هدایت الهی انسان

پدیدآورمرتضی مطهری

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 572 بازدید
هدایت الهی انسان

مرتضي مطهري

هدايت انسان از اول خلقت آدم (ع)

وقتی قرآن می‏فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین‏» ما چنین بوده‏ایم که همیشه منذر بشر بوده‏ایم و همیشه بشر را هدایت می‏کرده‏ایم، می‏خواهد بگوید که این دفعه اول ما نیست که ما انذار خودمان و هدایت‏بشر را از قرآن شروع کرده باشیم، بلکه از روزی که بشر به روی زمین آمده است‏خداوند شان انذار خودش را به وسیله پیغمبران داشته است. در «انا کنا مرسلین‏» هم مطلب همین است: ما همیشه چنین بوده‏ایم که رسول می‏فرستاده‏ایم. این که قرآن [این مطلب را] ذکر می‏کند - و در اختبار هم این مطلب خیلی توضیح داده شده و تفسیر شده - در مساله اصطلاح «دین شناسی‏» یا «تاریخ ادیان‏» نظر خاص قرآن را بیان می‏کند و آن اینکه از نظر قرآن از لحظه اولی که بشر عاقل متفکر بر روی زمین آمده است رسول الهی بر روی زمین بوده; یعنی این جور نبوده که دوره‏ها بر بشر گذشته است و بشر همین طور در جهالتها و نادانیهای خودش می‏لولیده، پرستش هم از بت پرستی به معنی اعم مثلا از پدرپرستی به قول فروید شروع شده و بعد رئیس قبیله را بپرستند و بعد کم کم به بت و به ارباب انواع برسند، آن آخرین مرحله که می‏رسد پیغمبرانی م آیند ظهور می‏کنند و مردم را به خدای یگانه دعوت می‏کنند; نه، چنین چیزی نیست. اینها تاریخ هم نیست که کسی بگوید تاریخ است. آنها هم که می‏گویند، منشا حرفشان حدس و تخمین است، چون اینها مربوط به ازمنه‏ای است که خود آنها اینها را «ازمنه ما قبل تاریخ‏» می‏نامند.
پس اینها تاریخ نیست، فرضیات و حدسیات است، و واقعا عجیب هم هست! وقتی یک نفر دانشمند به بت‏بست می‏رسد گاهی یک فرضیاتی می‏گوید که یک آدم عادی هم به او می‏خندد. فرضیاتی را که دانشمندان گفته‏اند در کتابها با آب و تاب می‏نویسند در صورتی که مطالبی که به وسیله وحی و انبیاء رسیده اگر از نظر همان ظاهر منطق هم بخواهید [در نظر] بگیرید این عجیبتر از آن نیست، ولی این جلب نظرشان نمی‏کند. مثلا فروید وقتی می‏خواهد ریشه پرستش را به دست‏بدهد که چطور شد که بشر به فکر پرستش افتاد - چون او می‏خواهد به فطرت یا غریزه الهی اعتقادی نداشته باشد; اینها تاریخ هم که عرض کردیم نیست که بگوییم گوینده مدرکی بر خورد کرده - آمده فرض کرده و گفته است‏شاید چنین چیزی بوده. او چون تکیه‏اش روی غریزه جنیسی است این جور فکر کرده که در ادوار خیلی قدیم پدر خانواده - که از همه قویتر بود - همه جنس اناث خانواده را به خودش اختصاص می‏داد، یعنی غیر از آن زنهایی که از آنها بچه می‏آورد و به خودش اختصاص داشت دخترهایش را هم که بزرگ می‏شدند جزء حرم و حریم خودش قرار می‏داد و پسرها را محروم می‏کرد. پسرها دو احساس متناقض نسبت‏به این پدر داشتند، یک احساس محبت آمیز و یک احساس نفرت آمیز. احساس محبت آمیز برای اینکه او قهرمان خانواده بود، بزرگ خانواده بود، حامی خانواده بود، نان آور خانواده بود و اینها را در مقابل دشمن حفظ می‏کرد. از این جهت‏به او به نظر محبت و احترام نگاه می‏کردند. ولی از طرف دیگر (او همه احساسات را متمرکز در حس جنسی می‏داند) چون همه جنس انثا را به خودش اختصاص داده و آنها را محروم کرده بود، یک حس کینه و حسادت عجیبی نسبت‏به او داشتند. این دو حس متناقض از آنجا پیدا شد. روزی بچه‏ها آمدند دور هم جمع شدند (عرض کردم اینها همه خیال است) گفتند این که نمی‏شود که تمام زنها را جمع کرده برای خودش و ما را محروم کرده است. ناگهان تحت تاثیر احساسات نفرت آمیزشان قرار گرفتند، گفتند پدرت را در می‏آوریم، می‏کشیمت; دسته جمعی ریختند او را کشتند. بعد که کشتند آن احساس محبت‏آمیز و احترام قهرمانانه‏ای که نسبت‏به او داشتند ظهور کرد، مثل هر موردی که وقتی انسان روی یک احساس کینه‏توزی یک کاری می‏کند بعد که کارش را کرد دیگر کینه کارش تمام می‏شود و تازه احساسات دیگرش مجال ظهور پیدا می‏کند. بعدها که از این غلیان احساسات غضب خارج شدند دور همدیگر نشستند و گفتند عجب کار بدی کردیم! دیدی، ما مظهر قهرمانی خودمان را از دست دادیم! از اینجا این پدر مورد احترام بیشتر قرار گرفت. کم‏کم مجسمه این پدر را به عنوان یک موجود باقی ساختند و شروع کردند به پرستش آن، و پرستش از اینجا آغاز شد.
حالا شما بیایید قصه آدم و حوا را - قطع نظر از اینکه گوینده‏اش پیغمبران هستند - بگذارید در مقابل این قصه; ببینید کدامیک معقولتر است. این را به صورت یک فرضیه علمی بعضی قبول می‏کنند و آن را نمی‏خواهند قبول کنند.
به هر حال قرآن می‏خواهد بگوید مطلب این طور نیست. مساله نبوت و رسالت مساله ای نیست که تدریجا در اثر یک سلسله تصادفات برای انسان پیدا شده باشد. انسان آنچنان موجودی است که از اولین لحظه‏ای که به روی زمین آمده است‏حجت الهی، رسول الهی، انذار الهی، هدایت الهی با او توام بوده است، کما اینکه تا آخرین لحظه‏ای که بر روی زمین باشد چنین خواهد بود. جلسه پیش عرضم کردم حدیث است که اگر دو نفر بر روی زمین باقی بمانند یکی از آنها حجت‏خدا خواهد بود.
«رحمة من ربک‏» چرا ما همیشه مرسل هستیم، همیشه رسول فرستاده‏ایم و کار ما این بوده؟ رحمتی است از پروردگار; یعنی خدای رحمان و رحیم چنین نیست که مدتی دست از رحمانیتش بدارد یا دست از رحیمیتش بردارد. «انه هو السمیع العلیم‏» او شنوا و داناست. وقتی که می‏گوید «خدا شنواست‏» مقصود این است که نیازهای افراد یا اشیاء را [می‏شنود]. معمولا این طور است که نیاز با زبان بیان می‏شود و با گوش باید نیاز را شنید. حالا ممکن است احیانا این نیاز به زبان نیاید، ولی به اعتبار اینکه یک امری است که قابل شنیدن است، باز شنیدینی تلقی می‏شود. خدا سمیع است، کانه ندای همه موجودات را که به نیاز بلند کرده‏اند و می‏گویند ما به چنین چیزی نیازمند هستیم، می‏شنود، یعنی انسان به پیغمبر نیاز دارد و با لسان تکوین همیشه فریاد او بلند است که خدایا ما راهنما می‏خواهیم، و خدا این نیاز را می‏شنود و بنا بر این آن را بر می‏آورد. و علیم است، و داناست و می‏داند. باز «می‏داند» راجع به اموری است که شنیدنی نیست، فقط دانستنی است نه شنیدنی. مثلا می‏داند که این نیاز را چگونه باید بر آورد، می‏داند که چه کسی را به رسالت مبعوث کند (الله اعلم یث‏یجعل رسالته). (1) آنچه از ناحیه آنهاست، نیاز آنها را می‏شنود و آنچه از ناحیه خود باید بکند می‏داند که چه بکند.

پی‏نوشتها:

1- انعام / 124.

مقالات مشابه

فلسفه وجودي دين با تأکيد بر تفسير آيه 24 انفال

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعبدالله حاجی صادقی

واکاوی وجه ارتباط هدایت به متّقین در نظر مفسّران

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهعلیرضا قائمی‌‎نیا, محمدحسین شیرافکن

بازشناسی مفهوم هدایت در قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهامین فتحی

توفيق

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهپرویز آزادی

گونه شناسی هدایت الهی در قرآن و حدیث

نام نشریهعلوم حدیث

نام نویسندهمحمد محمدی ری شهری

صراط مستقیم از دیدگاه کتاب و سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهلیلا صدرهاشمی