ترجمه زندگانى مرحوم <محمد جواد مغنّيه» در كتب تراجم، آن چنان كه شايسته شأن و منزلت اين شخصيت بزرگ است، ذكر نشده است. لذا اين امر باعث گمنامى ايشان در بين عامه مسلمانان و در بعضى مواقع در بين علما گرديده است/
<شيخ محمّد جواد مغنيّه»، در سال 1322 ه.ق در خانواده آل مغنيّه كه به فضل و دانش شهرت دارند، در قريه <طيردبا» از قُرأ جبل عامل به دنيا آمد. (1) وى سالهاى اوليه عمر خود را در همان روستا سپرى كرد و سپس دروس مقدماتى را نزد شيوخ آن ديار فرا گرفت. از آنجا كه حوزه علميه نجف اشرف را مأمن مناسبى براى بحث و تحقيقات علمى خود يافت بدان جا مهاجرت كرد و از محضر پرفيض اساتيد و دانشمندان بزرگى از جمله <سيّد حسين الحمامى» كه در عصر خود از علماى برجسته نجف به شمار مىرفت كسب فيض كرد.(2)
<مرحوم مغنيّه»، پس از مدّتى به جبل عامل بازگشت و در فيه خود به پژوهش، تحقيق و تدريس علوم دينى پرداخت. تا اينكه به عنوان حاكم شرع در بيروت تعيين شد، سپس سمت مشاورت عالى محكمه شرعى را بر عهده گرفت و در اين پست مشغول انجام وظيفه شد/
<مرحوم مغنيّه»، در سالههاى آخر عمر خود جهت كسب علم و تدريس در حوزه علميّه قم به ايران مهاجرت كرد و چند سال نيز در آنجا به تحقيق، پژوهش و تدريس علوم حوزوى از جمله تفسير قرآن پرداخت كه حاصل تلاشهاى او دهها اثر ارزشمند در زمينههاى مختلف علوم اسلامى است. پسپ بعد از مدتى مجدداً به بيروت بازگشت و پس از ساليان متمادى تلاش و كوشش و خدمت به غنى كردن فرهنگ پربار اسلام، در نهايت، در ماه محرم سال 1400 ه. ق در همان جا، نداى حق را لبيك گفت و پيكر مطهرش جهت تدفين در جوار مرقد مطهر حضرت ا ميرالمؤمنين على (ع) به نجف اشرف انتقال يافت و در همان جا به خاك سپرده شد.(3)
<استاد مغنيّه»، از معدود مفسّرانى است، كه موفق به تأليف دو تفسير ارزشمند بر قرآن كريم شده است. اوّلى اثر تفسيرى ايشان بر قرآن كريم تحت عنوان <الكاشف فى تفسير القرآن الكريم» مىباشد كه در هفت مجلد در بيروت به طبع رسيده است. مفسّر در اين تفسير، از مجموع روشهاى تفسيرى بهره جسته است. گاهى در تفسير آيهاى به مصداق <ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»(4) به آيات ديگر مراجعه كرده و با كمك روش تفسير قرآن به قرآن، آيه را تفسير نمودهاست و در پاره اى از موارد نيز به خوشه چينى از خرمن پر فيض نبوى پرداخته و در تفسير خود به احاديث مروى از ايشان و ائمه اطهار (ع) استناد كرده و به تفسير خود جنبه روايى بخشيده است و گاهى نيز در روش خود با اعتماد به تدبير و تفكر در مضامين آيات به اجتهاد پرداخته، نظرات خود را پيرامون آيه اعلام داشته كه گويى اين تفسير يك تفسير اجتهادى - عقلى مىباشد/
همان طور كه صاحب اعيان الشيعه مىگويد، مرحوم مغنيّه با كنارهگيرى از فعاليتهاى قضايى، به تأليف، پژوهش و تحقيق مىپردازد، (5) كه آثار فقهى ايشان گواه بر اين مدعا است. مفسّر گرانقدر، اولين اثر فقهى خود را تحت عنوان <فقه الامام جعفر الصادق (ع)» در شش مجلد تدوين مىكند، علاوه بر آن تأليفات ديگر ايشان از جمله:<علم اصول الفقه»، <الفقه على المذاهب الخمسه» و <الحج على مختلف المذاهب» روشنگر راه هر محققى در اين وادى است/
وى با عنايت به نقش ارزشهاى اخلاقى در پيشرفت جوامع اسلامى اقدام به تأليف كتابى در همين زمينه تحت عنوان <ارزشهاى اخلاقى در فقه امام صادق(ع)» مىنمايد كه توسط آقاى دكتر سيد محمّد رادمنش به فارسى ترجمه شده است/
از ديگر ابعاد علمى مرحوم مغنيه، بعد كلامى و فلسفى ايشان است. وى بر اساس اعتقاد راسخ خود نسبت به مسايل كلامى و احساس مسئوليتى كه در اين زمينه مىكند، ابتدا به بررسى مسايل توحيد و اثبات وتجود خداوند و صفات او و اثبات نبوت حضرت خاتم الانبيأ (ص) پرداخته و در اين زمينه علاوه بر مسايل كلامى كه در هر دو تفسير خود بدآنهااشاره كرده است، كتابى را تحت عنوان <فلسفْ التوحيد والنبوْ» به نگارش درآوردهاست. گرچه اين كتاب از حجم كمى برخوردار است اما مسايل توحيد و نبوت را با استناد به دلايل عقلى و آيات قرآن به اثبات رسانيده است/
از آثار تأليفى ايشان نيز مىتوان از كتاب <فلسفْ المبداأ والمعاد» و <الشيعْ و التشيع» يادكرد، اما در عين حال از كتابهاى <فلسفْ الولايْ»، <مع الشيعْالاماميْ» و <هذا هى الوهابيْ» ايشان كه به مسايل امامت و ولايت از ديدگاه كلامى شيعى پرداخته است، نمىتوان غافل ماند و با انتشار كتابهايى از جمله: <الاثنى عشريْ و اهلالبيت»، <اهل البيت و منزلتهم» و <فضائل الامام على (ع)»، به دفاع از ائمه اطهار(ع) و اثبات حقانيت آنها پرداخته است/
مرحوم مغنيه، علاوه بر آثار يادشده با تأليف دو كتاب ارزشمند: <معالم الفلسفْ الاسلاميْ» و <الاسلام والعقل» خلاقيّت و شايستگى خود را در مسايل فلسفى، به ويژه فلسفه اسلامى به منصه ظهور رسانده است. همچنين از تأليفات ديگر مفسّر از جمله: <اسرائيليات[ تفسير] القرآن»، <فى ظلال نهج البلاغه»، <فلسفْالاخلاق فى الاسلام»، <على و قرآن»، <الاسلام مع الحياْ» و <الاخرْ و العقل» را مىتوان نام برد/
استاد مغنيّه، پس از آنكه تفسير <الكاشف» را به رشته تحرير درآوردند با عنايت به اهميّت نسل جوان و آگاهى از نقش آنان از آغاز دعوت پيامبر (ص) تاكنون در پيشرفت اسلام، مصمم گرديد تفسيرى بر قرآن با قلمى روان و مستند و در عين حال به طور موجز و مختصر كه مورد پسند جوانان باشد تحت عنوان <التفسير المبين» به نگارش درآورد. اين تفسير، هم از نظر محتوا و هم از نظر سبك نگارش، يكى از تفاسير بديع اماميه در قرن اخير به شمار مىرود/
استاد آية الله جعفر سبحانى پس از آنكه مرحوم مغنيه را از جمله مفسران بزرگ معاصر شيعى به شمار مىآورد و از تفاسير او ياد مىكند، در معرفى تفسير <المبين» به موجز بودن و مورد پسند واقع شدن آن از طرف جوانان اشاره مىكند.(6)
از ويژگىهاى اين تفسير، اختصار و حذف زوايد تفسيرى و مطالب غير ضرورى است كه مفسّر در اين باب كوشيده است كه غالباً مطالب را در قالب عبارات موجز و كوتاه و با نثر عربى روان و رسا، به دور از غموض ادبى و فنّى به خوبى بيان نمايد. بدين جهت نثر اين تفسير براى محققى كه تا اندازهاى با ادبيات عرب آشنا باشد قابل استفاده است/
وى ابتدا با استناد به آيه <ان هو الاّ ذكر و قرآن مبين»(يس، 36/69) تفسير خود را به نام <التفسير المبين» نامگذارى كرده است. اين تفسير در يك مجلد و 827 صفحه در بيروت بارها به چاپ رسيده است/
مفسّر در اين تفسير ابتدا در صدر هر سوره به بحث مكى و مدنى بودن آن پرداخته و بدين وسيله توجه محقق را در آغاز، به سبك و روش و اسلوب آيات كه در مكه نازل شده يا در مدينه، معطوف مىدارد، و تعداد آيات هر سوره را بيان مىكند. سپس در استنباط، كشف و تبيين مفاهيم تفسيرى آيات، از انواع روشهاى تفسيرى سود برده است. گاهى از روش <تفسير قرآن به قرآن» و استخراج معانى آيات به كمك آيات مشابه كه سياق آنها يكسان يا نزديك به هم است استفاده كرده يا آيات را به هم ارجاع مىدهد. به عنوان نمونه در تفسير آيه <و امرهم شورى بينهم» (شورى، 42/38) پس از ارجاع آن به آيه <و شاورهم فى الامر» (آل عمران، 3/159) بيان مىدارد:
<مراد از <امر» در اين آيه، عملى استكه هرگاه نصى از قرآن در مورد آن وارد نشده بود، پيامبر(ص) در آن مورد با صحابه مشورت مىكرد. مثل مشورت آن حضرت با صحابه در امور نظامى و غيره».(7)
گاهى نيز در تفسير، با اعتماد به تدبّر و عقل توأم با تقيّد به روايات تفسيرى مروى از معصومين(ع)، به تفسير اجتهادى آيات مىپردازد. به عنوان نمونه در تفسير آيه <قل هو الله احد» (اخلاق، 112/1) پس از بيان تقرير فلاسفه درباره واحد بودن خالق و مُبدأ اوّل براى وجود هستى، بيان مىدارد:
<وحدْ النظام و التدبير تدل على وحدْ المنظم والمدبر و ايضاً يستحيل أن يكون للعالم الاهان لانه لا يخلو من احد فرضين: اما أن يكون كلُ منهما قادر على خلق الكون مستقلاً و من دون معين و شريك و اما ان يكون عاجزاً عن ذلك الا بمعين و شريك و على الفرض الاوّل يكون وجود احدهما كعدمه و لزوم مالا يلزم و على الثانى يكون فقيراً و ضعيفاً و تعالى رب العالمين عن هذا و ذاك، فتعين التوحيد و نفى الشريك و المثيل».(8)
همچنين از آنجا كه تفسير نقلى را مىتوان به عنوا اصيلترين شكل تفسير و ريشهدارترين طريق درك معانى و معارف آيات قرآن در ميان دانشمندان اوّليه علوم اسلامى به شمار آورد(9)، مرحوم مغنيه در بعضى از مواقع براى تفسير آيات به سلسله احاديث و روايات تفسيرى كه از پيامبر (ص) و ائمه اطهار(ع) درباره تفسير قرآن وارد شده استناد كرده است و كمتر صفحهاى را مىتوان يافت كه به گونهاى استشهاد به روايت و استناد به منبع روايى در آن ديده نشود، كه نمونه آن در تفسير آيه <و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستأخرين» (حجر، 15/24) مىتوان ديد كه مفسّر به بيان على (ع) در نهج البلاغه استناد كرده و مىنويسد: تفسير اين آيه را در نهج البلاغه يافتم. (10) آنجا كه مىفرمايد:
<علمه تعالى بالاموات الماضين كعلمه بالأحيأ الباقين و علمه بما فى السموات العلى كعلمه بما فى الارضين السفلى»/
بنابراين مرحوم مغنيه در تفسير المبين از روشهاى مختلف تفسير قرآن استفاده كرده و از بكارگيرى يك روش خوددارى كرده است، لذا اين تفسير داراى مزاياى مختلف تفسيرى قرآن مىباشد/
استناد به منابع و متونى كه در طول قرون متمادى داراى اعتبار و ارزش فراوان بوده و مفسران جهت تأييد آرا و روشهاى تفسيرى خود بدانها استناد كرده و گاه در مقام نقد و بررسى، در بعضى مواقع به ردّ آنها پرداخته است. بنابراين آشنايى اجمالى با منابع مورد استفاده، خود گوياى روش و آراى تفسيرى مفسّر در <المبين» مىباشد، كه به اختصار به بيان آن منابع مىپردازيم/
مرحوم مغنيه در تفسير خود به منابع مهم تفسيرى متقدمان و متأخران أعم از منابع خاصه و عامه استناد كرده، در تفسير بعضى از آيات به تجزيه و تحليل آراى يك مفسّر پرداخته و در تفسير بعضى ديگر، در بيان معانى آيات، از آنها كمك گرفتهاست. نكته جالب توجه اين است كه مفسر، از منابع تفسيرى عامّه بيش از منابع تفسيرى اماميه استفاده كرده است كه اين امر نشانه وسعت ديد و دور بودن او از تعصب و بيانگر تفكر روشن او است. بنابراين در اين بخش از كلام ابتدا به ذكر نمونه هايى از مهمترين تفاسير اماميه، سپس به بيان تفاسير مهم عامّه كه از آنها در <المبين» استفاده شده است خواهيم پرداخت/
1. تفسير جوامع الجامع: <مرحوم مغنيه» در تفيسر خود به طور مكرر از اين تفسير استفاده كرده و گاهى در مقام مقايسه آراى تفسيرى مرحوم طبرسى در جوامع الجامع با ساير منابع برآمده است. به عنوان مثال در بخشى از آيه 36 سوره آل عمران كه مىفرمايد: <و انى سميتها مريم» در جوامع الجامع آمده است: <مريم» در زبان عرب يعنى زن عابده، امّا در قاموس كتاب مقدس آمده است كه <مريم» اسمى عبرى است كه به معنى <عصيان» مىباشد.(11)
همچنين در آيه 91 سوره انعام كه مىفرمايد: <قل من انزل الكتاب الذى جأ به موسى» شيخ طبرسى مىگويد: يهود به طور كلى نزول كتاب از آسمان را به خاطر مبالغه در انكار نزول قرآن رد كردند امّا بعد از آن ناچار شدند به خاطر نزول تورات اقرار كنند كه كتابى از آسمان نازل شده است. (12) پس از آن مرجوم مغنيه در غير اين آيه در مقام تأييد نظر شيخ طبرسى مىگويد: اين تفسير نزديكترين و صحيحترين تفسير است زيرا يهود اعتقاد داشت كه نبوت تنها هديهاى است از طرف خدا براى آنان، تا آنجا كه گفتند، خداوند نيز تنها به آنان اختصاص دارد.(13)
2. تفسير مجمع البيان: تفسير مجمع البيان از بهترين تفاسير قرآن و باعظمتترين آن پس از تفسير تبيان شيخ طوسى در نزد اماميه به شمار مىرود. اين تفسير از اهم منابع مفسر مىباشد كه بيشترين بهره را از آن برده است و علاوه بر آراى تفسيرى در بعضى از لغات، مفردات، موارد نحوى و اعراب نيز مورد استفاده قرار گرفته است. همچنين جهت تأييد آراى تفسيرى خود از روايات و احاديثى كه در مجمع البيان آمده است بهره بردهاست. به عنوان نمونه از قول مجمع البيان ذيل آيه 20 سوره مزمل كه مىفرمايد: <فاقرؤوا ما تيسر من القرآن» آمده است: منطور از <قرأْ» در اينجا نماز شب است كه يازده ركعت بوده و زمان آن بعد از نيمه شب مىباشد. همچنين در آيه 60 سوره رحمن كه مىفرمايد: <هل جزأ الاحسان الاّ الاحسان» مفسّر به نقل از صاحب مجمع البيان نقل مىكند كه امام جعفر صادق(ع) فرمود: اين آيه درباره كافر و مؤمن و نيكوكار و فاجر جارى است/
3. جامع البيان فى تفسير القرآن، ابن جرير طبرى: از آنجا كه تفسير جامع البيان از قديمىترين تفاسير مأثور است، صاحب المبين بسيارى از اقوال منسوب به صحابه و تابعان و روايات اسباب نزول و غيره را از آن استخراج كرده و بدانها استناد كرده است. در برخى موارد به نقد پرداخته و با دلايل مستند آنها را نمىپذيرد و در بعضى موارد ديگر جهت تأييد نظريه خود آنها را مورد استفاده قرار مىدهد. به عنوان نمونه در سبب نزول آيه 113 سوره توبه كه مىفرمايد: <ما كان للنبى والذين امنوا ان يستغفروا للمشركين و لو كانوا اولى قربى من بعد ما تبين لهم انهم اصحاب الجحيم» در تفسير جامع البيان آمده است: گروهى از مؤمنان گفتند براى مردگانمان طلب مغفرت كنيم پس اين آيه نازل شد، و گفته شده است كه اين آيه درباره ابى طالب نازل گرديده است زيرا او بر غير اسلام از دنيا رفت. (14)
مرحوم مغنيه پس از بيان اين قول، به نقد آن پرداخته و با دلايل مستندى در مقام ردّ آن برآمده، مىگويد: طبق گفته ابن سعد: (طبقات، 1231 /، چاپ 1957) وقتى كه ابوطالب از دنيا رفت پيامبر(ص) گريست و براى او از خدا طلب مغفرت و آمرزش كرد و به على (ع) دستور داد كه او را غسل دهد و كفن نمايد و در سيره حلبيه، 1/467، باب وفات ابى طالب آمده است كه: وقتى على (ع) مرگ پدرش را به پيامبر اطلاع داد، پيامبر گريست و به على (ع) فرمود: برو او را غسل و كفن نما، خداوند او را بيامرزد و در سيره ابن هشام /247، بخش اوّل، چاپ 1955 آمده است كه ابوطالب به پسرش على (ع) گفت: محمد تو را نمىخواند مگر در آنجه كه خير است پس او را اطاعت كن. (15) سپس از اين مطالب نتيجه مىگيرد كه معنى اسلام چيزى غير از اعتراف به ثبوت محمد (ص) كه واجب است از آن اطاعت و پيروى شود نيست پس اين ادعا كه ابوطالب به غير از دين اسلام از دنيا رفته است هيچ گونه سنديّتى ندارد/
4. الدّرا المنثور فى التفسير بالمأثور، سيوطى: با عنايت به اين كه تفسير الدّرا لمنثور يكى از منابع مهم تفسير روايى به شمار مىرود، صاحب المبين از روايات آن نهايت استفاده را به عمل آورده است. در شأن نزول آيه 19 سوره توبه: <أجعلتم سقايْ الحاج و عمارْ المسجد الحرام كمن آمن بالله و اليوم الاخر و جاهد فى سبيل اللّه لا يستون عنداللّه واللّه لا يهدى القوم الظالمين» در تفسير الدّار المنثور آمده است كه عباس بن عبدالمطلب در ايّام حج سقايت حجاج مىكرد و طلحه بن شبيْ پردهدار كعبه بود، پس طلحه گفت: من پردهدار كعبه هستم و كليد آن با من است و عباس گفت: من سقايت حجاج را مىكنم، و بدين وسيله به هم تفاخر مىكردند، پس على بن ابيطالب (ع) فرمود: چه مىگوييد من شش ماه قبل از مردم رو به قبله نماز گزاردم و نيز در ميدانهاى جنگ جهاد كردم. آن گاه خدا اين آيه را در پى اين واقعه نازل فرمود. (16) المبين عيناً اين را از الدّرالمنثور آورده است/
5. تفسير مفاتيح الغيب، فخر رازى: از آنجا كه روش اجتهادى اين تفسير بر ساير روشهاى تفسيرى غلبه دارد و مسايل كلامى را از جنبه عقلى مورد بررسى قرار دادهاست. مفسّر المبين از آن نظرات بهرهمند شدهاست و گاهى نيز براى تأييد تفسير خود علاقهمندان را به تفسير مفاتيح الغيب ارجاع داده است كه به عنوان نمونه به دو مورد از آراى تفسيرى فخر رازى اشاره مىكنيم. مرحوم مغنيّه در ذيل آيه 24 سوره نسأ كه مىفرمايد: <فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضْ» محقق را جهت تحقيق بيشتر به تفسير مفاتيح الغيب ارجاع داده و به طور خلاصه مىگويد: <فخر رازى گفته است منظور از اين آيه حكم جواز متعه است، مفسّران اتفاق نظر دارند كه آن در ابتداى اسلام مباح بوده، سپس به قولى از <عمران بن حصين» استناد كرده كه او گفت آيه متعه در قرآن نازل شد و آيهاى كه آن را نسخ نمايد نازل نگرديد».(17)
همچنين مفسر به روايتى كه در تفسير فخر رازى از قول امامصادق(ع) درباره آيه <طه» وارد شده است. اشاره كرده، بيان مىدارد كه امام صادق (ع) فرمود: همانا <طأ» طهارت اهل بيت رسول الله (ص) و <هأ» هدايت آنان، و پيامبر اكرم (ص) رب البيت و پدر اهل بيت مىباشد. (18)
علاوه بر تفاسيرى كه بدانها پرداختيم، مفسر از تفاسير متعدد ديگرى استفاده كرده است كه چهت پرهيز از اطاله كلام به ذكر نام آنها اكتفا مىكنيم. اين تفاسير عبارتانداز: 1. احكام القرآن، ابوبكر معافرى مالكى 2. احكام القرآن، قاضى مالكى معروف به ابن عربى 3. انوار التنزيل و اسرار التأويل، بيضاوى 4. تفسير بحر المحيط، ابن حيان 5. تفسير آلاالرحمن، بلاغى 6. تسهيل، محمد بن احمد كلبى 7. تفسير روح البيان، اسماعيل حق 8. تفسير كشّاف، .مخشرى 9. تفسير شيخ عبدالقادر مغربى 10. تفسير المنار، رشيد رضا 11. تفسير الوجيز فى تفسير القرآن العزيز، على بن حسين بن محى الدين عاملى/
مفسر در مباحث روايى خود، روايات بسيارى را از پيامبر اكرم (ص) و ائمه اهل بيت (ع) به ويژه على (ع) و امام صادق (ع) و صحابه و تابعان نقل كرده است و بر كتب حديثى فريقين استناد كرده است كه در اينجا به ذكر آن منابع اكتفا مىكنيم: 1. نهج البلاغه 2. صحيفه سجاديه 3. اصول كافى، شيخ كلينى 4. جامع ترمذى، ابوعيسى محمد بن عيسى بن سوره، م 279 ه.5. سنن ابى داود، سليمان بن اشعث بن اسحاق سجستانى، م 275 ه.6. سنن نسايى، ابوعبدالرحمن احمد بن شعيب، م 303 ه7. سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد بن ماجه قزوينى، م 273 ه.8. سفينْالبحار، محدث قمى 9. صحيح بخارى، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بخارى، م 256 ه.10. صحيح مسلم، ابوالحسين مسلم بن حجاج قضيرى، م 261 ه11. فضائل الخمسه من الصحاح الستْ، فيروزآبادى 12. مسند امام احمد بن حنبل، م 241 ه/
آشكار است كه بحث اعراب و توضيح مفردات، همزمان با ديگر مباحث، در تفسير و روشن ساختن معانى آيات نقش اساسى دارد. بنابراين از ديگر ويزگىهاى اين تفسير مىتوان به شرح و توضيح قواعد، قرائت، لغت، اعراب و غيره اشاره كرد/
مرحوم مغنيّه هر چند به اعراب تمام آيات و شرح مفرداد آن نپرداختهاست امّا از آغاز تا انجام تفسير، به اعراب و شرح ومفردات به طور پراكنده پرداخته است كه در اينجا به مهمترين منابع لغوى آن اشاره مىشود. اين منابع عبارتانداز: الف) مجمع البيان فى تفسير القرآن، ب) مجمع البحرين، طريحى، ج) المفردات فى غريب القرآن، راغب اصفهانى، د) قاموس المحيط، فيروزآبادى/
مفسّر در پارهاى از موارد از متون كتب مقدّسه اعم از كتب عهد قديم و عهد جديد به خاطر مقارن بودن با نصوص قرآنى بهره برده است و در برخى موارد هم در مقام نقد و بررسى برآمده، به تجزيه و تحليل آنها پرداخته است كه در اينجا به جند مورد از آن اشاره مىرود:
در آيه سوره صافات آمده است: <وجعلنا ذريته هم الباقين» مفسّر ذيل اين آيه مىگويد: در قاموس كتاب مقدس آمده است كه تمام مردم پس از طوفان نوح سه دسته شدند:
الف) سام، كه عرب و آراميان و آشوريان و يهود از نسل او هستند، ب) يافث، كه فرزندان او در جنوب غربى بحر قزوين و درياى سياه ساكن شدند، ج) حام كه ظاهراً سياهان از نسل او مىباشند.(19)
همچنين در ذيل آيه 65 سوره اعراف مىگويد: در قاموس كتاب مقدس آمده است كه هود، اسمى عبرى است و معنى آن <مَجد» است و او از فرزندان <اشير بن صوفح» است و او اوّلين كسى است كه به زبان عربى تكلّم كرد/
لازم به يادآورى است كه مفسّر از روايات اسرائيلى شديداً پرهيز داشته و در تفسير خود هيچ استفادهاى از آنها نكرده است/
صاحب المبين از مجلات و نشريات مختلف مطالبى را كه جنبه علمى و اسلامى دارند نقل كرده و در تطبيق تفسير آيات با مسايل متنوع عصر حاضر به آنها استناد كرده است كه برخى از مطالب آن بسيار جالب به نطر مىرسد. به عنوان نمونه در تفسير آيه 38 سوره يونس كه در مقام تحدّى مىفرمايد: <ام يقولون افتراه قل فأتوا بسورْ مثله وادعوا من استطعتم من دون الله» آمده است: در يك مجله مصرى، به شماره 2254 مورخه 10/2/1978 خواندم كه جيمى كارتر رييس جمهور وقت آمريكا با يكى از قاريان مشهور قرآن ملاقات كرده و از او خواست كه آياتى از قرآن به صورت ترتيل براى او قرائت كند و اين قارى بزرگ مجموعه كاملى از آيات تحدّى قرآن را به صورت ترتيل براى او قرائت كرد. (20) كه انتخاب موضوع آيات از طرف قارى قرآن بسيار مناسبت داشته است/
همچنين پس از بيان تفسير آيه 84 سوره اسرأ مىفرمايد: <قل كل يعمل على شاكلته» مىگويد: در مجله الحوادث البيروتيه مورخه 10/2/1978 مطلبى درج گرديده است و آن اين است كه دانشمندان و پزشكان به جزئيات ويژهاى از خون انسان به وسيله دستگاههاى الكترونيكى دست يافتهاند و براى آنها روشن شده است كه همان طور كه خطوط انگشتان هر انسانى با خطوط انگشتان انسان ديگر تفاوت دارد، تركيبات خونى هر انسانى با تركيبات خونى انسان ديگر متفاوت است. بدون ترديد نوع خون انسان تأثير بسيار زيادى در تصرفات انسان دارد. (21)
در پايان اين بحث به ذكر عناوين مجلات و نشريات مهم كه مفسر گرانقدر از آنها در تفسير خود استفاده كرده است مىپردازيم: الف) مجلْ عالم الفكر الكويتيْ، ب) مجلْ الكاتب المصريْ، ج) جريدْ اخبار اليوم المصريْ، د) مجلْ الحوادث البروتيْ، ه) مجلْ العربيْ بالازهر/
مفسّر ارجمند، علاوه بر منابعى كه ذكر شد از كتب مختلفى كه مطالب مفيدى جهت استفاده تفسيرى در دسترس داشته است استفاده كرده است كه به ذكر عنوان آن كتب اكتفا مىكنيم:
1. تاريخ بنى اسرائيل، محمد عزْ دروزه 2. التكامل فى الاسلام، احمد امين العراقى 3. الرحلْ المدرسيْ، محمد جواد بلاغى 4. سيره ابن هشام 5. الفتوحات، ابن عربى 6. فن الادب، توفيق حكيم 7. فى ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنيه 8. محمد رسول اللّه بشارت الانبيأ، محمد عبدالغفار 9. مرآْالاسلام، طه حسين 10. الهيئْ والاسلام، شهرستانى/
1. الشيعْ والتشيع /117/
2. اعيان الشيعْ،9/205/
3. همان/
4. نهج البلاغه، خ 133/
5. اعيان الشيعْ، 9/205/
6. آية الله جعفر سبحانى، مقدمه تفسير تبيان /234/
7. المبين /644/
8. همان /826/
9. عميد زنجانى، روشهاى تفسيرى قرآن /191/
10. المبين /340/
11. همان /68/
12. همان /177/
13. همان/
14. همان 261/
15. همان /
16. همان/243/
17. همان /103/
18. همان /406/
19. همان /591/
20. همان /272/
21. همان 376/