در اين قرن يحيي بن زياد فراء (م 207) يادكردني است.او از اديبان و عالمان بنام اين قرن است. فراء آثار و نگاشتههاي فراواني از خود بر جاي گذاشت[1] و در اين ميان نگاشتههاي وي درباره مباحث و مسائل قرآني از جايگاه بلندي برخوردار است. از ميان آثار فراء « اختلاف اهل الكوفه و البصره و الشام في المصاحف »« الجمع و التثنيه في القرآن» ،« لغات القرآن»، « المصادر في القرآن» در علوم قرآني است.[2]« معاني القرآن» كه گاه از آن با عنوان « مشكل اعراب القرآن و معانيه » نيز ياد شده است،با توجه به حد و حدود نگارشهاي قرآني و تفسيري در آن روزگار كتابي تفسيري است تا علوم قرآني.در آثار نگاشته شده با عنوان « معاني القرآن» . گو اينكه جنبههاي لغوي و اعرابي گسترده است ، اما در نگاه كلي اين آثار آهنگ تفسير دارند و ميتوان آنها را تفاسير أدبي دانست كه بيشترين توجه را به شيوه بياني قرآن داشتهاند و واژههاي دشوارياب را تبيين ميكردهاند.[3]
در اين قرن به محمد بن عمر واقدي، مورخ بلندآوازه و صاحب كتاب ارجمند « المغازي» كتابي نسبت دادهاند با عنوان « الترغيب في علم القرآن»؛ كه از آن گاه به « الرغيب في علم القرآن و غلط الرجال » نيز ياد شده است. اما ابن نديم از آن با عنوان « الترغيب في علم المغازي و غلط الرجال» ياد كرده است[4]. در منابع شرح حال نگاري كهن در كتابهاي « الفهرست» ، « معجم الأدباء»،« الوافي بالوفيات» كه گزارش تفصيلي آثار واقدي آمده است در اولي و سوم « الترغيب في علم المغازي» است و در دوم « الترغيب في علم القرآن»[5] . با توجه به ثبت و ضبط آن در كهنترين مرجع كتابشناسي و نيز تخصص و حوزه پژوهشها و نگارشهاي واقدي بايد گفت عنوان «الترغيب في علم القرآن » كه در منابع متأخر ديده ميشود، تصحيف « الترغيب في علم المغازي و غلط الرجال » است و واقدي كتابي در مباحث قرآني نداشته است.
ابوعبيده معمر بن المثني (م 209) از عالمان و اديبان اين روزگار است كه به وي كتابهاي « غريب القرآن»، « معاني القرآن» و « مجاز القرآن»[6] را نسبت دادهاند. اكنون اثري قرآني در دو جلد با عنوان « مجاز القرآن» را در اختيار داريم[7]. براي پژوهشگران تاريخ علوم قرآني اين سئوال مطرح است كه آيا ابوعبيده چنانكه از عناوين ياد شده بر ميآيد، سه كتاب درباره مسائل قرآني داشته است و يا همه اين عناوين از يك كتاب است، و او جز يك اثر درباره قرآن كريم سازمان نداده است .
آقاي سزگين بر اين باور است كه ابوعبيده افزون بر « مجاز القرآن» كتابي ندارد، و عناوين سهگانه ـ و با توجه به اينكه و گاه در برخي منابع از « اعراب القرآن » در ميان آثار وي ياد شده است ـ و يا چهارگانه عناوين گونهگون يك كتاب است . دلايل آقاي سزگين استوار است و مستند به منابع شرح حال نگاري و كتابشناسي كهن و نسخشناسي كه اكنون مجال تفصيل آن نيست[8].
قرآن پژوه ارجمند حضرتآيتالله معرفت به ابوعبيده كتابي با عنوان « اعجاز القرآن» نسبت دادهاند[9]؛ كه ظاهراً درست نيست ، در منابع شرح حال نگاري هرگز اين عنوان را در ميان آثار وي نتوان يافت؛ افزون بر اين عنوان « اعجاز القرآن» را ظاهراً براي اولين محمد بن عمر بن سعيد باهلي از متكلمان معتزلي (م 300) حدود يك قرن پس از ابوعبيده بكار گرفتهاند[10]و پيشتر از آن سابقه ندارد.[11]
در اين قرن نويسنده پركار و خوش نويس، ابوعبيده قاسم بن سلام .( 224) نيز ياد كردني است با كتابهاي :« المقصور و الممدود»، «القراآت»، « الناسخ و المنسوخ» ،« فضائل القرآن»، « عدد آي القرآن»[12].
« فضائل القرآن» ابوعبيد را اينكه دراختيار داريم [13]. اين كتاب را بايد از آغازين كوششهاي جدي براي جمع و تدوين بخشي از عناوين علوم قرآني تلقي كرد. در ضمن 67 باب اين كتاب 15 بحث از مباحث علوم قرآني گزارش شده است.
ابوعبيد آثاري با عناوين « غريب القرآن» و « معاني القرآن» نيز داشته است. اما اينكه در برخي از پژوهشهاي نو ، كتابي با عنوان « اعجاز القرآن » [14] به او نسبت داده شده و چنين پنداشته شده است كه آن از آغازين آثار در موضوع اعجاز است، درست نيست. در هيچ منبعي از منابع شرح حال نگاري و كتابشناسي اثري با اين عنوان به وي نسبت داده نشده است.
حسن بن علي بن فضال (م 224) از صحابيان امام هشتم(ع) كه وي را به زهد، ورع و وثاقت در حديث ستودهاند ، اثري نگاشته است درباره ناسخ و منسوخ در قرآن با عنوان « الناسخ و المنسوخ»[15] . كه به ابن فضال كتابي با عنوان « الشواهد من القرآن [من كتاب الله] » نيز نسبت داده شده است[16].
پيش از وي در ميان آثار اصحاب امامان (ع) به ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمن أصم مسمعي نيز رسالهاي با عنوان « الناسخ و المنسوخ » نسبت دادهاند [17]. متأسفانه اين نگاشتهها اكنون در اختيار نيست تا چگونگي ارزيابي موضوع در آنها گزارش شود.
علي بن عبدالله بن جعفر مديني (م 234) كتاب « اسباب النزول» را نگاشت[18]. او از عالمان ،محدثان و رجالياني است كه به كثرت دانش و آگاهيهاي گسترده در دانش رجال ستوده شده است و شرح حال نگاران آثار بسياري براي وي شمردهاند . از اين كتاب، ابن نديم با عنوان «التنزيل» ياد كرده و گفته است كتابي است «لطيف»[19] . حاج خليفه از آن با عنوان « اسباب النزول» ياد كرده و نوشته است كه اين كتاب اولين اثر نگاشته شده در اين زمينه است[20].
حارث بن اسد محاسبي (م 234) در اين قرن اثر مهم « العقل و فهم القرآن» را نگاشت. محاسبي از عالمان ، متكلمان و صوفيان بلند آوازه اين عصراست. او آثار فراواني از خود بر جاي نهاده است [21]. كتاب « فهم القرآن و حقيقة معناه » را گو اينكه مهمترين كتاب در تاريخ تصوف دانستهاند كه در جهت تبيين و تشييد تصوف نگاشته شده است [22]، ولي بايد توجه داشت كه در علوم قرآني نيز اثري است فخيم و با توجه به پيشينه زمان و شيوه نگارش ، محاسبي و جايگاه فكري او، در شناخت جريانهاي فكري آن روزگار بسي سودمند . او در اين كتاب از جايگاه و فضائل قرآن،قاريان، فقه قرآن،اعجاز قرآن، نسخ در قرآن، خلق قرآن و ... سخن گفته است[23] ابوالفضل جعفربن حرب (236) از پيشوايان معتزله و از متكلمان و زاهدان نامدار كه در موضوعاتي مختلف قلم زده كتابي نگاشته است با عنوان « متشابه القرآن»[24].
احمد بن محمد بن عيسي اشعري چهرهمنور و برجسته محدثان و فقيهان قم (م حدود 250) نيز در ميان آثار متعددي كه نگاشته است كتابي دارد با عنوان « الناسخ و المنسوخ »[25].
اكنون بايد از اديب و متكلم بلند آوازه ابوعثمان عمروبن بحربن محبوب مشهور به جاحظ (255) ياد كنيم . او در نقد ديدگاه استادش ابواسحاق ابراهيم النظام (م 220) كتابي پرداخت با عنوان « نظم القرآن» كه اكنون در اختيار نيست . جاحظ خود از كتابش ياد كرده است [26] و ابن نديم نيز از آن سخن گفته است [27]. آراء و انديشههاي جاحظ درباره نظم قرآن و اعجاز بياني آن در سير تكاملي اين بحث نقش شايان توجهي داشته است. افزون بر كتاب ياد شده وي در جاي جاي آثارش به اعجاز قرآن پرداخته و از نظم مانند ناپذير و شيوه بياني معجز آسايش سخن گفته است [28].
در اين روزگار تحولات سياسي گسترده، زمينه هاي دگرگوني فرهنگي مهمي را در جامعه اسلامي بوجود آورده است، ورود و حضور فرهنگهاي مختلف از يكسوي دامنه نگرش به دين و نگارش در فرهنگ اسلامي را گسترانده است و از ديگر سوي برخي از جنبههاي فرهنگي اسلامي و مهمترين و استوارترين مستند آن يعني قرآن كريم را مورد گفتگو قرار داده است و اين همه زمينه ظهور و بروز آثار بسياري درحوزه فرهنگ اسلامي شده است كه گزارش چگونگي آنها فرصتي فراختر ميطلبد .
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيه(م 276) درمقدمه كتاب ارجمندش « تأويل مشكل القرآن» مينويسد:
« برخي از ملحدان در كتاب خداوند طعن زده و فتنه جويانه به تأويل متشابهات قرآن پرداختهاند. اينان كلام الهي را تحريف كرده و با روي برتافتن از شيوههاي استوار فهم بيان الهي درباره آن داوري كردهاند كه از به تناقض و كژگويي، ديگرساني در حينش و اختلاف پيراسته نيست....»[29].
بيان ابن قتيبه ميتواند نمايشگر گوشهاي از وضع فرهنگي آن روزگار باشد و چگونگي رويايي فرهنگها را نشان دهد ابن قتيبه در اين ميدان به حضور جدي دارد و با نگاشتن آثار ارجمندي چون « تأويل مشكل القرآن»، «تفسير غريب القرآن»، « اعراب القرآن» ، « القراآت»، « المسائل و الآجوبه في الحديث و التفسير» در جهت تبيين معارف قرآن و دفاع از ساحت قدس كتاب الهي كوشيده است [30].
ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستاني بصري (م 255) از قاريان، اديبان و نحويان بزرگي است كه حدود سيو سه كتاب در موضوعات مختلف به او نسبت دادهاند. وي در آستانه قرآن كتابهاي « اعراب القرآن»، «القراآت» و « اختلاف المصاحف» را نگاشت[31].
ابوالعباس محمد بن يزيد بصري مشهور به «مبرد» (م 286) از اديبان و عالمان بزرگ اين روزگار يادكردني است كه وي را به پيشوايي در نحو ، فصاحت در سخن، و بسيارداني در فرهنگي اسلامي، وثاقت و استواري در نگارش ستودهاند . او در مباحث قرآني «ما اتفقت الفاظه و اختلف معاينه في القرآن»، « اعراب القرآن»، « احتجاج القراآت»، « كتاب الحروف في معاني القرآن» را نگاشت[32].
اكنون بايد از ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعري قمي (م 299) ياد كنيم. فقيه، متكلم و چهره برجسته شيعه در آن روزگار كه او را به گستردگي دانش و تأليف ، وثاقت در نقل، منزلت والا و مرتبت عظيم ستودهاند [33] وي كتاب « ناسخ القرآن و منسوخه و محكمه و متشابه » را نگاشت[34].ابو عمر و محمد بن عمر بن سعيد باهلي (م 300) از عالمان و متكلمان معتزله و از سرآمدان روزگارش در تاريخ ،كلام و شعر، كتابي پرداخت با عنوان «اعجاز القرآن» ظاهراً اين كتاب اولين اثري است كه عنوان اعجاز القرآن را بر خود دارد [35]. آثار فراوان ديگري در اين قرن نگاشته شده است ـ كه ضيق مجال را ـ از ياد كرد آنها ميگذريم [36].
[1] در تعداد نگاشتههاي فراء و عناوين آنها،شرح حال نگاران يك داستان نيستند،بنگريد به « دراسة في النحو الكوفي من خلال معاني القرآن » المختار أحمد ديره ص 101 ـ 79، كه با تتبعي دقيق به گزارش و شرح آثار وي پرداخته است.
[2] الفهرست /73، بقيةالوعاة،ج 2/23.
[3] براي آگاهي از چگونگي « معاني القرآن»ها و شيوه نگارش آنها رك:النحو و كتب التفسير، ابراهيم رفيده؛ ج 1/468 ـ 177 ، دراسة في النحو الكوفي/109.
[4] الفهرست /111 چاپ رضا تجدد.
[5] الفهرست ،پيشگفته، معجم الادباء، ج 18/282، الوافي بالوفيات، ج 4/238.
[6] الفهرست / 59 ، وفيات الأعيان، ج 5/238.
[7] مجاز القرآن، صنعه،أبي عبيده معمربن المثني التسيمي المتوفي 210 هـ،عارضه باصوله و علق عليه محمد فؤاد سزگين، الطبعة الثانيه، مؤسسة الرساله، بيروت، 1401 هـ.
[8] مجاز القرآن، ج 1/18(مقدمه) .
[9] التمهيد ، ج 1/8.
[10] الفهرست(چاپ رضا تجدد) /219، الأعلام ، ج 6/311.
[11] فكرة اعجاز القرآن، نعيم الحمصي/8.
[12] الفهرست/78، أبناه الرواة ، ج 3/22،معجم الأدبا،ج 16/260.
[13] فضائل القرآن ،الأمام أبي عبيد القاسم بن سلام (م 224) تحقيق و تعليق، وهبي سليمان غاوجي ،دارالكتب العلميه، لبنان 1411. اين كتاب چاپهاي ديگري نيز دارد بنگريد به : الأموال (مقدمه)/15 ،البرهان في علوم القرآن،ج 2/57 پانوشت.
[14] التمهيد في علوم القرآن، ج 1/8.
[15] رجال الطوسي /371.
[16] رجال النجاشي /36.
[17] همان /217.
[18] سير اعلام النبلاء، ج 11/41، الأعلام، ج 4/303.
[19] الفهرست /286.
[20] كشف الظنون، ج /76.
[21] طبقات الصوفيه/56 و فيات الأعيان، ج 2/57، سير اعلام النبلاء ، ج 12/10، و نيز رك: مقدمه بسيار عالمانه دكتر حسين قوتلي به كتاب مورد گفتگو.
[22] العقل و فهم القرآن/ 240.
[23] همان، ص 260 ـ 245 (مقدمه).
[24] الفهرست 213 ، سير اعلام النبلاء، ج 10/549.
[25] رجال النجاشي /82 ، نهذيب المقال، ج 3/307.
[26] حياة الحيوان، ج 3/76 چاپ عبدالسلام هارون.
[27] الفهرست /41.
[28] گزارش وتحليل ديگاههاي جاحظ را در اين باره بنگريد در : بلاغة القرآن في آثار قاضي عبدالجبار عبدالفتاح لاشين/429،اثر القرآن في تطور النقد العربي محمد زغلول سلام /72 ، قضية الآعجاز القرآني، عبدالعزيز عبدالمعطي عرفه/151، الأعجاز في دراسات السابقين عبدالكريم خطيب/157.
[29] تأويل شكل القرآن/7.
[30] براي آگاهي از آثار ابن قتيبه بنگريد به مقدمه محققانه ثروت عكاشه در كتاب ارجمند « المعارف» /40 به بعد.
[31] الفهرست /64، ابناه الرواة، ج /62،طبقات المفسرين، ج 1/210،نزهة الالياء/189.
[32] الفهرست /65،بغيةالوعاة ،ج 1/270،طبقات المفسرين ،ج 2/271.
[33] رجال النجاشي 177.
[34] علامه مجلسي رضوانالله عليه، پس از آنكه رسالهاي در « اصناف آيات قرآن» را ميآورد، در پايانش ياد ميكند كه نظير اين را ، از « سعد بن عبدالله اشعري » يافتم، بخشهايي از آن را در ج 89/60 بحار الأنوار به بعد نقل كرده است،اما آن رساله همين « رساله ناسخ القرآن و منسوخه » بوده است و يا ... روشن نيست . به اين نكته پس از اين نيز اشاره خواهيم كرد.
[35] افهرست/ 219، الأعلام ،ج 6/311، طبقات المفسرين، ج / 219.
[36] نگاه كنيد به كتاب سودمند « معالم الحضاره العربيه في القرن الثالث الهجري،احمد عبدالباقي / 157،فصل چهارم بخش اول « العلوم القرآنيه».