تاويل , از ريشه اول به معناى رجوع (بازگشت ) گرفته شده .
تفسير, از ماده فسر به معناى كشف (بازگشايى ) اخذ گرديده .
در تعريف تاويل گفته اند: التاويل : ارجاع اللفظ الى المراد منه بعد ان لم يكن ظاهرا فيه (بـازگـشـت دادن لـفظ است به آنچه مراد اصلى متكلم بوده , پس از آنكه خودلفظ بر آن دلالتى نداشته .
) لـذا در مورد تاويل , لفظ ذاتا و بر حسب ظاهر هيچ گونه دلالتى بر آن ندارد,جز آنكه تاويل كننده , طبق معيارهاى مشخص , دلالت لفظ را بر آن هدايت كند و دلايل آن را روشن سازد.
و در تعريف تفسير گفته اند: التفسير: كشف القناع عن وجه اللفظ المشكل (گشودن پوشش از روى الفاظ مشكل است ). مـقصود از اشكال : ابهام و پوششى است كه روى لفظ را فراگرفته , مانع گرديده تا معنى از پس لفظ جلوه كند.
بـنابراين , تفسير در موردى است كه هاله اى از ابهام , لفظ را فراگرفته , مانع ازدلالت مستقيم آن , بـر معنى گرديده است .
و تفسيركننده , با وسايل و ابزارى كه در اختيار دارد, ابهام را از روى لفظ مى زدايد و معناى مقصود را جلوه گرمى سازد.
فرق ميان تفسير و تاويل , همان فرق ميان ظهر و بطن است .
ظهر, دلالت برونى قرآن است .
و بطن , دلالت درونى آن .
در حديث از پيغمبر اكرم (ص ) آمده : ما فى القرآن آيه الا ولها ظهر وبطن (در قرآن آيه اى نيست مگر آنكه ظهر و بطنى دارد.
) از امام محمدباقر (ع ) پرسيدند, مقصود چيست .
فرمود: ظهره : تنزيله .
و بطنه : تاويله .
منه ما مضى ومنه ما لم يكن بعد, يجرى كماتجرى الشمس والقمر... كلما جا منه شى وقع ((1))
.
(ظهر قرآن , همان دلالت برونى و ظاهرى قرآن است كه مورد نزول آن رامشخص مى كند.
و بطن قـرآن , دلالـت درونـى قـرآن بـا ارجاع دادن و تطبيق آن بر موارد مشابه , چه گذشته و چه آينده روشـن مـى گردد.
قرآن پيوسته , مانندجريان آب و ماه جريان دارد و همه وقت قابل تطبيق است كه آن را تاويل گويند.
) تاويل در دو مورد به كار مى رود: 1 - در مورد متشابهات قرآن , چنانچه در آيه 7 سوره آل عمران آمده : هـو الـذى انـزل عـلـيك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب واخرمتشابهات .
فاما الذين فى قـلـوبـهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغا الفتنه وابتغاتاويله .
وما يعلم تاويل الا اللّه والراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عندربنا.
وما يذكر الا اولواالالباب .
او قـرآن را بـر تـو فـرو فـرسـتاد, برخى از آن , آيه هاى استوارى هستند (كه موجب ترديد و شبهه نمى گردند) و همانها مايه و اصل كتاب (قرآن ) راتشكيل مى دهند, برخى ديگر متشابه (كه موجب تـرديـد و شـبـهـه مـى شـونـد)كـسـانـى كه در دل آنان كجى و انحراف وجود دارد, در پى آيات مـتـشـابه مى روند, تا آشوب برانگيخته , بتوانند آن را طبق خواسته خود تاويل برند.
درصورتى كه تاويل آن را جز خدا و پويندگان علم و دانش نمى دانند.
زيرامى دانند تمامى آيات محكم و متشابه از جانب پروردگار است كه حكمت اواقتضا دارد, تمامى آيات , داراى معناى استوارى باشد و به آن پى مى برند.
تـاويل (در اينجا) به معناى , ارجاع متشابه , به يكى از معانى مورد احتمال است كه مقصود حقيقى متكلم بوده .
و سعى بر آن است كه شبهه و ترديد رااز آيه بردارد تا مقصود اصلى را روشن سازد.
2 - در مـورد بطن و دلالت درونى قرآن كه نسبت به تمامى آيات قرآنى فراگير است .
آنطور كه در حـديـث پيغمبر اكرم (ص ) گذشت , ما فى القرآن آيه الا ولها ظهر و بطن با توضيحى كه امام باقر (ع ) فرمودند: بطنه : تاويل .
پس تمامى آيات داراى بطن و تاويل است .
و اينگونه تاويل را (كه پى بردن به معناى درونى و گسترده قرآن است ) نيزمخصوص راسخين در علم كه پويندگان در راه دانش و جويندگان حقيقتند,مى داند.
در ذيل حديث فوق آمده : وما يعلم تاويله الا اللّه والراسخون فى العلم آنگاه فرمودند: نحن نعلمه ((2))
.
ما (خاندان نبوت ) كه تاويل قرآن را مى دانيم .
زيرا سرآمد راسخين در علم مى باشند.
معيار و شاخصه تاويل صحيح , در آن است كه از اقسام دلالات معتبره فراترنرود و چيزى نباشد كه خود درآوردى محسوب گردد و در زمره تفسير به راى درآيد.
تـاويـل , از اقـسـام دلالات التزامى منطقى است كه به : بين و غيربين , بين بالمعنى الاخص و بين بالمعنى الاعم تقسيم مى شود.
منتهى , تاويل ازدلالات التزاميه غيربين است .
#بين بالمعنى الاخص : آن است كه با تصور ملزوم , تصور لازم حاصل آيد.
همچون تصور خورشيد, كه تصور روشنى و حرارت را در پى دارد.
#غـيـربـيـن بالمعنى الاخص : آن است كه اين چنين نباشد, يعنى به صرف تصور ملزوم , تصور لازم حاصل نگردد.
و اين شامل مى شود دلالت غيربين بالمعنى الاعم را.
#بين بالمعنى الاعم : آن است كه با تصور ملزوم و تصور لازم , جزم به لزوم حاصل آيد, مانند زوجيت و عـدد اربـعـه .
كـه هرگاه عدد اربعه تصور شود واينكه به دو قسم متساوى منقسم گردد.
جزم حاصل شود كه اربعه زوج است .
#غـيـربـين بالمعنى الاعم : آن است كه اين چنين نباشد و به استدلال نيازداشته باشد, مانند وصف حدوث براى عالم .
در نـتـيـجـه , در تاويل (كه همان معانى باطنه قرآن است ) شرط است كه ازاقسام دلالات لفظيه بـيـرون نـباشد, گرچه غيربين باشد.
و به همين جهت آن رابطن گويند.
يعنى دلالت بر آن بر همگان مخفى است و مقصود از همگان ,سطح عمومى است .
از ايـن رو بـيشتر تاويلات قرآنى , به برداشتهاى كلى از موارد جزئى مى ماند كه با الغا خصوصيات , مـفـهـوم كـلـى بدست آيد و اينگونه برداشتها, بيشتر از ديدعامه پنهان است , كه خاصه به آن پى مى برند.
اينك چند مثال : 1 .
واعملو انما غنمتم من شيى فان للّه خمسه وللرسول ولذى القربى ...(انفال / 8 / 41) اين آيه درباره خمس غنايم جنگى آمده و دستاوردهاى جنگ را هدف گرفته .
ولى امام صادق (ع ) از لفظ غنم معناى گسترده ترى استفاده كرده كه شامل هرگونه ربح و دستاوردهاى مختلف , از جمله كسب و تجارت ,مى گردد.
2 .
قل ارايتم ان اصبح ماوكم غورا فمن ياتيكم بما معين (ملك / 67 /30) ظاهر آيه , در مورد آب كه مايه حيات است , مى باشد.
ولـى باطن آيه , معناى گسترده ترى است و مراد, آنچه مايه مطلق حيات مادى و معنوى است كه شـامـل عـلم نيز مى گردد, مى باشد.
چنانچه در تفسير اهل بيت وارد شده .
البته استعمال آب در علم , متعارف مى باشد, زيرا هر دو مايه حيات انسانى است .
مـلاحـظـه مى گردد كه استفاده اين معناى تاويلى , از چهارچوب دلالت لفظى (غيربين ) بيرون نيست .
3 .
فلينظر الانسان الى طعامه ... ظهر آيه : غذاى جسمانى را ناظر است .
بـطـن آيـه : غذاى روحانى را هدف دارد, چنانچه امام صادق (ع ) فرموده :فلينظر الى علمه , عمن ياخذه ((3))
.
4 .
وان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا... (جن / 72 / 18) ظهر آيه : مساجد (معابد) جايگاه عبادت پروردگار است , در حريم الهى كسى را جز او راه مده .
بطن آيه : هرآنچه با آن , عبادت مى شود و سجده حق تعالى صورت مى گيرد(اعم از ما يسجد فيه او مـا يـسجد به ) در حريم الهى قرار دارد.
لذا راحه الكف كه يكى از مواضع هفتگانه سجود است , نبايد بريده شود.
5 .
اننى انا اللّه لا اله الا انا فاعبدنى واقم الصلاه لذكرى .
(طه / 20 / 14) ظهر آيه : نماز را بپا دار به جهت تداوم ياد خدا.
بطن آيه : هرگاه نمازى را كه فوت شده يادآورى , آن را به جا آور ((4))
.
اكـنـون روشن شد كه تاويل (بطن قرآن ) با ارائه اى كه از جانب تاويلگر انجام ميشود, تناسب آن با ظهر آيه قابل قبول است .
اينك برخى تاويلات نامتناسب : 1 .
مـحـيى الدين ابن عربى در تاويل آيه واذ قتلتم نفسا فاداراتم فيها واللّه مخرج ما كنتم تكتمون .
فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى .
(بقره /2 / 72-73) گويد: اشاره الى بيان سبب الامر بذبح البقره .
وهو انه كان شيخ موسر من بنى اسرائيل وله ابن شاب فـقـتـله ابنا عمه طمعا فى ميراث ابيه وطرحوه بين اسباط بنى اسرائيل على الطريق فتدافعوا فى قتله , فورد الامر بذبح البقره وضربه ببعضها ليحيى فيخبر بالقاتل .
فـالـشـاب , هـو الـقلب الذى هو ابن الروح , الموسر باموال المعارف والحكم .
وقتله , منعه عن حياته الحقيقيه وازاله العشق الحقيقى الذى هو حياته , عنه باستيلا قوتى الشهوه والغضب اللذين هما ابنا عـم النفس الحيوانيه .
اذا الروح والنفس اخوان باعتبار فيضانهما وولادتهما من اب هو العقل الفعال المسمى روح القدس .
قـتـلاوه طـمـعـا فى استعمال المعانى العقليه والحكم التى هى ميراث ابيه فى تحصيل مطالبهما وكمالاتهما ولذاتهما بانواع الحيل والمكر وصناعه الفكر.
وطـرحـاه عـلى طرق القوى الروحانيه والطبيعيه بين محالها وتدافعهم فى قتله ,هو احاله كل قوه منها الفساد والاثم الى الاخرى .
وضرب الذنب اشاره الى اماته النفس وتبقيه اضعف قواها ((5))
.
و در تـفـسـيـر سـوره واقـعه / 56 / 57: نحن خلقناكم ... گويد: باظهاركم بوجودنا وظهورنا فى صوركم ((6))
.
و در تفسير سوره مزمل / 73 / 8 : واذكر اسم ربك وتبتل اليه تبتيلا.
گويد:واذكر اسم ربك الذى هو انت ((7))
.
2 .
قشيرى در تفسير لطائف الاشارات در ذيل آيه (صيد در حال احرام ): يا ايها الذين امنوا لا تقتلوا الصيد وانتم حرم .
(مائده / 5 / 95) گويد: من قصدنا فعليه نبذ الاطماع جمله ولا ينبغى ان تكون له مطالبه بحال من الاحوال .
احل لكم صيد البحر وطعامه متاعا لكم وللسياره وحرم عليكم صيد البرمادمتم حرما.
(مائده / 5 / 96) حكم البحر خلاف حكم البر.
واذا غرق العبد فى بحار الحقائق سقط حكمه ,فصيد البحر مباح له لانه اذا غرق صار محوا.
فما اليه ليس به ولا منه اذ هومحو واللّه غالب على امره .
واعملو ان اللّه شديد العقاب وان اللّه غفور رحيم .
(مائده / 5 / 98) شـديـد العقاب للخواص بتعجيل الحجاب ان زاغوا عن الشهود لحظه .
غفوررحيم للعوام ان رجعوا اليه بتوبه وحسره ((8))
.
و قال فى تاويل بسم اللّه .
: وقـوم عـنـد ذكر هذه الايه يتذكرون من البا بره باوليائه .
ومن السين سره مع اصفيائه , ومن الميم منته على اهل ولايته , فيعلمون انهم ببره عرفوا سره , وبمنه عليهم حفظوا امره , و به سبحانه عرفوا قدره .
وقـوم عـند سماع بسم اللّه تذكروا بالبا برائه اللّه من كل سو, وبالسين سلامته عن كل عيب وبالميم مجده بعز وصفه .
واخرون يذكرون عند البا بهائه , و عند السين سناه , وعند الميم ملكه ((9))
.
3 .
ابوالفضل رشيدالدين ميبدى , در تفسير كشف الاسرار در تاويل بسم اللّه آورده : الـبـا بـها اللّه .
والسين سنااللّه والميم ملك اللّه .
از روى اشارت بر مذاق خداوندان معرفت با بسم اللّه اشـارت دارد بـه بـهـا احـديـت .
سـيـن به سناصمديت .
ميم به ملك الهيت .
بها او قيمومى .
سنا او ديـمـومى .
ملك اوسرمدى .
بها او قديم .
سنا او كريم .
ملك او عظيم .
بها او با جلال .
سنا او باجمال .
ملك او بى زوال .
بها او دلربا.
سنا او مهرافزا و ملك او بى فنا.
اى پيش رو از هر چه به خوبى است جلالت ----- اى دور شده آفت نقصان زكمالت زهره به نشاط آيد چون يافت سماعت ----- خورشيد به رشك آيد چون ديد جمالت البا بره باوليائه .
والسين سره مع اصفيائه .
والميم منه على اهل ولائه .
با بر اوبر بندگان او.
سين سر او بـا دوستان او.
ميم منت او بر مشتاقان او.
اگر نه بر اوبودى رهى را چه جاى تعبيه سر او بودى , ورنـه مـنت او بودى رهى را چه جاى وصل او بودى .
رهى را بر درگاه جلال چه محل بودى .
ورنه مهر ازل بودى رهى آشنا لم يزل چه بودى .
آب و گل را زهره مهر تو كى بودى اگر ----- هم به لطف خود نكردى درازل شان اختيار مهر ذات توست الهى دوستان را اعتقاد ----- ياد وصف توست يا رب غم كنان را غمگسار ما طابت الدنيا الا باسمه وما طابت العقبى الا بعفوه وما طابت الجنه لابرويته .
در دنيا اگر نه پيغام و نام اللّه بودى رهى را چه جاى منزل بودى .
درعقبى اگر نه عفو و كرمش بودى كار رهى مشكل بودى .
در بهشت اگر نه ديدار دل افروز بودى شادى درويش چه بودى .
يـكـى از پـيـران طـريقت گفت : الهى به نشان تو بينندگانيم .
به شناخت توزندگانيم .
به نام تو آبادانيم .
به ياد تو شادانيم .
به يافت تو نازانيم .
مست مهر ازجام تو ماييم .
صيد عشق در دام تو ماييم .
زنجير معتبر تو دام دل ما است ----- عنبر زنسيم تو غلام دل ما است در عشق تو چون خطبه به نام دل ما است ----- گويى كه همه جهان به كام دل ما است بسم اللّه گفته اند: كه اسم از سمت گرفته اند و سمت داغ است .
يعنى گوينده بسم اللّه دارنده آن رقم و نشان كرده آن داغ است .
بنده خاص ملك باش كه با داغ ملك ----- روزها ايمنى از شحنه و شبهازعسس هر كه او نام كسى يافت از اين درگه يافت ----- اى برادر كس او باش ومينديش زكس على بن موسى الرضا (ع ) گفت : اذا قال العبد بسم اللّه فمعناه : وسمت نفسى بسمه ربى .
خداوندا داغ تو دارم و بدان شادم , اما از بود خود به فريادم .
كريما بود من ازپيش من برگير كه بود تو راست كرد همه كارم ((10))
تاويل (معيار و شاخصه تاويل صحيح ) فرق ميان تفسير و تاويل و ظهر و بطن قرآن
پدیدآورمحمدهادی معرفت
تاریخ انتشار1388/02/06
1780 بازدید
تاويل (معيار و شاخصه تاويل صحيح )
فرق ميان تفسير و تاويل و ظهر و بطن قرآن
آيت اللّه محمد هادى معرفت