امنيت به معناي عام آن از جمله امنيت غذايي نخستين دغدغه انسان در روي كره خاكي است. برخي از انديشمندان بر اين باورند كه امنيت غذايي نخستين در ميان اقسام امنيت هاست؛ زيرا آن چه آدمي را به هر سويي مي كشاند گرسنگي و پر كردن شكم است. هنگامي كه شكم با غذايي آرامش يافت آن گاه است كه در پي امنيت جاني و اجتماعي و مانند ديگر مي افتد. بنابراين تغذيه و امنيت غذايي نخستين نخستين هاست و انگيزه هاي بنيادين هر حركتي و خواسته و نياز اساسي بشر است. اين مشكل از روز نخستين كه آدمي آفريده شده است با او همراه بوده است. از اين روست كه قرآن پس از آفرينش انسان به علت هبوط آدمي از جنت و بهشت خاص خود اشاره مي كند و بيان مي دارد كه آدمي با خوردن از درخت ممنوع خود را گرفتار اموري ناخواسته كرد كه اكنون در زمين و كره خاكي دچار آن است. (بقره آيه 35 و اعراف آيات 19 و 20)
اكنون آدمي در دنياي معاصر با معضل گرسنگي و بحران غذايي مواجه است و تعادل در توليد و توزيع و مصرف به هم خورده و نوعي كمبود شديد و قحطي جهان را تهديد مي كند. از اين روست كه امنيت غذايي از اهميت فوق العاده اي برخوردار شده و در صدر خواسته هاي آدمي به شكلي شديدتر خود را قرار داده است.
هر كسي مي كوشد تا راه كاري براي اين معضل و مشكل دايمي بشر بيابد كه اكنون تشديد شده و انسانيت را در معرض خطر و تهديد جدي قرار داده است. در اين ميان شايد بازخواني تحليل و ساز و كارهاي قرآني براي اين معضل مفيد باشد. تمدن بشري با همه پيشرفتي كه كرده است باز هم نتوانسته است بر معضل گرسنگي و قحطي و جوع غلبه كند. فناوري هاي مختلف از جمله فناوري زيستي و همتاسازي گياهان و ديگر موارد تغذيه بشر نيز نتوانسته است اين معضل را حل و گرسنگي و قطحي را ريشه كن كند.
اما پرسش اين نوشتار اين است كه قرآن چه ساز و كار و راهكاري براي برون رفت از معضل بيان مي كند و چه شيوه ها و روش هايي را براي امنيت غذايي پيشنهاد مي دهد؟
از نظر قرآن، امنيت به مفهوم عام و دربرگيرنده آن از مهم ترين خواسته ها و نيازها و انگيزه هاي بشري است و اصولا سعادت و خوشبختي در مفهوم قرآني براي انسان جز با دو مولفه امنيت و آسايش فراهم نمي آيد. از اين نظر است كه بهشت به عنوان ميعادگاه خوشبختي بشر داراي دو مولفه آرامش و آسايش است. بخشي كه ما اكنون از آن به امنيت غذايي ياد مي كنيم در حقيقت همان آسايش است كه در كنار آرامش روحي و رواني آدمي را در مسير كمالي قرار مي دهد و همه دغدغه هاي اصلي بشر را پاسخ درست و مناسب مي دهد.
بر اين اساس است كه از نظر قرآن جامعه نمونه و دولت سالم دولت و جامعه اي است كه داراي آرامش وآسايش است و مردم در بستري قرار مي گيرند كه هيچ گونه دغدغه اي درباره آن نداشته باشند. از اين روست كه در آيه 112 سوره نحل مي فرمايد: و ضرب الله مثلا قريه كانت آمنه مطمئنه ياتيها رزقهار غدا من كل مكان؛ و خداوند به عنوان نمونه و الگوي جامعه سالم به آبادي و جامعه تمدني آبادي مثال مي زند كه آن جامعه داراي امنيت بوده و از آرامش و اطمينان برخوردار مي باشد به گونه اي كه روزي و تغذيه آن به طور فراوان از هر سوي بدان سرازير است. بنابراين از نظر قرآن جامعه اي در شكل درست اداره و مديريت مي شود كه برخوردار از آرامش و امنيت غذايي و رشد و شكوفايي اقتصادي مي باشد. اگر از نظر قرآن مسئله امنيت غذايي تا اين اندازه مهم است و حتي براي بهشت فراواني موادغذايي به عنوان شناسه اصلي مطرح مي شود، اين مسئله به طور طبيعي خودنمايي مي كند كه قرآن به عنوان كتاب زندگي به طور قطع آموزه هايي براي تحقق آن بيان داشته است.
از آن جايي كه در تحليل و هستي شناسي قرآني خدامحوري وتوحيد در همه سطوح و مراتب نقش كليدي و محوري را ايفا مي كند مي توان گفت كه دراين بخش نيز مسئله نمي تواند جدا از خدا و حضور ربوبي و پروردگاري او تصوير و ترسيم شود.
براين اساس است كه در آيه 69 سوره اعراف به نقش ايمان در افزايش رزق و روزي و شكوفايي اقتصادي و امنيت غذايي اشاره مي كند و مي فرمايد: «و لو ان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون؛ اگر جامعه اي به خداوند ايمان داشته باشد و نسبت به پليدي ها و پلشتي هاي عقلي و عقلايي و شرعي تقوا پيشه كند هر آينه ما بركات و نعمت هاي آسماني و زميني خويش را بر ايشان مي گشوديم ولي جامعه اي چون جامعه مكه خداوند را تكذيب كرده و ما به سبب اين كفر و رفتارهاي ضدهنجاري و تقوايي آنان را به سختي و قحطي و گرسنگي گرفتيم.
بنابراين مي توان به نقش محوري خدا و گناهان و تكذيب آموزه هاي وحياني به عنوان عامل مهم و اصلي در افزايش و امنيت غذايي و شكوفايي اقتصادي و يا كمبودها و قحطي ها و فشارها و تنگناهاي اقتصادي اشاره كرد و ديدگاه قرآن را دراين مسئله جدي تلقي كرد.
آدمي گاه به عنوان آزمون و دستيابي به ظرفيتها در زماني دچار قحطي مي شود ولي اين آزمون ها نيز به قرار نتيجه دستاوردهاي نادرست آدمي است. به سخني ديگر اگر آدمي ايمان واقعي داشته باشد و در مسير تقوا و هنجاري حركت كند هرگز دچار بحران موادغذايي و يا كمبودهاي ديگر در جهان مادي نمي شود ولي ظلم به نفس و يا ديگري موجب مي شود كه گرفتار بلا و يا ابتلا و يا حتي تنبيه و عذاب شود. به نظر مي رسد كه داستان حضرت موسي(ع) و درگيري وي با قبطي كافر و فرار وي از مصر بيانگر نكته اي باشد كه مورد نظر ما دراين جاست؛ زيرا ظلم به نفس موجب مي شود كه دنيا بر او تنگ آيد و اگر دعا و نيايش و بازگشت وي نبود كه با «رب اني بما انزلت الي من خير فقير» بيان مي شود او در گرفتاري شخصي خود و فقدان غذا و امنيت باقي مي ماند ولي بازگشت وي به سوي خداوند كه با عبارت اني ظلمت نفسي بيان مي شود موجب شد تا مورد عنايت قرار گرفته و از نعمت غذا و جا و همسر برخوردار گردد. داستان حضرت يونس(ع) كه به لقب ذالنون شناخته مي شود نيز بيانگر همين مسئله مي باشد كه همراه با توجه و بازگشت به خدا و اقرار ظلم به نفس از مشكل فقدان امنيت و تغذيه و مانند آن رهايي مي يابد.
جامعه يونسي(ع) تنها جامعه اي است كه بنابر گزارش قرآن با بازگشت به خدا و توبه توانست تا مدتها از نعمت ها و بركات خداوندي برخوردار گردد كه خداوند به اين مسئله در آيه 89 سوره يونس اشاره و توضيح مي دهد: فلولا كانت قريه امنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزي في الحياه الدنيا و متعنا هم الي حين؛ هيچ آبادي و جامعه اي نبود كه ايمان ايشان براي آنها سودي داشته باشد مگر جامعه و قوم يونس كه به دنبال ايمان ما عذاب خواركننده را در زندگي دنيوي از آن ها برداشتيم و تا زماني آنان را از نعمت هاي مختلف برخوردار گردانيديم.
افزون بر راهكارهاي پيش گفته كه عاملي مهم و مستقيم در افزايش شكوفايي اقتصادي و تضمين امنيت غذايي و آرامش روحي و رواني فردي و جمعي بشر است، قرآن به ساز و كارهاي زيست محيطي با بهره گيري از فن آوري هاي مختلف نيز اشاره مي كند. اين بدان معناست كه اصل «ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها؛ خداوند پرهيز دارد كه امور جز از راه اسباب آن انجام شود»، در هر حال اساسي و جاري مي شود و نمي توان گفت كه بي اسباب بتوان امور زندگي دنيوي را سامان داد. شبيه اين مسأله مي توان در مسأله توكل و بستن همزمان زانوي اشتر ديد كه هم توكل و اراده فراسببي خداوند با بهره گيري از اسباب بستن پاي شتر مورد توجه و تأكيد مي باشد.
از اين روست كه قرآن در آيات بسياري به ساز وكارهاي مختلف براي ايجاد امنيت غذايي اشاره مي كند. از آن جمله به مسأله مديريت آب و سدسازي در آياتي چند توجه مي دهد و در داستان يوسف به چگونگي مديريت توليد و داشت و برداشت مي پردازد و به شيوه و روش انبار كردن غلات براي مدت هاي طولاني چون هفت سال اشاره مي كند. (يوسف آيات 34 تا 84) در اين آيات به سيلو كردن گندم همراه با پوسته آن اشاره شده است كه موجب دوام و حفظ غلات تا زماني طولاني مي شود.
بهره گيري از محيط زيست براي حفظ و نگه داري و نيز بهره مندي از آبگيرها و فن آوري سدسازي از ديگر روش هايي است كه در آيات قرآن بدان توجه داده شده است.
قرآن رفتارهاي فسادانگيز بشر و تباهي در محصولات و فرآورده هاي زميني را به سبب تأثيرات مخرب و زيانبار محيط زيستي و شيوه نادرست بهره گيري از منابع مي شمارد و بيان مي دارد كه آدمي با تصرفات نادرست خويش كه بيرون از دايره شكر عملي است موجب مي شود تا از زمين و محيط زيست به درستي بهره گرفته نشود و موجبات كاهش فرآورده ها و توليدات زميني شود.
خداوند در آيه 14 سوره روم مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون؛ فساد در خشكي و دريا به سبب فعاليت ها و دستاوردهاي نادرست بشر ظاهر شده است؛ به دنبال اين تباهي و فساد در محيط زيست است كه ما برخي از مشكلات و مصيبت ها را به آدمي مي چشانيم تا شايد در رفتار خويش تجديدنظر كرده و از ادامه روش هاي نادرست برخورد با محيط زيست دست بردارند و براساس اصول اخلاقي و هنجاري و قوانين طبيعي و سنت هاي الهي عمل كنند و از انجام فعاليت هايي كه محيط زيست را آلوده و موجبات تباهي آن مي شوند خودداري كنند.
اين ها نمونه هايي از شيوه ها و ساز و كارهايي است كه قرآن براي حفظ امنيت غذايي و بهره گيري از فن آوري هاي مختلف به ويژه فن آوري هاي زيست محيطي بيان داشته است