اَسماءْ بنت ابى‌بكر

پدیدآورمحمد الله‌اکبری

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 3

تاریخ انتشار1388/01/31

منبع مقاله

share 3695 بازدید

اَسماءْ بنت ابى‌بكر: دخترابوبكر (عبدالله)‌بن‌ابى‌قحافه (عثمان)، از تيره بنى‌تميم

مادرش قيله يا قُتيله از بنى‌عامر‌بن‌لؤى قريشى است كه ابوبكر* به روزگار جاهليّت وى را طلاق داد.[1] او 27 سال پيش از هجرت در مكّه زاده شد[2] و همان‌جا رشد كرد. در جوانى به همسرى زبيربن* عوام درآمد و به دعوت پدرش، اسلام آورد.[3] برخى مورّخان او را از نخستين مسلمانان و هجدهمين نفرى دانسته‌اند كه اسلام آورده است.[4] او از هجرت شبانه پيامبر(صلى الله عليه وآله)آگاه بود و بر پايه روايتى، در سه روزى كه پيامبر و ابوبكر در غار بودند، براى آنان غذا مى‌برد.[5] هنگام حركت حضرت، كمربند خود را دو پاره كرد و غذاى پيامبر(صلى الله عليه وآله)را با يكى از آن دو بست[6]، به همين جهت به او «ذات النّطاقَيْن» مى‌گفتند.[7] وى به اين لقب شهرت يافت و بدان افتخار مى‌كرد و هنگامى كه شاميان به تمسخر، پسرش عبدالله را ابن‌ذات‌النّطاقَيْن مى‌ناميدند، اسماء پاسخ داد: به كدام يك از دو كمربندم من را مسخره مى‌كنيد: به آن‌كه غذاى سفر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را با آن بستم يا به آن‌كه زنان دارند و از آن گريزى نيست؟[8]
اسماء بر اثر فاش نكردن جهت حركت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، از ابوجهل سيلى خورد.[9] طبق نقلى او پس از هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله)درحالى‌كه پسرش عبدالله را آبستن بود، به مدينه هجرت كرد و نوزاد خود را در قبا به دنيا آورد.[10] از شركت او در جنگها و ديگر حوادث دهه نخست تاريخ اسلام خبرى نيست; امّا در سال 13 هجرى به روزگار حكومت پدرش، همراه همسرش زبير در پيكار يرموك، دشوارترين نبرد مسلمانان با روميان، شركت داشت.[11] در اواخر خلافت عمر به سال 23 هجرى هنگامى كه پسرش عروه، كودكى خردسال بود، از زبير طلاق گرفت.[12] با توجه به اينكه مورّخان برايش همسر ديگرى ننوشته‌اند، به نظر مى‌رسد تا پايان عمر (73‌هـ‌.‌) به مدّت 50 سال تنها زيست و همسر ديگرى اختيار نكرد.
اسماء از صحابه و نزد خلفا شخصى محترم بود، ازاين‌رو هنگامى كه عمر براى مسلمانان و براساس فضل و سابقه آنان مقرّرى تعيين مى‌كرد، براى اسماء 1000 درهم قرار داد.[13] وى زنى فصيح بود و رأيى استوار داشت. سفارش او به پسرش عبدالله هنگامى كه در محاصره شاميان قرار داشت و پاسخهاى وى به حجّاج، از خردمندى او حكايت دارد.[14] اسماء در طول محاصره هفت ماه و نيمه پسرش، در كنار او بود و پيكار، كشته شدن و به دار آويختنش را از نزديك نظاره مى‌كرد.[15]
اسماء از زبير صاحب 8 فرزند شد; از جمله عبدالله، مصعب و عروه[16] كه در حوادث سياسى و اجتماعى و فرهنگى قرن اوّل و دوم هجرى، نقش‌داشتند. عبدالله از دشمنان كينه‌توز اميرمؤمنان(عليه السلام)بود.[17] على(عليه السلام) در نهج‌البلاغه مى‌فرمايد: زبير پيوسته از ما اهل‌بيت بود تا آنكه فرزند شومش عبداللّه رشد كرد.[18] مدّت 8 سال به‌ادّعاى خلافت بر بخش بزرگى از قلمرو اسلام حكومت مى‌كرد.[19] او در دوران حكومتش مدت 40 جمعه صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در خطبه‌هاى نماز جمعه ترك كرد.[20]
دانشمندان رجالى اهل‌سنّت، اسماء را از راويان ثقه برشمرده‌اند و شمار فراوانى از محدّثان، از او روايت شنيده و نقل كرده‌اند.[21]
اسماء هم خود شعر مى‌سرود و هم شعر ديگران را مى‌خواند.[22] در رثاى شوهرش زبير، مرثيه‌اى سروده كه در منابع تاريخى ضبط است.[23] وى علم تعبير خواب را مى‌دانست و آن را به ديگران نيز مى‌آموخت.[24] اسماء در اواخر عمر نابينا شد و سرانجام در ماه جمادى‌الاولى يا جمادى‌الثانيه سال 73 هجرى، چند روز پس از مرگ و دفن پسرش عبدالله، در 100 سالگى درگذشت و در مكّه به خاك سپرده شد.[25]

اسماء در شأن نزول:

1. براساس نقل برخى از محدّثان و مفسّران[26]، مادر مطلّقه اسماء (قيله يا قُتَيله دختر عبدالعزّى) كه مشرك بود، به ديدن دخترش آمد و برايش هدايايى آورد. أسماء به مادر خود گفت: تا از پيامبر(صلى الله عليه وآله)اجازه نگيرم، هديه‌ات را نمى‌پذيرم و تو را به خانه‌ام راه‌نمى‌دهم. آيات 8‌ـ‌9 ممتحنه/60 در اين باره نازل‌شد: «لايَنهـكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذينَ لَم‌يُقـتِلوكُم فِى‌الدّينِ ولَم يُخرِجوكُم مِن ديـرِكُم اَن تَبَرّوهُم و تُقسِطوا اِلَيهِم اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُقسِطين= خداوند شما را از نيكى و دادگرى در حقّ كسانى‌كه با شما بر سر دين نجنگيده، و شما را از خانه‌هايتان بيرون نكرده‌اند، باز نمى‌دارد. خدا دادگران را دوست دارد».
قابل توجه است كه راويانِ روايات اين شأن‌نزول، در نقل طبرى و ابن‌سعد، همه از خاندان زبيرند، ازاين‌رو بايد با ترديد يا دقّت و تأمّل‌بيشتر بدانها نگريست.
2. اسماء در عمرة‌القضاء[27] همراه پيامبر(صلى الله عليه وآله)بود و مادر و مادربزرگش كه هر دو مشرك بودند، نزد وى آمده، چيزى خواستند. او در پاسخ آنان گفت: تا در اين باب از پيامبر(صلى الله عليه وآله)نپرسم و اجازه نگيرم، چيزى به شما نمى‌دهم. شما همدين من نيستيد. اسماء در اين باره از پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرسيد و در پاسخ وى خداوند آيه 272 بقره/2: «لَيسَ عَلَيكَ هُدهُم ولـكِنَّ اللّهَ يَهدى مَن يَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَير فَلاَِنفُسِكُم وما تُنفِقونَ اِلاَّ ابتِغاءَ وجهِ اللّهِ وما‌تُنفِقوا مِن خَير يُوَفَّ اِلَيكُم واَنتُم لاتُظلَمون» را فرو‌فرستاد و به پيامبر(صلى الله عليه وآله)اعلام كرد: هدايت مشركان برعهده تو نيست كه صدقه [‌=‌‌بخشش]از آنان باز مى‌گيرى تا مسلمان شوند. تو دعوت‌كننده‌اى; نه راه نماينده. اين خداست كه هركه را خواهد راه نمايد[28] و به مسلمانان اعلام كرد: اموالى را كه مى‌بخشيد، براى خودتان است. شما فقط براى خشنودى خدا مى‌بخشيد. پاداش آنچه انفاق مى‌كنيد، به‌تمام و بى‌كاستى به شما مى‌رسد و به شما ستم نمى‌شود.
ميبدى[29] نيز همين شأن نزول را آورده است، بى‌آنكه به عمرة‌القضاء اشاره كند. ميبدى و طبرسى هر دو روايات ديگرى را نيز در شأن نزول اين آيه آورده‌اند[30] كه در مجموع مى‌توان گفت كار اسماء، يعنى كمك نكردن به خويشاوندِ نزديك غير همدين، مشكل همه مسلمانان بوده است و بسيارى از آنان از اين كار خوددارى مى‌كرده‌اند، بدون آنكه از پيامبر(صلى الله عليه وآله)بپرسند و كار اسماء فقط يكى از مصاديق آن بوده است.

منابع

الاستيعاب فى معرفة الاصحاب; اسد الغابة فى‌معرفة الصحابه; الاصابة فى‌تمييز الصحابه; اعلام النساء فى عالمى العرب و الاسلام; انساب الاشراف; تاريخ مدينة دمشق; تاريخ اليعقوبى; تهذيب التهذيب; تهذيب‌الكمال فى اسماء الرجال; جامع البيان عن تأويل آى‌القرآن; سير اعلام النبلاء; السيرة النبويه، ابن‌هشام; شرح نهج البلاغه، ابن‌ابى‌الحديد; الطبقات‌الكبرى; عيون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير; قاموس الرجال; كتاب الثقات; كشف الاسرار و عدة الأبرار; مجمع‌البيان فى تفسيرالقرآن; مختصر تاريخ دمشق; مروج الذهب و معادن الجوهر; معرفة‌الثقات; نهج‌البلاغه.
محمد اللّه‌اكبرى



[1]. الطبقات، ج‌8، ص‌198; اعلام‌النساء، ج‌1، ص‌47; الاصابه، ج‌8، ص‌12‌ـ‌13.
[2]. اسدالغابه، ج‌8، ص‌8; الاصابه، ج‌8، ص‌14.
[3]. السيرة‌النبويه، ج1، ص250، 254; الاستيعاب، ج‌4، ص‌345.
[4]. الاستيعاب، ج‌4، ص‌346; اسدالغابه، ج‌7، ص‌8; الاصابه، ج‌8، ص‌13.
[5]. السيرة النبويه، ج‌2، ص‌485.
[6]. همان، ص486; الطبقات، ج8، ص196.
[7]. الاستيعاب، ج‌4، ص‌345.
[8]. انساب‌الاشراف، ج‌7، ص‌130; اعلام‌النساء، ج‌1، ص‌47.
[9]. السيرة‌النبويه، ج‌2، ص‌487; عيون‌الاثر، ج‌1، ص‌218.
[10]. الاستيعاب، ج4، ص345; اسدالغابه، ج3، ص‌242.
[11]. الطبقات، ج‌8، ص‌199.
[12]. همان; تهذيب‌التهذيب، ج7،ص161; تهذيب‌الكمال، ج‌20، ص‌22.
[13]. الطبقات، ج8، ص199; تاريخ‌دمشق، ج69، ص19.
[14]. انساب‌الاشراف، ج7، ص123‌ـ‌124; تاريخ‌يعقوبى، ج2، ص267; مروج‌الذهب، ج‌3، ص‌137‌ـ‌138.
[15]. تاريخ دمشق، ج‌69، ص‌21‌ـ‌27; انساب الاشراف، ج‌7، ص‌128‌ـ‌130.
[16]. تاريخ دمشق، ج‌69، ص‌8.
[17]. قاموس الرجال، ج‌6، ص‌348.
[18]. نهج‌البلاغه، حكمت 453.
[19]. الاستيعاب، ج‌3، ص‌40.
[20]. شرح نهج البلاغه، ج‌20، ص‌338.
[21]. الاصابه، ج‌8، ص‌13; معرفة الثقات، ج‌2، ص‌45; الثقات، ج‌3، ص‌23.
[22]. اعلام النساء، ج‌1، ص‌49.
[23]. همان; انساب‌الاشراف، ج‌9، ص‌433.
[24]. الطبقات، ج‌5، ص‌93; سير اعلام النبلاء، ج‌4، ص‌235.
[25]. الاستيعاب، ج‌4، ص‌345; اسدالغابه، ج‌7، ص‌9.
[26]. الطبقات، ج8، ص198; جامع‌البيان، مج14، ج‌28، ص‌83‌ـ‌84; مختصرتاريخ‌دمشق، ج‌5، ص‌113.
[27]. مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌663.
[28]. كشف الاسرار، ج‌1، ص‌742.
[29]. كشف الاسرار، ج‌1، ص‌742.
[30]. همان; مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌663‌.

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی

ثعلبة بن غنمه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

جالوت

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد نظری