قرآن، ريا، باطل، شرك، منافقان
"ريا" از مادّۀ "رأي" به معني اين است كه شخص كاري را به انگيزۀ جلب توجه مردم انجام دهد.[1] و نیز به معناي تظاهر و نشان دادن به غير است.[2]
و در اصطلاح به معني اين است كه انسان كار خوبي انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن به مردم باشد نه براي خدا، خواه اين كار عبادي باشد مانند نماز و خواه غير عبادي باشد مانند انفاق.
ريا در قرآن:
واژۀ "ريا" در قرآن پنج مرتبه تكرار شده است كه سه مرتبه بصورت مصدر و دو بار بصورت فعلي و معناي آن به همان معناي اصطلاحي ميباشد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَ الأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ »(بقره/264)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد! بخششهاي خود را با منّت و آزار باطل نسازيد همانند كسي كه مال خود را براي نشان دادن به مردم، انفاق ميكند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نميآورد.»
«وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَ رِئَاء النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ »(انفال/47)
«و مانند كساني نباشيد كه از روي هوي پرستي و غرور و خود نمايي در برابر مردم، از سرزمين خود را به سوي ميدان بدر بيرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز ميداشتند.»
خداوند در اين آيه، غرور و ريا را از آفات قدرت در جبهههاي جنگ به شمار ميآورد.
«الذينَ هُم يَرَاءُون »(مائون/6)
«همان كساني كه ريا ميكنند.»
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَ الأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ»(بقره/264)
با توجه به تفسيري كه در مورد اين آيه آمده است افرادي را كه صدقه ميدهند و به دنبالش منّت ميگذارند و اذيّت ميكنند تشبيه به افراد رياكار بيايمان كرده كه صدقاتشان باطل و بياجر است.[3] يعني عمل شخص رياكار از ابتداي عملش باطل است چون چنين شخصي اصلاً ايمان به خدا و روز جزا ندارد كه از او كاري پذيرفته شود.
«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ ... يُرَآؤُونَ النَّاسَ وَ لاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلاً » (نساء/142)
«منافقان... هنگامي كه به نماز بر ميخيزند با كسالت برميخيزند و در برابر مردم ريا ميكنند و خدا را جز اندكي ياد نمينمايند.»
«أرَأيتَ الَذي يُكَذِّبُ بِالدِين... الَذينَ هُم يُراؤُون»(ماعون/1و6)
«آيا كسي كه روز جزا را پيوسته انكار ميكند ديدي؟!... همان كساني كه ريا ميكنند.»
همنشينان شيطان:
« وَ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَ مَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قِرِينًا »(نساء/38)
«و آنها كساني هستند كه اموال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق ميكنند و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند (چرا كه شيطان رفيق و هم نشين آنهاست) و كسي كه شيطان قرين او باشد بد همنشين و قريني است.»
مَثل اعمال ريا كارانه در قرآن:
« ... فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَ اللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ »(بقره/264)
«(كار ريا كار يا منت گذار ) همچون قطعه سنگ صافي است كه بر آن، (قشر نازكي از) خاك باشد (و بذرهايي در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاكها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالي از خاك و بذر) رها كند، آنها از كاري كه انجام دادهاند، چيزي به دست نميآورند و خداوند جمعيّت كافران را هدايت نميكند.»
اين آيه وجه شباهت ريا كار را به سنگي كه قشر نازكي از خاك روي آن را پوشانده بيان ميكند و آن، بياثر و سست بودن عمل است .هم چنان كه خاكي كه روي سنگِ صاف قرار دارد با باراني از بين رفته و نميتواند اثر داشته باشد، ريا كاران نيز از اعمالشان هيچ گونه بهرهاي نميبرند.
از پيامبر اسلام (ص) روايت شده:
«هر كس نماز بخواند و ريا كند شرك ورزيده و هر كه روزه بگيرد و ريا كند شرك ورزيده و هر كه صدقه دهد و ريا كند شرك ورزيده »[4]
آنگاه اين آيه را خواند:
«فَمَنْ كانَ يَرجُو لِقاءَ رَبِه فَلْيَعْمَل عَمَلاً صَالِحاً و لا يُشْرِك بِعبادَةِ رَبِه أحَداً » (كهف 110)
«پس هر كه به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد كاري شايسته انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند.»
ريا كاري در نماز از ويژگيهاي منافقان و نشانههاي نفاق به شمار رفته است:
«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَآؤُونَ النَّاسَ وَ لاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلاً » (نساء/142)
«منافقان ميخواهند خدا را فريب دهند و هنگامي كه به نماز برميخيزند، با كسالت بر ميخيزند، و در برابر مردم ريا ميكنند و خدا را جز اندكي ياد نمينمايند.»
از پيامبر اسلام (ص) پرسيدند: چگونه انسان با خداوند خدعه ميكند فرمود:«به امر خداوند عمل ميكند و از اين عمل، غير خدا را قصد ميكند بنابراين از ريا و تظاهر بپرهيزيد كه ريا، شرك است.» [5]
در درّالمنثور از علي بن ابيطالب(ع) روايت شده كه در تفسير:
«الّذين هم يُرائون »(ماعون/6)
«همان كسانيد كه ريا مي كنند»
فرمود:«يعني با نماز خود ريا ميكنند.»[6]
در اين آيه ريا كارانِ در نماز، به عذاب تهديد شدهاند[7] زيرا "ويل"در اصل به معناي عذاب و هلاكت است و كلمهاي است كه براي تهديد به عذاب به كار ميرود.[8]
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ... » (بقره/264)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد بخششهاي خود را با منّت و آزار باطل نسازيد! همانند كسي كه مال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق ميكند...»
« ...إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا...و َالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ... » (نساء/36-38)
«خداوند كسي را كه متكبر و فخر فروش است دوست نميدارد...و آنها كساني هستند كه احوال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق مي كنند...»
«وَ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَ مَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قِرِينًا » (نساء/38)
«و آنها كساني هستند كه احوال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق ميكنند و ايمان به خدا و روز باز پسين ندارند (چرا كه شيطان، رفيق و همنشين آنهاست) و كسي كه شيطان قرين او باشد، بد همنشين و قريني است.»
4- شرك خفي:
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده:
«كُلُّ رئاءٍ شِرْكٌ إنَّه مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ كان ثَوابُهُ عَلَي النّاسِ و من عَمِلَ للهِ كان ثوابُهُ عَلَي اللهِ»
«هرگونه ريايي شرك است، هر كس براي مردم كار كند پاداشش به عهدۀ مردم است و هر كس براي خدا كار كند ثوابش بر خداست.»[10]
منظور از شرك، شرك خفي است كه با ايمان منافات ندارد بلكه با كمالِ ايمان منافي است.
[1] . ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة، المكتب الاعلام الاسلام، 1404 هـ. ق، ج2، ص 473.
[2] . قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، قم، دارالکتب اسلامیه، ششم، ج 3، ص 30.
[3] . طبا طبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، سید محمد باقر همدانی، ج2، ص597.
[4] . سيوطي؛ جلال الدين، الدر المنثور في تفسير الماثور، قم، كتابخانۀ آية الله مرعشي نجفي، 1404 ق، ج 4، ص256.
[5] . طبرسي؛ مجمع البيان، في تفسير القرآن ج3، ص 198، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.
[6] . سيوطي، ج6، ص 400.
[7] . ر.ك: فرهنگ قرآن، هاشمي رفسنجاني و محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب 1386 ش، ج15، ص 215.
[8] . همان، به نقل از لسان العرب، مادّۀ «ويل»، ج 15، ص 422.
[9] . طباطبائي، سيد محمد حسين؛ الميزان ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين 1374 ش، ج 4، ص 355.
[10] . مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374 ش، ج 13، ص 407.