خوردن و آشاميدن در قرآن

پدیدآورمحمدتقی مصباح یزدی

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 4139 بازدید
خوردن و آشاميدن در قرآن

آية الله محمد تقي مصباح يزدي
يكي از گرايش‏هاي اصلي انسان گرايش به لذت است، از اين شاخه، شاخه‏هاي فرعيي منشعب مي‏شود كه به وسيله اعضا و جهازات مختلف و نسبت به اشياي گوناگون خارجي و مربوط به افعال مختلف انسان مي‏شود. يكي از آنها خوردن و آشاميدن است. لذت‏هايي كه از اين راه براي انسان حاصل مي‏شود، فطري‏اند. و مطلوبيت آنها در حوزه اخلاق قرار نمي‏گيرد؛ يعني از نظر اخلاق، حكم به خوب و بد آنها نمي‏توان كرد، چون خوب و بد اخلاقي مخصوص افعال اختياري است كه براي رسيدن به هدف خاصي انجام مي‏گيرد. اما اين‏ها افعال نيستند، ميل‏هاي فطري و طبيعي‏اند كه خدا در سرشت انسان قرار داده است. پس علاقه به لذتِ خوردن و آشاميدن يك امر فطري است و مورد مدح و ذم نيست.

فطري بودن خوردن و آشاميدن

براي اين مطلب شواهد زيادي از آيات كريمه قرآن مي‏توان به دست آورد، از جمله، آياتي كه نعمت‏هاي خدا را در مورد رزق انسان و خوردن و آشاميدن ذكر مي‏فرمايد و لسان اين آيات، لسان منّت بر انسان است كه چنين نعمت‏هايي را برايش فراهم كرده است و چنين لساني با مذموم بودن استفاده از اين نعمت‏ها سازگار نيست.
از جمله، آياتي است كه به ذكر فهرست آنها اكتفا مي‏كنيم: آيه 27 از سوره سجده، آيه14 سوره نحل، آيه79 سوره غافر، آيه33 و 72 سوره يس، آيه16 سوره جاثيه.
در همه اين آيات، نعمت‏هاي مختلفي از گياهان و حيوانات دريايي و خشكي را كه براي رزق و روزي انسان آفريده شده ذكر مي‏فرمايد و لسانش لسان مذمّت و نكوهش نيست بلكه لسان تجويز و ترخيص استفاده از آنهاست. همين‏طور آيه 22 سوره بقره و آيه 32 سوره ابراهيم.
در يك سلسله ديگر از آيات صريحا به استفاده از مأكولات و مشروبات امر شده، منتها اين گونه امرها دلالت بر مطلوبيت ندارد بلكه فقط جواز و رخصت را مي‏رساند. فهرست اين دسته آيات از اين قرار است:
آيه141 و 142 سوره انعام، آيه60 سوره بقره، آيه31 و 160 سوره اعراف، آيه57 و 172 سوره بقره. آيه69 سوره انفال، آيه114 سوره نحل، آيه88 سوره مائده، آيه54 و آيه81 سوره طه، آيه51 سوره مؤمنون، آيه15 سوره سبا، آيه168 سوره بقره، آيه15 سوره ملك.
قرآن كريم به تجويز و رخصت براي استفاده از مأكولات و مشروبات اكتفا نكرده بلكه كساني را كه بعضي از مأكولات و مشروبات را بي‏جا بر خود تحريم كرده بودند مورد مذمّت قرار داده است، از جمله آيه 32 سوره اعراف: «قل من حرّم زينة الله التي اخرج لعباده والطيبات من الرزق» و در آيه 140 سوره انعام كساني كه از پيش خود چيزهايي را منع كردند مذمّت مي‏كند: «و حرموا ما رزقهم الله افتراء عليه» بر خدا افترا بستند كه اين‏ها حرام است در صورتي كه خدا منعي نكرده است.
در دو مورد از حضرت ابراهيم(ع) نقل شده كه براي اهل مكه دعا كرد كه خدا آنها را از ميوه‏ها روزي دهد. «وارزق اهله من الثمرات» و هم چنين آيه 37 سوره ابراهيم.
اينها آياتي هست كه دلالت مي‏كند كه استفاده از مأكولات و مشروبات در دنيا ممنوع نيست بلكه مطابق با فطرت انسان است.

خوردن و آشاميدن بهشتيان و جهنميان

از طرف ديگر يك دسته آياتي داريم كه دلالت مي‏كند بر اين كه در آخرت هم براي مؤمنين و اهل سعادت اين نعمت‏ها برقرار است و حكايت مي‏كند از اين كه در آن جا هم چنين ميلي وجود دارد، از جمله اين آيات:
آيه 35 سوره رعد، آيه51 سوره ص، آيه71 تا 73 سوره زخرف، آيه55 سوره احقاف، آيه15 سوره محمد(ص)، آيه17 تا 19 و آيه22 ـ 23 سوره طور، آيه52 و 68 سوره الرحمن، آيه20 و 21 و آيه 32 و 33 سوره واقعه، آيه24 سوره الحاقه، آيه56 سوره دهر، آيه 42 و 43 سوره مرسلات و آيه25 تا 28 سوره مطففين.
در مقابلش هم آياتي است مربوط به اكل و شرب اهل جهنم كه حاكي از اين است كه اين نياز انسان به اكل و شرب حتي در جهنم هم باقي است و دوزخيان هم مأكولات و مشروباتي دارند و از همين راه عذاب مي‏شوند، يعني همان طور كه اهل بهشت اگر ميل به خوردني و آشاميدني نداشتند اين نعمت‏ها برايشان بي‏مورد بود اگر اهل جهنم هم ميل به خوردن و آشاميدن نداشتند آن عذاب‏ها برايشان امكان نداشت، بايد اين ميل در ايشان باشد تا با خوردني خاصي معذّب بشوند. از جمله اين آيات است: آيه44 سوره احقاف، آيه52 تا 55 سوره واقعه، آيه37 سوره الحاقه، آيه13 سوره مزّمّل و آيه5 تا 7 سوره غاشيه.
از مجموع اين آيات استفاده مي‏شود كه اين ميل، فطري است و حتي در عالم آخرت هم از انسان سلب نمي‏شود و در اثر همين ميل است كه بهشتيان به وسيله نعمت‏ها متنعّم مي‏شوند و دوزخيان هم به وسيله خوردني‏ها و آشاميدني‏هاي نامطلوب معذب مي‏شوند.
اين حالتي كه آدمي هوسناكانه دنبال اين غذا و آن غذا و تفنن در غذا باشد چيز نامطلوبي است و حاكي است از اين كه انسان يك تعلق قلبي به لذايذ مادي و حيواني دارد و آن را براي خود هدف قرار داده است.
حال ممكن است بپرسند كه در اين مورد مطلوبيت و نامطلوبيت اخلاقي و ارزش مثبت و منفي اخلاقي از كجا پيدا مي‏شود؟ اين مورد هم مثل ساير موارد در اثر انتخاب حاصل مي‏شود و مربوط به كميت يا كيفيت يا جهت خاصي است. اگر از اكل و شرب مذمّت مي‏شود ممكن است مربوط به كميت باشد اين آيه كه مي‏فرمايد: «كلوا واشربوا ولاتسرفوا» يعني ارزش منفي در اثر كميّت خاصي پديد مي‏آيد. يا در اثر نوع متعلق اكل و شرب است كه بازگشتش به يك نوع تزاحم است؛ يعني خوردني‏ها و آشاميدني‏هايي به خاطر مزاحمتي كه براي چيزهاي ديگر ايجاد مي‏كند يا موجب ضرري براي بدن يا روح مي‏شود، ممنوع مي‏شود؛ مثلاً بين التذاذ به خوردن و آشاميدن و التذاذ به سلامتي، تزاحم واقع مي‏شود، پس بايد به اندازه‏اي خورد كه به سلامتي لطمه نزند يا چيزي را بايد خورد كه به سلامتي لطمه نزند و هم چنين چيزهايي كه ضرر روحي و معنوي دارد بر فرض كه ضرر بدني هم نداشته باشد، مثل خمر و گوشت خوك، يا چيزهايي كه بدون نام خدا ذبح شده‏اند: «ما لم يذكر اسم الله عليه».
از جمله عواملي كه موجب ارزش منفي مي‏شود جهت نامطلوب است مثل اين كه كسي بخواهد نيروي حاصل از اكل و شرب را در راه معصيت خدا به كار بگيرد با اين كه مأكولاتش همه از طيبات است و ضرر مادي و عقلي و اجتماعي هم ندارد اما به وسيله اين اكل و شرب مي‏خواهد قدرت بر معصيت پيدا بكند، چنين نيّتي موجب ارزش منفي مي‏شود.
در مقابل، گاهي ممكن است ترك خوردن و آشاميدن ارزش مثبت داشته باشد چون موجب بهتر كار كردن ساير قواي انسان مي‏شود، زيرا در اثر خوردن، خواه ناخواه مقداري مزاحمت براي قواي عقلي و فكري و توجهات نفساني پيش مي‏آيد البته تا يك حدّش چاره‏اي نيست چون نياز بدن بايد تأمين بشود، ولي بيش از آن اندازه‏اي كه بدن لازم دارد ارزش منفي پيدا مي‏كند، چون آدم را كسل و قواي فكري را تضعيف مي‏كند و باعث ناتواني انسان در توجهات قلبي و نيز از دست دادن لطافت قلبي مي‏شود. اين است كه ترك خوردن و آشاميدن گاهي ارزش مثبت پيدا مي‏كند؛ بهترين نمونه‏اش روزه گرفتن است. از سوي ديگر خود خوردن و آشاميدن هم ممكن است به خاطر «نيّت» ارزش مثبت داشته باشد؛ يعني انسان غذا بخورد براي اين كه قدرتِ عبادت، تحصيل علم، كمك به بيچارگان و كارهاي خير ديگر را داشته باشد، و گاهي هم به عناوين ثانويه ديگري اين ارزش حاصل مي‏شود مثل اين كه به خاطر خشنودي پدر و مادر، يا خشنودي دوستان، يا ميزباني كه دوست دارد از غذايش تناول كند در چنين مواردي حتي مستحب است كه شخص، روزه استحبابي خودش را هم افطار كند و اظهار نكند كه من روزه‏دار هستم و از غذاي او تناول كند گرچه اين مربوط به اخلاق اجتماعي است.
در قرآن كريم در مواردي ارزش‏هاي مثبت و منفي بر اساس همين محورها ذكر شده است مانند آياتي كه مربوط به صوم هست يا صوم واجب يا مطلق صوم كه شامل مستحبات بشود يا به خصوص راجع به صوم مستحبي و تطوّع مانند آيه183 سوره بقره: «كتب عليكم الصيام» كه مربوط به روزه واجب است و هم‏چنين آياتي كه مربوط به صوم كفاره است مانند آيه196 سوره بقره، آيه92 سوره نساء، آيه89 و 95 سوره مائده و آيه 14 سوره مجادله. اين‏ها مربوط به روزه‏هايي است كه در مورد كفاره انجام مي‏گيرد. و همين كه روزه به عنوان كفاره قرار داده شده معلوم مي‏شود كه روزه يك نورانيتي دارد كه آن آلودگي قبلي را از بين مي‏برد. آلودگي خاصي در اثر گناه پديد آمده كه بايد جبران بشود و يكي از راه‏هاي جبران آن، روزه گرفتن است و اصلاً «كفاره» يعني جبران كننده.
به طور كلي آن چه از آيات قرآن به دست آمد اين بود كه اصل خوردن و آشاميدن و التذاذ از مأكولات و مشروبات في حد نفسه از نظر اخلاقي نه ارزش مثبت دارد نه منفي. ارزش مثبت و منفي هر كدام از اينها در گرو جهت خاصي است.
در ذيل آيات وجوب صوم، اين جمله شريفه است: «فمن تطوّع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون» كه اطلاق آن شامل روزه مستحبي هم مي‏شود. همين‏طور در آيه35 از سوره احزاب، مطلق صائمين و صائمات را مورد ستايش قرار داده است: «والصائمين والصائمات».
اين‏ها نمونه‏هاي روشني است كه دلالت مي‏كند بر اين كه ترك اكل و شرب در مواردي و تا حدودي مطلوب است. البته روزه گرفتن تنها ترك خوراك نيست ولي امساك از خوردن و آشاميدن جزو آن است و شايد بتوان گفت كه ركن اصلي آن را تشكيل مي‏دهد. در قرآن كريم به حكمت آن اشاره شده: «لعلّكم تتّقون».
در قرآن از كساني در مورد اكل و شربشان مذمّت شده است از جمله آيه‏اي است درباره بني‏اسرائيل كه لسانش لسان مذمّت است، موقعي كه بني‏اسرائيل از مصر خارج و وارد سرزمين شامات شدند خداي متعال «مَنْ» و «سلوي» بر آنان نازل كرد. آنان گفتند: «و اذ قلتم يا موسي لن نصبر علي طعام واحد» ما به يك نوع غذا نمي‏توانيم اكتفا كنيم، انواع و اقسام غذاها را مي‏خواهيم. اين لسان كما بيش دلالت بر مذمت مي‏كند با اين كه غذايي كه خدا برايشان نازل مي‏فرمود غذاي بسيار مطلوبي بود در عين حال آنان به فكر شكم پرستي بودند و دلشان مي‏خواست غذاهاي رنگارنگ داشته باشند. مخصوصا در ذيل آيه مي‏فرمايد: «الذي هو ادني بالّذي هو خير» ما غذاي بهتر به شما داديم شما دنبال بدترش مي‏گرديد؟! اين حالتي كه آدمي هوسناكانه دنبال اين غذا و آن غذا و تفنن در غذا باشد چيز نامطلوبي است و حاكي است از اين كه انسان يك تعلق قلبي به لذايذ مادي و حيواني دارد و آن را براي خود هدف قرار داده است. انواع ديگري از مذمت‏هاست كه مربوط به يكي از جهاتي مي‏شود كه گفتيم.
از جمله آيات مربوط به متعلقات اكل و شرب، آياتي است كه اموري را تحريم مي‏فرمايد: «انّما حرّم عليكم الميتة والدّم و لحم الخنزير و ما اهل به لغير الله» آيه173 سوره بقره، آيه115 سوره نحل، و در آيه157 سوره اعراف يك عنوان كلي براي مأكولات و مشروبات و ملاك تحريم و تحليل آنها به دست مي‏دهد. مي‏فرمايد: «و يحلّ لهم الطّيّبات و يحرّم عليهم الخبائث» پيغمبر اكرم(ص) طيبات و اشياي خوب و مناسب با وجود انسان را حلال، و پليدي‏ها و ناپاكي‏ها راحرام مي‏فرمايد. در آيه 67 سوره نحل مي‏فرمايد: «النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا» از ميوه‏ها خرما و انگور دوجور استفاده مي‏كنيد: گاهي رزق حسن از آنها مي‏گيريد، اين ميوه‏ها را همان‏طور كه خدا آفريده و مفيد هستند مورد استفاده قرار مي‏دهيد يا تصرفاتي در آنها مي‏كنيد و تغيير شكل‏هايي مي‏دهيد كه از حسن و طيب آنها نمي‏كاهد، در مقابلش «سكر» هست (مست كننده) كه ديگر رزق حسن نيست، از خبائث و پليدي‏هاست و نبايد از آن استفاده كنيد. شبيه آيه 90 سوره مائده است: «انما الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه» و آيه219 سوره بقره كه مي‏فرمايد: «و اثمهما اكبر من نفعهما». اين آيه از جهت بيان تزاحم، روشن‏تر است اگر چيزي نفعي هم داشته باشد اما اِثْم اكبر و ضرر بيشتري داشته باشد به واسطه آن ضررش بايد از نفعش هم چشم‏پوشي كرد. اين آيه به خوبي نشان مي‏دهد كه در تشريع، جهت تزاحم ملاحظه شده و ملاك اقوا مراعات گرديده و اضعف فداي اقوا شده است.
از جمله چيزهايي كه ضرر معنوي دارد و قبلاً هم اشاره شد گوشت حيواني است كه براي خدا ذبح نشده باشد: «ولا تأكلوا مما لم‏يذكر اسم الله عليه» چون خودِ استفاده از حيوانات و گرفتن جان آنها يك نوع تصرف در مخلوقاتي است كه خدا به آنها حيات داده و حكمت الهي اقتضا مي‏كرده كه آنها زنده باشند و حيات داشته باشند. شما حيات را از اينها مي‏گيريد و در واقع تصرفي در مملوكات خدا و مخلوقات خدا انجام مي‏دهيد كه بايد به اذن و نام او باشد. اگر انسان آن قدر غافل باشد و توجه به معنويات در او ضعيف باشد كه حتي در موقع كشتن حيوان توجهي به خداي جان آفرين نكند حق ندارد از چنين چيزي تناول كند. پس يك دسته از مأكولات كه خوردن آنها منع شده به خاطر رعايت آن جهت معنوي است.
و دسته ديگري از ممنوعات هست كه بازگشت آن به حقوق مردم و ضررهاي اجتماعي است؛ يعني اگر به كيفيت خاصي از مأكولات و مشروبات استفاده شود ضررهاي اجتماعي دارد و موجب مفاسدي براي جامعه مي‏شود و حقوق ديگران تضييع مي‏گردد و از اين جهت ممنوع است؛ مثل آياتي كه دلالت مي‏كند بر حرمت ربا و اموال مردم و اموال يتيمان و... مانند آيه188 سوره بقره، آيه29 سوره نساء، آيه130 سوره آل عمران و هم چنين آيه دوم و آيه دهم سوره نساء.
پس به طور كلي آن چه از آيات قرآن به دست آمد اين بود كه اصل خوردن و آشاميدن و التذاذ از مأكولات و مشروبات في حد نفسه از نظر اخلاقي نه ارزش مثبت دارد نه منفي. ارزش مثبت و منفي هر كدام از اينها در گرو جهت خاصي است: يا مربوط به كميّت است، يا كيفيت يا به نيتي است كه به آنها تعلق مي‏گيرد و يا ساير تزاحماتي ديگر كه با كمالات و مصالح انساني پيدا مي‏كند و موجب ضرري در بدن يا در عقل و فكر و روح انسان و يا ضرري به اجتماع و بالاخره موجب ضرر اخروي مي‏شود. ارزش مثبت آن هم بستگي دارد به اين كه انسان به چه نيت و انگيزه‏اي از اين نعمت‏هاي خدا استفاده كند اگر نيتش خير باشد ممدوح است وگرنه داراي مراتب مختلفي از نكوهش خواهد بود.

نيت در خوردن و آشاميدن

از آيات كريمه قرآن مي‏توان استشعار كرد كه دو نوع نيت هست كه براي استفاده از مأكولات و مشروبات مطلوب است: يكي كسب توانايي بر عبادت و عمل صالح. در آيه‏اي خطاب به پيامبران مي‏فرمايد: «يا ايها الرّسل كلوا من الطّيبات» با «واعملوا صالحا» اين مقارنت «كلوا من الطّيبات» با «واعملوا صالحا» مي‏تواند اشاره باشد به اين جهت كه با استفاده از مأكولات طيب است كه شما قدرت بر عمل صالح پيدا مي‏كنيد پس اگر انگيزه شما استفاده از اين نعمت‏ها براي قدرت يافتن
روايات زيادي شرط دستيابي به حكمت و كمالات روحي و اخلاقي «جوع» قرار داده شده است؛ يعني اگر انساني بخواهد به اين فضايل نايل شود بايد گرسنگي بكشد. اگر با سيري هم مي‏شد انسان به مقامات معنوي برسد خدا بخل نداشت.
بر كارهاي شايسته باشد داراي ارزش مثبت خواهد بود.
انگيزه دومي كه خيلي روشن‏تر در آيات روي آن تأكيد شده مسأله «شكر» است كه گاهي به دنبال سفارش به خوردن از طيبات مي‏فرمايد: «واشكروا الله» و يا مي‏فرمايد: «لعلّكم تشكرون» از اين آيات به خوبي به دست مي‏آيد كه انگيزه ما بايد اين باشد و به يك معنا مي‏توانيم بگوييم كه هدف از وجود اين نعمت‏ها و خلق آنها اين است كه مردم شكر بكنند. شكر يكي از اقسام عبادت است و وسيله‏اي براي تكامل انسان است. همه اين نعمت‏ها كه در اختيار انسان قرار داده شده براي اين است كه با استفاده از آنها به كمال معنوي و ابدي خودش برسد. يكي از اين راه‏هاي كمال معنوي شكر است و شكر وقتي تحقق پيدا مي‏كند كه شخصي از نعمتي استفاده كند، آن وقت انگيزه شكر در او پيدا مي‏شود؛ مثلاً وقتي در هواي گرم تابستان يك جرعه آب خنك مي‏آشامد آن وقت ارزش اين نعمت را درك مي‏كند و به ياد خدا مي‏افتد و شكر خدا را به جاي مي‏آورد و آن شكر است كه انسان را تعالي مي‏بخشد و كمال معنوي براي انسان ايجاد مي‏كند.
پس مي‏توانيم از اين آيات به دست آوريم كه استفاده از مأكولات و مشروبات مثل ساير نعمت‏هاي الهي اگر به انگيزه شكر باشد داراي ارزش مثبت خواهد بود.

خوردن و آشاميدن در روايات

اما در روايات، مطالب فراواني در اين باب داريم لكن چون بحث ما بر محور آيات قرآن دور مي‏زند درصدد بررسي و بيان آنها نيستيم، فقط به ذكر يك روايت بسنده مي‏كنيم:
مطلوبيت كم خوردن براي اين است كه انسان بتواند از نيروهاي روحي و معنويش بيشتر بهره‏مند شود اما اگر خود اين كم خوردن موجب محروميت از ساير توفيقات شود مسلما نامطلوب است.
در روايت معروفي هست كه خداي متعال مي‏فرمايد: «هيچ ظرف پري نزد من مبغوض‏تر از شكم پر از غذا نيست.» پرخوري و شكم‏پروري، هزاران مفسده دارد از جمله آن كه: آدمي را از ياد خدا غافل مي‏سازد، توجهات معنوي و قلبي را ضعيف مي‏كند، قدرت فكر و تأمل را از انسان مي‏گيرد، شهوات حيواني را تقويت مي‏كند و... .
در روايات زيادي شرط دستيابي به حكمت و كمالات روحي و اخلاقي «جوع» قرار داده شده است؛ يعني اگر انساني بخواهد به اين فضايل نايل شود بايد گرسنگي بكشد. اگر با سيري هم مي‏شد انسان به مقامات معنوي برسد خدا بخل نداشت، اين نعمت‏ها را آفريده كه انسان‏ها استفاده كنند اما وقتي اسراف و زياده‏روي كنند، بيش از اندازه حاجت و نياز بدن بخورند به طوري كه مانع استفاده از ديگر نعمت‏ها مانند نعمت عقل و دل و ساير نعمت‏هاي روحي و معنوي بشود مذموم خواهد بود. يكي از بزرگ‏ترين نعمت‏هاي خدا اين است كه چنين قدرتي را به انسان داده كه توجه خود را منعطف به ساحت قدس الهي كند. در يكي از دعاهاي حضرت سجاد ـ سلام الله عليه ـ هست كه چه نعمتي بزرگ‏تر از اين كه به من اجازه دادي كه ياد تو بكنم؟ تو منزّهي از ياد ما، ما لياقت اين را نداريم كه توجه به ساحت تو پيدا كنيم همين كه تو اجازه دادي كه ما به تو توجه پيدا كنيم اين خود بزرگترين منتي است كه بر ما گذاشته‏اي. «قلب المؤمن عرش الرحمن» دلي كه ياد خدا باشد حكم عرش خدا را دارد، خدا چنين لياقت‏هايي به انسان مي‏دهد آن وقت در اثر خوردن چند لقمه غذا انسان خود را از چنين كرامتي محروم مي‏كند. اين تزاحم است كه منشأ اين مي‏شود كه خوردن و آشاميدن در يك حدي يا در يك شكل به يك كيفيتي، يا به يك اندازه‏اي ارزش منفي پيدا بكند.

يك توصيه مهم

در همين جا بايد گفت كه مواظب باشيد در اين كار دچار تفريط نشويد و سلامتي خود را به خطر نيندازيد و نيرو و نشاط خود را از دست ندهيد. متأسفانه بسياري از جوان‏هايي كه پاك و مخلص هستند و مي‏خواهند كه سير معنوي داشته باشند و فضايل اخلاقي را كسب كنند بدون مشورت با كساني كه تجربه دارند كارهايي را انجام مي‏دهند كه سال‏ها خودشان را از سلامتي محروم مي‏كنند و آن چنان به ضعف و ناتواني مبتلا مي‏شوند كه ديگر توان انجام بعضي از واجبات را هم ندارند چه رسد به مستحبات، گاهي ضررهاي جبران ناپذيري به خود مي‏زنند كه به خسران دنيا و آخرت مي‏انجامد.
مطلوبيت كم خوردن براي اين است كه انسان بتواند از نيروهاي روحي و معنويش بيشتر بهره‏مند شود اما اگر خود اين كم خوردن موجب محروميت از ساير توفيقات شود مسلما نامطلوب است. اين يكي از موارد خيلي روشن مطلوبيت اعتدال است كه بايد حتما در نظر بگيريم. البته مقدار خوراك قاعده كلي ندارد، مزاج‏ها متفاوت است، سنين اشخاص فرق مي‏كند و هر كس بايد شرايط مختلف مزاجي خود را در نظر بگيرد و از افراط و تفريط بپرهيزد.
بقيه از صفحه 18
وقوف مي‏دهد، بلكه باعث مي‏شود تا ذهن‏هاي بيماري كه پيوسته كوس آزادي و «ليبراليسم» و «سكولاريزم» سر مي‏دهند نيز به تأثيرات آن وقوف يابند و شايدمشاهده سرنوشت جوامعي كه با تلنگري فرو مي‏ريزند، عبرت‏آموز آنها شود.
آن پاسخ مختصر و عظيم «ايمان» است. ايمان پشتوانه‏اي است كه اگر جوامع غربي، اندكي از آن بهره‏مند بودند، هرگز در دام ولايت تكنيك و به تبع آن ولايت همه جانبه صاحبان تكنيك نمي‏افتادند. چه آن كه ولايت حق ـ جل جلاله ـ را بپذيرد بر ولايت هيچ والي ديگري گردن نمي‏نهد و بنده بي‏چون و چراي بت‏هايي مثل مايكل جكسون و استالين ـ كه كم از هبل و عزّي در زمان جاهليت نيستند ـ نمي‏شود.

سخن كوتاه؛

خلأ وجودي بشر غربي امروز را نه نمادهاي شرق پر مي‏كند و نه تنديس‏هاي غرب، نه تفكرات منحط كمونيستي پر مي‏كند و نه آواي «جاز» و «سينتي سايزر» و هزار آفت و نكبت ديگر. خلأ وجودي انسان را تنها و تنها ايمان به خداوند پر مي‏كند و در سايه عبوديت اوست كه انسان به اطمينان و آرامش مي‏رسد و به فرموده شهيد آويني:
«ايمان منجي جهان فرداست، چنان كه منجي ايران شد و انقلاب اسلامي را به سرچشمه جوشان انقلاب معنوي و ديني در سراسر جهان بدل كرد.»1

پاورقيها:

1 ) منوچهر محسني، مقدمات جامعه شناسي (چاپ دهم، ناشر؛ مؤلف) ص99.
2 ) يوسفعلي ميرشكاك، اجمال و تفصيل (چاپ اول، مؤسسه فرهنگي محراب انديشه) ص93.
3 ) شهيد سيد مرتضي آويني، آغازي بر يك پايان (چاپ اول، كانون فرهنگي علمي و هنري ايثارگران) ص44.
4 ) همان، ص87.

مقالات مشابه

قرآن در رسوم ايراني

نام نویسندهسیدمحسن موسوی آملی

پيشواز

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی گرامی

فلسفه عزاداري

نام نویسندهنرجس مقدم

آداب كلام در كلام الهي

نام نشریهبینات

نام نویسندهمحمد شریفانی

عيد از منظر قرآن

نام نویسندهفاطمه پورمنصوری

ادب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد ابوطالبی

آداب خوردن در آموزه هاي قرآن

نام نشریهروزنامه کیهان

نام نویسندهعبدالحسین شریفی

عيد در قرآن

نام نویسندهخلیل منصوری

تعارف از نگاه قرآن

نام نویسندهخلیل منصوری

آداب خوردن در آموزه هاي قرآن

نام نویسندهخلیل منصوری