آيه اليوم يئس و مسئله امامت

پدیدآورمرتضی مطهری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2030 بازدید
آيه اليوم يئس و مسئله امامت

استاد شهيد مرتضى مطهرى

بررسى آيه اليوم يئس

در اوايل سوره مائده اين آيه آمده است : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ( 1 ) اين دو قسمت كه هر دو با [ ( اليوم] ( شروع مى شوند , ضمن يك آيه هستند نه دو آيه , و قدر مسلم اينست كه هر دو هم مربوط به يك مطلب است نه دو مطلب . ترجمه اين دو آيه را عرض مى كنم بعد به شرح معنى آنها از روى قرائن مى پردازم .
كلمه[ ( يوم] ( يعنى روز , وقتى با[ ( الف و لام] ( ذكر مى شود
(الف و لام عهد ) گاهى به معنى آن روز است و گاهى به معنى امروز , در هر دو مورد به كار برده مى شود . به معنى[ ( آن روز] ( در جايى به كار مى رود كه قبلا يك روزى را نام برده ا ند بعد مى گويند در آن روز . ولى اگر بگوئيم فلان كس اليوم وارد شد يعنى همين امروز وارد شد . اليوم يئس الذين كفروا من دينكم ( حالا ما نمى گوئيم مقصود آن روز است يا امروز , شرحش را بعد مى دهيم ) . در آن روز ( يا امروز كافران از دين شما مايوس شدند فلا تخشوهم پس , از آنها ديگر بيم نداشته باشيد . يعنى چه آنها از دين شما مايوس شدند ؟ يعنى آنها ديگر مايوس شدند كه بر دين شما پيروز و فائق شوند و آنرا از ميان ببرند . چون مايوس شدند دست از كار و فعاليت و آن روشى كه قبلا عليه اسلام داشتند برداشتند . از آنها ديگر بيم نداشته باشيد . جمله بعد خيلى عجيب است , مى فرمايد : و اخشون اما از من بترسيد.
صحبت اينست كه امروز از ناحيه آنها بيم نداشته باشيد ولى از ناحيه من بيم داشته باشيد , با توجه به اينكه بحث درباره خود دين است . بيم از آنها اين بود كه از ناحيه آنها به اين دين آسيب برسد . مى فرمايد نترسيد, ديگر آنها نمى توانند آسيبى برسانند و اخشون از من بترسيد . قهرا معنايش اينست كه اگر آسيبى به اين دين برسد , از طرف من مى رسد . حال اين چه مفهومى مى تواند داشته باشد كه بعد از اين از كفار نترسيد بر دين خودتان , از من بترسيد , بعد عرض مى كنيم كه مقصود چيست .
[ در ادامه آيه مى فرمايد] : اليوم اكملت لكم دينكم آن روز (يا امروز) دين شما را كامل كردم , به حد كمال رساندم و اتممت عليكم نعمتى و نعمت خودم را به پايان رساندم . در اينجا دو كلمه نزديك به هم ذكر شده است : اكمال و اتمام . اين دو كلمه خيلى بهم نزديكند : كامل كردم يا تمام كردم .

فرق اكمال و اتمام

فرق اين دو كلمه ( در فارسى و بيشتر در عربى ) با يكديگر اينست كه [ (تمام] ( در جايى گفته مى شود كه يك چيزى اجزائش بايد پشت سر يكديگر بيايد , تا وقتى كه هنوز همه اجزائش مرتب نشده , مى گوئيم ناقص است , وقتى كه آخرين جزئش هم آمد , مى گوئيم تمام شد . مثل يك ساختمان كه مى گوئيم ساختمان تمام شد . يك ساختمان تا وقتى كه پايه هايش را بالا آورده اند و حتى سقف آن را هم زده اند , تمام نيست . تا همه اجزايى كه براى يك ساختمان لازم است كه اگر نباشد از آن ساختمان نمى شود استفاده كرد نباشند , مى گوئيم اين ساختمان تمام نيست . وقتى همه اجزاء بود به طورى كه بتوان در آن سكنى گزيد , مى گوئيم تمام شد . اما در مسئله كامل اين طور نيست كه[ شىء غير كامل] جزء ناقصى دارد بلكه ممكن است هيچ جزء ناقص و ناتمامى نداشته باشد ولى هنوز كامل نباشد . مثلا يك جنين در رحم مادر به حد تمام مى رسد يعنى همه ساختمانش تمام مى شود , بچه هم به دنيا مىآيد ولى هنوز انسان كاملى نيست يعنى آن رشدى را كه بايد بكند نكرده است . رشد كردن غير از اين است كه جزء ناقصى داشته باشد . در واقع اختلاف كامل و تمام با يكديگر اختلاف كيفى و كمى است .
قرآن از يك طرف مى گويد : اليوم اكملت لكم دينكم در اين روز دين شما را به حد كمال رساندم , و از طرف ديگر مى گويد : واتممت عليكم نعمتى نعمت خودم را هم به حد اتمام رساندم و رضيت لكم الاسلام دينا در امروز من اسلام را براى شما به عنوان يك دين پسنديدم . يعنى اين اسلام , امروز آن اسلامى است كه خدا مى خواسته آن باشد . واضح است كه مقصود اين نيست كه اسلام همان اسلام سابق است ولى خدا نظرش تغيير كرده ! بلكه مقصود اينست كه چون اكنون اسلام به حد كمال و حد تمام رسيد , اين همان دين مرضى الهى است . آن دينى كه خدا مى خواسته همين اسلام كامل شده و تمام يافته است .
مفهوم آيه بيش از اين نيست . هر چه هست درباره كلمه اليوم است كه مقصود كدام روز است ؟ كدام روز است در اين حد از اهميت كه قرآن مى گويد در آن روز دين كمال يافت و نعمت خدايى به اتمام رسيد . اين بايد يك روز خيلى مهمى باشد , يك حادثه خيلى فوق العاده اى بايد در آن روز واقع شده باشد . و اين ديگر مربوط به شيعه و سنى نيست .
از عجايب قضيه اينست كه از ما قبل و ما بعد اين آيات هم هيچ چيزى كه دلالت بر آن روز بكند فهميده نمى شود . خلاصه از قرائن لفظى خود آيه چيزى [درباره آن روز] نمى شود فهميد . يك وقت هست كه قبل از آيه اى حادثه يا جريان يا مطلب خيلى مهمى را نقل كرده بعد مى گويد[ ( امروز] ( يعنى يه مناسبت آن مطلبى كه در اينجا گفتيم . در اين مورد اينطور نيست چون قبل از اين آيه دستورات بسيار بسيار ساده اى هست راجع به اينكه گوشت چه حيوانى بر شما حلال است و گوشت چه حيوانى بر شما حرام است , حكم ميته چنين است , خون بر شما حرام است , گوشت خنزير ( يعنى خوك ) بر شما حرام است و . . . يك مرتبه مى گويد : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا اين كه تمام مى شود دو مرتبه بر مى گردد به همان سياق اول كه چه گوشتى حرام است و در صورت اضطرار مانعى ندارد : فمن اضطر فى مخمصه غير متجانف . . . يعنى اين آيات به شكلى است كه اگر ما آن قسمت را از وسط آن برداريم , ما قبل و ما بعد آن به همديگر متصل مى شود بدون اينكه كوچكترين خللى وارد شود كما اينكه همين مضمونى كه در ما قبل و ما بعد اين آيات آمده در دو سه جاى ديگر قرآن تكرار شده بدون اينكه اين امر در وسط قرار بگيرد , و مطلب نيز متلائم و كامل مى باشد .
مقصود از[ ( اليوم] ( كدام روز است ؟
اينست كه در اينجا مفسرين اعم از شيعه و سنى در اين تلاش هستند كه معنى[ ( اليوم] ( را بدست آورند كه اين[ ( امروز] ( چه روزى است ؟ اين كار دو راه دارد . يك راه اينست كه ما از قرائن بفهميم يعنى از قرينه مضمون ببينيم اين مضمون به چه روزى مى خورد ؟ درباره چه روزى مى شود چنين جمله اى آمده باشد ؟ ديگر اينكه از تاريخ و حديث بفهميم كه شان نزولاين آيه چيست . گروهى كه راه اول را انتخاب مى كنند به تاريخ و سنت و حديث كه در حديث چه آمده است درباره اينكه اين آيه چه وقت و به چه مناسبت نازل شد كار ندارند , مى گويند ما به مضمون آيه نگاه مى كنيم . در نتيجه گفته اند كه اين آيه مربوط به زمان بعثت است , پس[ ( اليوم] ( يعنى[ ( آن روز] ( نه[ ( امروز] ( .
اين را هم برايتان عرض بكنم كه اين آيات در اوائل سوره مائده است كه سوره پن جم قرآن مى باشد و با آيه : يا ايها الذين امنوا اوفوا بالعقود شروع مى شود . و سوره مائده به اتفاق جميع مفسرين آخرين سوره اى است كه بر پيغمبر ( ص ) نازل شده است يعنى سوره اى است مدنى . حتى از سوره اذا جاء نصر الله و الفتح هم ديرتر نازل شده است . البته يكى دو تا آيه را گفته اند كه بعد از اين سوره نازل شده كه در سوره هاى ديگر قرار داده شده است ولى سوره اى بعد از اين سوره نازل نشده است . اين سوره جزء آخرين آياتى است كه بر پيغمبر نازل شده است .

1- روز بعثت نظريات مختلف درباره مقصود از[ (اليوم]

(گفتيم بعضى گفته اند كه مقصود از[ ( اليوم[ [ ( ( آن روز] ( است نه [ ( امروز] ( . مى گوئيم روى چه قرينه اى ؟ مى گويند وقتى مى گويد[ ( اليوم] ( و يك روزى را آنچنان توصيف مى كند كه در اين روز من اسلام را براى شما به عنوان يك دين پسنديدم , قاعدتا اين روز بايد همان روز بعثت پيغمبر باشد . جواب داده اند كه شما اين سخن را به قرينه[ ( رضيت لكم الاسلام دينا] ( مى گوئيد . اين درست است در صورتى كه جملات قبلش نبود زيرا صحبت اينست كه من امروز دين را به پايان رساندم و نعمت را به حد اتمام رساندم ,[ و حال آنكه] روز بعثت روز شروع اين نعمت بوده است .
[ ( رضيت لكم الاسلام دينا] ( نيز به اين عنوان است كه حالا كه اسلام كامل شد و نعمت اسلام تمام شد من اين[ دين] را به عنوان آن اسلامى كه مى خواهم, براى شما پسنديدم . پس[ ( اليوم] ( نمى تواند روز بعثت باشد .

2- روز فتح مكه

از روز بعثت كه بگذريم , روز ديگرى كه احتمال داده اند ( اينها هيچ قرينه اى ندارند , فقط احتمال است . چون گفته اند , ما هم نقل مى كنيم ) روز فتح مكه است . گفته اند يك روز ديگر هم در تاريخ اسلام روز خيلى مهمى است ( راست هم مى گويند روز خيلى مهمى است ) و آن , روز فتح مكه است كه آيه نازل شد : انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر ( 2 ) .
مكه در جزيره العرب از نظر روحى وضع و موقعيت عجيبى داشت . بعد از عام الفيل و داستان اصحاب فيل كه حمله كردند به مكه و به آن وضع عجيب شكست خوردند , تمام مردم جزيره العرب يك اعتقاد عظيمى به كعبه به عنوان معبد بزرگ پيدا كرده بودند . غرور قريش هم از همانجا بود . قريش اين[ قضيه] را به حساب خودشان گذاشتند و گفتند بله اين كعبه است كه چنين احترامى دارد كه لشكرى با آن قدرت مىآيد و آنچنان دچار بلاى آسمانى مى شود كه كسى از ايشان باقى نمى ماند . ببينيد ما چقدر مهم هستيم ! از آن پس قريش عجيب غرور پيدا كردند و در مردم جزيره العرب نيز يك نوع اطاعت و فرمانبردارى از ايشان پديد آمده بود . بازار مكه رواج بسيار يافت . آنها هر تحكمى كه دلشان مى خواست , به مردم مى كردند . مردم هم روى همين جنبه روانى و اعتقادى كه به كعبه پيدا كرده بودند , اطاعت مى كردند .
از آن هنگام مردم اعتقاد پيدا كردند كه محال است كسى بر كعبه قدرت پيدا كند و مسلط شود . پيغمبر اكرم مكه را فتح كرد بدون خونريزى , بدون هيچ ناراحتى و بدون اينكه كوچكترين آسيبى به كسى برسد . شايد پيغمبر اكرم كه اينهمه عنايت داشت به اينكه مكه را بدون خونريزى فتح كند , غير از مسئله حرمت كعبه كه مى خواست محفوظ بماند , اين مسئله را نيز در نظر داشت . اگر در جاى ديگرى مى جنگيدند , چنانچه صد مسلمان هم كشته مى شدند , كسى به حساب چيزى نمى گذاشت , ولى اگر در فتح مكه به مسلمانها آسيبى مى رسيد , مى گفتند ببينيد ! همان كارى كه بر سر اصحاب فيل آمد , بر سر اصحاب محمد آمد . پيغمبر اكرم مكه را آنچنان فتح كرد كه خون هم از دماغ كسى نيامد , نه از مسلمين و نه از كفار . فقط خالد بن وليد روى كينه هاى خودش , در گوشه اى از مكه كه عده اى مقاومت مى كردند, دو سه نفر از آنها را كشت . بعد كه اين خبر به پيغمبر اكرم رسيد عجيب آنها را تهديد كرد كه چرا چنين كارى كرديد ؟ ! و تبرى جست : خدايا من از تو تبرى مى جويم از كارى كه اين مرد كرد و من هرگز به اين كار راضى نبودم اين بود كه فتح مكه از نظر روانى اثر فوق العاده اى در مردم جزيره العرب گذاشت . گفتند معلوم مى شود كه وضع ديگرى است . محمد ( ص ) آمد مكه را تصرف كرد و هيچ آسيبى هم به او نرسيد . بعد از اين بود كه ديگر مردم جزيره العرب تسليم مى شدند , هى آمدند و اسلام اختيار كردند . آيه قرآن مى فرمايد : لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئك اعظم درجه من الذين انفقوا من بعد و قاتلوا ( 3 ) در نزد خدا مردمى كه قبل از فتح مكه براى اسلام فداكارى جانى يا مالى كردند , با آنها كه بعد از فتح مكه چنين كردند برابر نيستند .
چون قبل از فتح مكه هنوز مسلمين در اقليت بودند[ و اين اعمال آنها] روى ايمان كامل بود ولى بعد از فتح مكه مردم خودبخود مىآمدند[ و اسلام اختيار مى كردند] . ايمان بعد از فتح مكه ارزش ايمان قبل از فتح مكه را نداشت . پس در اينكه روز فتح مكه روز پيروزى عظيمى براى اسلام است هيچ بحثى نيست و ما هم بحثى نداريم .
گفتيم برخى گفته اند شايد مقصود از روزى كه قرآن اينهمه به آن اهميت مى دهد : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى , روز بزرگ فتح مكه باشد .
(همان طور كه عرض كردم دليلى در لفظ يا در تاريخ براى اثبات اين سخن نيست . ) اين سخن هم گذشته از اينكه هيچ قرينه و تاريخى آنرا تاييد نمى كند , صدر آيه نيز آنرا تاييد نمى كند چون آيه مى گويد : اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى نعمت خودم را به پايان رساندم يعنى چيزى باقى نمانده كه نگفته باشم , همه چيز را گفتم , و حال آنكه ما مى دانيم بسيارى از دستورات اسلام بعد از فتح مكه نازل شده است . اين با اتممت عليكم نعمتى نمى سازد . وقتى مى گويد من اين ساختمان را به پايان رساندم , مسلما منظور ساختمان نيمه تمام نيست . بسيارى از آيات و از جمله همه سوره مائده كه اتفاقا مفصل و زياد است و دستور هم زياد دارد , بعد از فتح مكه باشد كه در سال هشتم هجرى بوده در حالى كه سوره مائده در اواخر سال دهم هجرى نازل شده است . اگر هم بگوئيم تنها اين آيه[ در فتح مكه] نازل شده , باز با اتمام نعمت جور در نمىآيد .
در اينكه منظور از[ ( اليوم] ( در اين آيه روز فتح مكه باشد , ايراد ديگرى نيز هست و آن اينكه آيه مى گويد : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم امروز كافران از دين شما مايوس شدند يعنى از تسلط بر دين شما مايوس شدند . آيا در روز فتح مكه اينطور شد ؟ درست است كه اين فتح اثر عظيم داشت ولى آيا آن روز روزى بود كه ديگر كافران به كلى از اينكه اين دين از بين برود مايوس شدند ؟ نه .
3- روز قرائت سوره برائت به وسيله اميرالمومنين در منى روز ديگرى را نيز روز مهمى شمرده اند ( كه مهمتر بوده است ) و گفته اند احتمالا مقصود آن روز است يعنى روز قرائت سوره برائت به وسيله اميرالمومنين در منى در سال نهم هجرى . فتح مكه يك فتح نظامى بود و به موجب آن , قدرت نظامى و حتى قدرت معنوى اسلام عجيب تثبيت شد ولى هنوز پيغمبر با كفار با شرايط صلح زندگى مى كرد , قرار داد صلح بسته بود و لهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكه باشند و نيز حق داشتند كه در حج شركت كنند . يك سال هم[ مراسم حج] به همين صورت بود : مسلمين شركت مى كردند , آنها هم شركت مى كردند . مسلمين مراسمشان را مطابق اسلام انجام مى دادند . آنها هم مطابق رسوم خودشان انجام مى دادند , در سال نهم هجرى سوره برائت نازل شد . بعد كه اين سوره نازل شد قرار شد كه اميرالمومنين برود اين سوره را در منى در مجمع عمومى بخواند كه از اين پس ديگر مشركين حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و اين مراسم خاص مسلمين است و بس .
داستان معروف است كه حضرت رسول اول ابوبكر را فرستادند به عنوان امير الحاج . او رفت ولى هنوز بين راه بود كه آيه نازل شد . اينكه ابوبكر سوره برائت را هم با خود برد يا از اول سوره برائت نبود و او فقط براى اماره الحاج رفته بود , مورد اختلاف مفسرين است ولى به هر حال اين , مورد اتفاق شيعه و سنى است و آنرا جزء فضائل اميرالموم نين مى شمارند كه پيغمبر اكرم اميرالمومنين را با مركب مخصوص خودش فرستاد و به او فرمود برو كه بر من وحى نازل شده است كه اين سوره را بر مردم نبايد بخواند مگر تو يا كسى كه از توست . اميرالمومنين رفت و در بين راه به ابوبكر رسيد . داستان را اينطور نقل كرده اند كه ابوبكر در خيمه اى بود . شتر مخصوص پيغمبر نعره اى كشيد . او اين صدا را مى شناخت.
گفت اين صداى شتر پيغمبر است چرا اين شتر اينجاست ؟ ! ناگاه ديد على(ع) آمده است . خيلى ناراحت شد . فهميد خبر مهمى است . گفت : آيا خبرى شده ؟ فرمود پيغمبر مرا مامور كرده كه سوره برائت را بر مردم بخوانم . گفت آيا چيزى عليه من هم نازل شده يا نه ؟ فرمود : نه . در اينجا اختلاف است : سنيها مى گويند على رفت و سوره برائت را قرائت كرد و ابوبكر به سفر ادامه داد و اين يك پست از او گرفته شد . ولى عقيده شيعه و بسيارى از اهل تسنن همانطور كه در تفسير الميزان نقل شده اينست كه ابوبكر از آنجا برگشت و تا به پيغمبر اكرم رسيد گفت يا رسول الله !
آيا چيزى عليه من در اين سوره نازل شده است ؟ فرمود : نه .
روز اعلام سوره برائت هم براى مسلمين روز فوق العاده اى بود . در آن روز اعلام شد كه از امروز ديگر كفار حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و محيط حرم اختصاص به مسلمين دارد , و مشركين فهميدند كه ديگر نمى توانند به وضع شرك زندگى كنند , اسلام شرك را تحمل نمى كند , همزيستى با اديان مثل يهوديت , نصرانيت و مجوسيت را مى پذيرد ولى همزيستى با شرك را نمى پذيرد . گفته اند شايد مقصود از[ ( اليوم] ( اين روز باشد .
در پاسخ گفته اند كه اين مطلب با اتممت عليكم نعمتى نعمت را به پايان رساندم , ساختمان را تمام كردم جور در نمىآيد چون بسيارى از دستورات بعد از آن روز رسيده است . اين روز حتما بايد از روزهاى آخر عمر پيغمبر باشد كه ديگر بعد از آن دستور جديدى نرسيده باشد .
اينهايى كه گفته اند مقصود از[ ( اليوم] ( فلان روز است , هيچ دليلى ندارند يعنى گذشته از اين كه تاريخ تاييد نمى كند , قرائن هم تاييد نمى كند

بيان شيعه

شيعه در اينجا يك بيانى دارد كه مدعى است هم مضمون آيات آنرا تاييد مى كند و هم تاريخ . پس مطلب در دو قسمت بايد بحث شود يكى اينكه مضمون آيات تاييد مى كند و ديگر اينكه تاريخ تاييد مى كند .

1- از جنبه تاريخى

اگر بخواهيم قسمت دوم را بحث كنم يك مسئله تاريخى خيلى مفصلى است .
اغلب كتابهايى كه در اين مورد نوشته اند بيشتر روى اين جهت تكيه كرده اند كه از جنبه تاريخى و از جنبه حديثى ثابت بكنند كه آيه : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون و اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا در غدير خم نازل شده است . كتاب الغدير همين مطلب را ثابت مى كند . گذشته از كتب حديث , در مورد مورخين هم همين طور است . قديمترين كتاب تاريخى اسلام از كتابهاى تاريخ عمومى اسلامى و از معتبرترين كتابهاى تاريخ اسلامى كه شيعه و سنى آن را معتبر مى شمارند كتاب تاريخ يعقوبى است . مرحوم دكتر آيتى هر دو جلد اين كتاب را ترجمه كرده اند . كتاب بسيار متقنى است و در اوايل قرن سوم هجرى نوشته شده است . ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوكل نوشته شده . اين كتاب كه فقط كتابتاريخى است و حديثى نيست , از آن كتابهايى است كه داستان غدير خم را نوشته است . كتابهاى ديگرى كه آنها را هم اهل تسنن نوشته اند نيز حادثه غدير خم را ذكر كرده اند .
نقل روايت اينست كه پيغمبر اكرم در بازگشت از حجه الوداع ( 4 ) هنگامى كه به غدير خم كه نزديك جحفه (5) است رسيدند , مى توان محرم شد . يك آدم جغرافيدانى كه جغرافياى عربستان را خوب بداند , شايد دقيقا بتواند تعيين كند كه آيا جده محذى با يكى از ميقاتها هست يا نيست ؟ ما خودمان اول عمل نكرديم ولى بعد كه در مدينه و مكه نقشه هاى عربستان را پيدا كرديم , به نظرمان آمد كه جده محاذى با بعضى از ميقاتها هست اگر آن نقشه ها درست باشد . كسانى كه از جده بسوى مكه حركت مى كنند چون مى خواهند احتياط كنند كه از يكى از ميقاتهاى واقعى محرم شوند, از جده مىآيند به جحفه , و جحفه از راه مدينه نزديك . . . است . جحفه ميقات اهل شام است يعنى وقتى افراد از راه شام كه شمال غربى[ مكه] مى شود مىآمدند , پس از پيمودن اندكى از راه به جحفه مى رسيدند . پيغمبر اكرم آنجا را ميقات قرار دادند براى مردمى كه از آن راه مىآيند . غدير خم نزديك جحفه است و محلى بوده كه مسلمين در بازگشت از مكه وقتى به آن نقطه مى رسيدند متفرق مى شدند , اهل مدينه به مدينه مى رفتند و ديگران نيز به شهرهاى خود .
استدلال شيعيان يكى از جنبه تاريخى است كه مى گويند وقتى ما مى بينيم در لفظ آيه : اليوم اكملت لكم دينكم اين مطلب نيست كه[ ( امروز] ( كدام روز است , به تاريخ و شان نزولها مراجعه مى كنيم . در نتيجه مى بينيم [روايات] نه يكى , نه دوتا و نه ده تا بلكه به طور متواتر مى گويد اين آيه در روز غدير خم نازل شد كه پيغمبر ( ص ) على ( ع ) را به جانشينى خودش نصب كرد .

2- از جنبه قرائن موجود در آيه

ولى ما مى خواهيم ببينيم آيا قرائنى كه در خود آيه هست نيز همين را كه تاريخ تاييد مى كند , تاييد مى نمايد يا نه ؟ آيه اينست : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم امروز ( يا بگوئيم آن روز ) كافران از دين شما مايوس شدند . اين را ما ضميمه مى كنيم به يك سلسله آيات ديگرى در قرآن كه مسلمين را تحذير مى كند , مى ترساند و مى گويد كافران دائما نقشه مى كشند و دوست دارند كه شما را از دينتان برگردانند و عليه دينتان اقدامات مى كنند . هم راجع به اهل كتاب دارد و هم راجع به غير اهل كتاب : ود كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم. ( 6 )
پس از يك طرف ما مى بينيم كه[ خداوند] در آياتى از قرآن گوشزد مى كند كه كفار طمع بسته اند به از بين بردن دين شما , و از طرف ديگر مى بينيم در آن آيه مى گويد ولى امروز ديگر مايوس شدند , از امروز ديگر فعاليت كافران عليه دين شما به پايان رسيد فلا تخشوهم ديگر از ناحيه آنها بيمى نداشته باشيد و اخشون از من بترسيد . بعد از اين از اينكه دينتان از بين برود يا ضعيف شود و هر چه كه بر سرتان بيايد , بايد از من بترسيد[ . ( از من بترسيد] ( يعنى چه ؟ مگر خدا دشمن دين خودش است ؟ نه , اين آيه همان مطلبى را مى گويد كه در آيات زيادى از قرآن به صورت يكى اصل اساسى هست راجع به نعمتهايى كه خداوند بربنده اش تمام مى كند .
مى فرمايد : ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم ( 7 ) يا :
ذلك بان الله لم يكن مغيرا نعمه انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ( 8 ) مضمون اينست : خداوند هر نعمتى را كه بر قومى ارزانى بدارند , آن نعمت را ا ز آنها نمى گيرد مگر وقتى كه آن مردم خودشان را از قابليت بيندازند يعنى مگر اينكه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را زايل كنند . اين مطلب اساسا يك اصل اساسى در قرآن مجيد است .

محكمات و متشابهات

به مناسبت اين آيه لازم است مطلبى را كه در خيلى موارد به كار مىآيد عرض بكنم . آيات قرآن بعضى , بعضى ديگر را تفسير مى كنند : القرآن يفسر بعضه بعضا . قرآن كتاب مبين است , آشكار و آشكار كننده است .
خود قرآن مى گويد آيات من دو گونه است : محكمات و متشابهات . آيات محكمات را آيات ما در مى نامد كه تعبير عجيبى است : هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات . آيه متشابه آيه اى است كه مفهومى دارد كه آنرا چند جور مى شود پياده كرد . آيه محكمه را فقط يك جور مى توان پياده كرد . قرآن كه آيات محكمات را آيات مادر مى نامد يعنى آيات متشابه را با كمك آيات محكمه مى شود پياده كرد . اگر آيه اى از قرآن را چند گونه بشود پياده كرد , ما حق نداريم آنرا پياده كنيم مگر اينكه رجوع كنيم به ساير آيات قرآن كه با توجه به آنها خواهيم دانست كه چگونه بايد آنرا پياده كرد . معنى آيه متشابه اين نيست كه مجمل است يا لغتى در آن است كه معنايش را نمى دانيم بلكه آيه متشابه يعنى آيه اى كه مى شود آنرا به چند گونه شبيه يكديگر توجيه كرد .
مثلا در قرآن آياتى است راجع به مشيت مطلقه الهى كه همه چيز به مشيت الهى است . استثنا نمى كند . از جمله اين آيه است كه به همين معنا متشابه است : قل اللهم مالك الملك توتى الملك من تشاء و تنزع الملك من تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك على كل شىء قدير ( 9 ) ديگر تاكيدى از اين بالاتر نمى شود : مالك اساسى همه ملكها و قدرتها تو هستى و به هر كه ملك بدهى تو مى دهى و از هر كه منتزع بكنى تو مى كنى و به هر كه عزت بدهى تو مى دهى , از هر كه عزت بگيرى و ذلت بدهى تو مى دهى , خير منحصرا در دست توست و تو بر همه چيز توانا هستى . اين آيه از اين نظر متشابه است كه آنرا چند گونه مى شود پياده كرد . همين قدر مى گويد كه همه چيز به مشيت الهى است . و اين , دو جور ممكن است باشد يكى اينكه در مشيت الهى هيچ چيزى شرط هيچ چيز نيست , كما اينكه بعضى همينطور نتيجه گيرى غلط كرده و گفته اند بنابراين ممكن است تمام شرايطى كه ما آنها را شرايط عزت مى ناميم پيدا بشود ولى به دنبال آن به جاى عزت ذلت بيايد, و ممكن است تمام شرايطى كه ما آنها را شرايط ذلت مى ناميم حاصل شود اما پشت سر آن عزت بيايد ! در سعادت دنيا و سعادت آخرت هيچ چيزى شرط هيچ چيز نيست چون همه چيز به مشيت الهى است ! در نتيجه ممكن است يك قومى يا يك فردى در دنيا به سعادت كامل نائل بشود بدون هيچ مقدمه اى , يا به بدبختى كامل برسد بدون هيچ مقدمه اى , و يا در آخرت يك قومى به اعلى عليين برده شوند بدون هيچ شرط و مقدمه اى و قوم ديگرى در قعر سجين فرو بروند بدون هيچ مقدمه اى . متاسفانه بعضى از مسلمين كه به آنها اشاعره مى گويند همين استفاده را از اين آيه كرده و گفته اند هيچ مانعى ندارد كه پيغمبر خدا برود به جهنم و ابوجهل برود به بهشت چون خدا گفته همه چيز به مشيت الهى است !
ولى اين يك نوع پياده كردن غلط است . آيه فقط مى گويد همه چيز به مشيت الهى است اما كيفيت جريان مشيت را بيان نكرده و نگفته است كه مشيت الهى كه سعادت و شقاوت و عزت و ذلت به مشيت اوست , چگونه كار مى كند . پس اين آيه را چند گونه مى توان پياده كرد . ولى وقتى ما به آيات ديگر قرآن مراجعه مى كنيم , آنها آيات مادر مى شوند و اين آيه را تفسير مى كنند . مثلا اين آيه در كمال صراحت مى گويد : ذلك بان الله لم يكن مغيرا نعمه انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ( 10 ) . يا آيه ديگر كه از يك نظر اعم است مى گويد : ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم . ( 11 ) اين دو آيه هر كدام چيزى دارد كه ديگرى ندارد . آيه دوم مى گويد :
خدا آنچه را كه بر قومى هست از آنها نمى گيرد مگر آنچه را كه در ايشان هست , خودشان از خودشان بگيرند . اين آيه اعم است يعنى خداوند نعمتى را كه قومى دارند از آنها نمى گيرد و تبديل به نقمت نمى كند مگر خودشان را عوض كرده باشند , نقمتى را هم كه قومى دارند از آنها نمى گيرد باز مگر خودشان را عوض كرده باشند . ولى آيه اول فقط در مورد نعمتهاست و به نقمتها كار ندارد اما با يك نكته اضافى و آن اينكه مى فرمايد : ذلك بان الله لم يك مغيرا اين بدان موجب است كه خدا چنين نبوده است . آنوقت در قرآن مى گويد : ما كان الله خدا چنين نبوده است يعنى خدايى خدا ايجاب نمى كند . بر ضد خدايى خداست كه نعمتى را گتره از قومى سلب كند .
اينكه مشيت خداوند گتره و گزاف جريان پيدا كند و هيچ چيزى را شرط هيچ چيز قرار ندهد , بر خلاف حكمت و كمال ذات و خدايى اوست . پس اين آيات , آيات مادرند نسبت به آن آيه . آيه هايى كه راجع به مشيت است همين قدر مى گويد كه همه چيز به مشيت خداست . اين آيه مى گويد ولى مشيت خدا اينچنين در عالم جريان دارد , اينچنين قانونى دارد . پس در قرآن اين مطلب يك اصل اساسى بسيار متينى است و در آيات زيادى تكرار شده است كه اگر شكر نعمت مرا به جاى آوريد يعنى اگر از نعمت من درست استفاده كنيد آنرا ابقا مى كنم و اگر با نعمت من بازى كنيد , كفران نعمت كنيد , آنرا از شما سلب مى كنم .
پس معنى اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اينست كه ديگر كافرها , بيرون جامعه اسلامى[ از اينكه دين شما از بين برود] مايوسند . از ناحيه آنها ديگر خطرى براى عالم اسلامى نيست , از من بترسيد يعنى از خودتان بترسيد . اى جماعت مسلمين ! بعد از اين اگر خطرى باشد آنست كه خودتان با نعمت اسلام بد عمل بكنيد , كفران نعمت بكنيد , آن استفاده اى را كه بايد ببريد نبريد , در نتيجه قانون من در مورد شما اجرا شود : ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم . از اين ر وز ديگر خطرى از خارج , جامعه اسلامى را تهديد نمى كند , خطر از داخل تهديد مى كند .

پی نوشت ها:

1-سوره مائده , آيه 3 .
2- سوره فتح , آيات 1 و 2
3- سوره حديد آيه 10 .
4- حجه الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول دو ماه مانده به وفات ايشان رخ داده است . وفات حضرت رسول در بيست و هشتم صفر يا به قول سنيها در دوازدهم ربيع الاول اتفاق افتاده . در هجدهم ذى الحجه به غدير خم رسيده اند . مطابق آنچه كه شيعه مى گويد حادثه غدير خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه سنيها مى گويند اين حادثه دو ماه و بيست و چهار روز قبل از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاده است .
5- شايد بعضى از شما به جحفه رفته باشيد . من به جحفه رفته ام در سفر دوممان كه مدينه مان به تاخير افتاد و بعد از حج رفتيم به جده . در فتواها اختلافى هست كه آيا از جده مى شود محرم شد يا نمى شود . اختلاف هم در واقع اختلاف فتوايى نيست بايد گفت اختلاف نظر جغرافيايى است چون از يكى از نقاطى كه محاذى با يكى از ميقاتها باشد
قافله را متوقف و اعلام كردند كه مى خواهم درباره موضوعى با مردم صحبت كنم . ( اين آيه ها نيز در آنجا نازل شد ) بعد دستور داد كه منبرى برايش درست كنند . از جحاز شتر و چيزهاى ديگر مركز مرتفعى ساختند . حضرت رفت بالاى آن و مفصل صحبت كرد : الست اولى بكم من انفسكم ؟ قالوا بلى .
آنگاه فرمود : من كنت مولاه فهذا على مولاه . بعد از اين بود كه اين آيه نازل شد : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى .
اگر بخواهيم از جنبه تاريخى بحث كنيم , بايد يك يك كتابهايى از شيعه و سنى و مخصوصا از اهل تسنن را كه اين حادثه را نقل كرده اند بياوريم و بررسى كنيم . اينها را در كتابهايى مثل الغدير يا ترجمه هاى آن نوشته اند .
كتابى را چند سال پيش در مشهد همين جوانان كانون نشر حقايق منتشر كردند كه تقريبا زبده و خلاصه اى است در مسئله غدير. براى مثل آقايان شايد خواندن آن مفيد باشد.
6- سوره بقره , آيه 109 .
7 - سوره رعد , آيه 11 .
8 - سوره انفال آيه 53 .
9 - سوره آل عمران آيه 26
10- سوره انفال آيه 53 .
11- سوره رعد آيه 11 .

مقالات مشابه

ارزیابی دیدگاه مفسران درباره معناشناسی «معیشت ضنک» در آیه ۱۲۴ طه

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, فتح‌الله نجارزادگان, شیما محمود‌پور

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

بررسي آیات استثنايي سوره هاي انعام و اسراء

نام نشریهحسنا

نام نویسندهقاسم بستانی, مینا شمخی, نصره باجی