طنز در قرآن كريم

پدیدآورمحمدجواد حیدری

نشریهمبین (نخستین قرآن‌پژوهی به زبان فارسی)

شماره نشریه6

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 1515 بازدید
طنز در قرآن كريم

محمد جواد حيدري
چكيده :‌

طنز آموزنده طنزي است كه در آن لطف و حكمت به هم درآميخته و مشتمل بر معجوني از نيش و نوش به منظور تعالي و هدايت باشد . نمونه‌هايي از طنزهاي قرآن به اين قرار است : تشبيه صداي بلند به عرعر خر ، تشبيه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ و ... در اين مقاله نكات پيش گفته به تفصيل آمده است .

كليد واژه‌ها :‌طنز ،‌مثل ، كنايه، تشبيه، استعاره ، ريشخند.

1ـ مقدمه

عده‌اي بر اين باورند كه طنز در قرآن فراوان به كار رفته است ؛ زيرا طنز نوعي استعاره و كنايه است و در قرآن استعاره و كنايه بسيار است .در سرتاسر قرآن استعاره و كنايه و تشبيه و تمثيل به چشم مي‌خورد . استعاره‌هاي قرآن از ظرافت و لطافت ويژه‌اي برخوردار است و اين مهم يكي ازموجبات اعجاز قرآن تلقي شده است.
در مقابل، عده‌اي ديگر طنز در قرآن را انكار مي‌كنند و تمثيلات و استعارات قرآن را مقوله‌اي متفاوت از طنز مي‌دانند؛ اما نگارنده ديدگاه نخست را ترجيح مي‌دهد.

2ـ‌ مفهوم طنز

مفهومي از طنز كه در اين نوشتار اراده شده است، هر بيان و رفتاري است كه به ظاهر غير جدي و به صورتي لطيف و همراه با مزاح، ولي در واقع بيانگر واقعيتي جدي است .
هدف از اين طنز توجه دادن به معايب و مفاسد و مبارزه با رذايل و رشد فضائل است .

3ـ پيشينه طنز در نگارش‌هاي علوم قرآني

بسياري از مفسران قرآن و نگارندگان علوم قرآني به وجود زيباشناختي قرآن و جلوه‌هاي هنري آن بويژه طنز تمثيلي اشاره كرده‌اند . در اين مجال نگارنده درصدد معرفي همه كتابهايي كه در اين زمينه تدوين يافته نيست. فقط به چند نمونه اشاره مي‌كنيم:
1ـ‌ در قرن هفتم كمال‌الدين عبدالواحد بن عبدالكريم زملكاني (ت 651) چندين اثر در وجوه زيباشناختي قرآن، به نگارش درآورد و گامهاي بلندي در مباحث علوم قرآني برداشت و به تفسير آيات تفسير آيات مشتمل بر طنز پرداخت . وي در يكي از آثار خويش با عنوان « التبيان في علم البيان ، المطلع علي اعجاز القرآن » به پيرايش كتاب « دلايل الاعجاز » جرجاني پرداخت و به دقايق معاني آيات و ظرافتهاي ويژه هنري و ادبي و بلاغي آن از جمله طنز تمثيلي اشاره كرد[1].
2ـ كتاب ديگر وي درباره قرآن و بلاغت و فصاحت و شيوه‌هاي ظريف بياني و هنري تحت عنوان « البرهان الكاشف عن اعجاز القرآن » است[2]. زملكاني در اين كتاب با اشاره به حقيقت « بيان» ، آراء عالمان را درباره اعجاز و دريچه‌هاي آن بر مي‌شمرد و آنگاه به ابعاد مانند ناپذيري بياني قرآن مي پردازد و به ظرافتها و اشارتها و حكايتهاي آيات مشتمل بر طنز اشاره مي‌كند[3].
عالمان پس از زملكاني ضمن استفاده از آثار وي، چيره‌دستي و فطانت و ذكاوت وي را در دانش معاني بيان و تيزفهمي و سرعت انتقال و گستردگي در آگاهي‌هاي گونه‌گون و احاطه بر جلوه‌هاي هنري قرآن ستوده‌اند[4].
3ـ عبدالعظيم عبدالواحد، زكي‌الدين ، معروف به ابن ابي الاصبع(ت 654) از بلند آوازگان شعر و ادب و ابعاد قرآني است . وي گام شريفي در شناخت و شناساندن وجوه زيباشناختي و ابعاد بلاغي و ظرافتهاي ويژه قرآن از جمله طنز تمثيلي برداشت.
وي ابتدا كتاب « تحرير التحبير في صناعة‌الشعر و النثر و بيان اعجاز القرآن» را نگاشت و در آن انواع فنون بديعي و صنايع لفظي و معنوي بويژه جلوه‌هاي هنري طنز تمثيلي را گزارش داد؛ آنگاه « تحرير التحبير» را گزينش كرد و آنچه ويژه قرآن بود ، از آن برگرفت و « بديع القرآن» را پرداخت .
4ـ ابن ابي الاصبع « بديع القرآن» را در يكصد و نه باب تنظيم نموده و در هر باب به يكي از انواع علم بديع پرداخته و نمونه‌هاي قرآني طنز را گزارش كرده است[5].
5ـ ابن ابي الاصبع كتاب ديگري تحت عنوان «كتاب الامثال » دارد كه بطور مبسوط به تبيين طنزهاي تمثيلي قرآن پرداخته است[6].

2ـ اقسام طنز

طنز را از جهتي مي‌توان به دو قسم تقسيم نمود: تفسيري و تمثيلي

2ـ1ـ طنز تفسيري

طنزي كه در آن وقايع و حوادث به طور مستقيم و صريح و البته با بيان زيبا و شيرين و جذاب آورده شده است، طنز تفسيري خوانده مي‌شود . در اينگونه از طنز طنز پرداز سعي مي‌كند حقايق تلخ و ناراحت‌كننده‌اي را به صورت دلنشين بيان كند تا مخاطب به آن حقايق بيشتر توجه پيدا كند.
اين نوع طنز در قرآن وجود دارد . خداوند در توصيف برخي از مردم در عدم پذيرش تذكر و نصيحت مي‌فرمايد:
و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد[7]؛ و چون به او گفته مي‌شود كه از خدا بترس غرور و خودپسندي او را به گناه برانگيزد؛ پس جهنم او را كفايت كند و بسيار آرامگاه بدي است .
درباره افساد برخي از مردم به ويژه سلاطين و ملوك در روي زمين مي‌فرمايد:
و من الناس من يعجبك قوله في الحياة الدنيا و يشهد الله علي ما في قلبه و هو الد الخصام و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل و الله لا يحب الفساد[8].
و از ميان مردم كسي است كه در زندگي دنيا سخنش تو را به شگفت آورد؛ حال آنكه خدا بر آنچه در دل دارد، گواه گيرد و او سخت‌ترين دشمن است . چون برگردد،‌كوشش مي‌كند كه در زمين تبهكاري كند و كشت و نسل را نابود سازد و خدا تبهكاري را دوست ندارد.
در برخي از تفاسير آمده است كه آيه مذكور به افراد منافق مربوط است و يكي از معاني « تولي » نيز والي و حكمران گشتن است؛ بنابراين طبق اين تفسير معناي آيه چنين خواهد بود:‌ اگر منافقان متولي امور جامعه شوند،‌ انواع فساد را به پا كنند و حرث و نسل را نابود مي‌سازند؛ در عين حال خيلي جذاب و دلفريب به نظر مي‌رسند.
رشيد رضا در تفسير المنار مي‌گويد؛
مراد از تولي در اينجا ولايت كسي است كه حكمش نافذ و عملش مستبدانه و خراب كننده آباداني سرزمين‌ها و نابود سازنده بندگان است .
حوادث روزگار و سيره ستمكاران اين آيه را شرح مي‌دهد كه چگونه در سرزميني كه ظلم دامن‌گير مي‌شود،‌زراعت نابود مي‌شود و دام كاهش مي‌يابد و توليد از ميان مي‌رود و نسل انسان‌ها را مي‌برد. اين همان فساد و هلاك ظاهري است . فساد باطني نيز در چنين سرزميني رخ مي‌نمايد. در آن سرزمين جهل و ناداني شايع و اخلاق‌ها فاسد و اعمال مردم تباه مي‌شود[9].

2ـ 2ـ طنز تمثيلي

طنزي كه در آن حقيقت و واقعيتي جدي به يك واقعه لطيف و دلنشين تشبيه و تمثيل مي‌گردد ،‌طنز تمثيلي ناميده مي‌شود. در طنز تمثيلي، طنزپرداز با استفاده از قياس و تشبيه و تمثيل مناسب سعي مي‌كند، مقصود خود را ضمن ايجاد انبساط و شادي به مخاطب منتقل كند.
شايد بتوان برخي از آياتي را كه در بردارنده كلمه « كمثل» است، حاوي اين نوع از طنز به شمار آورد؛ مانند:
مثل الذين حملوا التوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله و الله لايهدي القوم الظالمين [10]؛ مثل كساني كه [عمل به ] تورات بر آنان بار شد [ و بدان مكلف شدند] ،‌آنگاه آن را به كار نبستند، همچون مثل خري است كه كتاب‌هايي را بر پشت مي‌كشند. [ وه] چه زشت است و صف آن قومي كه آيات خدا را به دروغ گرفتند و خدا ستمكاران را راه نمي‌نمايد.
خداوند متعال در اين آيه در قالب « طنزي تمثيلي » ، يهودياني را كه به كتاب آسماني خود، « تورات» مي‌نازند،‌اما در عمل به خلاف آن عمل مي‌كنند، مورد مذمت و نكوهش قرار داده و به خراني تشبيه مي‌نمايد كه كتابهايي را بر دوش خود بار كرده‌اند ؛ اما هيچ بهره‌اي از آن نمي‌برند.

3ـ ويژگي طنز قرآن

خطابات قرآني از قبيل « اياك اعني و اسمعي يا جاره » است؛ يعني مي‌خواهد حقايقي را كه به مخاطب مي‌گويد، به گونه‌اي باشد كه پرده‌هاي شرم دريده نشود؛ از اين رو از اقوام گذشته سخن مي‌گويد.
آيات فراوان قرآن در نقل تاريخ امت‌ها و ملل پيشين در حقيقت، خطاب به مردم امروز و آينده است؛ براي نمونه: آيه « مثل الذين حملوالتورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً [11] كه پيش از اين ذكر شد ،‌در ظاهر در شرح زندگاني يهوديان بي‌عمل مي‌باشد ؛ اما در واقع در قالب « اياك‌اعني و اسمعي يا جاره» بيان شده و يادآور اين نكته است كه اگر مسلمانهاي معتقد به قرآن هم از معارف و فرهنگ قرآن استفاده نكنند و در عمل پياده ننمايند ،‌مانند خري هستند كه كتابهايي را حمل مي‌كنند.
طنزهاي قرآني همه در بيان حقيقت و به منظور پند دهي انسان است . در هيچ كدام از آنها خلاف واقع، دروغ و كذب وجود ندارد؛ زيرا آنها به واقع مجازهايي توأم با قرآين و شواهد حالي و مقالي هستند.
اساساً بخشي از فصاحت و بلاغت قرآن به جهت همين مجازها و كنايه‌ها و طنزهاست .

4ـ نمونه‌هاي قرآني طنز

چنانكه آمد، طنز يك نوع استعاره است و در قرآن به صورت تمثيلات و تشبيهات و تنظيرات ديده مي‌شود كه اينك نمونه‌هايي از آنها ذكر مي‌شود.

4ـ1ـ تشبيه صداي بلند به عرعر خر

و اغضض من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحمير[12] .
سخن‌گو(نه با فرياد بلند) كه زشت‌ترين صداها، صداي خر است .
در آين آيه واقعيتي تلخ در قالب تشبيه و تنظير بيان شده است.

4ـ2ـ تشبيه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ

فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث [13] ؛ داستانش چون داستان سگ است [كه ] اگر بر آن حمله‌ور شوي زبان از كام برآورد،‌و اگر آن را رها كني، [باز هم ] زبان از كام برآورد.
خداوند در اين آيه بلعم باعورا را به سگي تشبيه مي‌كند.

4ـ3ـ تشبيه رباخوار به شيطان

الذين يأكلون الربا لايقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس[14]؛ كساني كه ربا مي‌خورند ، [ از گور] بر نمي‌خيزند،‌مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس ، آشفته‌سرش كرده است.
ربا خوار در رفتار اجتماعي خود مثل افراد ديوانه عمل مي‌كند؛ زيرا رباخوار نظم اقتصادي را بر هم مي‌زند و موجب اضطراب و سرگيجي جامعه مي‌گردد؛ لذا مانند انساني كه سرگيجه گرفته از قبر بيرون مي‌آيد؛ به جهت آنكه تعال اقتصادي جامعه را برهم زده،‌در رستاخيز تعادلش از دست مي‌رود.
اين آيه حالت رواني يك رباخوار را در قالبي شيرين به تصوير مي‌كشد و عاقبت تلخ رباخواران را در مثالي زيبا بيان مي‌كند[15].

4ـ4ـنسبت شكستن بت‌ها به بت بزرگ

بل فعله كبيرهم هذا فاسئلوهم ان كانوا ينطقون [16]؛‌بلكه آن را بزرگترشان كرده است. اگر سخن مي‌گويند، از آنها بپرسيد!
اين آيه به داستان حضرت ابراهيم با قوم لجوج و عنود خود مربوط است. آن قوم هنگام عيد آن حضرت را به مراسم دعوت كردند؛ اما او اجابت نكرد و براي مراسم نرفت. وقتي برگشتند، ‌ديدند، تمام بتها شكسته شده و تبري بر روي بت‌بزرگي نهاده شده است. نزد حضرت ابراهيم آمدند و او را به شكستن آنها متهم نمودند . حضرت فرمود:‌من اين كار را نكردم؛ بلكه بزرگ آنها
چنين كرده است . شما از اين بت‌ها سؤال كنيد، اگر سخن مي‌گويند.
شايد بتوان مطابق برخي از تفاسير اين مورد را « طنز» به شمار آورد. عبارت « بل فعله كبير هم هذا» طبق تفسيري كه در آن،‌« هذا» فاعل فعل شمرده مي‌شود، طنز است؛ زيرا كاملاً خنده‌آور است كه مثلاً بت‌هاي كوچك تخلف كرده باشند و بت بزرگ آنها را تنبيه كرده باشد[17].

4ـ5ـ تشبيه درآمدن كفار به بهشت به ورود شتر به سوراخ سوزن

و لايدخلون الجنة حتي يلج الجمل في سم الخياط[18]؛ [ كساني كه آيات الهي را تكذيب كرده‌اند] ، به بهشت در نمي‌آيند، مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن در آيد.
اين معنا يك كنايه است و در واقع در اين آيه حقيقتي تلخ در قالبي شيرين ارائه شده است و طنز معجوني است از نيش و نوش . نيش طنز همان حقيقت تلخ است كه در آيه عبارت از « عدم ورود كفار و مشركان به بهشت » است و نوش همان قالب شيرين است كه در اين آيه عبارت از « حتي يلج الجمل في سم الخياط» است[19].

4ـ 6 ـ تعبير ريشخند آميز درباره سران كفار

ذق انك انت العزيز الكريم[20]؛ بچش كه تو همان ارجمند بزرگواري!
اين آيه درباره برخي از سران كفر و شرك مكه است كه در رستاخيز گرفتار جهنم مي‌شوند. خداوند مي‌فرمايد:‌عذاب دوزخ را بچش كه تو همان عزيز و گرامي هستي. در اين آيه در اوج فصاحت و بلاغت مضموني ارجمند به صورت طنز بيان شده است ؛‌زيرا شخص مورد اشاره در آيه خيلي مغرور و خودخواه بوده و در ميان مشركان شخصيت بزرگي داشته است. قرآن مي‌فرمايد:‌وقتي كه در آتش جهنم با ذلت افكنده مي‌شود، به او مي‌گويند: آقاي عزيز! نتيجه كارهايت را بچش!چنين تعبيري يك نوع طنز است[21].

4ـ 7ـ تشبيه منافقان به تاريك‌زيان يا گرفتاران صاعقه

قرآن هميشه حقايق والا و بسيار ارزنده‌اي را در قالب مثالهاي حسي آورده است. آيه‌هاي 17 و 18 و 19 و 20 سوره بقره منافقان را اينگونه تشبيه كرده است :
مثلهم كمثل الذي استوقد ناراً فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و تركهم في ظلمات لايبصرون صم بكم عمي فهم لايرجعون او كصيب من السماء فيه ظلمات و رعد و برق يجعلون اصابعهم في آذانهم من الصواعق حذرالموت و الله محيط بالكافرين.
منافقان مانند كساني هستند كه آتشي افروخته ( تا در بيابان تاريك راه خود را پيدا كنند)‌، ولي هنگامي كه آتش اطراف آنان را روشن مي‌سازد،‌خداوند ( طوفاني مي‌فرستد)‌و آن را خاموش مي‌كند و در ظلمت و تاريكي وحشتناكي كه چشم انسان را از كار مي‌اندازد، آنها را رها مي‌سازد. آنها كر ،‌گنگ و كورند؛ بنابراين از راه خطا باز نمي‌گردند، يا همچون باراني كه در شب تاريك توأم با رعد و برق و صاعقه ( بر سر رهگذراني ) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود مي‌گذارند تا صداي صاعقه را نشنوند و خداوند به كافران احاطه دارد (و همه در قبضه قدرت او هستند).
دراين بيان طنز گونه قرآن حقيقتي تلخ يعني نفاق و دورويي را كه بسياري از افراد جامعه گرفتار آن هستند،‌به صورت جذاب و شيرين و دلنشين تشبيه كرده است. پايان و عاقبت كار منافقان را چون افرادي كر،‌گنگ و نابينا معرفي مي‌كند كه به راحتي قادر نيستند از راه نادرست خويش بازگردند[22].
در مثال ديگر وضعيت منافقان اينگونه توصيف شده است:
او كصيب من السماء فيه ظلمت و رعد و برق يجعلون اصبعهم في أذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين يكاد البرق يخطف ابصرهم كلما اضاء لهم مشوا فيه و اذا اظلم عليهم قاموا و لوشاء‌الله لذهب بسمعهم و ابصرهم ان الله علي كل شي‌ء قدير.
يا چون [كساني كه در معرض ] رگباري از آسمان ـ كه در آن تاريكيها و رعد و برقي است ـ [قرار گرفته‌اند ]؛ از [ نهيب ] آذرخش [و] بيم مرگ. سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولي خدا بر كافران احاطه دارد . نزديك است كه برق ،‌چشمانشان را بربايد؛ هر گاه كه بر آنان روشني بخشد،‌در آن گام زنند و چون راهشان را تاريك كند، [ بر جاي خود ] بايستند و اگر خدا مي‌خواست شنوايي و بينايي‌شان را بر مي‌گرفت ،‌كه خدا بر همه چيز تواناست[23].
در اين مثال طنز‌اميز، قرآن، صحنه زندگي منافقان و چهره‌هاي نفاق را چنين پريشان معرفي مي‌كند.

5ـ نتيجه

از آنچه گذشت روشن شد كه كنايه و طنز و مجاز و استعاره‌هاي قرآني همه در مسير حقيقت و نيل انسان به واقعيت است. درهيچ كدام از اين امور خلاف واقع و دروغ و كذب وجود ندارد ؛ زيرا مجازي است،‌توأم با شواهد و قرائن حالي و مقامي .
بنابراين مي‌توان با مراجعه به آياتي مشتمل بر مثل ، كمثل،‌ كما و ك ، طنزهاي قرآني را استخراج نمود و با مراجعه به كتب « امثال القرآن» كه به نمونه‌هايي از آن اشاره شد،‌به انواع طنزهاي قرآني دست يافت.
باري، طنزهاي مفيد و سازنده و هدفمند هم انسان را متبسم و خندان مي‌سازد و هم باعث تفكر و تدبر و حزن و اندوه مي‌گردد.
خنـده از لطفت حكـــايت مي‌كنـد *** گريه از قهرت شكايت مي‌كند
اين دو پيغـــام مخــالف در جهــان*** از يكـي دلبـــــر روايت مي‌كند
و انسان اميدوار و عاشق در سير و سلوك خويش سعي مي‌كند، از تمام عالم هستي اعم از علم تكوين و تدوين كه گاهي طنزگونه با آدمي سخن مي‌گويد، استفاده كند و در جهت كمال نهايي خويش بهره برد:‌
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد *** اي عجب من عاشق اين هر دو ضد

پي‌نوشت‌ها :

[1] التبيان في علم البيان، به تحقيق و تعليق دكتر احمد مطلوب و دكتر خديجه حديثي به سال 1383 نشر يافته است. ر.ك. « التبيان ...» ، بغداد ،‌مطبعة‌العاني، 1383.
[2] براي آشنايي با « سير نگارشهاي علوم قرآني» ر.ك.مهدوي‌راد؛ مقاله‌اي به همان نام، مجله بينات، ش 8.
[3] زملكاني اثر ديگري دارد با عنوان « المجيد في اعجاز القرآن المجيد » كه به تحقيق شعبان صلاح و به سال 1410 نشر يافته است . اثر ديگر وي « نهاية التأميل في اسرار التنزيل» است.
[4] درباره احوال و آثار زملكاني ر.ك.طبقات الشافعية‌الكبري، ج 8،‌ ص 316 ؛ شذرات الذهب، ج 7، ص 438؛ بغية الوعاة،‌ ج 1، ص 119؛‌طبقات الشافعيه، ج 2، ص 12؛ تاريخ الادب العربي، عمر فروح، ج 3، ص 570.
[5] تحرير التحبير را دكتر حفني محمد شرف تحقيق كرده و به سال 1383 نشر يافته است و بديع القرآن را نيز دكتر حفني تحقيق كرده است . ر.ك. بديع‌القرآن ... تقديم و تحقيق حفني محمد شرف، نهضة مصر للطباعة و النشر، 1957.
[6] ر.ك. تحرير التحبير،‌ص 80.
[7] بقره/206.
[8] بقره/203 ـ 204.
[9] المنار،‌ ج 2،‌ص 248.
[10] جمعه /15.
[11] جمعه /5.
[12] لقمان/19.
[13] اعراف/175.
[14] بقره /275.
[15] ر.ك.الميزان، ذيل آيه 275 سوره بقره.
[16] انبياء /63
[17]ر.ك. الميزان و نمونه و مجمع‌البيان،‌ذيل آيه 63 سوره انبيا.
[18]اعراف / 40 .
[19] ر.ك. مجمع‌البيان و الميزان و الصافي،‌ذيل آيه 40 اعراف .
[20] دخان/ 49.
[21] ر.ك.الميزان،‌ذيل آيه 49 سوره دخان و تفسير نمونه،‌ذيل همان آيه.
[22] ر.ك. الميزان و تفسير نمونه ذيل آيه 17 ـ 18ـ 19ـ 20 سوره بقره.
[23] همان.

مقالات مشابه

تناص قرآنی در مقامات حریری

نام نشریهعیون

نام نویسندهمجتبی محمدی مزرعه شاهی, احمد امیدوار, مجید مهدوی

تفسير قطعي سوگندهاي قرآن مجيد

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهحسین توفیقی

نقدي بر مقالة تفسير قطعي سوگندهاي قرآن مجيد و پاسخ آن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اکبر شایسته‌نژاد

طنز در قرآن کريم

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهسهراب مروتی, قدرت ذوالفقاری‌فر

اقتباسات قرآنی در مقامات حریری

نام نشریهزبان و ادبیات فارسی دانشگاه ازاد فسا

نام نویسندهزهرا قاسم‌نژاد, نصرالله شاملی

طنز مقدّس

نام نشریهبینات

نام نویسندهعلی نجفی صحنه ای