اَخنَس‌بن شَريق

پدیدآورعلی خراسانی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 4081 بازدید

اَخنَس‌بن شَريق: اُبىّ‌بن‌شريق‌بن عمرو‌بنوهب ثقفى مشهور به اخنس

كنيه او را ابوثعلبه گفته‌اند.[1] وى از بنى‌علاج[2] و هم‌پيمان بنى‌زهره بود. از بزرگان قوم به‌شمار مى‌رفت و كلامش نافذ بود.[3] هنگامى كه با ساير مشركان مكه به بهانه تهديد كاروان تجارتى قريش از سوى مسلمانان، براى جنگ بدر رهسپار مدينه بود، با دريافت خبر نجات ابوسفيان و كاروان تجارتى قريش و مخرمة‌بن نوفل (از بنى‌زهره)، در همراهى با سپاه مكّه ترديد كرد و با نقشه او، همه بنى‌زهره كه به نظر واقدى كم‌تر از صد نفر و به نقلى، صد يا سيصد نفر بودند، از سپاه قريش كناره گرفتند و بدون شركت در جنگ بدر، به مكه بازگشتند;[4]از همين رو، به «اخنس» يعنى عقب مانده (از سپاه) شهرت يافت.[5] اخنس را مى‌توان از سران مشرك مكّه برشمرد كه دوشادوش ابوسفيان و ابوجهل، در مبارزه با اسلام نقش داشته است. اين سه، بارها براى شنيدن آيات الهى از زبان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به دور از چشم يك‌ديگر و قريش در شب تاريك كنار خانه ايشان مى‌آمدند و تا طلوع فجر در مخفى‌گاه خود مى‌ماندند.[6] وى در جواب ابوسفيان كه از حقّانيت پيامبر سؤال كرده بود، گفت: او را حق يافتم.[7] پيامبر، هنگام بازگشت از طايف، براى اخنس پيغام فرستاد تا او را براى ابلاغ رسالت خويش پناه دهد; امّا اخنس به بهانه‌اى نپذيرفت.[8]
اخنس‌بن شريق را از «مؤلّفة قلوبهم» برشمرده‌اند كه در روز فتح مكه به اسلام گرويد و همراه پيامبر(صلى الله عليه وآله)در جنگ حنين شركت كرد.[9] شايد بتوان در صداقت وى در پذيرش اسلام ترديد كرد و اظهار اسلام او را منافقانه دانست; چنان‌كه از برخى آيات نازل شده در شأن وى نيز اين مطلب برمى‌آيد. به گفته ابن‌عطيه، اسلام آوردن اخنس، هرگز ثابت نشد.[10] زندگى او در سال سيزدهم هجرت، در آغاز خلافت عمر پايان‌يافت.[11]

اخنس در شأن نزول:

1. طبرى[12] از ابن‌عباس و كلبى، و ميبدى[13] و طبرسى[14] از عطاء نقل كرده‌اند كه آيات 8‌ـ‌16 قلم/68 درباره اخنس‌بن‌شريق نازل شده است. از اين آيات برمى‌آيد كه اخنس و ديگر كافران، پيامبر را به پيروى از آيين و خدايان خود دعوت كردند و خدا پيغمبر خود را از پيروىِ تكذيب‌كنندگان و نرمى با كافران بازداشت: «فَلا تُطِعِ المُكَذِّبين * ودّوا لَو تُدهِنُ فَيُدهِنون * و لاتُطِع كُلَّ حَلاّف مَهين * هَمّاز مَشّاء بِنَميم * مَنّاع لِلخَيرِ مُعتَد اَثيم * عُتُلّ بَعدَ ذلِكَ زَنيم * اَن كانَ ذا مال و بَنين * اِذا تُتلى عَلَيهِ ءايـتُنا قالَ اَسـطيرُ الاَوَّلين * سَنَسِمُهُ عَلَى الخُرطوم». براساس اين شأن نزول، اخنس، فراوان سوگند دروغ ياد مى‌كرد (حلاّف) و زبون و بى‌مقدار (مَهين) بود. بسيار غيبت‌كننده و بدگو (هَمّاز)، سخن چين (مَشّاء بنميم) و در پرداخت مال، بخيل بود و يا مردم را از گرويدن به اسلام كه مصداق روشن خير است، باز‌مى‌داشت (مَنّاع للخير). تجاوزگر و گنه‌كار (مُعتَد أثيم)، و ستم‌گر و بدخوى (عُتُل) و بى‌تبار (زنيم) بود. چون مال و پسرانى داشت، به جاى سپاس‌گزارى كفران ورزيده و آيات خداوند را افسانه‌هاى پيشينيان مى‌انگاشت كه خداوند او را به رسوايى تهديد‌كرد.[15]
2. به نقل از سدّى، آيات نخستين همزه/104 درباره اخنس‌بن شريق نازل شده است[16]: «ويلٌ لِكُلِّ هُمَزَة لُمَزَه * اَلَّذى جَمَعَ مالاً وعَدَّدَه * يَحسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخلَدَه * كَلاّ لَيُنـبَذَنَّ فِى الحُطَمَه» كه اخنس را عيب جويى با چشم (همزه) و با زبان (لمزه) وصف مى‌كند كه به جمع مال و شمارش آن دل‌خوش بود و گمان‌مى‌كرد كه مالش او را جاودانه مى‌سازد; ولى خداوند، فرجام او را افكنده شدن در آتش مى‌داند. از نكره بودن «مالا» زياد بودن مال او استفاده‌شده و گفته‌اند كه 4 و به قولى 10000‌دينار داشته است.[17]
3. در شأن نزول آيات نخستين سوره ص/38 آمده است كه 25 تن از اشراف قريش، از‌جمله اخنس براى جلوگيرى از دعوت رسول خدا نزد ابوطالب رفتند; ولى حضرت آن‌ها را به كلمه توحيد فراخواند. آيات 6‌ـ‌8 ص/38 گفتار آنان را با يك‌ديگر، هنگام رفتن از نزد ابوطالب بيان مى‌كند:[18]«وانطَـلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا واصبِروا عَلى ءالِهَتِكُم اِنَّ هـذا لَشَىءٌ يُراد * ... = بزرگانشان روان شدند [و به يك‌ديگر گفتند: ]برويد و بر خدايان خويش شكيبا باشيد كه اين امر قطعاً هدف [ما]ست. ما اين [مطلب ]را در آيين پسين نشنيده‌ايم; اين [ادعا] جز دروغ‌بافى نيست. آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است؟ [نه]بلكه آنان درباره قرآن من دودلند‌...»
4. به نقل طبرسى، از ابن‌عباس[19] و ميبدى از كلبى،[20] اخنس‌بن شريق كه كينه رسول خدا را در دل داشت، حضرت را ملاقات كرد و كلمات نيكويى را با خوش‌زبانى بر زبان راند كه آيه‌5 هود/11 نازل شد: «اَلا اِنَّهُم يَثنونَ صُدورَهُم لِيَستَخفوا مِنهُ اَلا حِينَ يَستَغشونَ ثِيابَهُم يَعلَمُ ما‌يُسِرّونَ و ما يُعلِنونَ= آگاه باشيد آنان دل مى‌گردانند [و مى‌كوشند] تا [راز خود را] از او نهفته‌دارند. آگاه باشيد آن‌گاه كه آنان جامه‌هايشان را بر سر مى‌كشند، [خدا] آن‌چه را نهفته و آن‌چه را آشكار مى‌دارند مى‌داند.
5. به گفته سدّى، اخنس‌بن شريق، از ابوجهل درباره پيامبر پرسيد، ابوجهل گفت: واى بر تو! سوگند به خدا، محمد راست‌گوست و هرگز دروغ نگفته; امّا اگر بنوقصى، پرچم‌دارى، كليددارى و سقايت حاجيان و پيامبرى را دارا باشند، براى قريش چه بماند؟[21] آيه‌33 انعام/6 پرده از اسرار آنان برداشته، اشاره مى‌كند كه مشركان با وجود دريافت حقانيت تو، تكذيبت مى‌كنند: «قَد نَعلَمُ اِنَّهُ لَيَحزُنُكَ الَّذى يَقولونَ فَاِنَّهُم لايُكَذِّبونَكَ و‌لـكِنَّ الظّــلِمينَ بِـايـتِ اللّهِ يَجحَدون‌= به‌يقين مى‌دانيم كه آن‌چه مى‌گويند، تو را سخت غمگين مى‌كند. در واقع آنان تو را تكذيب نمى‌كنند; ولى ستمكاران، آيات خدا را انكارمى‌كنند».
6‌. به گفته محمدبن‌كعب، اخنس از اسود‌بن عبد يغوث پرسيد: آيا خداوند سرّ ما را مى‌شنود؟ اسود پاسخ داد: آن‌چه را در درون خود پنهان داريم، نمى‌شنود; ولى نجوا و سخن آهسته را مى‌شنود. در پى آن، اين آيه نازل شد:[22]«اَم‌يَحسَبونَ اَنّا لانَسمَعُ سِرَّهُم و نَجوهُم». (زخرف/43، 80) برخى، مراد از «رجل عظيم» در آيه‌31 زخرف/43 را كه مشركان به اعتراض مى‌گفتند: چرا خدا وحى را بر او نازل نكرده است نيز اخنس دانسته‌اند:«وَ‌قالُوا لَوْلا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُل مِنَ القَريَتَينِ‌عَظيم».[23]7. برخى نزول آيه‌8 حج/22 را در شأن اخنس‌بن‌شريق نقل كرده‌اند:[24]«و‌مِنَ النّاسِ مَن يُجـدِلُ فِى اللّهِ بِغَيرِ عِلم و لا هُدًى و لا كِتـب مُنير= و از مردم كسى است كه درباره خدا بدون هيچ دانش و بى‌هيچ رهنمود و كتابى روشنگر به مجادله مى‌پردازد».
8‌. طبرى به نقل از سدّى مى‌گويد: اخنس، در مدينه نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) اظهار اسلام و بر تصديق پيامبرى حضرت تأكيد كرد و خدا را بر راست‌گويى خويش شاهد گرفت; اين كار مايه اعجاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) شد. وقتى از نزد حضرت رفت، زراعت مسلمانان را در خارج مدينه آتش زد و چهارپايان را پى كرد و آيات 204‌ـ‌205 بقره/2 در شأن او نازل شد:[25]«و‌مِنَ النّاسِ مَن يُعجِبُكَ قَولُهُ فِى الحَيوةِ الدُّنيا و يُشهِدُ اللّهَ عَلى ما فى قَلبِهِ و هُوَ اَلَدُّ الخِصام * و اِذا تَوَلّى سَعى فِى الاَرضِ لِيُفسِدَ فِيها و يُهلِكَ الحَرثَ والنَّسلَ واللّهُ لايُحِبُّ الفَساد= از مردم، كسى است كه گفتارش در زندگى دنيا تو را به شگفتى وا مى‌دارد و خدا را بر آن‌چه در دل دارد، شاهد مى‌گيرد; حال آن‌كه او شديدترين دشمنان است و چون روى برگرداند، مى‌كوشد در زمين فساد كند و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند، تباه‌كارى را دوست ندارد».

منابع

اسباب النزول،واحدى; اسد الغابة فى معرفة الصحابه; الاشتقاق; الاصابة فى تمييز الصحابه; تاريخ الامم و‌الملوك، طبرى; تفسير مبهمات القرآن; جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن; السيرة النبويه، ابن‌هشام; السير و المغازى; روح‌المعانى فى تفسير القرآن العظيم; غرر‌التبيان فى من لم يسم فى القرآن; كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; المغازى.
على خراسانى



[1]. اسدالغابه، ج‌1، ص‌166.
[2]. السيرة النبويه، ج1، ص‌282.
[3]. همان، ص‌360.
[4]. المغازى، ج‌1، ص‌44‌ـ‌45.
[5]. السيرة النبويه، ج‌1، ص‌282.
[6]. السير والمغازى، ص‌189.
[7]. الاصابه، ج‌1، ص‌192.
[8]. تاريخ طبرى، ج‌1، ص‌555.
[9]. اسدالغابه، ج‌1، ص‌167; الاصابه، ج‌1، ص‌192.
[10]. الاصابه، ج‌1، ص‌192.
[11]. اسدالغابه، ج‌1، ص‌167.
[12]. جامع‌البيان، مج‌14، ج‌29، ص‌29 و 32.
[13]. كشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌190.
[14]. مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌501.
[15]. مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌501‌ـ‌502.
[16]. روح المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌414.
[17]. روح المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌414.
[18]. غررالتبيان، ص‌446.
[19]. مجمع‌البيان، ج5، ص‌216; اسباب‌النزول، ص‌222.
[20]. كشف الاسرار، ج‌4، ص‌352.
[21]. جامع‌البيان، مج‌5، ج‌7، ص‌240; اسباب النزول، ص‌177‌ـ‌178.
[22]. مبهمات القرآن، ج‌2، ص‌473.
[23]. الاشتقاق، ص‌305.
[24]. مبهمات‌القرآن، ص‌232.
[25]. جامع‌البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌425; اسباب النزول، ص‌59.

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی

ثعلبة بن غنمه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

جالوت

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد نظری