نقدی سند شناسانه بر احادیث مجمع البیان

پدیدآورنعمت‌الله صالحی نجف آبادی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیارض

share 3954 بازدید
نقدی سند شناسانه بر احادیث مجمع البیان

نعمت الله صالحی نجف آبادی
پیش درآمد

مقاله ای كه در پیش رو دارید، مواردی از حدیثهای نقل شده را در مجمع البیان ارائه می كند كه پایه و سندی ندارند و به اشتباه بدان راه یافته اند. روشن است كه این اشتباه در اصل، چنان كه دیده می شود در اثر نسخه برداری های مكرّر و باواسطه و سستی و بی دقّتی نسخه نگاران منابع مجمع البیان روی داده است، زیرا بسی دور می نماید كه محقّقی نقّاد و تیزبین و چیره دست چونان علامه طبرسی چنین اشتباهاتی از او سرزده باشد. سوگمندانه دست تغییر و تبدیل و مصلحت اندیشی و اعمال سلیقه شخصی در گذر تاریخِ كتابت و نسخه برداری، آسیبهایی ویرانگر بر میراث گرانقدر اسلامی و شیعی وارد ساخته است. نویسنده در این نوشتار، سخن از درآمیختگی سخن غیر معصوم با معصوم در مواردی دارد، كه بی تردید سره سازی میراث ارزشمند تفسیر مأثور، مصلحتی برتر از هرگونه مصلحت اندیشی است.
حقیقت تلخ دیگر آن كه تفسیر ارجمند مجمع البیان به رغم آن كه بر تارك میراث علمی شیعه چونان ستاره ای فروزان می درخشد، اما تاكنون چاپ منقّحی از آن ارائه نشده است. و متنی كه هم اكنون در دست است ـ به رغم وجود چاپهای فراوان و كارهای تصحیحی كه در برخی از چاپها صورت گرفته است ـ اطمینان به همسانی دقیق و واژه به واژه آن با آنچه مؤلف نگاشته نیست. گردآوری نسخـه هـای كهن نـزدیك به عصر مؤلف و تحقیـق دقیق و فنی آن بر اساس روشهای امروزین تحقیق، وظیفه ای است بایسته كه مقالاتی از این دست، بایستگی آن را نمایان تر می سازد. «پژوهشهای قرآنی»
در كتاب ارجمند تفسیر مجمع البیان مواردی وجود دارد كه ابوجعفر طبری با ابوجعفر امام محمد باقر(ع) اشتباه شده و قول ابوجعفر محمد بن جریر طبری مفسّر معروف اهل سنت (متوفای 310 هـ ق)، به عنوان قول ابوجعفر باقر(ع) معرفی شده و حدیث امام محمدباقر(ع) تلقی گشته و تصور رفته كه روایتی از امام معصوم است.
داستان از این قرار است كه شیخ طوسی در تفسیر تبیان در بسیاری از موارد كه قول طبری را نقل می كند می گوید: ابوجعفر چنین گفته است، چون ابوجعفر كنیه محمدبن جریر طبری است و كاتبان و استنساخ كنندگان تفسیر تبیان در مواردی تصور كرده اند مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، امام محمدباقر(ع) است و از این رو بعد از ابوجعفر عبارت «علیه السلام» را نوشته اند. سپس طبرسی صاحب مجمع البیان كه هنگام تفسیر آیات قرآن به كتاب تبیان شیخ طوسی رجوع می كرده و خودش در مقدمه مجمع البیان فرموده است: «شیخ طوسی قدوه و مصباح من است، و در وقت تفسیر آیات قرآن به كتاب تبیان او مراجعه می كنم»، در بسیاری از موارد كه دیده است شیخ طوسی لفظ ابوجعفر را به كار برده با دیدن لفظ «علیه السلام» بعد از نام ابوجعفر تصور كرده است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، امام محمـدباقر(ع) است. از این رو مطلبی را كـه شیخ طوسی از ابوجعفر طبری نقل كرده به امام محمدباقر(ع) نسبت داده است. كسانی نیز كه مجمع البیان را مطالعه می كنند و بی خبر از این مسئله هرجا به این موارد برمی خورند نقل طبرسی را حدیث امام باقر(ع) تلقی می كنند، به طور مثال در تفسیر نورالثقلین كه مؤلف قصد داشته است روایات پیغمبر(ص) و ائمه معصومین را نقل كند، هر جا در مجمع البیان به چنین مواردی بر می خورد نقل طبرسی را به عنوان حدیث امام محمد باقر(ع) می آورد.
این موارد را باید در اصطلاح مرسلات طبرسی از امام محمدباقر(ع) نامگذاری كرد، مرسلات یعنی روایاتی كه نام بعضی یا همه راویان آنها ذكر نشده و مستقیماً به پیغمبر(ص) یا امام معصوم نسبت داده شده اند. این موارد كه در مجمع البیان قول طبری اشتباهاً حدیث امام باقر(ع) تلقی شده از مواردی است كه سند خبر صددرصد صحیح است، ولی متن آن صددرصد دروغ است. سند خبر صددرصد صحیح است، چون طبرسی صددرصد عادل و راستگو است، و متن آن صددرصد دروغ است، زیرا ابوجعفر كه در سخن طبرسی به اشتباه امام محمدباقر(ع) معرفی شده ابوجعفر طبری است نه امام محمدباقر(ع).
ما نمی دانیم در كلّ مجمع البیان در چند جا چنین اشتباهی رخ داده است، استقصای این موارد نیازمند بررسی سراسر مجمع البیان است كه هر جا از امام محمدباقر(ع) حدیثی نقل شده بررسی شود.
ما دراین اوراق فقط مواردی را كه به طور اتفاقی به آنها برخورد كرده و دانسته ایم كه چنین اشتباهی در آنها رخ داده است می آوریم.
در اینجا لازم است كسانی كه به مجمع البیان مراجعه می كنند هرگاه دیدند طبرسی از امام محمدباقر(ع) حدیثی نقل كرده است، با مراجعه به تبیان شیخ طوسی ببینند او در آن مورد همان مطلب را از ابوجعفر نقل كرده است یا نه؟ اگر نقل كرده است در همان مسئله به تفسیر طبری مراجعه كنند ببینند آنچه شیخ طوسی ازابوجعفر آورده در سخنان طبری به عنوان قول مورد قبول او آمده است یا نه؟ و اگردیدند مطلبی كه شیخ طوسی از ابوجعفر نقل كرده همان قول طبری است، طبعاً پی می برند كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است و در نتیجه آنچه در مجمع البیان به امام محمدباقر(ع) نسبت داده شده از همان مواردی است كه صاحب مجمع البیان قول ابوجعفر طبری را كه در تبیان دیده است به اشتباه به عنوان حدیث امام محمدباقر(ع) آورده است.

مورد اول

در تفسیر طبری درباره آیه 106 و 107 مائده شأن نزولی به چند طریق با قدری اختلاف در عبارت آمده است كه خلاصه آن چنین است:
تمیم داری وعدی دو نفر نصرانی بودند كه به اتفاق ابن ابی مریم(ابن ابی ماریه) از بنی سهم به عزم تجارت شام سفر كردند، در بین راه تاجر سهمی بیمار شد، او وصیت نامه ای نوشت كه در آن یك یك اموال خود را دقیقاً نام برده بود و آن را در متاع خود پنهان كرده، وی اموال خود را به آن نصرانی سپرد كه به ورثه اش بدهند، وقتی كه او درگذشت آن دو از میان اموالش جامی نقره ای را كه منقوش به طلا بود برای خود برداشتند و چیزهای دیگر را به ورثه اش دادند، هنگامی كه ورثه او وصیت نامه اش را یافتند دانستند كه جام را آن دو رفیق وی تصاحب كرده اند. قضیه را به محضر پیامبر(ص) بردند و این آیه نازل شد:
«یا أیها الذین آمنوا شهادة بینكم إذا حضر أحدكم الموت حین الوصیة اثنان ذواعدل منكم أو آخران من غیركم إن أنتم ضربتم فی الأرض فأصابتكم مصیبة الموت تحبسونهما من بعد الصلوة فیقسمان بالله إن ارتبتم لانشتری به ثمناً و لوكان ذا قربی و لانكتم شهادة الله إنّا إذاً لمن الآثمین» مائده/106
پس آن حضرت دستور داد آن دو نصرانی بعد از نماز عصر قسم یاد كردند: به خدایی كه معبودی جز او نیست مال متوفی جز این نبود كه به ورثه او دادیم و ما چیزی را كتمان نكردیم. پس از مدّتی جام نزد آن دو پیدا شد، ولی گفتند: ما آن را از او خریده ایم، باز قضیه را به محضر رسول خدا(ص) بردند و این آیه نازل شد:
«فإن عثر علی أنّهما استحقا إثماً فآخران یقومان مقامها من الذین استحقّ علیهم الأولیان فیقسمان بالله لشهادتنا أحقّ من شهادتهما و ما اعتدینا إنّا إذاً لمن الظالمین» مائده/107
پس آن حضرت دستور داد دو نفر از خویشان متوفی قسم یاد كردند كه آن دو نصرانی این جام را پنهان ساخته و خود تصاحب كرده بودند و در نتیجه جام به صاحب حق بازگردانده شد. (تفسیر طبری جزء هفتم ذیل آیه 106 و 107 مائده)
آن گاه شیخ طوسی در تبیان بخشی از این شأن نزول را كه طبری آورده در تفسیر آیه 106 مائده و بخشی را در تفسیر آیه 107 آورده است كه آن را از واقدی و طبری نقل می كندو می نویسد:
«ذكر الواقدی و ابوجعفر أنّ سبب نزول هذه الآیة ما قال اسامة بن زید عن أبیه قال: كان تمیم الداری و أخوه عدی نصرانیین، و كان متجرهما الی مكّة، فلمّا هاجر رسول الله(ص) الی المدینة قدم ابن ابی ماریة مولی عمروبن عاص المدینة و هو یرید الشام تاجراً، فخرج هو و تمیم الداری و أخوه عدی، حتّی إذا كانوا ببعض الطریق مرض ابن ماریة، فكتب وصیة بیده و دسّها فی متاعه و أوصی الیهما و دفع المال الیهما، و قال: أبلغا هذا أهلی، فلمّا مات فتحا المتاع و أخذا ما أعجبهما منه ثمّ رجعا بالمال الی الورثة، فلمّا فتّش القوم المال فقدوا بعض ماكان خرج به صاحبهم، و نظروا الی الوصیة فوجدوا المال فیها تامّاً، و كلّموا تمیماً و صاحبه فقالا: لاعلم لنا به و ما دفعه الینا أبلغناه كما هو، فرفعوا أمرهم الی النّبی(ص) فنزلت هذه الآیة[یعنی آیة 106 من المائدة].»1
و در جای دیگر می نویسد:
«و قد ذكرنا سبب نزول الآیة عمّن رویناه عنه، فذكروا انّها نزلت فی أمررسول الله أن یستحلفوهما والله ماقبضنا له غیر هذا و لاكتمناه، ثمّ ظهر علی إناء من فضّة منقوش مذهّب معهما فقالوا: هذه من متاعه، فقالا اشتریناه، فارتفعوا الی رسول الله(ص)، فنزلت قوله تعالی: «فإن عثر علی أنّهما استحقّا إثماً فآخران یقومان مقامهما من الذین استحقّ…» فأمر رسول الله(ص) رجلین من أهل البیت [ای أهل بیت المتوفی] أن یحلفا علی ما كتما و غیبا، فحلف عبدالله بن عمر و المطلّب بن ابی وداعة فاستحقا [و قد روی: فقام عمروبن العاص و رجل آخر فحلفا…].»2
می بینیم كه آنچه شیخ طوسی در تبیان در ذیل آیه 106 و 107 مائده آورده همان چیزی است كه در تفسیر طبری آمده است و شیخ آن را از واقدی و ابوجعفر طبری نقل كرده است و در سند آن اسامة بن زید عن ابیه ذكر شده است كه در نقل طبری نیست و طبعاً در نقل واقدی بوده است و پیداست كه شیخ طوسی نقل واقدی و ابوجعفر طبری را با هم تلفیق كرده است كه این كار رایج است.
ضمناً در تبیان چاپ بیروت بعد از ابوجعفر علامت اختصاری علیه السلام(ع) ذكر شده كه هر كس آن را بخواند تصور می كند مقصود از ابوجعفر امام محمدباقر(ع) است.
سپس طبرسی در این زمینه عبارت شیخ طوسی را در تبیان با اندكی تصرف در مجمع البیان بدین صورت آورده است:
«النزول: سبب نزول هذه الآیة أنّ ثلاثة نفر خرجوا من المدینة تجّاراً الی الشام؛ تمیم بن اوس الداری و اخوه عدی و هما نصرانیان و ابن ابی ماریة مولی عمروبن العاص السهمی و كان مسلماً ،حتّی إذا كانوا ببعض الطریق مرض ابن ابی ماریة فكتب وصیته بیده و دسّها فی متاعه و أوصی الیهما و دفع المال الیهما، و قال: أبلغا هذا أهلی فلمّا مات فتحا المتاع و أخذا ما أعجبهما منه، ثمّ رجعا بالمال الی الورثة فلمّا فتّش القوم المال فقدوا بعض ما كان قد خرج به صاحبهم، فنظروا الی الوصیة فوجدوا المال فیها تامّاً فكلّموا تمیماً و صاحبه، فقالا: لاعلم لنا به و ما دفعه إلینا أبلغناه كما هو، فرفعوا أمرهم الی النّبی(ص) فنزلت الآیة. عن اسامة بن زید عن ابیه و عن جماعة المفسرین و هو المروی عن ابی جعفرعلیه السلام.» 3
می بینیم كه طبرسی چون تصور كرده است مقصود از ابوجعفر در كلام شیخ طوسی امام محمدباقر(ع) است ذیل كلام خود فرموده است: و هو المروی عن ابی جعفر علیه السلام، در حالی كه مقصود شیخ طوسی ابوجعفر طبری بوده است، نه ابوجعفر باقر(ع) و بدین گونه در اینجا یك حدیث خیالی منقول از امام باقر(ع) پدید آمده است كه مرسَله ای است از مرسلات طبرسی از امام پنجم؛ مرسله ای كه سندش صددرصد صحیح است، چون طبرسی صددرصد راستگو است، ولی متن آن صد درصد دروغ است، چون ابوجعفر در سخن شیخ طوسی، ابوجعفر طبری است نه امام باقر(ع).

نكته

طبرسی غیر از تبیان شیخ طوسی به منابع دیگر نیز رجوع كرده است، زیرا نام پدر تمیم الداری را ذكر كرده است كه در تبیان نیست و نیز درباره ابن ابی ماریه گفته است: «و كان مسلماً» كه در تبیان نیست و همچنین در ذیل كلامش گفته است: «و عن جماعة المفسرین» كه معلوم می شود غیر از تبیان به چند تفسیر دیگر نیز رجوع كرده و سرانجام برای بیان شأن نزول آیه متن را برگزیده است.
در اینجا توجه به این نكته نیز لازم است كه لحن عبارت شیخ طوسی كه فرموده است: «ذكر الواقدی و ابوجعفر أنّ سبب نزول هذه الآیة…» شاهد دیگری است كه مقصود شیخ، ابوجعفر طبری است، زیرا شیخ طوسی و علمای امامیه هیچ گاه نام ائمه(ع) را در ردیف نام مفسّران و مورّخان نمی آورند و اینكه در كلام شیخ، ابوجعفر در ردیف واقدی ذكر شده نشانه این است كه مقصود از ابوجعفر امام باقر(ع) نیست.

نكته دیگر

در تفسیر نورالثقلین كه مؤلف آن روایات منقول از پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در مورد تفسیر آیات قرآن ذكر می كند در شأن نزول آیه 106 و 107 سوره مائده حدیثی از امام محمدباقر(ع) ذكر نشده است. و با توجه به تتبّع بسیار وسیعی كه او دارد در می یابیم كه در منابع روایی در این مورد حدیثی از امام محمدباقر(ع) وجود نداشته است. آری او آنچه را كه در مجمع البیان وجود دارد در تفسیر سوره مائده با شماره 415 عیناً نقل كرده است، كه دانستیم آن نقل ابوجعفر طبری است و اشتباهاً به امام محمدباقر(ع) نسبت داده شده است.
ضمناً در نورالثقلین شأن نزولی كه در تفسیر طبری به چند طریق برای آیه 106 و 107 مائده آمده از تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم با اندكی اختلاف در عبارت و جابجا شدن نامهای اشخاص با شماره 414 نقل شده است، وعادت نویسنده تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم این است كه مطالب تاریخی را بدون ذكر مأخذ از منابع عامّه می آورد، و در اینجا نیز چنین كرده است. و ا گر این مطالب را با ذكر مأخذ می آورد خیلی بهتر بود.

مورد دوم

در آیه 106 مائده آمده است:
«…تحبسونهما من بعد الصلوة فیقسمان بالله إن ارتبتم لانشتری به ثمناً ولوكان ذا قربی و لانكتم شهادة الله إنّا إذاً لمن الآثمین»
این آیه درباره قسم دادن دو نفر است از غیر ملت اسلام كه درباره ایشان گمان خیانت در مورد وصیت متوفّی می رود و باید بعد از نماز قسم یاد كنند كه در مورد متوفّی خیانت نكرده اند. میان مفسران اختلاف است كه نماز مزبور كدام نماز است؛ یك قول این است كه نمازجماعت عصر، و قول دیگر این است كه نماز جماعت ظهر یا عصر است، و قول سوم این است كه مقصود نماز خود آن دو نفر از غیر ملت اسلام است. طبری می گوید: به عقیده من قول درست، قول كسی است كه گفته است: تحبسونهما من بعد صلوة العصر.4 سپس شیخ طوسی در تبیان نوشته است:
«والصلوة المذكورة فی هذه الآیة قیل فیها ثلاثة اقوال: أوّلها: قال شریح و سعید بن جبیر و ابراهیم و قتادة و هو قول ابی جعفر انّها صلوة العصر، الثانی قال الحسن هی الظهر و العصر… الثالث قال ابن عباس: صلوة اهل دینهما ـ یعنی الذمّیین ـ لأنّهم لایعظّمون أوقات صلوتنا.» 5
شیخ طوسی قول اول را به شریح و سعید بن جبیر و ابراهیم و قتاده و ابوجعفر نسبت داده است و معلوم است كه مقصود از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است كه قول او را پیش از این نقل كردیم، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد از ابی جعفر علامت اختصاری علیه السلام(ع) را نوشته اند، چون خیال كرده اند مقصود از ابی جعفر، امام محمدباقر(ع) است. آن گاه طبرسی در تفسیر آیه 106مائده نوشته است:
«المعنی تحبسونهما من بعد صلوتهما العصر، لأنّ الناس كانوا یحلفون بالحجاز بعد صلوة العصر لاجتماع الناس و تكاثرهم فی ذلك الوقت، و هو المروی عن ابی جعفر علیه السلام و قتادة و سعید بن جبیر و غیرهم و قیل: هی صلوة الظهر و العصر، عن الحسن…»6
معلوم است كه طبرسی همان مطلب تبیان را نوشته است، ولی چون خیال كرده است مقصود از ابی جعفر در كلام شیخ طوسی امام محمدباقر(ع) است برای رعایت احترام، نام ابی جعفر را قبل از قتاده و سعید بن جبیر آورده و عبارت علیه السلام را نیز همراه آن ذكر كرده است.
می بینیم كه دراینجا نیز ابوجعفر طبری با ابوجعفرامام محمد باقر(ع) اشتباه شده است و یك حدیث خیالی منسوب به امام محمد باقر(ع) به وجود آمده است كه یكی از مرسلات طبرسی از امام باقرعلیه السلام به شمار می رود.
راوی این حدیث؛ یعنی طبرسی، راستگو و سندش اصطلاحاً صحیح است، ولی آنچه به امام باقر(ع) نسبت داده شده بر خلاف واقع است.

مورد سوّم

درآیه 2 سوره مائده آمده است:
«یا ایها الذین آمنوا لاتحلّوا شعائرالله و لا الشهر الحرام و لا الهدی و لا القلائد و لا آمّین البیت الحرام یبتغون فضلاً من ربّهم و رضواناً…»
طبری درباره جمله «و لاآمّین البیت الحرام» می نویسد:
«گفته شده است كه این آیه درباره مردی از بنی ربیعه به نام حُطَم نازل شده است، سُدّی گفته است: حطم بن هند بكری در مدینه به محضر پیامبر(ص) آمد در حالی كه نیروی سواره نظام خود را بیرون مدینه متوقف كرده بود، آن حضرت وی را دعوت به اسلام كرد، او گفت: به چه چیزی دعوت می كنی؟ آن حضرت برای او شرح داد كه به چه چیزی دعوت می كند. رسول الله(ص) قبلاً به اصحاب فرموده بود: امروز مردی از ربیعه برشما وارد می شود كه به زبان شیطان سخن می گوید. وقتی كه پیامبر(ص) او را از محتوای دعوت خود آگاه كرد، او گفت: به من مهلت بدهید، شاید اسلام را پذیرفتم و من كسانی را دارم كه باید با آنان مشورت كنم.
او از نزد رسول الله(ص) بیرون رفت و آن حضرت فرمود: او با چهره كافر وارد شد و با قصد مكر و خیانت خارج گشت.
حُطم از مدینه بیرون رفت و سر راه خود بخشی از چهارپایان مدینه را كه در صحرا به چرا رفته بودند به غارت برد و اشعاری در این زمینه سرود، سپس در سال بعد عازم مكه شد، در حالی كه برای حجّ قربانی آورده بود، پیامبر(ص) قصد كرد برای تعقیب او نیرو بفرستد كه این آیه نازل شد، تا این عبارت: «آمّین البیت الحرام» [كه از تعرض نسبت به كسانی كه قصد زیارت بیت الله را دارند نهی كرده است] گروهی از اصحاب گفتند: یا رسول الله! اجازه بده به وی حمله كنیم، زیرا اوست كه بخشی از چهارپایان مدینه را به غارت برد، فرمود: او برای حج، قربانی با قلاده آورده است، گفتند: این كاری است كه ما در جاهلیت انجام می دادیم، ولی پیامبر اجازه حمله به او را نداد.» 7
طبری این شأن نزول را علاوه بر سُدّی از عكرمه و ابن جُریج نیز با قدری اختلاف در عبارت نقل كرده است. آن گاه شیخ طوسی در تبیان همین داستان را كه طبری آورده است بدین صورت از او نقل می كند:
«و قال ابوجعفر نزلت هذه الآیة فی رجل من بنی ربیعة یقال له: الحُطم. قال السُدّی: أقبل الحطم بن هند البكری حتّی أتی النّبی(ص) وحده، و خلّف خیله خارجة من المدینة، فدعاه فقال: إلی م َتدعو؟ فأخبره، وقد كان النبی(ص) قال لأصحابه: یدخل الیوم علیكم رجل من ربیعة یتكلّم بلسان شیطان، فلمّا أخبره النبی(ص) قال: أنظروا لعلّی أسلم و لی من أشاوره، فخرج من عنده فقال رسول الله(ص) لقد دخل بوجه كافر، و خرج بعقب غادر، فمرّ بسرحٍ من سرح المدینة فساقه وانطلق به و هو یرتجز و یقول… ثمّ أقبل من عام قابل حاجّاً قد قلّد هدیاً، فأراد رسول الله(ص) أن یبعث الیه، فنزلت هذه الآیة «و لاآمّین البیت الحرام» هذا قول ابن جریج والسدی.»8
معلوم است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، طبری است، زیرا آنچه را شیخ در اینجا نقل كرده عیناً همان متنی است كه طبری در تفسیرش آورده است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد ازابوجعفر كلمه (علیه السلام) ذكر شده است، چون متصدیان چاپ تبیان تصور كرده اند مقصود از ابوجعفر در كلام شیخ طوسی امام محمد باقر(ع) است.
سپس طبرسی در شأن نزول آیه 2 مائده می نویسد:
«النزول: قال ابوجعفرالباقر علیه السلام: نزلت هذه الآیة فی رجل من بنی ربیعة یقال له الحُطَم…» و متن كامل آنچه را كه در تبیان است و نقل كردیم می آورد.9
این نیز مورد دیگری است كه طبرسی در مجمع البیان ابوجعفر طبری را با ابوجعفر باقر(ع) اشتباه كرده و یك حدیث خیالی را به امام محمدباقر(ع) نسبت داده است.
گمان می رود تفسیر طبری نزد صاحب مجمع البیان نبوده است، زیرا اگر نزد او بود با رجوع به آن درمی یافت كه آنچه در تبیان بوده همان چیزی است كه در تفسیر طبری آمده است و در نتیجه پی می برد كه مقصود از ابوجعفر در كلام شیخ طوسی ابوجعفر طبری است، نه امام محمد باقر(ع)، و در آن صورت چنین اشتباهی به طور مكرّر برای او پیش نمی آمد.

یادآوری

صاحب نورالثقلین در تفسیر آیه 2 مائده عبارت مجمع البیان را كه در آن آمده است: «قال ابوجعفر علیه السلام: نزلت هذه الآیة فی رجل من بنی ربیعة…» تا آخر آنچه را كه از تبیان نقل كردیم با شماره 15 آورده است10، به تصور اینكه این حدیثی از امام محمدباقر(ع) است، و بدین گونه اشتباه از مجمع البیان به نورالثقلین منتقل شده است كه اگر توجه نسلهای آینده به این اشتباه جلب نشود به طور طبیعی اشتباه مزبور از نورالثقلین به كتابهای دیگر و باز از آن كتابها به كتابهای دیگر همچنان راه خواهد یافت.
همچنین از اینجا معلوم می شود درباره تفسیر آیه 2 مائده حدیثی از امام محمدباقر(ع) در منابع روایی وجود نداشته است، زیرا اگر وجود داشت صاحب نورالثقلین كه تتبّع بسیار گسترده ای در مورد روایات دارد آن را می یافت و می آورد و می بینیم كه حدیثی در این باب از آن حضرت نیافته و نیاورده است، جز همان چیزی كه در مجمع البیان به اشتباه با عنوان حدیث امام محمد باقر(ع) آمده است.
بدیهی است این امكان اشتباه در همه روایاتی كه سندشان اصطلاحاً صحیح است یعنی راویان شان راستگو هستند وجود دارد، زیرا شخص راستگو معصوم از اشتباه نیست و همان طور كه راستگویی مانند طبرسی دچار اشتباه شده است راویان راستگویی مانند زراره و محمد بن مسلم نیز ممكن است در نقل حدیث اشتباه كنند و به همین دلیل حدیث صحیح اگر با قرآن معارض شد حجّت نیست، چون امكان اشتباه در نقل آن وجود دارد و در قرآن چنین امكانی وجود ندارد.

مورد چهارم

درآیه 27 مائده آمده است:
«واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق إذ قرّبا قرباناً فتقبّل من أحدهما ولم یتقبّل من الآخر قال لأقتلنّك قال إنّما یتقبّل الله من المتّقین»
طبری در تفسیر آیه فوق نقلهایی را آورده است كه خلاصه آنها چنین است:
فرزندان آدم از حوّا دوقلو متولد می شدند؛ یكی پسر و یكی دختر، هابیل و قابیل نیز هر یك خواهری همزاد داشتند. آدم گفت: هر پسری با همزاد پسر دیگر ازدواج كند. قابیل گفت: خواهر همزاد من زیباتر است و من راضی نیستم هابیل با او ازدواج كند. قابیل زراعت داشت، و هابیل گوسفند دار بود، هابیل از بهترین آنچه داشت برای قربانی آورد و قابیل از بدترین جنس خود آورد، پس آتش قربانی هابیل را سوزانید كه این نشانه قبولی آن بود و قربانی قابیل را نسوزانید، قابیل بدین سبب درباره هابیل حسد ورزید و به وی گفت: این قابل تحمّل نیست كه هم قربانی تو قبول شود و هم با خواهر زیباتر من ازدواج كنی و من، هم قربانی ام قبول نشود و هم با خواهر نازیبای تو ازدواج كنم، من تو را خواهم كشت. 11
آن گاه شیخ طوسی كه هم به تفسیر طبری رجوع كرده است و هم به منابع دیگر، در تفسیر آیه مزبور می نویسد:
«و قال اكثر المفسرین و رواه ابوجعفر و غیره من المفسرین: إنّه ولد لكلّ واحد من قابیل و هابیل أخت توأم له، فأمر آدم كلّ واحد بتزویج أخت الآخر، و كانت أخت قابیل أحسن من الأخری فأرادها و حسد أخاه علیها، فقال آدم: قرّبا قرباناً فأیكما قبل قربانه فهی له، و كان قابیل صاحب زرع فعمد الی أخبث طعام، و عمد هابیل الی شاة سمینة و لبن وزبد، فصعدا به الجبل فأتت النار فأكلت قربان هابیل، و لم تتعرض لقربان قابیل، وكان آدم غائباً عنهما بمكّة، فقال قابیل لاعشتَ یا هابیل فی الدنیا و قد تقبّل قربانك و لم یتقبّل قربانی، و ترید أن تأخذ أختی الحسناء و آخذ اختك القبیحة، فقال له هابیل ماحكاه الله تعالی، فشدخه بحجر فقتله…»12
معلوم است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، زیرا هم آنچه آورده است همان چیزی است كه در تفسیر طبری است، و هم عبارت «و غیره من المفسّرین» قرینه بر این مطلب است. سپس طبرسی در تفسیر آیه فوق می نویسد:
«القصّة: قالوا: إنّ حوّاء امرأة آدم كانت تلد فی كلّ بطن غلاماً و جاریة، فولدت أول بطن قابیل و توأمته اقلیما و البطن الثانی هابیل و توأمته لبوذا….»13
و در دنباله سخن خود آنچه را كه از تبیان نقل كردیم می آورد و ذیل آن می نویسد:
«روی ذلك عن ابی جعفر الباقر علیه السلام و غیره من المفسرین» كه طبرسی در اینجا نیز ابوجعفر در كلام شیخ طوسی را با ابوجعفر باقر علیه السلام اشتباه كرده است.

مورد پنجم

در آیه 88 نساء آمده است:
«فما لكم فی المنافقین فئتین و الله أركسهم بما كسبوا أتریدون أن تهدوا من أضلّ الله و من یضلل الله فلن تجد له سبیلاً»
میان مفسران اختلاف است كه این منافقان كه مسلمانان اختلاف داشتند در اینكه به آنان حمله كنند یا نه، چه كسانی بودند؟ طبری پنج قول درباره آنان نقل می كند كه شیخ طوسی در تبیان این اقوال را با تلخیص آورده است، قول اول اینكه آنان كسانی هستند كه در جنگ احد از رسول خدا(ص) تخلف كردند و به مدینه برگشتند، قول دوم اینكه آنان قومی بودند كه از مكه به مدینه آمده بودند و اظهار اسلام می كردند، سپس به مكه برگشتند و اظهار شرك كردند، آن گاه در یك سفر تجارتی كه اموال مشركان را به یمامه می بردند گروهی از مسلمانان قصد كردند به آنان حمله كنند و اموال شان را مصادره كنند به دلیل اینكه آنان مرتدند، و گروهی می گفتند: آنان مؤمن هستند و نباید مورد تعرّض واقع شوند، این آیه نازل شد كه چرا شما درباره این منافقان گمراه دو گروه شده اید؟ قول دوم را طبری از مجاهد می آورد و آن را اختیار می كند.
آن گاه شیخ طوسی در تبیان می نویسد:
«و فیمن نزلت هذه الآیة قیل: فیه خمسة أقوال: أحدها قال قوم نزلت فی اختلاف أصحاب رسول الله(ص) فی الذین تخلّفوا عن رسول الله(ص) یوم أحد و انصرفوا الی المدینة و قالوا لرسول الله و اصحابه: «لو نعلم قتالاً لاتبعناكم» ذكر ذلك زید بن ثابت. و الثانی: قال مجاهد و ابوجعفر و الفرّاء: أنّها نزلت فی أختلاف كان بین أصحاب رسول الله(ص) فی قوم كانوا قدموا المدینة من مكّة و أظهروا للمسلمین أنّهم مسلمون، ثمّ رجعوا إلی مكّة لأنّهم استوخموا المدینة و أظهروا لهم الشرك، ثمّ سافروا ببضایع المشركین الی الیمامة، فأراد المسلمون أن یأخذوهم و ما معهم فاختلفوا و قال قوم: لا نفعل ذلك لانّهم مؤمنون و قال آخرون: هم مرتدون، فأنزل الله فیهم الآیة.»14
روشن است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد ازابوجعفر علامت اختصاری علیه السلام(ع) را نوشته اند، به تصور اینكه مقصود از ابوجعفر،امام محمد باقر(ع) است.
طبرسی در تفسیر آیه فوق می نویسد:
«النزول: اختلفوا فیمن نزلت هذه الآیة فیه، فقیل: نزلت فی قوم قدموا المدینة من مكّة فأظهروا للمسلمین الاسلام ثمّ رجعوا الی مكّة لأنّهم استوخموا المدینة فأظهروا الشرك، ثمّ سافروا ببضایع المشركین الی الیمامة، فأراد المسلمون أن یغزوهم، فاختلفوا، فقال بعضهم لا نفعل فإنّهم مؤمنون و قال آخرون إنّهم مشركون فأنزل الله فیهم الآیة، عن مجاهد و الحسن و هو المروی عن ابی جعفر علیه السلام.»15
پیداست كه در اینجا نیز ابوجعفر را كه در سخن شیخ طوسی بوده است، طبرسی با ابوجعفر باقر(ع) اشتباه كرده است و در نتیجه حدیث خیالی دیگری منسوب به امام محمد باقر(ع) به وجود آمده است.
ضمن آن كه صاحب نور الثقلین همین عبارت مجمع البیان را در تفسیر سوره نساء با شماره 463 به عنوان حدیثی از امام باقر(ع) نقل می كند، و بدین گونه اشتباه از مجمع البیان به تفسیر نورالثقلین منتقل می شود.16
نیز صاحب المیزان عبارت مجمع البیان را در تفسیر آیه 88 نساء در بحث روایی به عنوان حدیث منقول ازامام محمدباقر(ع) نقل می كند17، و بدین صورت اشتباه مزبور به تفسیر المیزان نیز منتقل می شود.
طبیعی است كه اشتباه مزبور به ده ها كتاب دیگر نیز منتقل شود و همه آن را با اطمینان خاطر به عنوان حدیث منقول از امام محمد باقر(ع) تلقی كنند.

مورد ششم

در آیه 89 نساء درباره كافرانِ دو چهره ای كه پیش تر در آیه 88 از آنان سخن رفت آمده است:
«ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء فلاتتخذوا منهم أولیاء حتّی یهاجروا فی سبیل الله فإن تولّوا فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم و لاتتخذوا منهم ولیاً و لانصیراً»
این آیه اعلام می دارد كه اگر دورویان به مدینه مهد اسلام هجرت نكنند هرجا یافت شوند كشته می شوند.
آن گاه در آیه 90 درباره آنان استثنایی آمده است: «الاّ الذین یصلون إلی قوم بینكم و بینهم میثاق…»؛ یعنی مگر كسانی كه به قومی متصل شوند كه میان شما و آنان پیمانی وجود دارد، كه در این صورت در ردیف آنان كه با شما پیمان دارند قرار می گیرند و از كشتن آنان خودداری می شود.
میان مفسران درباره شأن نزول آیه 90 اختلاف است كه میان چه كسانی با رسول الله(ص) پیمانی وجود داشت؟
طبری در تفسیر آیه آورده: كسانی كه میان آنان با پیامبر(ص) عهد و میثاق بود هلال ابن عویمر اسلمی (سلمی) و قوم او هستند. آن گاه شیخ طوسی در تبیان می نویسد:
«و قال ابوجعفر: قوله تعالی: «الی قوم بینكم و بینهم میثاق» قال: هو هلال بن عویمر السلمی واثق عن قومه ان لاتخیف یا محمد من اتاك و لانخیف من أتانا….»18
معلوم است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد از ابوجعفر علامت علیه السلام(ع) گذارده اند.
طبرسی نیز در تفسیر آیه نوشته است:
«لمّا أمر الله تعالی المؤمنین بقتال الذین لایهاجرون عن بلاد الشرك و أن لایوالوهم، استثنی من جملتهم فقال: «إلاّ الذین یصلون إلی قوم بینكم و بینهم میثاق» معناه إلاّ من وصل من هؤلاء إلی قوم بینكم و بینهم موادعة و عهد، فدخلوا فیهم بالحلف أو الجوار، فحكمهم حكم اولئك فی حقن دمائهم، واختلف فی هؤلاء فالمروی عن أبی جعفر علیه السلام أنّه قال: المراد بقوله تعالی: «قوم بینكم و بینهم میثاق» هو هلال بن عویمر السلمی واثق عن قومه رسول الله(ص) فقال فی موادعته «علی أن لاتخیف یا محمد من أتاك و لانخیف من أتانا…»19
روشن است كه طبرسی در اینجا از تبیان شیخ طوسی نقل و اقتباس كرده است، ولی باز ابوجعفر طبری در كلام شیخ را با ابوجعفر باقر(ع) اشتباه كرده است.
آن گاه صاحب نورالثقلین همان را به عنوان حدیث منقول از امام محمدباقر(ع) نقل كرده است و حدیث یادشده به المیزان نیز راه یافته است.20

مورد هفتم

طبری در تفسیر آیه «ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاء عند ربّهم یرزقون»(آل عمران/169) درباره شأن نزول آیه از عده ای از مفسران نقل می كند كه وقتی جماعتی از مسلمانان در جنگ احد شهید شدند این آیه درباره آنان نازل شد و به دنبال آن نقل دیگری می آورد كه «هم قتلی بدر و أحد»؛ یعنی شأن نزول آیه مزبور، شهدای بدر و اُحد است. شیخ طوسی از اینكه بیشتر مفسران شأن نزول آیه مزبور را شهدای احد ذكر كرده اند برداشت كرده است كه بیشتر مفسران گفته اند: این آیه مختص به شهدای احد است. و از نقل دیگری كه طبری به دنبال آن آورده است كه «هم قتلی بدر و أحد» برداشت كرده است كه طبری و بسیاری از مفسران می خواهند بگویند: آیه مزبور شامل شهدای بدر و احد هر دو می شود. شیخ طوسی در این باره می نویسد:
«و قال اكثر المفسرین: الآیة مختصة بقتلی أحد ،و قال أبوجعفر و كثیر من المفسرین: انّها تتناول قتلی بدر و أحد معاً.» 21
باید دانست آنچه شیخ طوسی در اینجا فرموده است خالی از مسامحه نیست، زیرا معنای سخن بیشتر مفسران كه گفته اند این آیه درباره شهدای احد نازل شده است این نیست كه آنان می گویند: آیه مزبور مختص به شهدای احد است، زیرا همه علما اتفاق دارند كه شأن نزول آیه مخصِّص آیه نیست كه آن را منحصر به مورد نزول كند، آیه مزبور عامّ است و شامل همه شهدا تا روز قیامت می شود. و نیزاینكه طبری به دنبال آن می گوید: بعضی گفته اند: «هم قتلی بدر و أحد» معنایش این نیست كه طبری و مفسران دیگری نظر داده اند كه آیه مزبور شامل شهدای بدر و احد هر دو می شود، بلكه طبری فقط از بعضی دیگر نقل كرده است كه گفته اند: شأن نزول آیه شهدای بدر و احد است. اما شأن نزول آیه چه شهدای احد باشد و چه شهدای بدر واحد، آیه به عموم خود باقی است و مختص به گروه خاصی از شهدا نمی شود.
به هر حال آنچه روشن است این است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد از ابوجعفر، علامت علیه السلام(ع) را آورده اند به تصور اینكه مقصود امام محمد باقر(ع) است.
طبرسی درتفسیر آیه می نویسد:
«النزول: قیل: نزلت فی شهداء بدر و كانوا أربعة عشر رجلاً؛ ثمانیة من الأنصار و ستة من المهاجرین و قیل: نزلت فی شهداء أحد و كانوا سبعین رجلاً؛ أربعة من المهاجرین، حمزة بن عبدالمطلب و مصعب بن عمیر وعثمان بن شماس و عبدالله بن جحش و سائرهم من الأنصار، عن ابی مسعود و الربیع و قتادة و قال الباقر علیه السلام و كثیر من المفسرین: انّها تتناول قتلی بدر و أحد معاً… »22
طبرسی در ذیل كلامش عین عبارت شیخ طوسی را آورده است، فقط «و قال ابوجعفر» را تبدیل كرده است به «و قال الباقر علیه السلام» به تصور اینكه مقصود شیخ ازابوجعفر امام باقر(ع) است در حالی كه چنین نیست، و بدین گونه یك حدیث بی پایه دیگر منسوب به امام محمدباقر(ع) پدید آمده است.
سپس صاحب نورالثقلین كه از این اشتباه آگاه نبوده است در تفسیر سوره آل عمران عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث ا مام محمد باقر(ع) با شماره 432 آورده است.
و نیز صاحب تفسیر المیزان در بحث روایی عبارت مجمع البیان را به عنوان روایت منقول از امام محمد باقر(ع) نقل كرده است.23
شگفت اینكه چگونه مرحوم طبرسی از لحن و اسلوب عبارت شیخ كه نوشته است قال ابوجعفر و كثیر من المفسرین… پی نبرده است كه این ابوجعفر از مفسران شناخته شده است و نمی تواند امام محمدباقر(ع) باشد؟ و توجه نكرده كه علمای امامیه به خاطر احترام خاصی كه برای ائمه(ع) قائلند هرگز نام امام معصوم را در ردیف مفسران و مورخان ذكر نمی كنند و شیخ طوسی از هر عالم امامی دیگری سزاوارتر است كه نام امام معصوم را در ردیف نام مفسّران نیاورد و با تغییر لحن و اسلوب، نام او را به طور مستقل و با احترام خاص ذكر كند.
شاید این مطلب به ذهن او خطور می كرده است، ولی تصورش این بوده است كه شیخ طوسی برای مماشات با عامه مردم امام معصوم را در ردیف مفسران آورده است تا او را متهم به افراط و غلوّ درباره ائمه(ع) نكنند.

مورد هشتم

درآیه 135 سوره نساء آمده است:
«یا ایها الذین آمنوا كونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی أنفسكم أو الوالدین و الأقربین إن یكن غنیاً أو فقیراً فالله أولی بهما فلاتتّبعوا الهوی أن تعدلوا و إن تلووا أو تعرضوا فإنّ الله كان بما تعملون خبیراً»
میان مفسران اختلاف است كه آیا خطاب «و إن تلووا أو تعرضوا» در آیه به حكّام است كه نباید در حكم خود به ناحق عمل كنند یا از حكم كردن خودداری نمایند، و یا خطاب به شاهدان است كه نباید در شهادت دادن خود حق را نادیده بگیرند یا از شهادت دادن خودداری كنند؟ طبری در تفسیر آیه از ابن عباس و مجاهد و ابن زید و ضحّاك نقل می كند كه گفته اند: «و إن تلووا» یعنی اگر شهادت را تبدیل و تحریف كنید و «أو تعرضوا» یعنی كتمان شهادت نمایید، و خود طبری همین قول را اختیار می كند و می گوید: معنای آیه این است كه اگر قیام به شهادت را دفع كنید و آن را تغییر دهید و تبدیل كنید یا از آن اعراض نمایید و اصلاً شهادت ندهید، بی شك خدا از آنچه انجام می دهید آگاه است و سزای مناسب به شما می دهد.
آن گاه شیخ طوسی دراین باره می نویسد:
«و قال آخرون: معناه و إن تلووا أیها الشهداء فی شهادتكم فتحرّفوه فلاتقیموها أو تعرضوا عنها فتتركوها. ذهب الیه ابن عباس و مجاهد، و قال مجاهد: معنی تلووا: تبدّلوا الشهادة. أو تعرضوا: ای تكتموها، و هو قول أبی جعفر و به قال ابن زید و الضحاك.»24
در اینجا نیز در تبیان چاپ بیروت بعد از ابی جعفر علامت(ع) را آورده اند.
طبرسی در تفسیر آیه می نویسد:
«و قیل معناه إن تلووا أی تبدّلوا الشهادة أو تعرضوا أی تكتموها. عن ابن زید و الضحاك و هو المروی عن أبی جعفر علیه السلام.» 25
طبرسی كه سخنش اقتباسی از كلام شیخ طوسی است دراینجا نیز ابوجعفر طبری را در كلام شیخ با ابوجعفرباقر(ع) اشتباه كرده است و این حدیث بی پایه به نورالثقلین و المیزان نیز راه یافته است. 26

مورد نهم

طبری در تفسیر آیه 102 توبه «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم إن الله غفور رحیم» چند قول درباره این گروه [كه عمل خوب و بد هر دو داشتند و امید می رفت خدا آنان را ببخشد] آورده است:
قول اول اینكه آنان جماعتی 7 نفره یا 8نفره یا 10 نفره از اهل مدینه بودند كه ابولبابه یكی از آنان بود و گناهشان تخلّف از رسول خدا(ص) در جنگ تبوك بود.
قول دوم اینكه آیه فقط درباره ابولبابه است وگناهش تخلف از جنگ تبوك بود.
قول سوم اینكه آیه فقط درباره ابولبابه است، و گناهش این بود كه در جنگ بنی قریظه به یهودیان گفت: اگر تسلیم گردید كشته می شوید و اشاره به حلق خود كرد.
قول چهارم اینكه این گروه اهل مدینه نبودند، بلكه از اعراب صحرانشین بودند.
خود طبری این را اختیار می كند كه آیه درباره عده ای از اهل مدینه است كه ابولبابه یكی از آنان بود. آن گاه شیخ طوسی در تفسیر آیه می نویسد:
«روی عن ابن عباس انّه قال: نزلت هذه الآیة فی عشرة انفس تخلّفوا عن غزوة تبوك، فیهم ابولبابه، فربط سبعة منهم أنفسهم إلی سواری المسجد الی أن قبلت توبتهم. و قیل كانوا سبعة منهم أبولبابه. و قال أبوجعفر: نزلت فی أبی لبابة و لم یذكر غیره، و كان سبب نزولها فیه ما جری منه فی غزوة بنی قریظة و به قال مجاهد. و قال الزهری: نزلت فی أبی لبابة خاصّة حین تأخر عن تبوك…»27
باید دانست اینكه شیخ طوسی نوشته است: و قال ابوجعفر: نزلت فی ابی لبابة… تا آخر، ابوجعفر طبری این مطلب را به عنوان قول خودش نیاورده است، بلكه به عنوان یك قول در مقابل سه قول دیگر آورده و آن را ازمجاهد نقل كرده است، ولی ظاهر عبارت شیخ این است كه این قول خود طبری است كه باید گفت: در عبارت شیخ مسامحه وجود دارد. سپس طبرسی در تفسیر آیه شأن نزول آن می نویسد:
«و روی عن ابی جعفر الباقر علیه السلام انها نزلت فی ابی لبابة و لم یذكر غیره معه و سبب نزولها فیه ماجری منه فی بنی قریظة حین قال: إن نزلتم علی حكمه فهو الذبح و به قال مجاهد.»28
طبرسی در اینجا از عبارات شیخ طوسی در تبیان اقتباس كرده است؛ با این توهم كه شیخ این مطلب را از امام محمد باقر(ع) نقل می كند، در حالی كه آنچه را شیخ در اینجا آورده از تفسیر طبری گرفته است. این نقل نیز به نورالثقلین و المیزان راه یافته است. 29

مورد دهم

طبری در تفسیر آیه «إنّ الذین فرّقوا بینهم و كانوا شیعاً لست منهم فی شیء…»(انعام/159) درباره كسانی كه در دینشان تفرقه ایجاد كردند و در آیه آمده چند قول نقل كرده است:
قول اول اینكه مقصود یهود هستند و این قول مجاهد است.
قول دوم اینكه مقصود یهود و نصاری هستند و این قول قتاده و سُدّی و ضحّاك است.
قول سوم اینكه مقصود اهل بدعت و ضلالت از این امت هستند و این را از ابوهریره نقل كرده است.
طبری خود اظهار می كند كه این آیه همه گروه هایی را كه در دینشان تفرقه ایجاد كردند، مانند مشرك و وثنی و یهودی و نصرانی و متحنّفی كه در دین بدعت بگذارد شامل می شود و ویژه گروه خاصی نیست.
آن گاه شیخ طوسی در تبیان این سه قول را كه طبری آورده است می آورد و قول دیگری را ازحسن بصری اضافه می كند كه مقصود آیه همه مشركان هستند. ولی شیخ در اینجا قول منقول از ابوهریره را به عنوان مختار ابوجعفر آورده و آن را قول چهارم قرارداده است، شیخ دراین باره می نویسد:
«الرابع: قال ابوجعفر: هم أهل الضلالة والبدع من هذه الأمة، و هو قول ابی هریرة و المروی عن عایشه.» 30
شگفت آن كه شیخ طوسی برخلاف واقع نقل ابوهریره را به عنوان قول مختار ابوجعفر طبری آورده است با اینكه چنین نیست. عین عبارت طبری را با اینكه عربی مازندرانی است در اینجا می آوریم تا حقیقت قضیه روشن شود. طبری می نویسد:
«والصواب من القول فی ذلك عندی أن یقال: إنّ الله أخبر نبیه(ص) أنّه برئ ممّن فارق دینه الحق و فرّقه وكانوا فرقاً فیه و أحزاباً شیعاً، و انّه لیس منهم و لاهم منه لانّ دینه الذی بعثه الله به هو الاسلام دین ابراهیم الحنیفیة كما قال له ربّه، و أمره أن یقول: «قل انّنی هدانی ربّی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملّة ابراهیم حنیفاً و ماكان من المشركین»، فكان من فارق دینه الذی بعث به صلی الله علیه و سلّم من مشرك و وثنی و یهودی و نصرانی و متحنف مبتدع قد ابتدع فی الدّین ما ضلّ به عن الصراط المستقیم و الدین القیم ملّة ابراهیم المسلم، فهو برئ من محمد(ص) و محمد منه بریء، و هو داخل فی عموم قوله: "إن الذین فرّقوا دینهم و كانوا شیعاً لست منهم فی شیء".»31
می بینیم كه عبارت طبری صریح است در اینكه این آیه شامل همه گروه هایی می شود كه در دینشان تفرقه ایجاد كرده اند و مختص به این امّت نیست، در حالی كه آنچه از ابوهریره نقل شده این است كه آیه مختص به اهل ضلالت و بدعت از این امت است، پس چگونه شیخ طوسی بر خلاف گفته صریح طبری می نویسد: «قال ابوجعفر: هم اهل الضلالة و البدع من هذه الامّة و هو قول ابی هریرة!» با اینكه این عبارت طبری پیش چشم شیخ طوسی بوده است، چگونه مورد غفلت او واقع شده است؟ ! و این هشداری است به اهل علم كه در نقل قول ها بلكه در همه مسائل، به نوشته های دیگران صد درصد اعتماد نكنند، بلكه با دقت و كنجكاوی به منابع اصلی رجوع كنند تا حقیقت را دریابند.
به هر حال معلوم است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجفعر، ابوجعفرطبری است، هر چند در تبیان چاپ بیروت بعد از ابوجعفر علامت علیه السلام (ع) را نوشته اند، به توهم اینكه مقصود از ابوجفعر امام باقر(ع) است كه این توهم به دیگران نیز سرایت كرده است. سپس طبرسی كه در این پندار نادرست شریك است، در تفسیر این آیه با اقتباس از تبیان شیخ طوسی می نویسد:
«اختلف فی المعنیین بهذه الآیة علی أقوال: أحدها أنّهم الكفّار و أصناف المشركین، عن السدّی والحسن…، و ثانیها أنّهم الیهود و النصاری لأنّهم یكفّر بعضهم بعضاً عن قتادة، و ثالثها انّهم أهل الضلالة و أصحاب الشبهات و البدع من هذه الأمة، رواه أبوهریرة و عایشة مرفوعاً و هی المروی عن الباقر علیه السلام. جعلوا دین الله أدیاناً لإكفار بعضهم بعضاً و صاروا أحزاباً و فرقاً.» 32
در اینجا طبرسی قول منقول از ابوهریره را كه شیخ طوسی اشتباهاً به ابوجعفر طبری نسبت می دهد قول مروی از امام محمدباقر(ع) به حساب می آورد و آن را حدیث امام معصوم تلقی می كند. و صاحب تفسیر نورالثقلین نیز در تفسیر سوره انعام عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام محمد باقر(ع) با شماره 63 نقل كرده است.33

مورد یازدهم

طبری در تفسیرآیه «إنّ شرّ الدّواب عندالله الصمّ البكم الذین لایعقلون»(انفال/22) می گوید:
«اختلاف شده است كه مقصود آیه چه كسانند؟ بعضی گفته اند: مقصود آیه گروهی از مشركانند، آن گاه از ابن عباس نقل می كند كه گفته است: آنان گروهی از بنی عبدالدار بودند [بنی عبدالدار یك تیره از كفّار قریش در مكه بودند] سپس می گوید: قول دیگر این است كه مقصود آیه منافقان هستند.»
پس از آن می نویسد:
«قول مختار این است كه مقصود آیه مشركان قریش هستند، زیرا آیه در سیاق خبر و گزارش حال آنان است.» 34
باید دانست به فرض اینكه این آیه درباره بنی عبدالدار كه تیره ای از كفّار قریش در مكه بودند نازل شده باشد این موجب نمی شود كه آیه منحصر به این گروه باشد، زیرا لفظ آیه عام است و همه افرادی را كه دارای وصف مذكور در آیه باشند تا قیامت شامل می شود. آن گاه شیخ طوسی در تبیان می نویسد:
«و قال أبوجعفر: نزلت الآیة فی بنی عبد الدار، لم یكن أسلم منهم غیرمصعب بن عمیر و حلیف لهم یقال له: سویبط. و قیل: نزلت الآیة فی النضربن الحارث بن كلدة من بنی عبدالدار بن قصی.» 35
سپس طبرسی در تفسیر آیه نوشته است:
«و قال الباقر علیه السلام: نزلت الآیة فی النضربن الحارث بن كلدة من بنی عبدالدار بن قصی.»36
پیداست كه طبرسی مطلب را از تبیان گرفته ولی چون تصور كرده است مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر امام محمدباقر است ابوجعفر را تبدیل كرده است: به «الباقر» و بعد از آن علیه السلام را آورده است. علاوه بر این آنچه را كه در تبیان است درست نقل نكرده است، زیرا در تبیان دو قول نقل شده است: یكی قول ابوجعفر كه او گفته است: نزلت الآیة فی بنی عبدالدار و دیگری مقول قیل كه قائلش مجهول است و گفته است: نزلت الآیة فی النضربن الحارث بن كلدة من بنی عبدالدار بن قصّی و مرحوم طبرسی اشتباهاً قول قیل را مقول ابوجعفر قرار داده است كه شاید ناشی از خطا در دید چشم است كه هنگام نوشتن، بخش اول از نوشته تبیان از چشم او پنهان مانده و از قلم افتاده است. این اشتباه به تفسیر المیزان نیز منتقل شده است.37

مورد دوازدهم

طبری در تفسیر آیه «للفقراء الذین أحصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الأرض…»(بقره/273) از سدّی و مجاهد نقل می كند كه مقصود از فقرای یادشده در آیه فقرای مهاجرین هستند كه به مدینه آمده بودند. آن گاه شیخ طوسی در تبیان بعد از آن كه با اعتماد به تفسیر طبری قول سدّی و مجاهد را همان گونه كه در تفسیر طبری است آورده می نویسد:
«و قال ابوجعفر: نزلت فی اصحاب الصّفّة.» 38
در اینجا شیخ آنچه را كه طبری از سُدّی و مجاهد آورده تفسیر كرده است كه مقصود از فقرای مهاجرین اصحاب صفه اند و این تفسیر در حقیقت از خود شیخ است، ولی چون محتوای آنچه طبری نقل كرده این است كه مقصود از فقرای مهاجرین اصحاب صفه اند این تفسیر را به طبری نسبت داده است و این گونه مسامحه در سخنان علما فراوان دیده می شود.
باید دانست به فرض اینكه مورد نزول آیه فقرای مهاجرین و اصحاب صفّه باشد این موجب نمی شود كه آیه منحصر به آنان شود، زیرا لفظ آیه عامّ است و تا قیامت شامل همه فقرایی كه دارای صفات یادشده در آیه باشند می شود. سپس طبرسی در شأن نزول آیه مزبور می نویسد:
«النزول: قال ابوجعفر علیه السلام: نزلت فی أصحاب الصفّة، و كذلك رواه الكلبی عن ابن عباس… »39
تصور طبرسی این بوده كه مقصود از ابوجعفر در كلام شیخ طوسی امام باقر(ع) است، از این رو با اطمینان خاطر بعد از ابوجعفر، عبارت علیه السلام را آورده است.
و صاحب نور الثقلین نیز در تفسیر سوره بقره عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام باقر(ع) با شماره 1149 نقل كرده است40، و اگر در تفسیر این آیه حدیثی از امام محمد باقر(ع) در منابع روایی بود مؤلف نورالثقلین با تتبّع بسیار وسیعی كه در روایات دارد آن را می آورد و می بینیم كه او در منابع روایی چیزی جز آنچه در مجمع البیان آمده نیافته است.

مورد سیزدهم

طبرسی در تفسیر آیه «و إذ قالت الملائكة یامریم إنّ الله اصطفاك و طهّرك و اصطفاك علی نساء العالمین»(آل عمران/42) از ابن جریج نقل می كند: این آیه كه می گوید: ای مریم! خدا تو را بر زنان عالمین برگزید و برتری داد، مقصودش برتری دادن مریم بر زنان عالمین در آن زمان بود، و خود طبری نیز در تفسیر آیه می گوید: «یعنی اختارك علی نساء العالمین فی زمانك»؛ یعنی ای مریم! خدا تو را بر زنان عالمین زمان خودت برگزید و برتری داد.
آن گاه شیخ طوسی دراین باره می نویسد:
«و قوله: «اصطفاك علی نساء العالمین» یحتمل وجهین: قال الحسن و ابن جریج: علی عالمی زمانها، و هو قول أبی جعفر.»41
طبرسی در تفسیر آیه می نویسد:
««واصطفاك علی نساء العالمین» ای علی نساء زمانك،لأنّ فاطمة بنت رسول الله(ص) سیدة نساءالعالمین و هو قول أبی جعفر علیه السلام. »42
طبرسی تصور كرده است كه مقصود از ابوجعفر در كلام شیخ طوسی امام محمد باقر(ع) است و ازاین رو بعد از ابوجعفر عبارت علیه السلام را آورده است.
و صاحب تفسیر نورالثقلین نیز عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام محمد باقر(ع) با شماره 129 آورده است.43

مورد چهاردهم

طبری در تفسیر آیه «ام یحسدون ألناس علی ماآتاهم الله من فضله…»(نساء/54) می نویسد:
«مفسران اختلاف كرده اند كه آیا در این آیه مقصود ازناس كه یهود درباره شان حسد می ورزیدند كیست؟ سپس از عكرمه و سُدّی و ابن عباس و مجاهد و ضحّاك نقل می كند كه آنان گفته اند: مقصود ازناس در این آیه محمد(ص) است، و از قتاده نقل می كند كه مقصود از ناس عرب است. آن گاه خود طبری اظهار نظر می كند كه در آیات قبل [یعنی آیه 51 و 52 و 53] خداوند از یهود كه می گفتند: مشركان از محمد و اصحابش هدایت یافته ترند نكوهش كرده است، و آنان با علم به اینكه در سخن خود دروغ می گویند چنین می گفتند، بنابراین آیه «أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله» كه در سیاق آیات قبل از آن قرار دارد طبعاً هماهنگ با آن آیات است و از حسد ورزیدن یهود درباره محمد و اصحابش سخن می گوید، و این تفسیر ترجیح دارد بر تفسیری كه می گوید: مقصود از ناس نژاد عرب است.» 44
سپس شیخ طوسی در تبیان در تفسیر آیه مزبور با اقتباس از تفسیر طبری می نویسد:
«المعنی بقوله: «أم یحسدون الناس» قیل: فیه ثلاثة أقوال: أحدها: قال ابن عباس و مجاهد و الضحاك و السدّی و عكرمة إنّه النّبی، و هو قول أبی جعفر، وزاد فیه: و آله، الثانی، قال قتادة: هم العرب محمد و اصحابه [الذین هم محمد و اصحابه خ ل].» 45
در سخن شیخ طوسی در اینجا دو مسامحه وجود دارد: یكی اینكه اول می گوید: در این مسئله سه قول است ولی دو قول نقل می كند، نه سه قول، و دیگر اینكه می گوید: و زاد فیه: و آله، یعنی ابوجعفر طبری آل را نیز به محمد افزوده است، در حالی كه طبری اصحاب را افزوده ست نه آل را. پس در سخن شیخ طوسی از روی مسامحه آل به جای اصحاب آمده است، و شاید در نسخه خطی كه از تفسیر طبری نزد شیخ بوده و آله وجود داشته و پس از آن كه تفسیر طبری چاپ شده به جای و آله، و اصحابه نوشته شده است.
به هر حال واضح است كه مقصود شیخ از ابوجعفر، ابوجعفرطبری است.
طبرسی در تفسیر آیه می نویسد:
«و اختلف فی معنی الناس هنا علی أقوال: فقیل: أراد به النبی(ص) حسدوه علی ما آتاه الله من فضله من النبوة و إباحة تسعة نسوة و میله الیهنّ و قالوا: لوكان نبیاً لشغلته النبوة عن ذلك… و ثانیها انّ المراد بالناس النبی (ص) و آله، عن أبی جعفر(ع)…» 46
روشن است كه آنچه طبرسی در «ثانیها» آورده اقتباسی است از تبیان و تصور طبرسی این بوده است كه مقصود شیخ طوسی از ابی جعفر امام باقر(ع) است و از این رو آن را حدیث امام(ع) تلقی كرده و حدیث بی پایه دیگری پدید آمده است، و همین حدیث در نورالثقلین نیز با شماره 307 از مجمع البیان نقل شده است.

مورد پانزدهم

طبری در تفسیر آیه «یا ایها الذین آمنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات أو انفروا جمیعاً»(نساء/71) نوشته است:
«خذوا حذركم: خذوا جنّتكم و أسلحتكم التی تتقون بها من عدوّكم لغزوهم و حربهم…»47
چنان كه می بینیم طبری حذر را به معنای اسلحه تفسیر كرده است. آن گاه شیخ طوسی در تفسیر آیه در تبیان می نویسد:
«و قیل فی معناه قولان: أحدهما قال ابوجعفر و غیره: خذوا سلاحكم و یسمّی السلاح حذراً…» 48
شیخ می فرماید: ابوجعفر طبری و غیر او از مفسرین گفته اند: حذر به معنای اسلحه است و باید دانست كه در جوّ تفسیر و مفسران، ابوجعفر مطلق، ابوجعفر طبری است، زیرا او شخصیتی برجسته و مورد توجه همه مفسرانی است كه پس ار وی آمده اند. كسی كه در تبیان شیخ طوسی دقت كند در می یابد كه شیخ عنایت خاصی به تفسیر طبری دارد و در بسیاری از موارد در تفسیر آیات فقط گفته های طبری را با تلخیص می آورد بدون اینكه نـام طبری را بیاورد. در اینجـا كه شیخ می گوید: ابوجعفـر و غیر او حذر را به معنای اسلحه تفسیر كرده اند نام ابوجعفر طبری را ذكر می كند، چون او شاخص ترین فرد از مفسران است و نام مفسران دیگر را نمی آورد و بالفظ غیره به مفسران دیگر اشاره می كند. به هر حال تردیدی نیست كه مقصود شیخ از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت مانند موارد پیشین، پس از ابوجعفر علامت علیه السلام(ع) را آورده به توهم اینكه مقصود شیخ از ابوجعفر، امام باقر(ع) است. سپس طبرسی در مجمع البیان با اقتباس از تبیان می نویسد:
«قیل فیه قولان… و الثانی أنّ معناه خذوا أسلحتكم، سمّی الاسلحة حذراً… و هو المروی عن ابی جعفر علیه السلام و غیره…»49
صاحب نورالثقلین نیز چنین پنداشته كه حدیث امام باقر(ع) است، چنان كه صاحب المیزان نیز در تفسیر آیه مزبور عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام محمد باقر(ع) ذكر كرده است، و بدین صورت، اشتباه از مجمع البیان به تفسیر نورالثقلین و المیزان منتقل شده است.50

مورد شانزدهم

طبری در تفسیر آیه 167 اعراف «و اذ تأذّن ربّك لیبعثنّ علیهم الی یوم القیامة من یسومهم سوء العذاب» از ابن عباس و قتادة و سعید بن جبیر و سدّی نقل می كند كه مقصود از كسانی كه خدا بر ضدّ یهود بر می انگیزد كه تا روز قیامت عذاب سخت را بر آنان تحمیل كنند پیامبر(ص) و امت او هستند كه یهود را مغلوب می كنند و از آنان جزیه می گیرند (تفسیر طبری، ذیل آیه مزبور). لحن طبری در اینجا طوری است كه می فهماند آنچه او از مفسّران یاد شده آورده است قول خود او نیز هست، از این رو شیخ طوسی با اقتباس از تفسیر طبری می نویسد:
«قال ابوجعفر و ابن عباس و قتادة و سعید بن جبیر و الحسن أراد به امة محمد(ص) یأخذون منهم الجزیة.» 51
دراینجا شیخ طوسی آنچه را طبری در تفسیر آیه آورده خلاصه كرده و حسن بصری را نیز در ردیف مفسرانی كه طبری نام برده آورده است كه آن را از منبع دیگری غیر از تفسیر طبری گرفته یا حسن بصری را اشتباهاً به جای سدّی نوشته است. بدیهی است اینكه در اینجا كسانی بر یهود مسلّط می شوند و در آیه به آنان اشاره شده با امت اسلام تطبیق گشته است منافات ندارد با آنچه در تفسیر ابن كثیر آمده كه قبل از امّت اسلام یونانی ها و كلدانی ها و سپس نصارا بر یهود مسلّط شدند و عذابشان دادند.
روشن است كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت پس از ابوجعفر علامت علیه السلام را آورده اند، به تصور اینكه مقصود از ابوجعفر امام محمد باقر(ع) است.
آن گاه طبرسی در مجمع البیان با اقتباس از تبیان در تفسیر آیه مزبور می نویسد:
«لیبعثنّ علیهم… الی یوم القیامة من یسومهم سوء العذاب» أی من یذیقهم و یولیهم شدة العذاب بالقتل و أخذ الجزیة منهم، و المعنی به امّة محمد(ص) عند جمیع المفسرین، و هو المروی عن أبی جعفرعلیه السلام.» 52
طبرسی به جای ذكر نام ابن عباس و قتاده و سعید بن جبیر و حسن نوشته است: عند جمیع المفسرین و چون تصور كرده است مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر امام باقر(ع) است تعبیر قال ابوجعفر را كه شیخ طوسی به كار برده به و هو المروی عن ابی جعفرعلیه السلام تبدیل كرده كه خواننده آن را حدیث امام باقر(ع) می پندارد، و بدین گونه یك حدیث خیالی دیگر منسوب به امام محمدباقر(ع) پدید آمده است!
و صاحب تفسیر نورالثقلین نیز عبارت مجمع البیان را در تفسیر سوره اعراف به شماره 335 به عنوان حدیث امام باقر(ع) آورده و بدین صورت اشتباه از مجمع البیان به تفسیر نورالثقلین منتقل شده است.53

مورد هفدهم

طبری در تفسیر آیه 9 انفال «إذ تستغیثون ربّكم فاستجاب لكم أنّی ممدّكم بألف من الملائكة مردفین» از عمربن الخطاب، ابن عباس و سدّی و ابی صالح نقل می كند كه گفته اند: اینكه در این آیه آمده است: شما در جنگ بدر به درگاه خدا استغاثه و دعا كردید، آن كس كه به درگاه خدا استغاثه و دعا كرد و نصرت خدا را درخواست نمود رسول اكرم(ص) بود.54
لحن طبری دراینجا به گونه ای است كه آنچه از عمر و ابن عباس و سدّی و ابوصالح در مورد دعای پیامبر(ص) در جنگ بدر نقل كرده مورد قبول او است و از این رو شیخ طوسی آن را قول طبری شمرده و با اقتباس از تفسیر طبری می نویسد:
«أخبرالله تعالی عن حال أهل بدر أنّهم لقلّة عددهم استغاثوا بالله و التجأوا الیه فأمدّهم الله بألف من الملائكة مردفین، رحمة لهم و رأفة بهم، و هو قول ابن عباس و قال: الداعی كان رسول الله(ص) و هو قول أبی جعفر و السدّی و أبی صالح و هو المروی عن عمربن الخطاب.» 55
پیداست كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفرطبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد از ابی جعفر عبارت علیه السلام را آورده اند به توهم اینكه مقصود شیخ از ابی جعفر، امام باقر(ع) است.
آن گاه طبرسی در مجمع البیان در شأن نزول آیه می نویسد:
«… و قیل: إنّ النّبی(ص) لمّا نظر الی كثرة عدد المشركین و قلّة عدد المسلمین استقبل القبلة و قال: اللهم أنجز لی ما وعدتنی، اللهم أن تهلك هذه العصابة لاتعبد فی الأرض، فمازال یهتف ربّه مادّاً یدیه حتی سقط ردائه عن منكبیه فأنزل الله «إذ تستغیثون ربّكم» الآیة، عن عمر بن الخطاب و السدّی و ابی صالح و هو المروی عن أبی جعفر علیه السلام.»56
این عبارت طبرسی كه می گوید: عن عمربن الخطاب و السدّی و ابی صالح و هو المروی عن ابی جعفر علیه السلام اقتباس از بیان شیخ طوسی است، ولی چون او تصور كرده است كه مقصود شیخ از ابی جعفر، امام باقر(ع) است عبارت و هو قول ابی جعفر را كه شیخ به كار برده تبدیل كرده است به: «و هو المروی عن ابی جعفر علیه السلام» و بدین صورت یك حدیث خیالی دیگر منسوب به امام محمدباقر(ع) به وجود آمده است!
و صاحب تفسیر نورالثقلین عبارت مجمع البیان را در تفسیر سوره انفال به شماره 29 به عنوان حدیث امام محمدباقر(ع) آورده است.57
و نیز صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیه 9 انفال در بحث روایی عبارت مجمع البیان را به عنوان روایت منقول از امام محمد باقر(ع) نقل كرده است58. و بدین گونه اشتباه از مجمع البیان به نورالثقلین و المیزان منتقل شده است كه اهل مطالعه این دو كتاب باید متوجه این مسئله باشند.

مورد هیجدهم

طبری در تفسیر آیه 62 انفال «… هو الذی أیدك بنصره و بالمؤمنین» می گوید: مقصود از مؤمنین در این آیه انصار هستند، و برای تأیید قول خود می گوید: سدّی نیز گفته است: مقصود از مؤمنین در این آیه انصارند. آن گاه شیخ طوسی در تبیان با توجه به آنچه در تفسیر طبری آمده است در تفسیر آیه مزبور می نویسد:
«و المراد بالمؤمنین الأنصار… و هذا قول ابی جعفر و السدّی و بشربن ثابت الأنصاری و ابن اسحاق.»59
شیخ طوسی دراینجا قول ابوجعفر و سدّی را از تفسیر طبری گرفته و قول بشربن ثابت انصاری و ابن اسحاق را از منابع دیگر. و اینكه نام ابی جعفر و سدّی و بشربن ثابت انصاری و ابن اسحاق را در یك نسق و در ردیف هم آورده است معلوم می شود كه مقصود او از ابی جعفر، طبری است، علاوه بر اینكه مطلبی كه در اینجا نقل كرده است در تفسیر طبری كه از منابع مورد مراجعه شیخ طوسی بوده موجود است.
به هر حال شكی نیست كه مقصود شیخ طوسی از ابی جعفر، ابوجعفر طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد از ابی جعفر عبارت علیه السلام را آورده اند به توهم اینكه مقصود شیخ از ابی جعفر، امام باقر(ع) است. سپس طبرسی در مجمع البیان در تفسیر آیه مزبور با اقتباس از تبیان شیخ طوسی می نویسد:
«هو الذی أیدك بنصره وبالمؤمنین» أی هو الذی قوّاك بالنصر من عنده و ایدك بالمؤمنین الذین ینصرونك من أعدائك «و ألّف بین قلوبهم» و أراد بالمؤمنین الأنصار و هم الأوس و الخزرج، عن ابی جعفر علیه السلام و السدّی و أكثر المفسّرین.»60
تصور مرحوم طبرسی این بوده است كه مقصود شیخ طوسی ازابی جعفر امام باقر(ع) است و از این رو بعد از ابی جعفر عبارت علیه السلام را آورده، و بدین گونه حدیث خیالی دیگری منسوب به امام باقر(ع) پدید آمده است. صاحب تفسیر نورالثقلین نیز در تفسیر سوره انفال عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام باقر(ع) با شماره 146 آورده 61 و بدین صورت اشتباه از مجمع البیان به نورالثقلین منتقل شده است.
باید دانست اینكه مفسران گفته اند: مقصود از مؤمنین در آیه 62 انفال، انصار مدینه اند، معنایش این است كه مؤمنین یادشده در آیه فقط انصار هستند، ولی باید گفت انصار بعضی از مصادیق آن هستند و مصادیق دیگری نیز برای آن وجود دارد.

مورد نوزدهم

طبری در تفسیر آیه 57 سوره توبه «لویجدون ملجأً او مغارات أو مدخلاً لولّوا إلیه و هم یجمحون» از ابن عباس نقل می كند كه «مدّخل» در این آیه به معنای سَرَب است، [سَرَب به معنای پناهگاه زیرزمینی وراه زیرزمینی آمده است]. طبری نیز مدّخل را به معنای سَرَب تفسیر كرده است. (تفسیر طبری در شرح آیه 57 سوره توبه) آن گاه شیخ طوسی در تبیان در تفسیر آیه 57 توبه با اقتباس از تفسیر طبری می نویسد:
«و قال ابن عباس ابوجعفر و الفرّاء: المدّخل: الاسراب فی الارض.»62
پیداست كه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، ولی طبرسی در مجمع البیان در تفسیر آیه مزبور درباره معنای «مدّخل» با اقتباس از تبیان می نویسد:
«إسراباً فی الأرض، عن ابن عباس و ابی جعفر علیه السلام.»63
طبرسی تصور كرده است مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر امام باقر(ع) است و از این رو آن را حدیث امام معصوم تلقی كرده است، و بدین صورت حدیث خیالی دیگری منسوب به امام محمدباقر(ع) پدید آمده است!
صاحب نورالثقلین نیز عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام باقر(ع) با شماره 186 آورده است. و نیز صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیه مزبور در بحث روایی عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام باقر(ع) نقل كرده است 64 و بدینگونه اشتباه از مجمع البیان به تفسیر نورالثقلین و المیزان منتقل شده است.

مورد بیستم

طبری در تفسیر آیه 203 سوره بقره: «و اذكروا الله فی أیام معدودات» كه مربوط به حجّ است می گوید: مقصود از ایام معدودات ایام تشریق است [یعنی روزهای 11 تا 13 ذی الحجّة] و خدا دستور داده است كه در این روزهای شمرده شده با گفتن تكبیر بعد از نمازها و هنگام زدن هر ریگی كه در رمی جمار می زنید خدا را با تعظیم یاد كنید. سپس از ابن عباس و عطاء و مجاهد و ابراهیم و حسن بصری و اسماعیل بن ابی خالد و قتاده و سدّی و ربیع بن انس و مالك و ضحّاك و ابن زید نقل می كند كه گفته اند: مقصود از ایام تشریق ایام ذكر خداست. آن گاه می گوید: این ذكر خدا كه در «و اذكروا الله فی أیام معدودات» در بقره آمده است با ذكری كه در آیه 28 حجّ آمده است: «…و یذكروا اسم الله فی أیام معلومات علی ما رزقهم من بهیمة الأنعام» فرق دارد، زیرا ذكر در آیه بقره مطلق است، ولی در آیه حج مطلق نیست، بلكه بردن نام خدا هنگام ذبح یا نحر چهارپایانی كه برای قربانی آورده اند مقصود است. بنابراین، ایام معدودات كه در آیه 203 بقره آمده است با ایام معلومات در آیه 28 حج یكی نیست. (تفسیر طبری در شرح آیه 203 سوره بقره)
[قابل ذكر است كه در آیه حجّ و یذكروا اسم الله آمده، ولی آیه بقره لفظ اسم را ندارد، چون آیه حج بردن اسم خدا را هنگام قربانی كردن گوشزد می كند].
آن گاه شیخ طوسی در تبیان با اقتباس از تفسیر طبری در تفسیر آیه 28 حجّ می نویسد:
«و یذكروا اسم الله فی أیام معلومات، قال الحسن و قتادة: الأیام المعلومات عشر من ذی الحجة و الأیام المعدودات أیام التشریق (مقصود ایام معدودات در آیه 203 بقره است] و قال ابوجعفر: الأیام المعلومات أیام التشریق و المعدودات العشر، لانّ الذكر الّذی هو التكبیر فی أیام التشریق، و انّما قیل لهذه الایام: معدودات لقلّتها.»65
اینجا درعبارت تبیان كه قول طبری را نقل می كند اشتباهی هست كه باید در كتابت یا چاپ رخ داده باشد و آن این است كه به جای المعدودات، المعلومات آمده است و بالعكس، كه باید اصلاح شود. ضمناً طبری درباره اینكه ایام معلومات دهه ذی الحجة و در تفسیر آیه 28 حج قول قتاده را آورده است، ولی ظاهر تبیان این است كه این قول خود طبری است.
به هر حال شكی نیست كه مقصود شیخ از ابوجعفر، ابوجعفر طبری است، ولی در تبیان چاپ بیروت بعد از ابوجعفر علامت (علیه السلام) را آورده اند، به توهم اینكه مقصود امام محمدباقر (ع) است.
سپس طبرسی در مجمع البیان در تفسیر آیه 28 حجّ با اقتباس از تبیان می نویسد:
«و یذكروا اسم الله فی ایام معلومات» اختلف فی هذه الآیة فقیل: هی ایام العشر… و المعدودات ایام التشریق، عن الحسن و مجاهد [مقصود معدودات در آیه 203 سوره بقره است] و قیل: هی أیام التشریق یوم النحر و ثلاثة بعده و المعدودات أیام العشر، عن ابن عباس و هو المروی عن أبی جعفر علیه السلام.»66
معلوم می شود اشتباهی كه پیش از این به آن اشاره شد در نسخه تبیان كه نزد طبرسی بوده وجود داشته و به جای معدودات معلومات آمده است و بالعكس. و طبرسی چون تصور كرده است كه مقصود شیخ از ابوجعفر، امام باقر(ع) است تعبیر قال ابوجعفر را كه شیخ طوسی به كار برده، تبدیل كرده است به «هو المروی عن ابی جعفر» و عبارت علیه السلام را بعد از ابی جعفر آورده است و بدین صورت یك حدیث خیالی دیگر منسوب به امام باقر(ع) پدید آمده است!
و صاحب تفسیر نورالثقلین در تفسیر سوره حجّ عبارت مجمع البیان را به عنوان حدیث امام محمدباقر(ع) با شماره 88 آورده است 67 و بدین گونه اشتباه از مجمع البیان به نورالثقلین منتقل شده است!


پی نوشت‌ها:

1.طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 4/42.
2. همان، 4/47.
3. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 3ـ4/397.
4. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تأویل آی القرآن، 7/65.
5. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 4/45.
6.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/398.
7.طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، 6/36.
8. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/221.
9. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/236.
10. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 1/584.
11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/283.
12. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/493.
13. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/281.
14. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن،3/493.
15. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/132ـ133.
16. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 1/612.
17. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 5/34.
18. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/285.
19. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/135.
20. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 5/36 ؛ حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین.
21. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/47.
22. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/8»81.
23. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 1/408 ؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 4/173.
24. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/356.
25. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/190.
26. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 5/115.
27. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 5/90.
28. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،5/65.
29. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 2/257؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 9/405.
30. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 4/328.
31. طبری،محمد بن جریر، جامع البیان، 8/77.
32. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 3ـ4/388.
33. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 1/783.
34. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، 9/140.
35. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 5/99.
36. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/532.
37. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 9/59.
38. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 2/355.
39. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،1ـ2/666.
40. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 1/289.
41. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 2/456.
42. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،1ـ2/746.
43. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 1/326.
44. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، 3/179.
45. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/227.
46. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،3ـ4/95.
47. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، 5/164.
48. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 3/253.
49. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 3ـ4/112.
50. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 4/450.
51. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 5/18.
52. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 4/760.
53. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 2/90.
54. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، 9/126.
55. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 5/83ـ84.
56. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 4/805.
57.حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 2/127.
58. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 9/20.
59.طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 5/121.
60. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 4/854.
61.حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 2/165.
62. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 5/241.
63. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 5/39.
64. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 10/333.
65.طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 7/310.
66. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 7/126.
67. حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 3/488.

مقالات مشابه

تشیع اعتدالی و بازتاب آن در تفسیر شیعی

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمرتضی ایروانی نجفی, محمدحسن شاطری احمد آبادی

اسباب النزول سوره آل عمران از مجمع البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهطاهره مختار‌پور

بررسى كاربرد قواعد تفسير در تفسير مجمع‏ البيان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی‌اکبر بابایی, محمود حاجی احمدی

شیوه‌های نقل به معنای احادیث در مجمع البیان

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمهدی اکبرنژاد, قدرت ذوالفقاری‌فر

بررسی چگونگی تأثیر اختلاف قرائات‌ در برداشت‌های تفسیری مجمع البیان ‏

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهمهدی اکبرنژاد, نجیمه گراوند, مظفر علی دادی گراوند

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری

روش شناسی توضیح واژگان در تفسیر الکشاف و مجمع البیان

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمود شهبازی, نرگس شیرازی

مقایسه چندمعنایی در تفسیر الکشاف و مجمع البیان

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمود شهبازی, نرگس شیرازی