قرآن كريم, گنجينه اى عظيم وجاودانى است كه خداى متعال در اختيار بشر قرار
داده, تا راهى روشن و استوار فراروى رشد وتكامل انسان باشد.
ارجمندى اين گنجينه عظيم آسمانى, ازهمان ابتداى نزول نخستين آياتش براى
مسلمانان آشكار گشت. به گونه اى كه اهتمام و عنايت خاصى را از مسلمانان
صدر اسلام براى تعليم و تعلّم وحفظ و قراءت آن در تاريخ, شاهديم. تا آن جا
كه اشتغال به شؤون قرآنى نزد آنان, عملى بس مقدّس و افتخارى بزرگ به حساب
مى آمد. از اين روى,علومى چون قراءت, علم كتاب و رسم الخط قرآن, اعراب
قرآن و امثال آن را مى بايست از نخستين علوم مربوط به قرآن دانست كه از
سوى مسلمانان دهه هاى نخستين تاريخ اسلام, تأسيس و مورد توجه قرار گرفت,
چه اين كه آنان به خوبى دريافته بودند كه براى رسيدن به معارف قرآن, ابتدا
بايستى كلام الهى را نيكو بشناسند. از همين روست كه اميرالمؤمنان(ع) پس از
رحلت پيامبر باخود عهد كرد تا آيات و سور متفرق قرآن را گردنياورد, عبا
بردوش نگيرد و به امور اجتماعى نپردازد و ائمّه معصومين, عليهم السّلام, و
اصحاب ايشان, بالاترين اهتمام را در اين راه به كاربستند. شخصيّتهايى
همچون زيد بن ثابت, عبداللّه بن عباس, ابن مسعود وأبوالأسود دئلى, نمونه
اى از چهره هاى برجسته قرآنى هستند.
پس از فراگيرشدن اسلام, انديشه وران اسلامى, به نگارش تفسير قرآن و علوم
وابسته به آن پرداختند. در اوائل قرن دوم هجرى نوشته هاى فراوانى در زمينه
قراءت, اعراب, أسباب نزول, و ناسخ و منسوخ عرضه شد و پيش ازآن, اين علوم,
سينه به سينه محفوظ مى ماند.بعد از قرن دوم, مسلمانان در نقاط وكشورهاى
گوناگون براى فهم قرآن و دستيابى به تفسير آن نيازمند برخى بحثهاى
مقدّماتى شدند كه نوعاً اين مقدمات را مفسران در ابتداى كتابهاى تفسيرى
خود مى نگاشتند و بعد به تدريج, گونه گونى بحثهاى علوم قرآنى, و بستگى
داشتن تفسير قرآن برآگاهى از برخى آن مقدّمات, سبب شد كه مرزبندى ميان
بحثهاى تفسير با علوم قرآن پديد آيد.
صاحب نظران, آغاز اين مرزبندى و اصطلاح جديد(علوم قرآن) را مربوط به
قرنهاى 6 و 7 هجرى مى دانند, چنانكه زرقانى با استناد به منابعى كه ذكر مى
كند, قرن پنجم را آغاز پيدايش اصطلاح علوم قرآنى, و تفكيك آن از بحثهاى
تفسيرى مى داند1.
لازم به ذكر است كه علوم قرآن نيز از ابتداى موجوديت مستقل خويش, داراى حد
و مرز مشخصى نبود وهر نويسنده اى از زاويه ديد خويش مباحثى را تحت اين
عنوان مورد بحث قرار مى داد. ازاين روى, فهرست بحثهاى علوم قرآنى در
تأليفات علماى اسلام يكسان نيست, بلكه به رشته كشيدن و گزينش مباحث در
ارتباط مستقيم با ديدگاه مؤلف آن كتاب است.هرچند مى توان برخى مباحث چون
تاريخ قرآن, ناسخ و منسوخ, اعجاز, جمع آورى قرآن و … را از مسائل مورد
اتّفاق آنان برشمرد.
علوم قرآنى را چنين مى توان تعريف كرد:
(كليه مسائل مقدماتى كه دانستن آن براى دستيابى به تفسير قرآن لازم است)
ييا:
(سلسله مباحثى كه در راه قرآن شناسى قرار گرفته و مربوط به قرآن است, ولى تفسير و تبيين آيات آن نيست)
پس علوم قرآن, به مفهوم و برداشت از آيات نظر مستقيم ندارد.
وهمچون نگرشى بيرونى به كلّيت قرآن است, در حالى كه علم تفسير, نگرشى درونى به تك تك آيات دارد.
مباحثى از قبيل وحى و اقسام آن, وجوه اعجاز قرآن, تاريخ نزول و تاريخ جمع
آورى قرآن, روش قراءت و آداب كتابت و… هركدام به طور مستقل به عنوان يك
علم مطرح بوده و مجموعه اين مباحث را علوم قرآنى مى نامند. بديهى است كه
تمامى اين مباحث, از اهميت يكسانى برخوردار نبوده بلكه برخى ارتباط مستقيم
ترى با فهم محتوا و تفسير قرآن دارند, مانند مبحث اسباب نزول, محكم و
متشابه و علم قراءات.
اهميت برخى ديگر از اين روست كه هرگونه استشهاد و استنادى به قرآن بستگى
به اثبات آن دارد, مانند مسأله سلامت قرآن از تحريف و حجّيت ظواهر قرآن.
به خاطر اهميت اين گونه مقدمات است كه بيشتر مفسّران پيش از شروع به تفسير
قرآن, به تدوين برخى مباحث مهم علوم قرآنى در ابتداى كتاب اهتمام ورزيده
اند.
تأليفات علوم قرآنى را به طور مشخص مى توان به سه دسته تقسيم كرد:
1. كتابهايى كه به يك موضوع خاص علوم قرآنى همانند اعجاز قرآن يا قراءت يا
تاريخ قرآن وامثال آن پرداخته اند, مثلاً در خصوص مسأله اعجاز قرآن , بيش
از 134 عنوان كتاب در 139 جلد در دست است.
2. كتابهايى كه حاوى مجموعه اى از مباحث علوم قرآنى است, مانند: (الاتقان)
سيوطى و(البرهان) زركشى و(البيان) آية اللّه خوئى و(التّمهيد) استاد معرفت.
3. كتابهاى تفسير كه مباحث علوم قرآنى را به صورت مقدمه در ابتدا كتاب يا
به صورت بحثهاى مستقلى در داخل كتاب و به مناسبت برخى آيات مربوط, مطرح
ساخته اند. مثلاً آن گاه كه مفسر در مقدمه كتابش اثبات مى كند كه قراءت
حفص از عاصم درست تر از ديگر قراءات است, در جاى جاى كتاب تفسيرى خود از
اين قاعده بهره جسته و در موارد اختلاف قراءت, آيه را برابر قراءت حفص
تفسير كرده و نتيجه گيرى مى كند.
امّا اگر معتقد شود كه همواره فصيح ترين قراءت, پذيرفته است و تفاوتى نمى
كند كه منسوب به كدام يك از قرّاء مشهور, يا غير مشهور باشد, هنگام تفسير
آياتى كه درآن اختلاف قراءت راه يافته است آن را به گونه اى ديگر تفسير
كرده وبرداشتى متفاوت با ديگران خواهد داشت.
مثال ديگر در مورد مسأله ناسخ و منسوخ است كه هرگاه مفسرى در اين مبحث
اعتقاد يابد كه در قرآن آيه منسوخ نداريم, هنگام تفسير آياتى كه احتمال
نسخ حكم آن داده شده است, قاطع مى ايستد و براى آن معنايى محكم و نامنسوخ
مى جويد و به ادعاى نسخ درآن آيه پاسخ مى دهد.
به هرحال, كتابهاى تفسير موجود از قرنهاى نخستين تاكنون, در مقدمه و برخى
در متن آنها, گنجينه هاى گرانبهايى از مباحث علوم قرآنى نهفته است كه
معمولاً مورد توجه خاص قرار نگرفته است و پژوهشگران اين رشته, بيشتر به
نوع نخست(كتابهاى تك نگارى در علوم قرآن) يا نوع دوم( كتابهاى خاص علوم
قرآنى) مراجعه مى كنند و از نوع سوم غافل مى مانند ويا دسترسى به دهها
دوره تفسير قرآن ندارند!
به دنبال احساس اين نياز و ضرورت, مركز فرهنگ و معارف قرآن, برآن شد تا
كتابهاى تفسير موجود را مورد بررسى قرار داده و آنچه از آن كتابها را كه
دربردارنده مطالب مهمّى از بحثهاى علوم قرآنى است انتخاب كرده و گردآورد
لازم به ذكراست كه در مرحله نخست اين طرح, تنها كتابهاى تفسير كه به زبان
عربى نگارش يافته در دستور كار قرار گرفته است واز يكصدو چهارده دوره
تفسير , 56 تفسير گزينش و بحثهاى علوم قرآنى آن شناسايى, استخراج و تفكيك
موضوع شده است.
درميان اين تفاسير ,برخى از مفسران موفق به ادامه و تكميل كتاب خود نشده
اند, مانند آية اللّه خوئى در كتاب شريف البيان و شيخ جواد بلاغى در تفسير
آلاء الرّحمن وبرخى ديگر كه اگر هم موفق به تكميل آن شده اند, امروز
اطلاعى از آن در دست نيست, مانند راغب اصفهانى در جامع التفاسيرو فريد
وجدى در صفوة التّفاسير.
برخى چون علامه طباطبائى در تفسير الميزان, عمده بحثهاى علوم قرآنى را ذيل
آيات مناسب آن مورد بحث قرار داده و در مقدمه تنها به روش تفسيرى خويش
پرداخته است.
در اين پژوهش, تمامى بحثهاى علوم قرآنى كه در مقدمه تفسيرهاى عربى, به قلم
شيعه يا سنّى, تدوين يافته مورد بررسى قرار گرفته و سپس بحثهاى علوم قرآنى
موجود در تمامى 20 جلد متن تفسير الميزان استخراج و بدان افزوده شده است,
بدين جهت نام اين مجموعه از(علوم قرآن فى مقدّمات التّفاسير) به (علوم
القرآن عند المفسّرين) تغيير يافته است. اين استثناء در مورد الميزان,
تنها به خاطر جايگاه ارجمند اين تفسير در مجامع علمى است, هرچند عمق
بحثهاى اين كتاب و توجه ويژه مؤلف آن به بحثهاى علوم قرآنى و شرح آن بركسى
پوشيده نيست . ترتيب بحثهاى اصلى وفرعى و به رشته كشيدن فيشها بر اساس
عناوين علوم قرآنى موجود در كتابهاى خاص علوم قرآنى انتخاب شده است, هرچند
كه اين كتابها خود در انتخاب و ترتيب عناوين همسان نيستند.
نقل عبارات مفسّران در تمامى فصلها به ترتيب تاريخ وفات آنان درج شده تا
ضمن رعايت نوعى ترتيب سير تحوّل بحثهاى علوم قرآنى در تمامى عنوانها از
قرن نخست تا به امروز مشخص گردد, حتى بحثهايى كه در قرون گذشته كمتر مورد
اهتمام مفسران بوده است, يا اصولاً مورد كندوكاو عميق آنان قرار نگرفته
است.
ابتدا بنا بود خلاصه اى از كاوشها به گونه نتيجه گيرى در پايان هر فصل
افزوده شود, ولى براى جلوگيرى از پيشداورى, اين كار انجام نشد, بخصوص كه
بررسيهاى تفسير الميزان و البيان, بر اساس ترتيب تاريخى, خود در آخر هر
فصل قرار مى گرفت وما را از اين امر بى نياز مى ساخت. مهم ترين هدفهاى
مورد نظر در گردآورى مجموعه (علوم القرآن عند المفسرين) را مى توان در
امور زير خلاصه كرد:
1. ضرورت ايجاد آشنايى با آثار و نوشته هاى علوم قرآنى به جهت جايگاه ويژه آن در ميان ديگر علوم.
2. برآوردن نياز پژوهشگران درمورد آشنايى با ديدگاههاى مختلف مفسران در يكايك بحثهاى علوم قرآنى.
3. نظام بخشيدن به بحثهاى علوم قرآنى كه در مقدمه تفسيرها آمده, با نظمى منطقى.
4. ارائه تصويرى گويا از سير تحوّل بحثهاى علوم قرآنى و چگونگى دگرگونى آن از صدراسلام تا اكنون.
اهميت اين پژوهش و تلاش قرآنى آن گاه مشهودتر خواهد شد كه به چند نكته توجه شود:
1. ناكافى بودن نوشته هاى مستقل علوم قرآنى.
2. كاستى كتابهاى خاص تفسيرى براى يك پژوهش كامل و جامع.
3. كمياب بودن برخى از نسخه هاى تفسيرى, مانند جامع التّفاسير راغب اصفهانى.
4. نياز به دقّت فراوان و صرف وقت زياد براى جمع آورى وطبقه بندى اطلاعات و انجام پژوهش
در خاتمه اميد مى رود كه اين پژوهش, در سرعت و اتقان تحقيقات و پژوهشهاى
قرآنى, مفيد افتد و دستاوردهاى نو در كاوشهاى مربوط به علوم قرآنى را ,
ثمر بخشد.
هدفها و انگيزه هاى انتشار علوم القرآن عند المفسرين
پدیدآورعلیرضا ایمانی
نشریهپژوهشهای قرآنی
تاریخ انتشار1388/01/26
کلمات کلیدیداود (ع)
1173 بازدید
هدفها و انگيزه هاى انتشار علوم القرآن عند المفسرين
عليرضا ايمانى