تنور

پدیدآورمحمد خراسانی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 9

تاریخ انتشار1393/05/05

منبع مقاله

share 2854 بازدید

تنور :مكان جوشش آب در داستان طوفان نوح عليه السلام

تنور كه در عربى با تشديد نون و در فارسى بدون تشديد خوانده مى شود، در لغت به معناى جاى پختن نان[1]، سطح زمين[2]، جوى آب، محل جمع شدن آب در دره[3]، محل فوران آب[4] و روشنايى[5] آمده است.
لغت شناسانى چون ابن دُريد و ابن سيده برآن اند كه اين واژه در اصل فارسى بوده و سپس در عربى به كار رفته است.[6] فرانكل معتقد است تنورِ عربى، از لغت زبان آرامى و آن از اصلى ايرانى گرفته شده است.[7] كاربرد واژه در اوستا، فارسى بودن آن را تأييد مى كند.[8]
با وجود اين، تنور و واژه هاى مشابه آن، در زبان هاى حبشى، آرامى، سريانى، عبرى، ارمنى و اكدى گزارش شده[9] و نقل هاى تاريخى نيز آن را مشترك در همه زبان ها مى دانند.[10] آرتور جفرى، اين واژه را متعلق به مردمى دانسته كه پيش از سامى ها و آريايى ها مى زيسته اند و آن گاه به همان شكل و معنا به سامى و آريايى راه يافته است، بر اين اساس به احتمال زياد عرب ها نيز آن را بى واسطه از همان منبع گرفته اند.[11] برخلاف ديدگاه هاى پيش گفته، برخى واژه شناسان آن را عربى و برگرفته از «نار»[12] يا «تنر»[13] دانسته اند؛ ولى بسيارى اين نظر را نمى پذيرند.[14]
واژه تنّور در قرآن كريم دو بار و در آيات 40 هود/11 و 27 مؤمنون/23 در ضمن داستان طوفان* نوح عليه السلام آمده است. برخى بر اين باورند كه بت پرستان براى به آتش افكندن حضرت ابراهيم، بنايى شبيه تنور ساختند و در آن آتش افروختند.[15] (صافّات/37،97)
در پى دعوت نوح* و انكار و تمسخر قومش خداوند آن ها را به سيل و طوفان گرفتار كرد. قرآن در بيان چگونگى عذاب، از فوران آب از تنور خبر داده و مى فرمايد: (به نوح) گفتيم از هر نوع حيوان يك جفت، و نيز خانواده ات به جز آنان كه نابوديشان حتمى است و همچنين مؤمنان را در آن (كشتى) سوار كن:«حَتّى اِذا جاءَ اَمرُنا وفارَ التَّنّورُ قُلنَا احمِل فيها مِن كُلٍّ زَوجَينِ اثنَينِ واَهلَكَ اِلاّ مَن سَبَقَ عَلَيهِ القَولُ و مَن ءامَنَ». (هود/11،40) همين مضمون در آيه 27 مؤمنون/23 نيز آمده است: «فَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ ...» .
مفسران درباره مقصود از تنّور در دو آيه ياد شده، گوناگون نظر داده اند؛ تنور نان پزى، سطح زمين، بلندترين بخش زمين و روشنى صبح؛ همچنين معناى مجازى و آن كنايه بودن از خشم پروردگار[16]؛ ولى بيشتر آنان معناى نخست را معروف دانسته، كلام خدا را بر آن حمل مى كنند.[17] ظاهر بسيارى از روايات نيز همين معنا را تأييد مى كند.[18] افزون بر اين، گزارش هاى تاريخى از آشنايى فراوان اعراب با تنور نان پزى[19] و همچنين وجود تنور و كوره هاى صنعتى در بعضى نواحى شبه جزيره[20] حكايت مى كنند؛ همچنين در اشعار كهن عربى، اين واژه به معناى تنور نان پزى آمده است.[21]
كتاب مقدس ضمن بيان ماجراى طوفان نوح، به باريدن باران و جوشيدن آب از گودى هاى زمين اشاره مى كند.[22] گرچه عهد قديم در اين باره به طور مشخص از تنور نام نمى برد، مى توان جوشش آب از گودى هاى زمين را به گونه اى بر تنور تطبيق كرد، براين اساس، گزارش كتاب مقدس نيز مؤيد ديدگاه نخست است. در مواردى ديگر نيز كتاب مقدس، از تنور نان پزى ياد مى كند[23]، گرچه برخى «فَارَالتَّنُّورُ» را به معناى جوشش آب گرفته، آن را مناسب سياق مى دانند.[24]
براساس روايات، حضرت نوح مشغول ساختن كشتى[25] يا گذاشتن اسباب و لوازمى در كشتى بود[26] كه همسر يا كنيزش[27] جوشش آب از تنور را به وى خبر داد. نوح به سرعت خود را به تنور رساند، سرپوشى بر آن نهاد و با مُهر خود آن را مُهر كرد. پس از ساختن كشتى، مُهر خود را شكست و سرپوش را برداشت تا آب فوران كند.[28]
در تفاسير، اطلاعاتى نامستند و عمدتا بى اعتبار درباره خصوصيات اين تنور و مكان آن بيان شده است؛ براى مثال، آن را تنورى سنگى و متعلق به آدم يا حوّا دانسته اند كه در اختيار نوح[29] و در خانه وى در سرزمين دمشق بوده است. برخى نيز آن را متعلق به پيرزن مؤمنى دانسته اند كه در كوفه مى زيسته است. در رواياتى ديگر، محل تنور، نواحى كوفه يا مسجد كوفه ياد شده است.[30] برخى نيز در بيان مكان تنور، از هند يا شام ياد كرده اند.[31] بعضى نيز «ال» را در «التَّنّور» به معناى جنس گرفته و جوشش آب از تنورها را سبب شگفتى از قدرت خدا شمرده اند.[32] بر اساس اين احتمال، قوم بى ايمان نوح جوشيدن آب از درون تنورهاى خانه هاشان را ديدند و مانند گذشته از كنار اين گونه اخطارهاى پرمعناى الهى چشم و گوش بسته گذشتند.[33] روايتى از امام صادق عليه السلام نيز جوشيدن آب از تنور را از نشانه هاى الهى دانسته است تا نوح متوجه طوفان شود و خود و يارانش بر كشتى سوار شوند.[34]
طبق معانى ديگرى كه براى تنّور بيان شده معناى فرمان خداوند به نوح عليه السلام تفاوت مى كند: هنگامى كه آب را در سطح زمين ديدى، فوران آب را از بلندترين بخش زمين مشاهده كردى يا نور صبح پديدار گشت، خود و پيروانت بر كشتى سوار شويد.[35] رشيد رضا «فَارَالتَّنُّور» را كنايه از شدت غضب پروردگار و اعلام نزديك شدن عذاب كوبنده الهى دانسته و با نقد رواياتى كه معانى ديگرى از تنّور ارائه داده اند، آن ها را اسرائيلى شمرده است.[36] در مقابل، بيشتر مفسّران، از جمله سيد مرتضى و طبرسى، به جز معناى اول، ديگر اقوال را مجاز دانسته، حمل كلام بر حقيقت را اولى مى دانند؛ به ويژه آنان قول اخير را ضعيف ترين وجه شمرده اند.[37]
برخى قرآن پژوهان معاصر، با بعيد شمردن وجود تنور در دوران نوح، مقصود از فوران تنّور را فعال شدن آتشفشانى در آن منطقه و نشانه آغاز طوفان دانسته، سپس با توجّه به آيه «مِّمَّا خَطِيـٔـتِهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَارًا فَلَمْ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا» (نوح/71،25) نتيجه گرفته است كه قوم نوح پس از ابتلا به سيل، در آن (گدازه هاى آتشفشان) سوختند[38]؛ ليكن ادعاى نبودِ تنور در آن زمان و نيز وقوع آتشفشان، بدون دليل بوده، با ظاهر آيات (پناه بردن فرزند نوح به كوه و...) ناسازگار است. علاوه بر آن ظاهر آيه اين است كه منظور از آتش در اين آيه، آتش جهنم است نه دنيا.
عرفا در تأويلات عرفانى خود فوران تنّور را به چيرگى خواهش هاى طبيعى بر قلب و غرق شدن در ماديات و در نتيجه نابودى معنا كرده اند.[39] برخى هم آن را ظهور فجر و پديده صبح مى دانند.[40]

منابع

امالى، السيد المرتضى (م. 436 ق.)، به كوشش حلبى، قم، مكتبة النجفى، 1403 ق؛ تاج العروس، الزبيدى (م. 1205 ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار الفكر، 1414 ق؛ التبيان، الطوسى (م. 460 ق.)، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تفسير روح البيان، بروسوى (م. 1137 ق.)، بيروت، دار الفكر؛ تفسير العياشى، العياشى (م. 320 ق.)، به كوشش رسولى محلاّتى، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير غرائب القرآن، نظام الدين النيشابورى (م. 728 ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلمية، 1416 ق؛ تفسير القرآن الكريم، محيى الدين بن عربى (م. 638 ق.)، به كوشش مصطفى غالب، بيروت، دار الاندلس؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. 606 ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413 ق؛ تفسير كنزالدقايق، المشهدى، به كوشش درگاهى، تهران، وزارت ارشاد، 1411 ق؛ تفسير المنار، رشيد رضا (م. 1354 ق.)، قاهرة، دارالمنار، 1373 ق؛ تفسير موضوعى قرآن كريم، جوادى آملى، تهران، اسراء، 1373 ش؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1375 ش؛ جامع البيان، الطبرى (م. 310 ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دار الفكر، 1415 ق؛ الدرالمنثور، السيوطى (م. 911 ق.)، بيروت، دار الفكر، 1414 ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م. 1270 ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دار الفكر، 1417 ق؛ طوفان نوح، عبدالرحمن غنيم، دمشق، دارالجليل، 2001 م؛ فرهنگ فارسى، معين (م. 1350 ش.)، تهران، اميركبير، 1375 ش؛ قاموس الكتاب المقدس، بطرس عبدالملك و ديگران، القاهرة، دارالثقافة، 1994 ق؛ الكافى، الكلينى (م. 329 ق.)، به كوشش غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1375 ش؛ الكتاب المقدس، بيروت، دارالكتاب المقدس فى شرق الاوسط، 1993 م؛ لسان العرب، ابن منظور (م. 711 ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408 ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. 1334 ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، 1373 ش؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. 548 ق.)، بيروت، دار المعرفة، 1406 ق؛ المعرب من الكلام الاعجمى، الجواليقى (م. 540 ق.)، به كوشش خليل عمران، بيروت، دار الكتب العلمية، 1419 ق؛ المفصل، جواد على، بيروت، دارالعلم للملايين، 1976 م؛ الميزان، الطباطبايى (م. 1402 ق.)، بيروت، اعلمى، 1393 ق؛ واژه هاى دخيل در قرآن مجيد، آرتور جفرى، ترجمه: بدره اى، توس، 1372 ش؛ ونديداد، هاشم رضى، تهران، سوره، 1376 ش.
محمد خراسانى



[1]. لسان العرب، ج 2، ص 57، «تنر»؛ لغت نامه، ج 5، ص 6195، «تنور».
[2]. لغت نامه، ج 5، ص 6195؛ المعرب، ص 47، «تنور».
[3]. لغت نامه، ج 5، ص 6196.
[4]. لسان العرب، ج2، ص 57.
[5]. فرهنگ فارسى، ج 1، ص 1156، «تنور».
[6]. المعرب، ص 47؛ لسان العرب، ج 2، ص 57؛ نيز نك: لغت نامه، ج 5، ص 6195.
[7]. واژه هاى دخيل، ص 158 - 159.
[8]. ونديداد، ج 2، ص 890، 1116.
[9]. واژه هاى دخيل، ص 158 - 159.
[10]. همان، لسان العرب، ج 2، ص 57.
[11]. واژه هاى دخيل، ص 160؛ نيز نك: لغت نامه، ج 5، ص 6195.
[12]. نك: تاج العروس، ج 6، ص 134 ـ 135، «تنر».
[13]. تاج العروس، ج 6، ص 134؛ لسان العرب، ج 2، ص 57.
[14]. نك: لسان العرب، ج 2، ص 57؛ تاج العروس، ج 6، ص 134 - 135؛ واژه هاى دخيل، ص 158.
[15]. جامع البيان، ج 23، ص 89؛ التبيان، ج 8، ص 514.
[16]. جامع البيان، ج 7، ص 51 - 52؛ مجمع البيان، ج 5، ص 247.
[17]. جامع البيان، ج 7، ص 53؛ مجمع البيان، ج 5، ص 247، التفسير الكبير، ج 6، ص 347.
[18]. امالى، ج 3، ص 76؛ الميزان، ج 10، ص 226.
[19]. المفصل، ج 7، ص 574.
[20]. همان، ص 512.
[21]. واژه هاى دخيل، ص 158.
[22]. كتاب مقدس، پيدايش، 7: 11 - 14.
[23]. قاموس الكتاب المقدس، ص 223 - 224.
[24]. تفسير موضوعى، ج 6، ص 280.
[25]. تفسير عياشى، ج 2، ص 147.
[26]. التفسير الكبير، ج 6، ص 346.
[27]. الدر المنثور، ج 4، ص 430؛ كنزالدقائق، ج 6، ص 160.
[28]. تفسير عياشى، ج 2، ص 147؛ كنز الدقائق، ج 6، ص 160.
[29]. روح المعانى، ج 7، ص 77.
[30]. الكافى، ج 3، ص 493 - 494، ح 9؛ مجمع البيان، ج 5، ص 247؛ التفسير الكبير، ج 6، ص 346.
[31]. التفسير الكبير، ج 16، ص 346؛ غرائب القرآن، ج 4، ص 21؛ روح البيان، ج 4، ص 167.
[32]. روح المعانى، ج 7، ص 77.
[33]. همان؛ نمونه، ج 9، ص 98.
[34]. تفسير عياشى، ج 2، ص 146.
[35]. جامع البيان، ج 7، ص 51 - 52؛ مجمع البيان، ج 5، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 422 - 423.
[36]. تفسير المنار، ج 12، ص 75.
[37]. امالى، ج 3، ص 76؛ مجمع البيان، ج 5، ص 247.
[38]. طوفان نوح، ص 68 - 69.
[39]. تفسير ابن عربى، ج 1، ص 563.
[40]. تفسير موضوعى، ج 6، ص 280.

مقالات مشابه

ام القری؛ پایگاه جهانی «امت وسط»

نام نشریهپژوهشهای قرآن و حدیث

نام نویسندهابوالفضل خوش‌منش

جغرافياي تاريخي مصر در قرآن کريم و عهد عتيق

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهطاهره سادات طباطبایی امین, محمدعلی احمدیان

تيه

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی اسدی

نظرة متأنیة فی کتاب الله

نام نشریهالازهر

نام نویسندهعزت ابراهیم دسوقی

ملت محبوب خداوند

نام نویسندهکریم فلاح‌زاده

كعبه و بررسي تاريخ بناي آن در قرآن

نام نویسندهسیدجلال امام

ايرانيان در اشاره هاي قرآني

نام نویسندهسیدمحمد شفیعی مازندرانی