اثاث

پدیدآورتقی صادقی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 3773 بازدید

اثاث: كالا و لوازم منزل

اين واژه، دو بار در آيات مكّى (نحل/16، 80، مريم/19، 74) به‌صورت اسمى و نكره به‌كار رفته است. واژه‌شناسان، اصل معناى اثاث را انبوهى هر چيز،[1] گرد آمدن كالاهاى بسيار در كنار يك‌ديگر[2] يا مجموعه ابزار شكل‌دهنده چيزى[3] دانسته‌اند. آنان درباره انطباق اثاث بر اسباب و لوازم منزل كه در زمان‌ها و مكان‌هاى گوناگون، شكل‌هاى متفاوتى مى‌يابد، ديدگاه‌هاى گوناگونى ارائه كرده‌اند. چنان‌كه همه وسايل منزل مانند فرش، گليم، ريسمان و‌...[4] يا تعدادى از آن‌ها مانند فرش و لباس[5] را مصداق آيه دانسته‌اند. ابن‌عاشور با توجّه به‌كاربرد واژه‌هاى مو، پشم و كرك در آيه‌80 نحل/16، فقط وسايل فرش شَوَنده را اثاث مى‌نامد.[6]
در برابر اين ديدگاه، كسانى با نگاهى گسترده‌تر، مطلق دارايى، مانند شتر، گاو، گوسفند و از‌جمله اسباب خانه را از مصاديق واژه شمرده‌اند.[7] گويا سياق آيه ياد‌شده كه از نعمت‌هاى مربوط به خانه و سكونت سخن مى‌گويد نيز مؤيّد ديدگاه نخست، يعنى انطباق اثاث بر لوازم منزل باشد. آيه‌80 نحل/16، از نعمت خانه‌هاى آرامش‌آفرين، چادرهاى سبك و قابل انتقال و لوازم منزل، از‌جمله اثاث سخن مى‌گويد: «واللّهُ جَعَلَ لَكُم مِن بُيوتِكُم سَكَنـًا و جَعَلَ لَكُم مِن جُلودِ الاَنعـمِ بُيوتـًا تَستَخِفّونَها يَومَ ظَعنِكُم و يَومَ اِقامَتِكُم و مِن اَصوافِها و اَوبارِها و اَشعارِها اَثـثـًا و مَتـعـًا اِلى حين». در پايان آيه‌بعد براى تذكّر و هشدار مى‌گويد: اين‌گونه خداوند نعمتش را بر شما تمام مى‌كند; شايد در برابر فرمان او تسليم شويد: «كَذلِكَ يُتِمُّ نِعمَتَهُ عَلَيكُم لَعَلَّكُم تُسلِمون». به گفته علامه طباطبايى، قرآن كريم با بيان نعمت‌هايى* كه خداوند در حقّ بشر تمام كرده درصدد بيان اين نكته است كه پس از معرفت انسان به اين‌كه ولىّ نعمتش در حقّ او كوتاهى نكرده، از او توقعى جز تسليم در برابر خداوند و استكبار نورزيدن در برابر او نيست.[8]
در اين آيه، همراهى دو مفهوم نزديك به هم (اثاث و متاع)، به بحثى ميان مفسّران درباره تفاوت آن‌ها انجاميده است. برجسته‌ترين ديدگاه، آن است كه متاع، كلّى‌تر از اثاث بوده، به غير از اسباب و لوازم منزل هم اطلاق مى‌شود;[9] اگرچه با گذر زمان، مفهوم اثاث نيز گسترش يافته و ديگر اسباب و لوازم را در برگرفته است.[10]افزون بر آن‌كه از نظر لغوى نيز اثاث به تنوّع و تعدد كالاها اشاره دارد; امّا متاع به‌معناى تمتّع و بهره‌جويى از آن‌ها است.[11] با بهره‌گيرى از اين نكته گفته‌اند كه فرآورده‌هاى دامى مورد اشاره در آيه، افزون بر برآوردن نيازهاى ضرور انسان، مايه آرامش و بهره‌جويى وى مى‌شود.[12]
قرآن از زاويه‌اى ويژه به اثاث نگريسته، و در آيه‌74 مريم/19 با لحنى هشدارآميز و با دعوت به عبرت‌آموزى از لوازم فراوان زندگى كه مايه دنياگرايى و در نتيجه سبب نابودى اقوام پيشين شده، سخن به‌ميان آورده است: «و‌كَم اَهلَكنا قَبلَهُم مِن قَرن هُم اَحسَنُ اَثـثـًا و رِءيـا».
با توجّه به عطف «رءيا» بر «أثاث» در اين آيه، در تبيين تفاوت مفهوم آن‌ها گفته شده است كه اثاث به خود كالا و رِئْى، به جنبه ظاهرى آن اشاره دارد; چنان‌كه گفته‌اند: اثاث، ابزار كاربردى و رئى مايه جمال و زينت است.[13] بر اين اساس، آيه را بر نضربن حارث و ياران او كه با ظاهر آراسته خويش بر مسلمانان فخر مى‌فروختند، تطبيق داده‌اند.[14] خداوند بدين وسيله، آنان را عتاب كرده‌است.
از ديگر واژه‌هايى كه در تفسير آن از لوازم منزل سخن گفته‌اند، كلمه ماعون در هفتمين آيه سوره‌اى موسوم به همين نام است. اين آيه به نماز گزارانى كه از عاريت دادن وسايل ضرور زندگى به ديگران مى‌پرهيزند، هشدار داده است: «فَوَيلٌ لِلمُصَلّين ... و يَمنَعونَ الماعون».
برخى از تابعان، چون سعيد‌بن مسيّب، ماعون را به لهجه قريشى، همان مال دانسته‌اند;[15] امّا ابن‌مسعود، ابن‌عبّاس و برخى ديگر، با عباراتى مشابه، ماعون را آن دسته از وسايل مورد نياز همگان دانسته‌اند كه به‌طور معمول مردم به يك‌ديگر عاريه مى‌دهند[16] و خوددارى از امانت دادن آن‌ها سرزنش‌آور است.[17] اين گروه، برخى از وسايل منزل مانند تبر، تيشه، ديگ، دلو، قدح، غربال، آتش و‌... را كه در زندگى آن‌ها رايج بوده است، مصداق آيه مى‌دانند.[18] روايتى از امام صادق(عليه السلام)همين معنا را تأييد مى‌كند; افزون بر آن‌كه در روايتى ديگر، حضرت در روى‌كردى به بطن آيه، مواردى مانند قرض دادن، انجام كار نيك و زكات را نيز از مصاديق ماعون برشمرده است.[19] طبرى معتقد است كه آيه، عام بوده، به لوازم منزل اختصاص ندارد.[20]
در برخى آيات با اشاره به مصاديق اثاث، مفاهيم حقيقى يا مجازى آن اراده شده است; از قبيل «دلو» در ماجراى بيرون آوردن يوسف از چاه بهوسيله كاروانيان (يوسف/12، 19) و نيز واژه‌هاى «سقايه» و «صواع» به‌معناى جام و رحل (باردان يا خورجين) در داستان نهاده شدن جام در باردان برادر يوسف، (يوسف/12، 70 و 72)، واژه‌هاى متكأ (پشتى) و سكّين (چاقو) در داستان خنثاسازى نيرنگ زنانِ سخن‌چين مصر بر ضدّ همسر عزيز (يوسف/12، 31)، كيل (پيمانه) به‌صورت ابزارى براى سنجش (يوسف/12، 60)، ساختن ظروف بزرگ غذا (جفان) و ديگ‌هاى ثابت (قدور راسيات) بهوسيله جنّيان براى سليمان (سبأ/34، 13)، ميزان (ترازو) (الرحمن/55، 9) و مفهوم مجازى آن در آياتى مانند حديد/57، 25 و اعراف/7، 8، مفهوم مجازى چراغ (مصباح)، چراغ‌دان (مشكات) و حباب بلورين(زجاجه) در تشبيه هدايت الهى به نور، (نور/24، 35)، سُرُر (تخت‌ها) (واقعه/56، 15)، اكواب (قدح‌ها)، اباريق (كوزه‌ها)، كأس (جام) (واقعه/56، 18) و قوارير (جام‌هاى بلورين) (انسان/76، 15) در وصف مجالس شادكامى بهشتيان و نعمت‌هاى بهشت، كرسى (تخت) در ماجراى افكنده شدن جسدى بر آن براى آزمايش سليمان (ص/38، 34)، سَمّ الخِياط (سوراخ سوزن) در تشبيه ناممكن بودن ورود تكذيب‌كنندگان به بهشت. (اعراف/7، 40)
اگرچه قرآن به جزئيّاتى مانند شكل‌ها و كاربردهاى گوناگون مصاديق اشاره نكرده است، مفسّران درباره برخى از آن‌ها مباحثى را مطرح‌كرده‌اند. (=>‌ابريق، ظرف، جام، كوزه، چاقو، چراغ و‌...)

منابع

التحقيق فى كلمات القرآن الكريم; ترتيب كتاب العين; تفسير البصائر; تفسير التحريروالتنوير; التفسير الكبير; التفسير‌المنير; جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن; الفرقان فى تفسير القرآن; لسان‌العرب; مجمع‌البحرين; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; المعجم فى فقه لغة القرآن و سر بلاغته; الميزان فى تفسير القرآن; النكت و العيون، ماوردى.
تقى صادقى



[1]. ترتيب العين، ص‌36; مفردات، ص‌61‌، «اثّ»; لسان‌العرب، ج‌1، ص‌68 «اثث».
[2]. جامع‌البيان، مج‌8، ج‌14، ص‌202.
[3]. التحقيق، ج‌1، ص‌30.
[4]. الميزان، ج‌12، ص‌314; المنير، ج‌14، ص‌196.
[5]. مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌581.
[6]. التحريروالتنوير، ج‌14، ص‌239.
[7]. مجمع‌البحرين، ج‌1، ص‌34; جامع‌البيان، مج‌8، ج‌14، ص‌202.
[8]. الميزان، ج‌12، ص‌315.
[9]. الميزان، ج‌12، ص‌314.
[10]. المعجم فى فقه لغة القرآن، ج‌1، ص‌251.
[11]. همان.
[12]. الفرقان، ج‌14، ص‌432.
[13]. تفسير ماوردى، ج‌3، ص‌386; مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌813‌.
[14]. مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌813‌.
[15]. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌413.
[16]. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌409‌ـ‌412.
[17]. البصائر، ج‌59، ص‌417.
[18]. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌409‌ـ‌412.
[19]. مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌834‌.
[20]. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌413.