تخت او آزمود.
و اما اين كه اين جسد از آن چه كسى بود و چگونه سليمان با اين كار در بوته‏آزمايش قرار گرفت، از خود آيه چيزى استفاده نمى‏شود. ولى جمله «ثم اناب‏»حاكى از آن است كه از او كارى سر زده بود كه براى جبران آن راه انابه را پيش‏گرفت. در اينجا مى‏توان به روايتى اعتماد نمود كه مى‏گويد: سليمان داراى‏فرزندى بود كه به او سخت دل بسته بود. خداوند با گرفتن جان او، به‏گونه‏اى كه‏حضرت سليمان جسد فرزند را در برابر خود مشاهده كرد، پايه صبر و شكيبائى اورا آزمود. درست است كه دل بستن به فرزند و او را مظهر آمال و آرزوهاانديشيدن براى هچ‏كس نه افراد عادى و نه پيامبران گناه نيست، ولى شناختى كه‏پيامبران از خدا و جهان دارند و اين كه بايد همه چيز را به او تفويض كرد،چنين تعلق و آرزو با آن مقام بالا چندان سازگار نبود، زيرا بايد در عين علاقه‏به فرزند، كار را به خدا سپرد و جريان آينده را در دست او دانست و پيوسته‏گفت: (افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد)(غافر 44). جمله (ثم‏اناب) ناظر به اين تنبه و آگاهى است.

2 - درخواست فرمانروائى

(قال رب اغفرلى و هب لى ملكا لا ينبغى لاحد من بعدى انك انت الوهاب)(ص 35).
«گفت‏خدايا مرا بيامرز و به من حكومتى را ببخش كه پس از من سزاوار كسى‏نباشد، به درستى كه تو بسيار بخشاينده‏اى‏».
در تفسير اين آيه دو سوال مطرح است:
1 - چرا براى خود فرمانروائى طلبيد؟
2 - چرا فرمانروائى بى‏مانندى را درخواست كرد؟
درباره سوال نخست مى‏توان گفت آنچه از ملك و حكومت‏به اذهان تبادر مى‏كند،همان فرمانروائى مهار نشده است و درخواست چنين حكومتى شايسته انسان خردمند نيست، تا چه رسد به پيامبران الهى. ولى سليمان از خدا قدرت مهار شده‏اى را درخواست كرد كه نبوت و عالم وحى كنترل كننده آن است و در سايه اين حكومت،مردم به آئين حق مى‏گروند و افراد به حقوق خود مى‏رسند. گواه بر اين كه چنين ملك و حكومت، كه براساس عدل و داد استوار باشد، شايسته مقام اولياست، اين است كه خدا خود را ملك ناميده و پس از آن كلمه «القدوس‏» آورده است. آنجاكه مى‏فرمايد: (هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس)(حشر 23).
«اوست‏خدائى كه جز او خدائى نيست و او فرمانرواى منزه و پيراسته است‏».
شايد با آوردن كلمه «قدوس‏» پس از «ملك‏» مى‏خواهد برساند كه حساب اين ملك‏با ملك‏هاى ديگر جداست. اين ملك در نهايت قدرت، از هر كار ناشايست پيراسته‏است. بنابراين، خواستن چنين ملك براى هدف عالى، خواستن كار الهى است مثل اين‏است كه كسى بگويد: خدايا به من ثروت بده تا در راه تو انفاق كنم.
پيامبر گرامى اسلام(ص) درباره سليمان مى‏فرمايد: «ارايتم ما اوتى سليمان بن‏داود من ملكه فان ذلك لم يزده الا تخشعا ما كان يرفع بصره تخشعا لربه‏» (1) .
«عظمت و قدرت و حكومتى كه خدا به سليمان بن داود داد، براى او جز خضوع درمقابل خدا نيفزود. او به خاطر خضوع در برابر خدا چشم به بالا نمى‏دوخت‏».
درباره سوال دوم يادآور مى‏شويم كه حكومتى كه او درخواست كرده بود، چنان گسترده و فراگير بود كه قلمرو آن محدود به انسانها نبود، بلكه نيروهاى طبيعت، مانند باد و حتى جنيان و مرغان، در تحت فرمانروائى او قرار داشتند;چنان كه آيات قرآن گوياى اين مطلب است. پرواضح است كه چنين قدرت عظيمى شايسته انسانهاى غير معصوم نيست. زيرا او از عهده مهار آن برنيامده و چه بسا موجب فساد و تباهى در زمين مى‏گردد. اين تنها سليمان و افرادى همانند اويندكه شايستگى چنين قدرتى را دارند و مقصود از جمله (لا ينبغى لاحد من بعدى) همين‏است. يعنى فرمانروايى‏اى را به من عطا فرما كه شايسته غير از من به عنوان يك‏پيامبر (نه به عنوان يك انسان) نيست. به عبارت ديگر: فرمانروايى را خواست كه‏فقط شايسته مقام نبوت است و لاغير.
قال الامام الحسين(ع)
«انكم ان لم تنصرونا و تنصفونا قوى الظلمه عليكم وعملوا فى اطفاء نور نبيكم‏» (تحف‏العقول، ص 237) اگر شما امت، ما اهل بيت‏پيامبر را يارى نكنيد و از روى انصاف با ما رفتار نكنيد، ستمكاران به شماقدرت يابند، و در خاموش كردن نور پيامبرتان مى‏كوشند.

پى‏نوشت:

1- روح البيان، ج‏8، ص 39.

مقالات مشابه

ارزیابی دیدگاه مفسران درباره معناشناسی «معیشت ضنک» در آیه ۱۲۴ طه

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, فتح‌الله نجارزادگان, شیما محمود‌پور

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

بررسي آیات استثنايي سوره هاي انعام و اسراء

نام نشریهحسنا

نام نویسندهقاسم بستانی, مینا شمخی, نصره باجی