share 3901 بازدید

بارى: پديد آورنده آفريدگان به صورت متمايز از يكديگر، از اسما و صفات الهى

بارى (در اصل بارىء[1] به همزه آخر) در لغت از ريشه «ب ـ ر ـ ء» [2] به معناى آفريدن[3] بدون نمونه[4] پيشين‌است.
واژه بارى دو بار در آيه 54 بقره/2 و يك بار در آيه 24 حشر/ 59 وارد شده است. در آيه 22 سوره‌حديد/ 57‌، نيز فعل (نبرأ) كه معناى همين اسم را افاده مى‌كند به كار رفته‌است.
اسم بارى به معناى پديد آورنده مخلوقات است، به نحوى كه هيچ يك به ديگرى مشتبه‌نشده، از يكديگر متمايز باشند[5]؛ به عبارت ديگر بارى جدا سازنده و متمايز كننده مخلوقات از يكديگر از طريق بخشيدن صورتهاى گوناگون به آنهاست[6]، زيرا خداوند انسان را از زمين (خاك) جدا مى‌سازد[7] يا اشيا را [از عالم عقول متمايز مى‌كند و] به عالم نفوس تنزل مى‌دهد[8] يا به عقيده برخى، موجودات را از عدم جدا مى‌سازد.[9] پيوند بين معناى بارى به عنوان اسم خداوند و معناى لغوى آن از اين جهت است كه معناى آفريدن و پديد آوردن به نوعى در اسم بارى لحاظ شده و شايد با توجّه به همين ارتباط است كه برخى اسم بارى را به معناى آفريدگار نخستين و پديد آورنده اشيا بدون نمونه پيشين دانسته‌اند.[10] گفتنى است كه برخى، اساساً بارى را از ريشه «براء» (جداسازى) و به معناى جدا سازنده دانسته‌اند.[11]
اسم بارى در آيه «هُوَ اللّهُ الخــلِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ‌لَهُ الاَسماءُ الحُسنى» (حشر/59‌، 24) بين‌دو اسم خالق و مصوّر واقع شده است. از نظر محققان[12] بارى به مرتبه ويژه‌اى از آفرينش موجودات به دست خداوند اشاره دارد كه پس از مرتبه خلق و پيش از تصوير است، ازاين‌رو ترتيب اين نامها در آيه ياد شده بر خلاف پندار برخى مبنى بر ترادف آنها، از پيوند منطقى آنها حكايت دارد، زيرا هر آنچه كه از عدم به سوى وجود خارج مى‌شود در مرحله نخست نيازمند تقدير و تعيين اندازه‌ها و حد و حدود و خصوصيات گوناگون و در مرحله دوم نيازمند پديد آوردن بر طبق اندازه‌ها و خصوصيات معين شده پيشين و در مرحله سوم نيازمند صورتگرى و شكل‌دهى است و خداوند متعالى از آن حيث كه مقدِّر و تعيين كننده حدود و خصوصيات آفريدگان است «خالق» و به جهت اينكه اختراع كننده و پديد آورنده آنهاست «بارى» و به اعتبار اينكه مرتب كننده صورتهاى مخلوقات به بهترين ترتيب است «مُصوّر» خوانده مى‌شود.[13] براساس آيه 22 حديد/ 57 مصيبتهايى كه در زمين واقع مى‌شود يا به انسانها مى‌رسد، خداوند پيش از بارى بودن نسبت به آنها، حدود و اندازه‌ها و خصوصيات آنها را در لوح محفوظ معين و مقدر كرده است. آيه مذكور تقدير حوادث پيش از وقوع آنها و تعلق قضاى تغييرناپذير الهى به آنها را بر خداوند آسان دانسته است: «ما اَصابَ مِن مُصيبَة فِى الاَرضِ ولا فى اَنفُسِكُم اِلاّ فى كِتـب مِن قَبلِ اَن نَبرَاَها اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسير» . آيه بعد علت آگاه ساختن مردم از اين امر (تقدير حوادث پيش از وقوع آنها) را اندوهگين نشدن انسانها بر نعمتهاى از‌دست رفته و خوشحال نشدن ايشان بر دريافت نعمتها بيان كرده است: «لِكَيلا تَأسَوا عَلى ما فاتَكُم و‌لا تَفرَحوا بِما ءاتـكُم...» (حديد/57‌، 23)، زيرا انسان اگر يقين كند كه آنچه (مصيبتها) به او رسيده قبلاً مقدّر شده و بايد به او مى‌رسيد و نعمتهايى كه به او داده شده تا مدتى نزد او به امانت است، غم و شادى خود را به هنگام از دست دادن نعمت و دريافت آن بزرگ نمى‌شمارد و چندان به آن اهميت نمى‌دهد.[14]
برخى در تبيين بارى آن را برگرفته از ريشه «برى» (خاك) و به معناى آفريننده انسان و تركيب كننده او از خاك دانسته‌اند.[15] در نظر ديگر بارى از «بَرْى» (تراشيدن) و به مفهوم پديد آورنده چيزى به شكل موزون است.[16] گفته شده: بارى از ريشه بَرء (آفريدن) و به معناى خالق و مترادف با آن است.[17] به اعتقاد برخى بارى از «بُرء» (بهبودى و رهايى از نقص و مرض) و به معناى پديد آورنده اشيا بدون نقص و كاستى[18] يا آفريدگار موجودات بدون تخلف از مقتضاى حكمت و فطرت است.[19] از ديدگاههاى ياد شده به دست مى‌آيد كه قدر مشترك معناى بارى نزد بيشتر‌مفسران و شارحانِ اسماء اللّه تعالى «آفريننده»‌است.
در سعه و ضيق اين معنا از نظر متعلق هم اختلاف نظر وجود دارد؛ بعضى استعمال بارى را هم در پديدآورنده اجسام و هم در پديد آورنده اعراض، مانند رنگ و بو صحيح مى‌دانند[20] و برخى معتقدند بارى فقط در مورد پديد آورنده اجسام به كار مى‌رود، ازاين‌رو به مخلوقات، «بريّه» گفته مى‌شود؛ ولى درباره اعراضى همچون طعم و رنگ بريّه به كار نمى‌رود.[21] دسته سوم بر اين باورند كه لفظ بارى به آفريدن جانداران اختصاص داشته و در غير جانداران به ندرت به كار مى‌رود، به همين جهت گفته مى‌شود: «برأ اللّه النسمة و خلق‌السموات والارض».[22] بارى در آيه 54 بقره/2 نيز به كار رفته است و در آن قوم موسى به توبه و بازگشت به سوى آفريدگار و كشتن خويش فرمان يافته‌اند: «و اِذ قالَ موسى لِقَومِهِ يـقَومِ اِنَّكُم ظَـلَمتُم اَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ فَتوبوا اِلى بارِئِكُم فَاقتُلوا اَنفُسَكُم ذلِكُم خَيرٌ لَكُم عِندَ بارِئِكُم فَتابَ عَلَيكُم اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم» . در اين آيه دو بار لفظ بارى در حال اضافه به ضمير جمع مخاطب (كُم) به كار رفته است تا ضمن اشعار به اختصاص (پديد آورنده شما)، محبت مخاطبان را نيز برانگيزد؛ گويا خداوند مى‌فرمايد: اين توبه و كشتن خويش گرچه براى شما از دشوارترين فرمانهاست؛ ليكن خدايى كه اين فرمان را داده آفريننده شماست، پس كسى كه به وجود آمدن شما را پسنديد و آن براى شما خير بود، اكنون همو كشته شدن شما را پسنديده و اين براى شما بهتر است. چگونه ممكن است خداوند خير شما را نخواهد، در حالى كه شما را آفريده‌است؟[23]

منابع

اقرب الموارد فى فصح العربية و‌الشوارد؛ بحرالعلوم، سمرقندى؛ پيام قرآن؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ ترتيب كتاب العين؛ التفسير الكبير؛ تفسير نمونه؛ التوحيد؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ شرح اسماء الله الحسنى (لوامع البينات)؛ شرح الاسماء الحسنى، درودآبادى؛ شرح الاسماء الحسنى، غزالى؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه؛ علم اليقين فى‌اصول الدين؛ فتح‌الرحمن فى تفسير القرآن؛ كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛ لسان‌العرب؛ مجمع‌البحرين؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ معجم مقاييس اللغه؛ المنجد فى اللغه؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ نثر طوبى؛ النهاية فى غريب الحديث و‌الاثر.
سيد حبيب بخارايى‌زاده و بخش فلسفه و كلام



[1]. مقاييس‌اللغه، ج1، ص‌236؛ المنجد، ج‌1، ص‌73، «برء».
[2]. الصحاح، ج1، ص36؛ اقرب‌الموارد، ج1، ص‌154؛ ترتيب‌العين، ص‌74، «برء».
[3]. مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌236، «برء».
[4]. النهايه، ج1، ص111؛ تاج‌العروس، ج‌1، ص‌113، «برء».
[5]. فتح الرحمن، ج‌7، ص‌3643؛ الميزان، ج‌19، ص‌257.
[6]. لوامع البينات، ص‌216.
[7]. الميزان، ج‌1، ص‌189.
[8]. شرح الاسماء الحسنى، درود‌آبادى، ص‌33.
[9]. التبيان، ج1، ص‌244؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌237.
[10]. تفسير سمرقندى، ج‌3، ص‌348.
[11]. الميزان، ج‌1، ص‌190.
[12]. علم‌اليقين، ج1، ص170؛ الميزان، ج‌19، ص‌257؛ كشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌57‌.
[13]. شرح الاسماء الحسنى، غزالى، ص‌64‌ـ‌65‌.
[14]. الميزان، ج‌19، ص‌192.
[15]. لوامع‌البينات، ص‌217؛ التوحيد، ص‌200.
[16]. پيام قرآن، ج‌4، ص‌292؛ نمونه، ج‌23، ص‌555‌.
[17]. لوامع البينات، ص‌216.
[18]. نمونه، ج‌23، ص‌555‌؛ پيام قرآن، ج‌4، ص‌292.
[19]. روح المعانى، مج‌15، ج‌27، ص‌92؛ فتح الرحمن، ج‌7، ص‌3647.
[20]. مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌442؛ لسان العرب، ج‌1، ص‌354، «برء».
[21]. التفسير الكبير، ج‌10، ص‌514‌.
[22]. مجمع البحرين، ج‌1، ص‌48؛ لسان‌العرب، ج‌1، ص‌354، «برء»؛ نثر‌طوبى، ج‌1، ص‌69‌، «برء».
[23]. الميزان، ج‌1، ص‌190.

مقالات مشابه

ارتباط اسماء الهی با محتوای آیات در سوره آل‌عمران

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده, سیدابراهیم مرتضوی

ارتباط معنايي اسماي حسناي خداوند در فواصل آيات با محتواي آن ها

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

جایگاه رحمت الهی در تفاسیر فریقین

نام نشریهپژوهش‌های تفسیر تطبیقی

نام نویسندهابراهیم ابراهیمی

بررسی و نقد دیدگاه صاحبان تفسیر المنار درباره‌ی قاعده‌ی بلاکیف

نام نشریهاندیشه دینی

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, عبدالله میراحمدی

مفهوم‌شناسی تربیتی هم‌نشینی برخی از اسمای الهی در قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی

نام نویسندهمحسن قاسم‌پور, مهدی مطیع, پیمان کمالوند

معناداری یا بی‌معنایی گزاره‌های قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمینا شمخی

بررسی صفات خبری موهم داشتن اعضاء و جوارح برای خداوند با نظر به تفاسیر شیعه و اهل سنّت

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهرداد صفرزاده, سمیرا حیاتی, عبدالحسین شورچه