مارمادوك پيكتال اسلام شناس و مترجم قرآن به زبان انگليسي
پيتر كلارك
سيد مجيد رويين تن
براي آن دسته از افرادي كه با ترجمههاي گوناگون قرآن به زبانهاي مختلف آشنايي دارند نام مارمادوك پيكتال نام بسيار آشنايي است، او يكي از بهترين ترجمههاي قرآن را به زبان انگليسي تقديم بشريت تشنة امروز كرده است، و ترجمة وي به دليل اينكه زبان اصلي و مادريش انگليسي بوده است از نظر رواني و تطبيق الفاظ با معاني از كيفيت بسيار بالايي برخوردار است.در اين مقالة كوتاه سعي داريم كه مروري مختصر بر زندگي اين مسلمان انگليسي الاصل داشته باشيم. متأسفانه مسلمانان جهان در مجموع آشنايي چنداني با اين شخصيت فرهنگي و ادبي ندارند، شايد هم يكي از دلايل عمدهاش اعتقاد وي به كار خالصانه براي رضايت خداوند متعال و خالي از هر گونه ريا بوده است، جالب اينجاست كه بر روي سنگ قبر او در قبرستان مسلمانان در بروك وود brookwood در ايالت سوري surroy ـ انگلستان اين جملات به چشم ميخورد. «كساني كه عمل صالح را تنها به خاطر رضاي خدا انجام داده و خود را تسليم ارادة او مينمايند، پاداششان نزد خداوند خواهد بود و يا به عبارت ديگر پاداش آنها نزديكي به ذات احديت خواهد بود.» پيكتال در يك خانوادة مسيحي و متعصب در سال 1875 ميلادي در يكي از روستاهاي انگلستان به دنيا آمد. پدر و پدربزرگ وي هر دو كشيش بوده و خود او نيز تحت نظر آنان آموزشهاي مقدماتي مسيحيت را ديده بود.
دوران كودكيش توأم با آموزش در مدرسة كشيشهاي مسيحي چيلز فورد chillesford سپري شد، ولي پس از فوت پدر در سال 1881 به اتفاق مادرش به شهركي در نزديكي لندن مهاجرت كرد. آموزش ابتداييپيكتال در خلال سالهاي 1890 ـ 1889 در هاروهيل صورت گرفت. آنگاه به منظور تقويت زبان ايتاليايي و فرانسه مدتها به فلورانس و نوشاتل عزيمت كرد. مادرش پس از اين دوران، و به منظور آموزش هر چه بهتر و آشنايي بااديان مختلف، او را به فلسطين اعزام نمود. عزيمت وي به فلسطين نقطة عطفي در تاريخ زندگي او بود، در آنجا با زبان عربي آشنا شد، و تحت آموزش گرامر و ادبيات اين زبان غني قرار گرفت، در اين سرزمين دوستان مسلمان زيادي پيدا كرد و با آنها به سير و سياحت در لبنان و سوريه پرداخت در خلال همين سالها بود كه وزارت امور خارجة انگلستان پيشنهاد سركنسولي شهر حيفا را به او داد اما پس از مدتي و به دليل سن بسيار پائين او از اين كار منصرف شد ـ در آن سال پيكتال تنها 20 بهار از زندگيش ميگذشت.
در طول اقامتش در فلسطين، بشدت علاقهمند به اسلام و مسلمين شد و در يكي از سفرهايش به سوريه نزد امام جماعت، جامع اموي دمشق رفت و به دين اسلام گرويد، گر چه برخورد شيخ بااو برخورد نامناسبي بود، ولي در ارادة خللناپذير او براي تقرب به اسلام وقفهاي ايجاد نكرد. در سن 21 سالگي و پس از مراجعت از فلسطين با خانم ماريل اسميت ازدواج كرد. در اين سال بود كه نويسندگي را آغاز كرد. داستانهاي كوتاه و بلند او در اوائل قرن بيستم (1903 ـ 1921) شهرت نسبتاً خوبي براي وي به ارمغان آورد اف ـ ام فوستر در سال 1921 دربارةپيكتال نوشت: «او تنها نويسندة انگليسي است كه شرق ميانه و نزديك را بخوبي در ك كرده است.»
كتاب قصههاي مرد ماهي گير وي شهرت بسيار خوبي براي وي كسب كرد و او را در رديف جيمس مورير james Morrier و اثر جاودانيش حاجي باباي اصفهان قرار داد. در دوران بحرانهاي قبل از جنگ جهاني اول در كشورش، پيكتال به تركيه رفت و در آنجا بود كه با واقعيت تلخ، توطئة ابر قدرتها براي نابودي امپراتوري پر قدرت عثماني آشنا شد و در آن كشور انجمن دوستي بريتانيا و تركيه را تشكيل داد و در ماه اوت 1914 هنگامي كه انگلستان به طور رسمي به تركيه اعلام جنگ كرد، بيطرفي خود و سازمان ذي ربط را اعلام نمود. از اينجا بود كه صداي اعتراضش را بر عليه سياستهاي استعمار گونة انگليس و فرانسه آغاز كرد، و بشدت با موافقت نامة Sykes - picot كه در سال 1916 بين فرانسه و انگليس به امضا رسيد مخالفت نمود. بر اساس اين موافقت نامه و پس از شكست امپراتوري عثماني، سرزمينهاي عربي بين دو كشور فرانسه و انگليس تقسيم شد.
به دليل همين مخالفتها بود كه مارك سيكس mark Sykes وزير خارجة وقت انگلستان برايش نوشت: «براي شما شايسته نيست كه با دشمن امپراتوري طرح دوستي بريزيد.»
پيكتال به دليل حمايتهاي جسورانه و بيدريغش از مسلمين شانس هاي بزرگي را در عالم سياست از دست داد، براي مثال شانس عضويت در دفتر كشورهاي عرب ـ قاهره را به طور قطع از دست داد به همين دليل به جاي وي تي ـ اي لورنس عضويت دفتر را پذيرفت.
پس از شكست امپراتوري عثماني، پيكتال كه عملاً نتوانسته بود قدم مثبتي براي مسلمين بردارد، تصميم گرفت خود پرچمدار مبارزه عليه استعمار گردد. لذا شروع به ايراد يك سلسله سخنراني در مجامع علمي و ادبي آن وقت در انگلستان تحت عنوان «اسلام و پيشرفت» كرد، او نهايتاً در تاريخ 29 نوامبر سال 1917 به دين اسلام مشرف شد و به طورعلني نيز آنرا اعلام و نام شريف «محمد» را نيز براي خود انتخاب كرد.
در سالهاي 1920 و برابر آمار حدود 1000 نفر مسلمان انگليسي و 10000 نفر مسلمان غير انگليسي در سراسر انگلستان وجود داشت، پيكتال بزودي به عنوان رهبر مسلمانان انتخاب شد و در يكي از مساجد لندن به امامت جماعت منصوب گرديد. در اين زمان شروع به ايراد سلسله سخنرانيهاي مختلف كرد، و با تسلطي كه بر قرآن داشت موفقيت چشمگيري به دست آورد وي به طور مرتب مسلمانان غير بومي را به تقوا و رفتار صالح در اجتماع غرب فرا ميخواند، و سعي داشت تا بدين وسيله ابهامات و ذهنيت غرب از مسلمين را اصلاح نمايد.
او معتقد بود كه ثروت اندوزي و توجه بيش از اندازه به زر و زيور دنيا نميتواند در خط صحيح اسلام باشد و تمسك به زندگي دنيوي و شغل و ماديات را وسيلهاي براي دوري قلب و روح از اسلام ميدانست.
پيكتال به جهاد با نفس و جهاد در راه خدا معتقد بود و در طول زندگي نيز بدان عمل نمود. او عقيده داشت كه اسلام ديني قابل انعطاف بوده و براحتي قادر است مشكلات و معضلات جوامع بشري را در آينده حل كرده و زخم هاي عميق جوامع را التيام بخشد.
او مبارزه و جنگ را جزء اجزاي لايتغير زندگي ميدانست و معتقد بود كه اسلام با اين دو پديده برخورد بسيار معقول و منطقي داشته ولي مسيحيت به دليل بافت ايدئولوژيكي آن، اين دو واقعيت را انكار مينمايد. از همين روست كه در اسلام، مبارزه و جهاد و جنگ، جايگاهي ويژه دارد ولي در مسيحيت چنين نيست.
او علي رغم اطلاعات عميقش از اسلام، براستي كه زنداني زمان خويش بود. پيكتال معتقد به تبليغ جهاني اسلام بود، و هميشه ميگفت كه پيامبر خود جنگ را دوست نميداشت. اما هنگامي كه دشمن براي ريشه كن كردن اسلام به مرزهاي اسلام حمله كرد، آنگاه او و پيروانش از جنگجوترين افراد نيز جنگجوتر گرديدند. وي معتقد بود بدون كسب قدرت سياسي، اجراي احكام الهي برروي زمين امكانپذير نبوده و شايد غيرممكن باشد.
پيكتال اسلام را برتر از نژاد، طبقه اجتماعي، و مليت گرايي ميدانست و معتقد بود كه رسول اكرم(ص) عملاً و در طول زندگي گهربارش با هر سة اين پديدهها مبارزه كرد و در عوض درس برادري و برابري را به مسلمين جهان آموخت. در اين زمان پيكتال يك شخصيت بين المللي مسلمان شده بود. در سرتاسر دنيا خصوصاً در شبه قاره و كشورهاي عرب، و تركيه به او به عنوان يك مسلمان مبارز و انديشمند مينگريستند. در سال 1920 هنگامي كه مولانامحمد علي از شبه قاره به انگلستان آمد، او به استقبالش شتافت و به افتخار وي ميهماني شكوهمندي بر پا نمود در اينجا بود كه جريان سرنوشت او را در مسير ديگر يا بهتر بگوييم در آخرين مرحله از زندگي پر از فراز و نشيبش قرار داد. پس از ملاقات با مولانا محمد علي، به هندوستان رفت و سردبير روزنامة «بمبي كرونيكال»شد.
در اين سرزمين، شروع به ايراد سخنرانيها و برپايي ميزگردهاي مختلف كرد و بر خلاف ميل عوامل نايب السلطنه انگليس به مخالفت خود با جلوههاي گوناگون استعمار پرداخت.
در سال 1925 و بر اثر يك سلسله اختلافات با صاحبان روزنامة «بمبي كرونيكال»، از كار خود استعفا كرد، و مديريت دبيرستاني در حيدر آباد دكن را پذيرا شد. او حدود 10 سال در اين شهر باقي ماند و به عنوان نمايندة تام الاختيار راجة حيدر آباد در ميز گرد لندن در سال 1930 شركت كرد.
در سال 1925، يك سلسله سخنراني پيرامون «ابعاد فرهنگي اسلام» در كميتة مسلمانان مدرس ايراد نمود، كه بعدها و تحت همين عنوان به چاپ رسيد، پس از چندي او به سمت سردبير مجلة «فرهنگ اسلامي» در دانشگاه عثماني انتخاب گرديد. در سال 1928 توسط خانوادة پرقدرت نظام مأمور به ترجمه قرآن به زبان انگليسي شد.
در واقع او اولين مترجم قرآن به زبان انگليسي بود. او اعتقاد داشت كه قرآن نميتواند به زبان ديگري ترجمه شود و به همين دليل ترجمة خود را معني و مفهوم قرآن مجيد ناميد.
در خلال ترجمة قرآن شريف او كراراً با علما و دانشمندان الازهر مصر به بحث و گفتگو و تبادل نظر ميپرداخت.
پيكتال قرآن را يكي از عجايب جهان ميدانست و معتقد بود كه هيچ كتابي در جهان قادر به برابري با آن نيست. او نه تنها آيه به آيه قرآن را آن هم به زبان سليس عربي ميدانست، بلكه سعي ميكرد در طول زندگيش از دستورات حياتبخش آن نيز سرپيچي ننمايد.
پيكتال پس از ترجمة قرآن در سال 1933 به انگلستان بازگشت و در ماه مي سال 1936 در اثر ابتلا به يك بيماري خوني دارفاني را وداع گفت و امام جماعت مسجد بروك وود برجنازة او نماز خواند و در حالي كه جسدش به وسيلة دوستان و علاقمندانش تشييع ميشد در قبرستان مسلمانان اين شهر به خاك سپرده شد.
Golestan Quran Weekly, Serial 146, N 102