تواضع

پدیدآوراحمد جمالی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 9

تاریخ انتشار1393/05/05

منبع مقاله

share 2250 بازدید

تواضع:فروتنى براى مؤمنان

تواضع مصدر باب تفاعل از ريشه «و ـ ض ـ ع» است. وضع به معناى نهادن و پايين آوردن چيزى است.[1] تواضع در لغت به معناى فرونهادن خويش، تذلّل، فروتنى و شكسته نفسى[2] و در اصطلاح علم اخلاق، از فضايل ارزشمند اخلاقى و به اين معناست كه انسان داراى ملكه شكسته نفسى باشد، به گونه اى كه براى خود مزيتى بر ديگران نبيند و با كردار و گفتار خويش ديگران را بزرگ شمرده، به آنان احترام بگذارد[3]، بنابراين، معناى لغوى تواضع اعم از معناى اصطلاحى آن بوده و تواضع در برابر خدا را نيز شامل مى شود، چنان كه واژه تواضع در برخى روايات[4] و عبارات مفسران[5] و اخلاق پژوهان[6] به همين معنا به كار رفته است. در اين مقاله، معناى اصطلاحى مورد نظر است و از «تواضع براى خدا» در مقاله خشوع بحث مى شود.
اخلاق پژوهان پس از تعريف تواضع، به تعيين دقيق تر مرزهاى آن پرداخته و براى تواضع دو طرف افراط و تفريط ذكر كرده اند كه هر دو از رذايل اخلاقى به شمار مى آيند، زيرا افراط در تواضع، مانند تواضع براى متكبّران، موجب پستى و ذلّت است و تفريط در آن باعث تكبر و غرور و خودبينى است[7]؛ همچنين از آنجا كه تشخيص تواضع معمولاً دشوار است و ممكن است شخصى خود را صاحب ملكه تواضع بپندارد در حالى كه واقعا متواضع نيست، برخى اخلاق پژوهان نشانه هايى براى تواضع برشمرده اند؛ مانند اينكه امورى چون مقدم شدن امثال وى بر او در مجالس، راه رفتن پشت سر ديگران، پيشى گرفتن بر ديگران در سلام و اجابت فقير بينوايى كه وى را به مهمانى دعوت كرده، بر او دشوار نباشد.[8]
در قرآن كريم واژه تواضع به كار نرفته است؛ ولى موضوع تواضع را از واژه هايى مانند «هون» (فرقان/25،63) و تعبيراتى مانند «خفض جَناح» (شعراء/26،215؛ حجر/15،88) مى توان استفاده كرد؛ همچنين در آياتى پرشمار، مانند آيه 37 اسراء/17، 14 مريم/19 و 18 لقمان/31، تكبر* نكوهش شده كه لزوم تواضع از آن برداشت مى شود.[9]

اهميت و لزوم تواضع:

از ديدگاه قرآن كريم، تواضع از برجسته ترين صفات نيكوى انسانى است كه همه مؤمنان بايد به آن آراسته باشند. فرمان خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين است كه بال خويش را براى پيروان مؤمنت فرود آور: «واخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين». (شعراء/26،215 و نيز حجر/15، 88) بسيارى از مفسران اين تعبير را كنايه از لزوم تواضع و نرمى و حسن خلق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با مؤمنان دانسته اند.[10] كاربرد اين تعبير از آن روست كه پرنده هنگام فرود آمدن، بال خود را مى شكند و پايين مى آورد[11] يا آنكه هرگاه بخواهد جوجه هايش را در پناه خود گيرد، بالش را باز كرده، سپس پايين مى آورد. با توجه به دو قيد «ايمان» و «پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله » در آيه فوق، برخى چنين برداشت كرده اند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در برابر كسانى كه با زبان ايمان آورده بودند ولى در حقيقت منافق يا فاسق بودند و از پيامبر صلى الله عليه و آله پيروى نمى كردند و نيز كسانى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله پيروى مى كردند ولى پيروى آنان به جهت امرى غير از دين بود، مأمور به تواضع نبود.[12] اين احتمال نيز داده شده كه مقصود از مؤمنان آن دسته از پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله باشند كه هنوز ايمان نياورده ولى در آستانه ايمان آوردن بودند.[13] بر اساس اين احتمال، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى بايست در برابر اين دسته نيز تواضع داشته باشد.
در آيه اى ديگر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داده شده كه به مردم اعلام كند او نيز بشرى مانند آنان است: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُكُم...». (فصّلت/41،6) به گفته اى، خداوند با اين آيه به پيامبرش تواضع آموخت.[14] تواضع پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى مؤمنان، سبب گرايش مردم به دين آن حضرت مى شد.[15] در منابع اسلامى مصاديق گوناگونى از تواضع پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ذكر شده است؛ مانند اينكه آن حضرت دعوت بردگان را مى پذيرفت، با مساكين همنشينى مى كرد و با آنان همغذا مى شد، هرگاه وارد مجلسى مى شد پايين مجلس مى نشست، در خانه كار مى كرد، در سلام كردن و دست دادن پيشى مى گرفت و هيچ گاه پاهايش را نزد اصحاب دراز نمى كرد.[16]
در قرآن كريم مؤمنانى خاص كه ايمانى كامل تر دارند به فضيلت تواضع نيز ستوده شده اند. در آيه اى در وصف برترين بندگان الهى[17]، پيش از هرچيز از تواضع آنان ياد شده است[18]: «و عِبادُ الرَّحمـنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا». (فرقان/25،63) در تفسير اين آيه گفته شده: آنان روى زمين با نرمى و تواضع و وقار راه مى روند[19] و قدم هايشان را با تكبر بر زمين نمى كوبند.[20] آيه اى ديگر از آمدن مؤمنانى برجسته در آينده خبر داده كه از فضل الهى بهره مندند و يكى از اوصاف آنان نرمخويى و تواضع در برابر مؤمنان است[21]: «فَسَوفَ يَأتِى اللّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم و يُحِبّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنين ... ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ». (مائده/5،54) برخى با توجه به اينكه واژه «اذلّة» در لغت با حرف «ل» به كار مى رود، استعمال آن در آيه با حرف «على» را براى اشاره به اين معنا دانسته اند كه تواضع مؤمنان از علوّ و شرف آنان بوده، در حقيقت عزّت است نه پستى و ذلّت؛ ضمن آنكه واژه ياد شده در اين آيه متضمن معناى رحمت و شفقت (كه با حرف «على» به كار مى روند) نيز هست، چنان كه در آيه اى ديگر همراهان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با يكديگر مهربان دانسته شده اند[22]: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم». (فتح/48،29) از آنجا كه اهل بيت نبوت عليهم السلام مصداق بارز و كامل بندگان ويژه الهى اند[23]، از فضيلت تواضع نيز بيش از ديگران بهره مند بودند و روايات بسيار در تواضع آنان نقل شده است.[24]
مفسران، لزوم تواضع را از آيات ديگرى نيز برداشت كرده اند؛ مانند 1. «وفَوقَ كُلِّ ذى عِلمٍ عَليم» (يوسف/12،76) كه بر اساس آن هركس كه داراى علمى است كسى ديگر هست كه از او عالم تر است و كمال در علم، در غير خدا تحقق پذير نيست. طبق احتمالى، اين آيه به عالمان تواضع مى آموزد.[25] 2. «واقصِد فى مَشيِكَ واغضُض مِن صَوتِك ...» (لقمان/31،19) كه طبق آن لقمان عليه السلام ضمن سفارش هايى به فرزند خويش او را به ميانه روى در راه رفتن و پايين آوردن صدا دعوت كرده است. «ميانه روى در راه رفتن» در اين آيه، به راه رفتن با تواضع تفسير شده[26] و راز سفارش به پايين آوردن صدا نيز نزديك تر بودن آن به تواضع دانسته شده است.[27]

تواضع ويژه:

از ديدگاه قرآن كريم انسان بايد در برابر همه مؤمنان متواضع باشد؛ ولى قرآن در دو مورد، از تواضع به خصوص ياد كرده است كه مى تواند تأكيدى بر اهميت تواضع در اين دو مورد و نيز بيانگر لزوم تواضع بيش از حدّ معمول در اين دو مورد باشد:

1. تواضع فرزند براى پدر و مادر:

از نظر قرآن انسان بايد نهايت تواضع در گفتار و كردار را در برابر پدر* و مادر* خويش داشته[28]، با مهربانى از آنان اطاعت كند و با آنان مخالفت نورزد[29]: «واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَة». (اسراء/17، 24) در اين آيه نيز از تواضع فرزند به «پايين آوردن بال» تعبير شده كه شبيه تعبير به كار رفته براى بيان تواضع پيامبراكرم صلى الله عليه و آله است. در توضيح مقصود از اين آيه افزون بر نكته پيش گفته، كه پرنده هرگاه بخواهد فرود آيد بالش را پايين مى آورد[30]، گفته شده: همان گونه كه پدر و مادر در زمان كوچكى ات تو را در پناه خود گرفتند تو نيز مانند پرنده اى كه جوجه هايش را به خود نزديك مى كند، آنان را در پناه خود درآور.[31] برخى ديگر گفته اند: همان گونه كه جوجه بالش را پايين مى آورد تا عواطف مادرش را برانگيزد و به او غذا دهد، در برابر پدر و مادرت تواضع كن.[32] در آيه اى جبّار بودن از يحيى عليه السلام نفى شده است: «و لَم يَكُن جَبّارًا عَصيـّا» (مريم/19،14) كه برخى مقصود از آن را تواضع يحيى عليه السلام براى خدا و پدر و مادر و اطاعت وى از آنان دانسته اند[33]؛ همچنين ابراهيم عليه السلام پس از آنكه عمويش آزر او را به سنگسار كردن تهديد كرد (مريم/19،46) به جهت حق پدرى كه بر وى داشت، با تواضع او را اكرام كرد: «قالَ سَلـمٌ عَلَيك...». (مريم/19، 47)[34]

2. تواضع شاگرد براى استاد:

قرآن كريم در بيان قصه موسى عليه السلام كه قصد فراگيرى دانش از خضر عليه السلام را داشت، تواضع موسى عليه السلام را به تصوير كشيده كه لزوم تواضع براى عالم از آن برمى آيد[35]: «قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُكَ عَلى اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدا». (كهف/18،66) بر اساس اين آيه و ديگر آيات اين داستان، موسى عليه السلام نهايت تواضع و ادب را برابر خضر عليه السلام مراعات كرد، به گونه اى كه مى توان سراسر گفتار وى با خضر عليه السلام را بر مبناى تواضع دانست، زيرا او خود را جاهل و خضر عليه السلام را عالم دانست و حتى براى پيروى كردن از خضر عليه السلام نيز از ايشان اجازه خواست و از خضر عليه السلام خواست تا وى را ارشاد كند و تنها بخشى از علم او را طلب كرد نه تمام آن را و... .[36] در روايات نيز بر تواضع شاگرد براى استاد تأكيد شده است.[37]

منابع

آداب الصلوه، امام خمينى قدس سره (م. 1368 ش.)، نشر آثارالامام قدس سره، 1378 ش؛ احكام القرآن، الجصاص (م. 370 ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415 ق؛ احياء علوم الدين، الغزالى (م. 505 ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ اخلاق اهل البيت عليهم السلام ، سيد مهدى الصدر (م. 1358 ق.)، بيروت، النعمان، 1413 ق؛ الاسلام و بناء الشخصيه، احمد عمر هاشم، عالم الكتب، 1417 ق؛ انوار التنزيل، البيضاوى (م. 685 ق.)، بيروت، اعلمى، 1410 ق؛ بحارالانوار، المجلسى (م. 1110 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق؛ البحرالمحيط، ابوحيان الاندلسى (م. 754 ق.)، به كوشش عادل احمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلمية، 1422 ق؛ التبيان، الطوسى (م. 460 ق.)، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تفسير راهنما، هاشمى رفسنجانى و ديگران، قم، دفتر تبليغات، 1373 ش؛ تفسير الصافى، الفيض الكاشانى (م. 1091 ق.)، بيروت، اعلمى، 1402 ق؛ تفسير فرات الكوفى، الفرات الكوفى (م. 307 ق.)، به كوشش محمد كاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374 ش؛ تفسير القمى، القمى (م. 307 ق.)، به كوشش الجزايرى، لبنان، دارالسرور، 1411 ق؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. 606 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1415 ق؛ جامع البيان، الطبرى (م. 310 ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، 1420 ق؛ جامع السعادات، محمد مهدى النراقى (م. 1209 ق.)، به كوشش كلانتر، بيروت، اعلمى، 1408 ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م. 671 ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، 1417 ق؛ حاشية شيخ زاده، محمدبن مصطفى القوجوى (م. 951 ق.)، به كوشش محمد شاهين، بيروت، دار الكتب العلمية، 1419 ق؛ الذريعة الى مكارم الشريعه، الراغب (م. 502 ق.)، به كوشش ابواليزيد العجمى، مصر، دارالوفاء، 1408 ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م. 1270 ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دار الفكر، 1417 ق؛ زادالمسير، ابن الجوزى (م. 597 ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بيروت، دار الفكر، 1407 ق؛ السيرة النبويه، زينى دحلان، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ شرح چهل حديث، امام خمينى قدس سره(م. 1368 ش.)، تهران، نشر آثار امام قدس سره، 1376 ش؛ الكشاف، الزمخشرى (م. 538 ق.)، قم، بلاغت، 1415 ق؛ كشف الاسرار، ميبدى (م. 520 ق.)، به كوشش حكمت، تهران، امير كبير، 1361 ش؛ گناهان كبيره، سيد عبدالحسين دستغيب، قم، انتشارات اسلامى؛ لسان العرب، ابن منظور (م. 711 ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408 ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. 1334 ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، 1373 ش؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. 548 ق.)، بيروت، دار المعرفة، 1406 ق؛ المدخل، محمد بن محمد ابن الحاج (م. 737 ق.)، دار الفكر، 1401 ق؛ مستدرك الوسائل، النورى (م. 1320 ق.)، بيروت، آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 1408 ق؛ مشكاه الانوار، الطبرسى (م. قرن 7)، به كوشش هوشمند، دارالحديث؛ معجم مقاييس اللغه، ابن فارس (م. 395 ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبليغات، 1404 ق؛ معراج السعاده، احمد نراقى (م. 1245 ق.)، قم، هجرت، 1378 ش؛ الميزان، الطباطبايى (م. 1402 ق.)، بيروت، اعلمى، 1393 ق؛ نظم الدرر، البقاعى (م. 885 ق.)، به كوشش غالب المهدى، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415 ق.
احمد جمالى



[1]. مقاييس اللغه، ج 6، ص 117؛ لسان العرب، ج 15، ص 325، «وضع».
[2]. لغت نامه، ج 4، ص 6211، «تواضع»؛ لسان العرب، ج 15، ص 327، «وضع».
[3]. جامع السعادات، ج 1، ص 393؛ معراج السعاده، ص 279؛ اخلاق اهل البيت عليهم السلام، ص 40.
[4]. مشكاة الانوار، ص 397 ؛ بحارالانوار، ج 13، ص 338.
[5]. جامع البيان، ج 16، ص 223؛ الكشاف، ج 1، ص 649؛ مجمع البيان، ج 6، ص 688.
[6]. احياء العلوم، ج 3، ص 95؛ المدخل، ج 1، ص 24، 236؛ آداب الصلاة، ص 80، ص 114.
[7]. الذريعه، ص 299؛ جامع السعادات، ج 1، ص 397 - 398؛ اخلاق اهل البيت عليهم السلام، 40 - 41.
[8]. احياء العلوم، ج 11، ص 57 - 58؛ جامع السعادات، ج 1، ص 389 - 396؛ گناهان كبيره، ج 1، ص 155.
[9]. ر. ك: الكشاف، ج 3، ص 497؛ تفسير قرطبى، ج 11، ص 60؛ مجمع البيان، ج 6، ص 641.
[10]. التبيان، ج 6، ص 353؛ مجمع البيان، ج 7، ص 323؛ تفسير بيضاوى، ج 2، ص 388.
[11]. الكشاف، ج 3، ص 340؛ التفسير الكبير، ج 8، ص 536؛ نظم الدرر، ج 5، ص 398.
[12]. الكشاف، ج 3، ص 341؛ التفسير الكبير، ج 8، ص 536؛ روح المعانى، ج 19، ص 204.
[13]. الكشاف، ج 3، ص 341؛ تفسير بيضاوى، ج 3، ص 267؛ روح المعانى، ج 19، ص 204.
[14]. كشف الاسرار، ج 8، ص 519؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص 222؛ البحرالمحيط، ج 9، ص 286.
[15]. مجمع البيان، ج 6، ص 531؛ الاسلام و بناء الشخصيه، ص 181.
[16]. السيرة النبويه، ج 2، ص 351 - 355؛ بحارالانوار، ج16، ص 224 - 230؛ چهل حديث، ص95-96؛ الاسلام و بناء الشخصيه، ص 181.
[17]. مجمع البيان، ج 7، ص 279؛ الكشاف، ج 3، ص 291.
[18]. راهنما، ج 12، ص 471؛ الاسلام و بناء الشخصية، ص 180.
[19]. جامع البيان، ج 19، ص 43؛ التبيان، ج 7، ص 504؛ التفسير الكبير، ج 9، ص 480.
[20]. الكشاف، ج 3، ص 291؛ البحرالمحيط، ج 8، ص 126؛ روح المعانى، ج 19، ص 64.
[21]. التبيان، ج 3، ص 556.
[22]. الكشاف، ج 1، ص 648؛ التفسير الكبير، ج 4، ص 381؛ نظم الدرر، ج 2، ص 483.
[23]. تفسير قمى، ج 2، ص 116؛ تفسير فرات الكوفى، ص 293؛ الصافى، ج 4، ص 23.
[24]. اخلاق اهل البيت عليهم السلام، ص 42 - 43.
[25]. زادالمسير، ج 4، ص 197 - 198.
[26]. جامع البيان، ج 21، ص 92.
[27]. احكام القرآن، ج 3، ص 459.
[28]. الكشاف، ج 2، ص 658؛ مجمع البيان، ج 6، ص 631؛ الميزان، ج 13، ص 80.
[29]. جامع البيان، ج 15، ص 84 ـ 85.
[30]. حاشية شيخ زاده، ج 5، ص 373.
[31]. مجمع البيان، ج 6، ص 631.
[32]. الميزان، ج 13، ص 80.
[33]. جامع البيان، ج 16، ص 73.
[34]. التبيان، ج 7، ص 131.
[35]. البحر المحيط، ج 7، ص 205.
[36]. التفسير الكبير، ج 7، ص 483؛ تفسير بيضاوى، ج 3، ص 29؛ الميزان، ج 13، ص 343.
[37]. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 302 - 303.

مقالات مشابه

اخبات ؛ اوج فروتني در برابر خدا

نام نشریهروزنامه کیهان

نام نویسندهحیدر مسعودی