فلا اقسم بالخنّسالجوارالكنّس اين دو آية بسياركوتاه هم، دستكمي از ‹والنجم اذا هوي›(كه شرح آن در گفتار ‹سياهچالگان› گذشت) ندارد:
خداوند بازهم براي بيان سه واژه سوگند يادكرده. پس موضوع اين سه واژه، خيلي مهم است؛ بويژه هرگاه بدين صورت سوگنديادكند: ‹فلااقسم›
اين دو آيه در سورهاي آمده كه با سرنگوني خورشيد در آغاز رستاخيز آغازميشود؛ و نام آن به همين دليل ‹تكوير› است. و باز بخشي از موضوع معراج پيامبر اكرم در اين سوره آمدهاست. معناي اين سه واژه:
1. ترجمة محمدكاظم معزي كه جزء ترجمههاي زيرنويس خوب قرآن است و اظهارنظرنكرده:
‹الخنّس› را فروروندگان ، ‹جوار› را روندگان، و ‹كنّس› را نهانشدگان ترجمهكردهاست.
2. المنجد: خنس: تأخر و تنحي و تخّلف و انقبض ـ الكواكب كلها. اوالسّيارات منها فقط.(تمام ستارگان يا تنها سيارههاي آنها)
جوار: الماءالكثيرالقعير*** كنس: تغيب و استتر
3. مرحوم الهي قمشهاي: ستارگان بازگردنده، كه به گردش درايند و در مكان خود رخ پنهانكنند.(ستارگان بازگردنده نادرست است؛ زيرا سيارگان بازميگردند و نه ستارگان.)
4. حاشية قرآن چاپ انتشارات دارالاديب سوريه: كواكبالسيّاره(ستارگان سرگردان. ‹سياره› در اينجا بهمعناي سيّارهاي كه به گرد ستارهاي ميگردد. نيست.)
5. بهاءالدين خرمشاهي: اختران بازگردنده، سيارگان پنهانرونده.(كه تركيبي از ترجمههاي معزي و الهي قمشهاي است و هر دو آيه را نادرست و تقريباً جابهجا ترجمهكردهاست.)
6. مرحوم محمود راميار در كشفالمطالب: ستارگان سرگردان، سيارات راجعه(يعني سيارههاي بازگردنده كه برخي مترجمين آنها را ستارگان بازگردنده ترجمهكردهاند)
براي دانستن حقيقت اين دو آيه دو گزينه در پيش داريم. اگر به اصل و ريشة واژگان برگرديم، ميتوانيم برداشت زير راداشتهباشيم:
فرورفتن و انقباض براي ‹خنّس›،
آبي كه بسيارزياد و داراي گودي بسيار باشد براي ‹جوار›،
ازديدهاپنهانشدن و در پوششقرارگرفتن براي ‹كنّس›،
و نيز نكتهاي را كه مرحوم الهي قمشهاي آورده(البته معلوم نيست برچه مبنايي): «ستارگانيكه بهگردشدرايند و در مكان خود رخ پنهانكنند».
ويژگيهايياست كه در شرح سياهچالگان مورد بررسي قرارگرفت.؛ بويژه آنكه چون آب كه مظروف است نميتواند گودي بسيار داشتهباشد بلكه به شكل ظرف درميآيد، پس مفهوم واژة ‹جوار› به ‹گردابي› كه داراي گودي بسيار است و هرچه را كه در دهانة آن قرارگيرد به كام خود فروميبرد، نزديكترميشود و ديد ما را به ويژگيهاي سياهچالگان بويژه ‹افق رويداد› و ‹گشتاور چرخشي› بسيارزياد آنها معطوف ميسازد.
معناهايي كه از ترجمههاي قرآن آوردهشد و معمولاً از تفسيرها گرفتهشدهاند، بويژه ترجمهاي كه مرحوم راميار آورده،(ستارگان سرگردان، سيّارههاي بازگردنده) و برخي بهگونهاي ناقص از آن بهرهبرداريكردهاند، نزديكترين معنا و تقريباً همان معنايي را ميرسانند كه كيهانشناسان براي كوتولههاي قهوهاي آوردهاند. توجهكنيد: «كوتولههاي قهوهاي از اجرام عجيبوغريب آسمانياند. نه سيارهاند، و نه ستاره. با اين حال خواص مشتركي با هردوي آنها دارند».(1)
‹كوتولههاي قهوهاي اجرام فضائي سنگيني هستند كه نه آنقدر گرم و گداخته هستند تا بتوان آنها را در شمار ستارگان سطح اول بهشمار آورد، و نه آنقدر سرد و خاموش، كه در رديف سيارهها قرارگيرند›.(2)
به اين جملهها نيز توجهكنيد:
ـ «جستوجو در ‹ميدان گسترده› براي يافتن كوتولههاي ‹سرگردان› ضروري است».
ـ «در فروردين 1376 روش سوم هم به نتيجهرسيد. هدف اين روش كشف كوتولههاي قهوهاي سرگردان است».
اينكه كوتولههاي قهوهاي نه ستاره هستند و نه سياره و نيز برخي از آنها سرگردانند، درست همان است كه برخي از مترجمين و بويژه مرحوم راميار معنيكردهاند؛ و درصورتي كه ديگر ويژگيهاي كوتولههاي قهوهاي(پنهانبودن از ديدها، و روندگان) را به اين معناها بيفزاييم، برابرگذاري كاملميشود.
اگر گزينة اول ردشود، باز اين رهاورد را با خوددارد كه اگر روزي كيهانشناسان به يافتههاي تازهاي پيرامون كوتولههاي قهوهاي دستيافتند: ‹آنها برخي ويژگيهاي تشكيل سياهچالگان را نيز دارند›، اين گفتار نظر دوگانة قرآن را پيش از كشف آنان اعلامكردهاست.
«كوتولههاي قهوهاي، چون به نوعي ‹ستارههاي مردود› محسوبميشوند، ممكناست در نظريههاي مربوط به تحول ستارهها تغييراتي بهوجودآورند. اين اجرام همچنين به نظريههاي كيهانشناسي كه بيشتر جرم ‹پنهان› يا ماده تاريك عالم را اجرام زيرستارهاي ميدانند، كمكميكنند».
«تعداد كوتولههاي قهوهاي از جنبة كيهانشناختي بسيارمهم است. اگر تعداد اين كوتولهها واقعاً همانقدر باشد كه حدس ميزنيم، ميتوان بخش قابلتوجهي از «ماده تاريك» را با آن ‹روشن› كرد. يعني بخش بزرگي از مادة تاريك، باريوني خواهدبود. منظور از مادة باريوني همين مادة معمولي است كه از پروتون و نوترون تشكيلشدهاست. بخش غيرباريوني مادة تاريك را ويمپها تشكيلميدهند. ويمپها، ذرات جرمداري هستند كه فقط در برهمكنشهاي ضعيف شركتميكنند».
1ـ بخشهاي كيهانشناسي اين مقاله كه ميان «» قرارگرفتهاست، از ماهنامة نجوم شمارة 86 ـ 87 گرفتهشده است.
2ـ روزنامة ايران 25/1/75 و اطلاعات ضميمه، 28/1/75 ، به نقل از خبرگزاريها.