براي «ترجمه» تعاريف زيادي مطرح شده است كه هر كدام در جاي خود درست و مفيد ميباشد؛ ولي شايسته است در تعريف «ترجمه» به چند كليدواژه تصريح شود از جمله: تعادل، زبان مبدأ و مقصد، پيام و تأثير، عناصر و ساختارهاي زباني يا متني، عوامل برونزباني (مانند حال و مقام سخن، احساسات، مسائل فرهنگي، اجتماعي، سياسي، ديني و ...).
بايد دانست كه ترجمه تنها برگرداندن الفاظ يا احياناً نقشهاي دستوري از زباني به زبان ديگر نيست. غايت اساسي هر ترجمه، نخست رساندن پيام، محتوا يا منظور متن مبدأ است؛ اين غايت و هدف نبايد فداي الفاظ و دستور شود. در مراحل بعد، توجه به ساختارهاي نحوي، صرفي و بلاغي و ايجاد تعادل ميان ساختارهاي متن مقصد و مبدأ اهميت مييابد.
از سوي ديگر، جوهره و عامل اساسي ابلاغ پيام، ايجاد تعادل ميان ساختارهاي گوناگون متن مبدأ و مقصد است. توجه و اعتنا به اين دو نكته - غايت ترجمه و ايجاد تعادل - عاملي است كه ميتواند ترجمهها را تا حد زيادي به سوي علميتر و منطقيتر شدن رهنمون سازد.
از ميان تعاريفي كه زبانشناسان براي ترجمه ارائه كردهاند ذكر دو نمونه را كافي ميدانيم:
- «ترجمه فرايندي است كه طي آن، مواد متني زبان مبدأ جاي خود را به مواد متني معادلش در زبان مقصد ميدهد.»[1]
- «ترجمه عبارت است از برگرداندن مفاهيم، چه نوشته و چه گفته، از يك زبان كه زبان مبدأ ناميده ميشود به زباني ديگر كه زبان مقصد خوانده ميشود، به طوري كه متن ترجمه شده همان تأثيري را كه در زبان مبدأ دارد در زبان مقصد نيز داشته باشد.»[2]
از زماني كه موضوع ترجمه مطرح بوده، انواع يا روشهاي ترجمه نيز به نوعي مورد بحث و توجه ترجمهپردازان بوده است. توجه و اعتناي شگفت به انواع يا روشهاي ترجمه حاكي از قصد و اهتمام زباندانان و ترجمهورزان براي رسيدن به «ترجمة مطلوب، كامل و معادل» است.
دربارة روشهاي ترجمه تاكنون سليقهها و ديدگاههاي گوناگون و البته گاه نزديك به هم وجود داشته است. پيش از گسترش مباحث زبانشناختي و به ويژه زبانشناسي ترجمه، انواع و روشهاي ترجمه را به دو دسته لغوي (لفظي) و معنايي (مفهومي) تقسيم ميكردند چنانكه حتي امروزه نيز عدهاي از زبانشناسان و ترجمهپردازان بر اين دو نوع يا روش - البته به نوعي خاص - تأكيد ميورزند و اين امر بر اهميت محوري دو روش مذكور اشاره دارد. لارسون در يك تقسيمبندي عمده دو نوع ترجمه را معرفي ميكند:
1. ترجمه براساس صورت يا قالب.
2. ترجمه براساس معنا.
وي ميگويد: ترجمههاي مبتني بر صورت يا قالب زباني از شكل يا قالب زبان مبدأ پيروي ميكند كه به «ترجمههاي تحتاللفظي» معروف است و ترجمههاي مبتني بر معنا ترجمههايي است كه معناي متن زبان مبدأ را در شكل و قالب زبان مقصد متجلي ميسازد كه چنين ترجمههايي «ترجمههاي اصطلاحي» ناميده ميشود.[3]
از تقسيمات ديگر براي انواع ترجمه، تقسيم آنها به سه نوع «لفظ به لفظ يا تحتاللفظي»، «محتوايي يا معنايي» و «آزاد» است.[4] اين نوع تقسيم براي انواع ترجمه را نميتوان جامع و كامل دانست؛ زيرا توسعه و ترقي دانش و فنون ترجمه اكنون اثبات گشته است كه متون مختلف، نيازمند ترجمة جداگانه و خاص است و نميتوان با روشهاي محدود ترجمه به كمال مطلوب در ترجمه - به ويژه متون حساس از جمله متون آسماني، بلاغي، ادبي، شعر و... - دست يافت.
پيتر نيومارك كه در زمينة ترجمه تحقيقات فراوان نموده است و ديدگاههايي قابل تأمل در اين باره دارد ترجمه را با عنايت به حساسيت آن به انواع زير دستهبندي كرده است:
1. ترجمة لفظ به لفظ؛
2. ترجمة تحتاللفظي؛
3. ترجمة وفادار يا امين؛
4. ترجمة معنايي؛
5. اقتباس؛
6. ترجمة آزاد؛
7. ترجمة اصطلاحي؛
8. ترجمة ارتباطي.[5]
نيومارك با اين بسط و تفريع در انواع ترجمه، اهميت روشهاي گوناگون ترجمه و تأثيرگذاري فراوان آنها را گوشزد ميكند. وي به درستي ميان انواع ترجمههاي مقيد يعني تحتاللفظي، كلمه به كلمه و يك به يك، تفاوت و تمايز قائل ميشود.[6] اين نوع تقسيمبندي و تفاوت و تمايز گامي است براي نزديك شدن به ترجمة مطلوب و آرماني متون حساس؛ زيرا حساسيت و بلاغت ژرفي كه اين متون دارند نيازمند روشي دقيق و مقيد جهت ترجمة دقايق و ظرايف معنايي و دستوري است.
قرآن كريم كه كلام مستقيم پروردگار است و بيهيچ ترديد تحريفي در آن صورت نگرفته است (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون)[7] حساسترين، بليغترين و دقيقترين متن موجود در جهان است. بنابراين نيازمند دقيقترين و وفادارترين نوع ترجمهايم تا تمام دقايق محتوايي و زباني آن متن عظيم را - تا حد امكان - به متن مقصد (زبان فارسي) منتقل سازيم.
نكتة ديگر آنكه قصد نداريم ميان انواع ترجمة قرآن كريم و ترجمة متون عادي و جز اينها تفاوت قائل شويم بلكه بر اين باوريم كه انواع ترجمة قرآن همان انواع يا روشهايي است كه در مورد متون ديگر نيز كاملاً كاربرد دارد.
بر اين اساس روشهاي ترجمه يا انوع ترجمة قرآن كريم را از نظر ساختاري يا زباني در شش بخش عمده مورد بررسي قرار ميدهيم:
اين نوع ترجمه را كه به آن ترجمه لغوي نيز گفتهاند بايد نوعي معني لغات دانست تا ترجمه؛ زيرا واژگان متن مبدأ در آن از نظر لغوي - و نه معنايي و محتوايي - يك به يك به زبان مقصد معني ميشوند بدون اينكه به جهات ديگر زبان توجهي شود. ويژگيهاي اين نوع ترجمه را ميتوان چنين برشمرد:
- هدف اصلي در آن، انتقال معني لغات به زبان مقصد است البته در صورت و قالبي مشابه صورت و قالب زبان مبدأ؛ بنابراين، محتوا و پيام متن مبدأ فداي لغت ميگردد.
- ساختارهاي نحوي، صرفي و لغوي متن مبدأ عيناً وارد زبان مقصد ميشود؛ بدين جهت عناصر و سازههاي نحوي در زبان مقصد (متن ترجمه) فاقد نظم و ترتيب سازگار با ساختار نحوي آن زبان است.
- صورت و معنا مطابق با هنجارهاي زبان مقصد نيست، بنابراين، با زبان معيار به شدت بيگانه است.
- تقيد و وابستگي به متن مبدأ در بالاترين درجه است و لذا بحث تعادل ترجمه در آن كاملاً بيمورد است.
- واحد ترجمه در اين نوع ترجمه عموماً تكواژ به ندرت واژه است.
- ناهمنشيني يا ناهمآيي دستوري و معنايي در زنجيرة كلام به وفور ديده ميشود و متن ترجمه از نظر انسجام و پيوستگي كاملاً مخدوش است.
- حذف و اضافه در اين نوع روش بسيار نادر است.
- نهايت اينكه روشي است نادرست و نامعقول و تنها براي تجزيه و تحليل ساختار دستوري و لغوي متن مبدأ سودمند ميباشد؛ بنابراين براي ترجمة هيچ نوع متني قابل استفاده نيست.
- از نمونههاي اين نوع ترجمه ميتوان به ترجمة موسوم به «ترجمة تفسير طبري» و ترجمههاي آقايان معزي، شعراني، ياسري، اشرفي تبريزي و مصباحزاده اشاره نمود كه در آنها بين هفتاد تا نود درصد از متن به روش لفظ به لفظ ترجمه شده است. مثال:
* «فما يكذبك بعد بالدين»[8]
- پس چه چيز تكذيب كند تو را از اين پس به دين؟ (معزي)
- پس چه چيز تكذيب مينمايد تو را بعد از اين در دين. (ياسري، اشرفي، شعراني و مصباحزاده)
ترجمة پيشنهادي: پس چه چيز تو را پس از (اين) به تكذيب روز جزا وا ميدارد؟
* «و وهبنا له أهله ومثلهم معهم رحمة منا و ذكري لاولي الألباب»[9]
- و ببخشيديم او را گروه او و مانند ايشان با ايشان بخشايشي از ما و پندي خداوندان خردها را. (ترجمة تفسير طبري)
- و داديمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتي از ما و يادآوردني براي دارندگان خردها. (معزي)
ترجمة پيشنهادي: و[مجدداً] كسانش را و نظاير آنها را همراه آنها به او بخشيديم، تا رحمتي از جانب ما و عبرتي براي خردمندان باشد. (فولادوند)
ترجمة تحتاللفظي نيز همچون ترجمة لفظ به لفظ جزء ترجمههاي مقيد و وابسته به متن مبدأ است؛ اما ميزان وابستگي آن نسبت به ترجمة لفظ به لفظ كمتر ميباشد.
نيومارك در بيان ترجمة تحتاللفظي اظهار ميدارد كه در آن ساختمان دستوري زبان مبدأ به نزديكترين معادلش در زبان مقصد برگردانده ميشود اما كلمات قاموسي، باز به صورت تك تك و خارج از بافت متن ترجمه ميگردد.[10] با اينكه در ترجمة تحتاللفظي نيز «لفظ»، اساس و محور فرايند ترجمه است ولي به عكس ترجمة لفظ به لفظ، الفاظ در آن يك به يك ترجمه نميشود بلكه هنگام ترجمه، در ساختار نحوي و صرفي و معنايي زبان مبدأ تغييراتي ايجاد ميشود تا متن ترجمه از نظر ساختاري به ويژه ترتيب و زنجيرة نحوي با ساختارهاي زباني زبان مقصد - تا حدودي - سازگاري يابد. با برشماري ويژگيهاي اين نوع ترجمه ميتوان به تفاوتهاي آن با ترجمة لفظ به لفظ بيشتر پيبرد:
- هدف اين روش ترجمه، بيشتر انتقال معناي الفاظ و دقايق دستوري و لغوي است تا انتقال پيام يا محتواي بافتي متن مبدأ.
- ساختارهاي زباني زبان مقصد به حد كافي و متعارف مورد عنايت نيست و به همين علت، پارههايي از ساختارهاي زباني زبان مبدأ از طريق اين نوع ترجمهها به زبان مقصد نفوذ ميكند.
- تقيد و وابستگي اين گونه ترجمهها به متن مبدأ بيش از گرايش آن به زبان مقصد است.
- زبان معيار در آن به اندازة مطلوب و مقبول، مورد توجه و اعتنا نيست.
- واحد ترجمه در آن واژه و گاه تكواژ است.
- همايش يا همنشيني كلمات و نيز انسجام متني به دليل وابستگي اين نوع ترجمه به ساختارهاي زباني زبان مبدأ به طور كامل مراعات نميگردد.
- توانايي اين روش ترجمه براي برگرداندن اصطلاحات، تعبيرات و كنايات متن مبدأ به متن مقصد به حد كافي نيست.
- اصل تعادل و تأثير برابر در اين نوع ترجمهها به طور كامل و لازم حاكميت ندارد.
- اين روش به دليل وجود پارهاي كاستيها در انتقال پيام متن مبدأ و نيز به سبب وجود ضعفهايي در مراعات ساختار نحوي زبان مقصد، براي ترجمة متون مختلف، چندان مناسب نيست.
از نمونههاي اين نوع ترجمه ميتوان به ترجمة آقاي ابوالقاسم امامي، ترجمة تفسير كشفالاسرار (النوبة الاولي) و ترجمة مرحوم محدث دهلوي اشاره نمود. دو شاهد مثال از قرآن كريم:
* يخافون ربهم من فوقهم و يفعلون مايؤمرون.[11]
- از پروردگارشان از بالاتر خويش ميترسند ... (پاينده)
- پروردگارشان را از فرازشان ميترسند ... (جلالالدين فارسي)
ترجمة پيشنهادي: از پروردگارشان كه [شأن و مهابت او] بر آنان سيطره دارد ميترسند ...
* ... وجاءتهم رسلهم بالبينات و ما كانوا ليؤمنوا كذلك نجزي القوم المجرمين.[12]
- ... پيامبرانشان با نشانههاي آشكار آمدندشان و ايشان آن نبودهاند كه بگروند. ما مردم بزهكار را كيفر چنين دهيم. (امامي)
ترجمة پيشنهادي: ... و پيامبرانشان براي آنان دلايل [و حجتهاي] روشنگر [با خود] آوردند ولي [آنان] بر آن نبودند كه ايمان بياورند [و ما] بدانسان مردمان بزهكار را جزا ميدهيم.
ترجمة وفادار نيز ترجمهاي است مقيد اما نه فقط به متن مبدأ، بلكه به ساختارهاي زباني زبان مقصد نيز كاملاً مقيد و متعهد است. اين نوع ترجمه حدفاصل ميان ترجمة تحتاللفظي و ترجمة معنايي يا محتوايي است. بايد گفت كه مطلوبترين و دقيقترين روش براي ترجمه همين روش است و اگر اين نوع يا روش ترجمه در نهايت دقت و شيوايي، صورت گيرد آرمانيترين روش ترجمه خواهد بود. پيتر نيومارك در توضيح ترجمة وفادار مينويسد: يك ترجمة وفادار ميكوشد تا معناي دقيق متني متن اصلي را در محدودة ساختار دستوري زبان مقصد ايجاد نمايد ... و تلاش مينمايد به طور كامل به منظور و مقصود نويسندة متن زبان مبدأ و تحقق متني او وفادار باشد.[13] ترجمة معادل يا وفادار اين ويژگيها را داراست:
- هدف اصلي از اين روش ترجمه، رساندن كامل محتوا، پيام و نكات ظريف و بلاغي و ساختاري متن مبدأ به ساختارهاي طبيعي و معيار زبان و متن مقصد است.
- در اين روش هيچ نكتة نحوي، صرفي، معنايي، لغوي و فرامتني (= فرامعنايي = منظور شناختي) مورد غفلت قرار نميگيرد.
- واحد ترجمه در اين نوع ترجمه كاملاً متغير است و مترجم وفادار، در نخستين گام، واحد ترجمه را تكواژ فرض ميكند و اگر با اين واحد ترجمه، ترجمهاي معادل حاصل نشد واحد ترجمة بالاتر (واژه) را انتخاب ميكند و به همين ترتيب تا واحد ترجمة «جمله» ميتواند اين روند را ادامه دهد.
- مترجم هم به متن اصلي (پيام، ساختار، بافت و ...) وفادار است و هم به زبان مقصد و ساختارهاي آن؛ از اين رو، متن ترجمه به دليل رعايت ساختارهاي زباني زبان مقصد بسيار روان و بليغ است و از سوي ديگر، هيچ نوع ساختار متن مبدأ (به جز ساختارهاي مشابه) به متن ترجمه وارد نميشود.
- زبان اين نوع ترجمه همچون ترجمههاي معنايي و آزاد، زبان معيار است.
- همايش و همنشيني كلمات و نيز انسجام متني در آن به طور مطلوب ظهور دارد.
- در اين روش چنانچه ساختارهاي زبان مقصد ايجاب كند عنصر يا عناصري از متن مبدأ در ترجمه حذف ميگردد و به اقتضاي زبان مقصد و نيز براي تفهيم آسان پيام متن مبدأ و شيوا و روان بودن متن ترجمه عنصر يا عناصري به عنوان تصريح يا تشريح بر متن ترجمه افزوده ميشود. اين حذف و اضافه به طور معقول و بجا صورت ميگيرد.
- اين روش ترجمه با توانايي بر منتقل ساختن اصطلاحات، تعبيرات و كنايات متن مبدأ به متن مقصد براي هر نوع متن مناسب است.
تاكنون در زبان فارسي - و شايد در تمام زبانهاي ديگر - ترجمههاي قرآن كريم بر اين روش و ويژگيها مبتني نبوده است اما ميتوان نزديكترين ترجمة فارسي به اين نوع ترجمه را ترجمة استاد محمدمهدي فولادوند دانست. شواهد قرآني:
* إن هدي الله هو الهدي ... .[14]
- ترجمه معنايي: ... هدايت تنها هدايت الهي است ... (مكارم شيرازي)
- ترجمة وفادار (به سخنان نحوي و بلاغي متن مبدأ): ... تنها هدايت خداوند هدايت است ... (ترجمة پيشنهادي)
* ويقول الإنسان أإذا ما متّ لسوف أخرج حياً.[15]
- ترجمة تحتاللفظي: و انسان ميگويد: آيا وقتي بميرم، راستي زنده [از قبر] بيرون آورده ميشوم؟ (فولادوند)
- ترجمة معادل و وفادار (به ساختار صرفي زبان مقصد): و آدمي ميگويد: آيا هنگامي كه مُردم به راستي مرا زنده [از قبر] بيرون خواهند آورد؟ (ترجمة پيشنهادي)
* ... إنما نملي لهم ليزدادوا اثماً... .[16]
- ترجمة تحت اللفظي: ... درنگشان بدان دهيم تا در گناه افزون شوند ... .(امامي)
ترجمة وفادار (به سخنان نحوي، معنايي و بلاغي): ... بلكه به آنان مهلت ميدهيم تا بر گناه (خويشتن) بيفزايند ... .
يا: ... بلكه به آنان مهلت ميدهيم تا بر گناه (آنان) افزوده شود ... .
ترجمة معنايي از رايجترين و مشهورترين انواع ترجمه است. اين ترجمه نقطة مقابل ترجمة تحتاللفظي است و عموم مترجمان، پيرو و طرفدار اين شيوة ترجمهاند از آن جهت كه هدف اساسي در اين روش ترجمه تنها انتقال دادن معنا، محتوا و پيام متن مبدأ و نيز روان بودن و عامه فهم بودن متن مقصد ميباشد.
ضمن اينكه اين روش براي مترجمان، آسانتر از روش پيشين (وفادار يا معادل) است. بدين ترتيب آنچه در ترجمه معنايي اهميت نخستين دارد پيام و محتواي متن مبدأ و پايبندي به ساختارهاي زباني زبان مقصد است. ويژگيهاي ديگر اين نوع ترجمه:
- ترجمة معنايي را ميتوان حدفاصل ميان ترجمة وفادار و آزاد دانست.
- واحد ترجمه در آن غالباً عبارت جملهواژه، جمله و سپس واژه است. عدهاي بر اين باورند كه «جمله»، واحد ترجمة اين روش ترجمه است؛ اما بايد گفت كه هيچ نوع ترجمهاي داراي واحد ترجمة ثابت نيست بلكه واحد ترجمه هميشه متغير و ناپايدار است. بنابراين نميتوان چنين ديدگاههايي را علمي و تحقيقي دانست.
- ساختارهاي خاص زبان مبدأ در اين روش به ندرت ميتواند در زبان مقصد نفوذ يابد.
- زبان اين نوع ترجمه زبان معيار است.
- كلمات در زنجيرة معنايي و دستوري همنشيني دارند و انسجام متني عناصر نحوي به دليل تعهد اين روش ترجمه به زبان مقصد و ساختارهاي آن، در متن ترجمه مشهود است.
- حذف و اضافه در آن معمولاً بيش از حذف و اضافه در ترجمههاي مقيد و وفادار است.
- توانايي ترجمة انواع اصطلاحات، لغات، تعبيرات و كنايات در اين روش وجود دارد.
- تعادل معنايي ميان متن مقصد و متن مبدأ بيش از تعادل دستوري و بلاغي است.
- اين شيوة ترجمه براي هر نوع متني به جز متون حساس، دقيق يا ادبي ميتواند مفيد باشد.
ترجمههاي آقايان: خرمدل، مكارم شيرازي، انصاري و پاينده را از زمرة اين نوع ترجمه ميتوان برشمرد. شواهد قرآني:
* ... ولاتكن للخائنين خصيماً.[17]
- ... و از كساني مباش كه از خائنان حمايت نمايي. (مكارم شيرازي)
ترجمة پيشنهادي: ... و براي خيانتكاران، مدافع [و پشتيبان] مباش.
* وما أدراك ما سجين.[18]
- و تو نميداني سجين چيست. (پورجوادي)
ترجمة پيشنهادي: و تو چه ميداني «سجين» چيست؟! (مكارم شيرازي)
* ... وما الله بغافل عما تعملون.[19]
... و خدا از آنچه ميدانيد غافل نيست. (خرمشاهي)
ترجمة وفادار (پيشنهادي): ... و خداوند «هرگز» از آنچه ميكنيد غافل نيست.
* ... وإليه ترجعون.[20]
- ... و به سوي او باز ميگرديد. (مكارم شيرازي)
ترجمة پيشنهادي: ... و به سوي او بازگردانده ميشويد. (فولادوند)
اين نوع ترجمه، نقطة مقابل ترجمة لفظ به لفظ است. در اين روش ترجمه كه اغلب مترجمان و اهلنظر آن را بدترين نوع و روش ترجمه ميدانند انتقال «پيام» نويسنده و نه معاني عبارات و جملات متن در قالب و ساختارهاي زبان مقصد تنها هدف مترجم است. به عكس آنچه تصور ميكنند حجم متن ترجمه در ترجمههاي آزاد لزوماً بيش از حجم متن مبدأ نيست بلكه بسا كمتر از آن نيز باشد. ويژگيهاي ديگر اين نوع ترجمه را چنين ميتوان توصيف نمود:
- واحد ترجمه در اين شيوه معمولاً جمله و پاراگراف است.
- از متن مبدأ جز پيام نويسنده - و البته گاه بخشي از پيام - و از متن مقصد جز ساختارهاي زبان و روان بودن آن، مورد اعتنا و دقت مترجم نيست.
- زبان اين نوع ترجمهها به زبان معيار نزديكتر است.
- حذف و اضافه در آن به وفور مشاهده ميشود.
- همنشيني كلمات، انسجام متني، ترتيب عناصر نحوي و روان بودن و سلامت متن ترجمه در پارهاي از موارد حتي بيش از ترجمههاي ديگر است و اين به دليل پايبند نبودن مترجم به متن مبدأ است.
- ترجمة آزاد نيز همچون لفظ به لفظ فاقد تعادل ترجمهاي است.
- اين روش ترجمه، بيشتر در نقل مفهومي يا مختصر و ترجمة اقوال و ديدگاههاي اشخاص از يك زبان به زبان ديگر مفيد است و جز آن براي ترجمة هيچ نوع متني مناسب نيست و در مورد قرآن كريم روشي نابجا و غلط است.
از ميان ترجمههاي فارسي قرآن كريم ترجمههاي آقايان بهبودي، آيتي، پورجوادي، خواجوي، كاويانپور و الهيقمشهاي بيش از ديگر ترجمهها به ترجمة آزاد نزديكتر است. مثال:
* ... فسويهن سبع سموات ... .[21]
- ... و هفت آسمان را استوار كرد ... . (فولادوند)
ترجمة پيشنهادي: ... و آنها را به [صورت] هفت آسمان مرتب ساخت ... .
* الحق من ربك فلاتكونن من الممترين.[22]
- اين (فرمان تغيير قبله) حكم حقي از طرف پروردگار توست ... . (مكارم شيرازي)
ترجمة پيشنهادي: حق از جانب پروردگار توست ... . (فولادوند و فارسي)
* زين للذين كفروا الحيوة الدنيا و يسخرون من الذين آمنوا ... .[23]
- كافراني كه زندگاني دنيايي در نظرشان آراسته شده است، مؤمنان را مسخره ميكنند ... . (پورجوادي)
ترجمة پيشنهادي: براي آنان كه كافر شدهاند زندگاني دنيايي آراسته شده است و [آنان] كساني را كه ايمان آوردهاند مورد تمسخر قرار ميدهند ... .
با اينكه اين روش را نيز جزو روشهاي ترجمه ذكر كردهاند ولي اطلاق لفظ «ترجمه» به اين نوع برگردان و ترجمه، خالي از اشكال نيست؛ بنابراين «اقتباس»، عنواني مناسبتر براي اين روش خواهد بود، زيرا در اين شيوه تنها اقتباسي از مفاهيم و پيامهاي متن مبدأ صورت ميگيرد. با اين حال برگرداندن بخشهايي از پيام مبدأ به زبان مقصد، خود نوعي ترجمه است. از اين روش در انشا يا تأليف نمايشنامهها، فيلمنامهها و نوشتن برخي داستانها و قصهها بهره ميگيرند؛ و اصطلاحاً ميگويند: فلان داستان يا نمايشنامه يا فيلمنامه «برگرفته» يا «اقتباسي» است از فلان كتاب، اثر، داستان و ... . در واقع، اين شيوه را ميتوان حد وسط ترجمة آزاد و تأليف يا خلق يك اثر دانست. پارهاي از كتابهاي داستان پيامبران و نيز برخي اشعار از جمله بخشهايي از مثنوي مولانا يا ... كه برگرفته از قرآن كريم و داستانهاي آن است از زمرة اين نوع ترجمه يا اقتباس ميباشد.
در اينجا بايد اشاره كرد كه انواع مختلف ترجمه را در هر سطحي از زبان - از واژه تا يك متن كامل - ميتوان تمييز و معيين نمود، بنابراين، شهرت ترجمهها به يك نوع خاص مثلاً ترجمة معنايي يا ترجمة وفادار و ... دال بر نبود روش يا انواع ديگر ترجمه در آنها نيست.
انواع ترجمه از نظر شكل و قالب
ترجمه را از نظر شكل و قالب متني نيز ميتوان به انواع مختلف تقسيم نمود كه به پارهاي از آنها اشاره ميكنيم:
1. ترجمة منظوم؛ 2. ترجمة فني و ادبي؛
3. ترجمة شفاهي (در مقابل نوشتاري)؛ 4. ترجمة براساس زبان معيار؛
5. ترجمه براساس زبان كهن يا غيرمعيار و... .
توجه و اعتناي شگفت به انواع يا روشهاي ترجمه حاكي از قصد و اهتمام زباندانان و ترجمهورزان براي رسيدن به «ترجمة مطلوب، كامل و معادل» است.
اين نوع ترجمه را كه به آن ترجمة لغوي نيز گفتهاند بايد نوعي معني لغات دانست تا ترجمه؛ زيرا واژگان متن مبدأ در آن از نظر لغوي - و نه معنايي و محتوايي - يك به يك به زبان مقصد معني ميشوند بدون اينكه به جهات ديگر زبان توجهي شود.
ترجمة تحتاللفظي نيز همچون ترجمة لفظ به لفظ جزو ترجمههاي مقيد و وابسته به متن مبدأ است؛ اما ميزان وابستگي آن نسبت به ترجمة لفظ به لفظ كمتر ميباشد.
نيومارك در بيان ترجمة تحتاللفظي اظهار ميدارد كه در آن ساختمان دستوري زبان مبدأ به نزديكترين معادلش در زبان مقصد برگردانده ميشود اما كلمات قاموسي، باز به صورت تك تك و خارج از بافت متن ترجمه ميگردد.
ترجمة وفادار نيز ترجمهاي است مقيد اما نه فقط به متن مبدأ، بلكه به ساختارهاي زباني زبان مقصد نيز كاملاً مقيد و متعهد است. اين نوع ترجمه حدفاصل ميان ترجمة تحتاللفظي و ترجمة معنايي يا محتوايي است.
يك ترجمة وفادار ميكوشد تا معناي دقيق متني متن اصلي را در محدودة ساختار دستوري زبان مقصد ايجاد نمايد ... و تلاش مينمايد به طور كامل به منظور و مقصود نويسنده متن زبان مبدأ و تحقق متني او وفادار باشد.
آنچه در ترجمه معنايي اهميت نخستين دارد پيام و محتواي متن مبدأ و پايبندي به ساختارهاي زباني زبان مقصد است.
در اين روش ترجمه كه اغلب مترجمان و اهلنظر آن را بدترين نوع و روش ترجمه ميدانند انتقال «پيام» نويسنده و نه معاني عبارات و جملات متن در قالب و ساختارهاي زبان مقصد تنها هدف مترجم است.
*. برگرفته از: مشكلات ساختاري ترجمة قرآن كريم، دكتر حيدر قليزاده، ص 18-30؛ با تلخيص و اندكي تصرف.
1. جي.سي. كت فورد: يك نظرية ترجمه از ديدگاه زبانشناختي؛ ترجمة احمد صدارتي؛ تهران، نشر ني، چ 1، 1370، ص 42.
2. محمدرضا باطني؛ پيرامون زبان و زبانشناسي؛ تهران، فرهنگ معاصر، چ 1، 1371، ص63.
[3]. M.L.larson: Meaning - Based Translation: A Guide to Cross - Language Equivalence; University Press of American, Inc. 1984.p.15.
4. ر.ك. محمدرضا باطني: پيرامون زبان و زبانشناسي؛ همان، صص 72-63. نيز قرآن مجيد: ترجمة آيتالله ناصر مكارم شيرازي؛ تهران - قم، دارالقرآن الكريم، چ 1، 1376(يادداشتهاي مترجم بر ترجمه قرآن). نيز جان درايدن: «سه گونه ترجمه»؛ ترجمة سارا خزاعي؛ مترجم؛ ش 8، سال2(زمستان 1371) صص 20-17.
[5]. P.Newmark: A Textbook of Translation; U.K. Prentice Hall. First Edition, 1988, pp.45-49.
[6]. Ibid: pp 68-70.
[7]. حجر/ 9.
[8]. تين/ 7.
[9]. ص/ 43.
[10]. P.Netmark: A Textbook of Translation; Opcit. P.46.
[11]. نحل/ 5.
[12]. يونس/ 13.
[13]. P.Netmark: A Textbook of Translation; Opcit. P.46.
[14]. بقره/ 12.
[15]. مريم/ 66.
[16]. آلعمران/ 178.
[17]. نساء/ 105.
[18]. مطففين/ 8.
[19]. بقره/ 85.
[20]. بقره/ 245.
[21]. بقره/ 29.
[22]. بقره/ 147.
[23]. بقره/ 212.