احصار و صدّ

پدیدآورحبیب‌الله میری

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 3959 بازدید

احصار و صدّ: بازداشتن مُحْرم از ادامه حج يا عمره

واژه احصار در لغت به‌معناى در تنگنا قرار‌دادن و صدّ به‌معناى منع كردن[25] آمده و در اصطلاح فقهى بازداشتن مُحرم، از انجام مناسك حج* يا عمره* است كه بر اثر عوامل بيرونى، از قبيل دشمن يا عوامل درونى، مانند بيمارى صورت مى‌گيرد.[26] از آن‌جا كه شخص محرم بايد اعمال را كامل كند و در نهايت با تراشيدن يا كوتاه كردن موى سر يا ناخن و هم‌چنين با طواف نساء از احرام خارج گردد و فرد محصور و مصدود از انجام آن‌ها ناتوان است لذا وضعيت ويژه‌اى براى او پديد آمده و احكام خاصى دارد.
گروهى از فقهاى اماميه ميان دو اصطلاح «احصار» و «صدّ» تفكيك مى‌كنند; آنان احصار را در خصوص مانع درونى، مانند بيمارى و صدّ را در خصوص موانع بيرونى، مانند جلوگيرى دشمن به‌كار مى‌برند.[27] مستند اين گروه اولا روايات است كه در آن‌ها به تفاوت ميان محصور و مصدود تصريح شده[28] و در احكام ميان آن دو فرق گذاشته شده است;[29] ثانياً در قرآن واژه صدّ به مشركان نسبت داده شده است; (مائده/5، 2; فتح/48، 25; انفال/8، 34) ولى واژه احصار به‌صورت فعل مجهول به‌كار رفته (بقره/2،196) كه با منع بر اثر عوامل درونى مناسب است; ثالثاً برخى لغت‌شناسان همانند ابن‌سكّيت، تغلب و فرّاء احصار را به مانع بيمارى كه انسان را از سفر يا مشاغل ديگر بازدارد مربوط مى‌دانند.[30] گفته شده: در كلام عرب فرق ميان احصار و حصر اين است كه احصار تنها در مورد بيمارى به‌كار مى‌رود; ولى حصر با صدّ مرادف است و در مورد دشمن به‌كار مى‌رود;[31] ولى گروهى ديگر، با استناد به شأن نزول آيه‌196 بقره/2 مبنى بر منع مشركان از ورود پيامبر و اصحابش به مكه* احصار را بر هرگونه مانعى كه انسان را از حج و عمره بازدارد حمل‌كرده‌اند;[32] بر اين اساس، هر يك از دو‌اصطلاح احصار و صدّ، شامل منع دشمن يا بيمارى‌مى‌شود.

اهميت و پى‌آمد گناه احصار و صدّ:

مناسك حج و عمره از شعائر مهمّ دين مقدس اسلام است و گناه بازداشتن از مناسك حج به حدّى بزرگ است كه قرآن آن را در كنار كفر تقبيح مى‌كند. در آيه 25 فتح/48 مى‌فرمايد: «هُمُ‌الَّذينَ كَفَروا وصَدّوكُم عَنِ المَسجِدِالحَرامِ» و در ادامه اين چنين بيان مى‌دارد: اگر مردان‌مسلمان و زنان مسلمانى كه آنها را نمى‌شناسيد در ميان آنان نبودند و بيم آن نبود كه آنها را پايمال كنيد و نادانسته مرتكب گناه شويد [خدا دست شما را از آنان باز‌نمى‌داشت و فرمان حمله به آنان را مى‌داد]: «ولَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ و نِساءٌ مُؤمِنـتٌ لَم‌تَعلَموهُم اَن تَطَـوهُم فَتُصيبَكُم مِنهُم مَعَرَّةٌ بِغَيرِ عِلم‌...» ;
هم‌چنين در آيه‌2 مائده/5 به مسلمانان هشدار داده شده كه دشمنى با مشركان مجوّز تعدّى به آنان نيست; آنان اگر از روى ستم مسلمانان را از انجام مناسك حج باز‌داشته‌اند، ولى مسلمانان بر آنان ستم و تعدى نكنند: «...‌و‌لا‌يَجرِمَنَّكُم شَنَـانُ قَوم اَن صَدّوكُم عَنِ المَسجِدِالحَرامِ اَن تَعتَدوا‌...».
در آياتى به بازدارندگان از مسجدالحرام، وعده عذاب دردناك داده شده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا ويَصُدّونَ عَن سَبيلِ‌اللّهِ والمَسجِدِ الحَرامِ ... نُذِقهُ مِن عَذاب اَليم» ; (حج/22،25) هم‌چنين در آيه‌34 انفال/8 مى‌فرمايد: «و‌ما لَهُم اَلاّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ و هُم يَصُدّونَ عَنِ المَسجِدِالحَرامِ‌...» ، ولى از سوى ديگر، در آيه قبل وجود پيامبر در ميان آنان و نيز استغفار را مانع عذاب آنان دانسته است: «وما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم و اَنتَ فِيهِم وما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم يَستَغفِرون». در‌جمع بين اين دو آيه (33‌ـ‌34 انفال/8) احتمالاتى داده‌اند;[33] ازجمله اين‌كه مراد از عذاب در آيه‌33، عذاب استيصال و از سنخ عذاب‌هايى است كه امت‌هاى گذشته با آن منقرض شده‌اند و منظور از آن در آيه‌34 مجازات‌هايى مانند قتل و اسارت است كه مشركان پس از مهاجرت و بيرون شدن مؤمنان از مكّه به‌آن گرفتار مى‌شوند.[34]

احكام محصور و مصدود:

در فقه مسائل متعددى درباره احصار و صدّ مطرح شده است. شخصى كه بر اثر احصار و صدّ از ادامه حج باز‌مى‌ماند، از احرام خارج و به اصطلاح «مُحِلّ» مى‌شود; با اين تفاوت كه مصدود، از هر نظر از احرام خارج مى‌شود; ولى محصور نسبت به همه چيز به جز زن، از احرام خارج مى‌شود. آن دو براى خروج از احرام قربانى* و حلق* يا تقصير (سرتراشيدن يا ناخن گرفتن) مى‌كنند; چنان‌كه در آيه 196 بقره/2 به مطلب فوق اشاره شده است: «واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ فَاِن اُحصِرتُم فَمَا‌استَيسَرَ مِنَ الهَدىِ و لاتَحلِقوا رُؤسَكُم حَتّى يَبلُغ الهَدى مَحِلَّه‌...».
آن‌چه در قرآن در اين زمينه آمده به‌صورت گذرا و كلّى است; ولى فقها در اين باره بر اساس روايات به تفصيل سخن گفته‌اند. آنان ميان احكام مصدود و محصور تفاوت‌هايى گذاشته‌اند و نيز درباره موانع ديگرى كه مُحرم را از كامل كردن مناسك حج و عمره بازمى‌دارد، مانند از‌دست‌دادن هزينه سفر، شكستگى پا، گم كردن راه بحث كرده‌اند كه آيا به بيمارى و منع دشمن، ملحق مى‌شود يا نه؟[35]
از مهم‌ترين احكام محصور و مصدود موارد‌ذيل است:

1. وجوب قربانى:

تعدادى از فقها بر مصدود قربانى را واجب نمى‌دانند; ولى مشهور آن‌را واجب دانسته، بلكه بر وجوب آن ادعاى اجماع شده است.[36] اين مطلب را بنابر اين‌كه آيه شامل مصدود نيز بشود، مى‌توان از آيه كريمه استفاده كرد: «...‌فَاِن اُحصِرتُم فَمَا استيسر من الهَدى‌...». (بقره/2،196)
در هر حال، اگر حيوانى براى قربانى نيافت، يا هزينه‌اى براى خريد آن نداشت بايد ده روز روزه بگيرد كه سه روز آن در حج و هفت روز پس از بازگشت به وطن خواهد بود: «...‌فَمَن لَم‌يَجِد فَصِيامُ ثَلـثَةِ اَيّام فِى الحَجِّ و سَبعَة اِذا رَجَعتُم تِلكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ‌...». (بقره/2،196)

2. مكان و زمان قربانى:

فقهاى شيعه معتقدند كه مصدود بايد در همان جا كه از ادامه حج يا عمره توسط دشمن بازمانده، قربانى كند; هرچند آن مكان خارج از حرم باشد; سپس با حلق يا تقصير از احرام خارج شود. مستند آنان در اين مسأله عمل پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حديبيه* و هم‌چنين برخى از روايات است;[37] ليكن محصور بايد براى قربانى‌كردن نايب بگيرد و در‌صورتى كه احصار در عمره [مفرده] صورت گرفته باشد، نايب قربانى او را به مكه ببرد و ذبح كند و با نايب وعده زمان قربانى كردن را بگذارد. هنگام وعده كه فرا رسيد شخص بيمار تقصير كند (مو يا ناخن بگيرد) و از احرام خارج شود و اگر احصار در حج صورت گرفته نايب قربانى را به منا ببرد و در روز عيد قربان آن را ذبح كند.[38] با توجه به اين‌كه فرستادن قربانى به مكه يا منا به محصور اختصاص دارد و مصدود را شامل نمى‌شود، برخى ادعا كرده‌اند كه جمله «حَتّى يَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّهُ‌...» در آيه‌196 بقره/2 دليل بر اين است كه «أُحصرتُم» برخلاف آن‌چه از شأن نزول استفاده مى‌شود به بازماندن از مناسك بر اثر بيمارى اختصاص دارد.[39]

3. چگونگى خروج محصور و مصدود از احرام:

خروج از احرام براى شخص مصدود، با قربانى و حلق يا تقصير حاصل مى‌شود. البته بايد در هنگام قربانى نيت خروج از احرام (نيت اِحلال) كند و در نتيجه همه محرمات احرام بر او حلال مى‌شود; ولى محصور اگر در عمره مفرده باشد نسبت به همه چيز جز همسر، از احرام خارج مى‌شود و همسر بر او حرام مى‌ماند، تا زمانى كه عمره مفرده‌اى انجام دهد و پس از طواف نساء همه محرمات احرام از‌جمله همسر بر او حلال مى‌شود و اگر احصار در عمره تمتع باشد، با قربانى كردن، همه محرمات حتى همسر بر او حلال مى‌گردد و اگر احصار در حج باشد احتياط آن است كه نسبت به همسر از احرام خارج نشود; مگر آن‌كه در حج يا عمره مفرده‌اى طواف نساء به‌جا آورد.[40]

4. دامنه وجوب قربانى بر محصور و مصدود:

مستحب است انسان هنگام مُحرم شدن، با خدا شرط كند كه اگر محصور يا مصدود شد خداوند او را از احرام خارج كند كه به آن اصطلاحاً «شرط احلال» گويند.[41] فايده اين شرط به نظر برخى، سقوط قربانى از محصور و مصدود است. آنان گفته‌اند: هرچند آيه كريمه «فَاِن اُحصِرتُم فَمَا استَيسَر مِنَ الهَدى» عموم دارد; ولى عموم آن به روايت ذريح محاربى تخصيص خورده است. وى مى‌گويد: به امام صادق(عليه السلام)عرض كردم: اگر محرم در عمره تمتع محصور شود چه بايد بكند؟ حضرت فرمود: آيا با خداوند شرط احلال نكرده است؟ گفتم: چرا. فرمود: به وطنش باز‌گردد و هيچ باكى بر او نيست و سال آينده نيز لازم نيست به حج برود; زيرا خداوند سزاوارتر است كه به عهد و پيمان وفا كند.[42]

منابع

بحارالانوار; التفسير الكبير; جامع البيان عن تأويل آى القرآن; جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام; زبدة‌البيان فى براهين احكام القرآن; عروة‌الوثقى; فقه‌القرآن، راوندى; مجمع‌البحرين; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; المحلّى بالآثار; مصطلحات الفقه و معظم عناوينة الموضوعيه; المعتمد فى شرح المناسك; المغنى و الشرح الكبير; الموسوعة الفقهية الميسره; وسائل‌الشيعه.
حبيب‌اللّه ميرى



[25]. مجمع‌البحرين، ج‌1، ص‌523، «حصر».
[26]. مصطلحات‌الفقه، ص‌43; الموسوعة‌الفقهيه، ج‌1، ص‌328.
[27]. فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌316; جواهر الكلام، ج‌20، ص‌111‌ـ‌112.
[28]. بحار‌الانوار، ج‌96، ص‌327; المعتمد، ج‌5، ص‌422.
[29]‌. وسائل‌الشيعه، ج‌13، ص‌186‌ـ‌187، ب 6‌.
[30]. جواهرالكلام، ج‌20، ص‌112.
[31]‌. جواهرالكلام، ج‌20، ص‌142; جامع‌البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌291، 292‌ـ‌311.
[32]. جامع‌البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌291‌ـ‌292 و 311; المحلى‌بالاثار، ج5، ص221; المغنى، ج3، ص‌516.
[33]. جامع‌البيان، مج‌6، ج‌9، ص‌308‌ـ‌315; التفسير‌الكبير، ج‌15، ص‌158.
[34]. مجمع‌البيان، ج‌4، ص‌829‌; التفسير الكبير، ج‌15، ص‌158.
[35]. زبدة‌البيان، ص320; جواهرالكلام، ج20، ص115.
[36]. المعتمد، ج‌5، ص‌422.
[37]. زبدة‌البيان، ص‌310; جواهرالكلام، ج‌20، ص‌114 و 116.
[38]. مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌519.
[39]. زبدة‌البيان، ص‌311.
[40]. المعتمد، ج‌5، ص‌449‌ـ‌454.
[41]. عروة‌الوثقى، ج‌2، ص‌389.
[42]. المعتمد، ج‌2، ص‌509.

مقالات مشابه

اسرار اعمال حج در قرآن و سنت

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهزهرا حق‌زاده

درنگی در طواف النساء از نگاه قرآن

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهمحمدجواد عنایتی‌راد

حج و روايات تفسيري امام رضا (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندههادی یعقوب‌زاده

رازهای عرفانی حج در تفسیر عرفانی قرآن

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهرحیم کارگر

شفابخشی حج

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهمجتبی کلباسی

من الحج حدیث فی القرآن الکریم

نام نشریهالوعی الاسلامی

نام نویسندهمحمد الدسوقی