ارث

پدیدآورمحدثه بهمدی

تاریخ انتشار1390/02/31

منبع مقاله

share 931 بازدید
ارث

محدثه بهمدي

كلمات كليدي :

قرآن، ارث، ميت، وارث، وصيت، سهم
ارث از ریشهی "ورث" به معنای آثار باقی مانده از شیء‌[1] و انتقال اموال یا امور معنوی از انسان به دیگری است.[2] و در اصطلاح فقهی، انتقال دارایی و تركهی میّت به نزدیكان نسبی و سببی او را "ارث" گویند.[3]

تشریع ارث در اسلام

لزوم دقت در تشریع ارث و پرهیز از اهمال در حقوق وارثان، یكی از دقتهای ویژه در مسئله ارث است:
«لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّاتَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّاتَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا»[4]
«براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى مى‏گذارند، سهمى است و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى‏گذارند، سهمى، خواه آن مال، كم باشد یا زیاد؛ این سهمى است تعیین شده و پرداختنى.»
در جاهلیت رسم بر این بود كه  اموال میت را به افرادی كه توانایی رزمی و دفاع داشتند، تقسیم مینمودند و به زنان و كودكان میت ارث تعلق نمیگرفت.[5] نزول آیهی شریفه، با نسخ رسوم جاهلی، ارث را برای تمام خویشاوندان درجهی یك میت اعم از زن و مرد، امری ضروری و لازمالاجرا دانسته، بهطوریكه هیچ احدی حق دخالت در كم و زیاد كردن آن را ندارد.[6]
اين آيه به منزلهی قاعده‏اى كلى در باب ارث است، که به صورت مطلق بیان شده و همهی جزئيات احكام به آن برگشت مى‏كند و لازمهاش اینست که افرادی که از میان وارثان و مورثان که نامشان بهطور اجمال آمده، با است كه در آيات ارث بهطور تفصيل ذكر شده‏ است.[7]
حکمت تشریع ارث در جوامع بشری بر این است که در بین همهی جوامع مرسوم بود كه در هنگام فوت اشخاص، زن و فرزندان صغیر از ارث محروم میماندند؛ لذا خدای متعال با تشریع آیات ارث، مردم را به این مسئله آگاه كرد كه با ثبوت ولادت فرزند و با وجود خویشاوندان برای میت، حقی ثابت در اموال باقی ماندهی متوفی برای وارثان وجود دارد و با این حکم مانع از خوردن اموال یتیمان و محروم كردن آنها از ارث گردید.[8]

ارث در ادیان گذشته

با تتبع در آیات قرآن مجید پی میبریم كه ارث نه تنها از قوانین منحصر به فرد اسلام نبوده؛ بلكه در ادیان گذشته نیز وجود داشته که قرآن این مسئله را در مورد حضرت زکریا مطرح کرده است.
حضرت زكریا –علیهالسلام- که یکی از پیامبران الهی بود، هنگامی که در سن پیری دست به دعا برداشته و از خدای متعال درخواست فرزندی میكند، با طرح مسئلهی ولایت و وراثت زبان گشوده و میفرماید:
«...وَ إِنىّ‏ِ خِفْتُ الْمَوَالىِ‏َ مِن وَرَاءِى وَ كَانَتِ امْرَأَتىِ عَاقِرًا فَهَبْ لىِ مِن لَّدُنكَ وَلِیاً؛ یرِثُنىِ وَ یرِثُ مِنْ ءَالِیعْقُوبَ...»[9]
«...و من از بستگانم بعد از خودم بیمناكم (كه حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است تو از نزد خود جانشینى به من ببخش؛ كه وارث من و دودمان یعقوب باشد...»
همسر حضرت زكریا نازا بود، و از دو پیامبر الهی یعنی حضرت سلیمان و داوود –علیهمالسلام- اموال زیادی به ارث برده بود، و حضرت زكریا به جهت اینكه این مال بعد از رحلت ایشان در راه درست مصرف شود، به درگاه خداوند ناله كرده و از پروردگار متعال تقاضای وارثی میكند كه از دودمان خودش باشد و بتواند بر این اموال نظارت درستی داشته و آن را در بهترین راه مصرف نماید.[10]

ارث در جاهلیت

در میان اعراب رسوم غلطی در مورد تقسیم ارث وجود داشت كه با نزول آیهی ارث این عادتهای غلط منسوخ گردید:
«یاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَایحَِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ كَرْهًا وَ لَاتَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَیتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنیأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَینَةٍ وَ عَاشِرُِوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ...»[11]
«اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! براى شما حلال نیست كه از زنان، از روى اكراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید كه قسمتى از آنچه را به آنها داده‏اید (از مهر)، تملك كنید! مگر اینكه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. و با آنان، بهطور شایسته رفتار كنید!...»
این آیه رسم غلطی را كه در زمان جاهلیت قبل از اسلام میان اعراب بوده، متذكر شده و آنان را از رسوم غلط و باطل به شدت نهی میكند. در جاهلیت، هنگامی كه زنی مرد خود را از دست میداد، ورّاث آن مرد، میتوانستند زن او را برای استفاده از مال به ارث برده و به ملك خود درآورند؛ و حتی میتوانستند وی را به ازدواج خود درآورده یا به بردگی نگه دارند، تا در هنگام مرگش بتوانند اموال ایشان را برای خود بردارند؛ لذا قرآن مردم را از محروم كردن زنان از ازدواج موقت و تصرف در اموالشان كه طبعاً با نارضایتی آنان همراه بوده، منع میكند.[12]

ارث در صدر اسلام

با توجه به آیات قرآن كریم اموال میت از دو طریق خویشاوندی و قرابت و نیز به سبب عقد و پیمان، میان ورّاث تقسیم میشود:
«وَ لِكُلٍ‏ّ جَعَلْنَا مَوَالىِ‏َ مِمَّاتَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمَانُكُمْ
فََآتُوهُمْ نَصِیبهَُمْ...»[13]
«براى هر كسى، وارثانى قرار دادیم، كه از میراث پدر و مادر و نزدیكان ارث ببرند و (نیز) كسانى كه با آنها پیمان بسته‏اید، نصیبشان را بپردازید...»
مراد از موالى همه آنهايى هستند كه در آيات ارث، وارث شناخته شده‏اند (اولاد، پدر و مادر، برادر و خواهر، و غيره)؛ معنايش اين است كه براى هر يك از شما اوليايى در ارث بردن معين كرده‏ايم، تا از اموال باقى ‏ماندهی شما ارث ببرند.[14]
و در تفسیر "وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمَانُكُمْ" دو نوع استدلال بیان شده است:
1. معاهده از طریق عقد ازدواج که قهرا این مورد با زن و شوهر منطبق مى‏شود. و اگر از این تعبير استفاده كرده، در حقيقت تعبير كنايی است؛ چون در عرب رسم اين بود، وقتى با يكديگر معامله و يا معاهده‏اى مى‏كردند، در آخر براى اعلام ختم معامله با يكديگر دست مى‏دادند، و با این طریق معامله و يا معاهده را قطعى میكردند؛ در نتيجه مراد از جملهی مذکور اين است: كسانى كه به وسيلهی عقد سببيت ازدواج بين خود و ايشان ايجاد كرده‏ايد، جزو وارثان هستند. و منظور از "فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ" پرداخت سهم الارث تمام موالی است كه در آيات ارث بيان شد.[15]
2. معاهده از طریق هم سوگند شدن که در جاهليت رسم بود، دو نفر با یكدیگر عقد برادرى مى‏بست و عهد میکردند كه در سود و ضررهایی كه به آنها میرسد، شریك یكدیگر باشند و در تمام لحظات زندگی از جمله جنگ و صلح میان قبایل، یار و یاور هم باشند تا حدی كه میتوانستند، یك ششم از اموال یكدیگر را ارث ببرند(ضمان جریره)؛ این عمل در اوائل اسلام نیز توسط مسلمانان ادامه پیدا كرد و خداى تعالى دستور داد كه اين پيوند را همچنان حفظ كنند و از ارث خود چيزى را براى آنها وصيت كنند. [16] به هر حال همهی مفسرانی که به این نوع عهد(پیمان برادری یا پیمان دیگر غیر از ازدواج) قائلند، غالباً قائل به نسخ آن و یا مشروط بودن آن با آیات ارث و آیهی 75 انفال هستند.[17]
اما با توجه به نوع تفسيرها، جملهی مورد بحث بريده از جمله‏هاى قبل ‏شده(ما براى يك يك شما وارثانى قرار داديم، و شما يك ششم سهم هم سوگندان را بدهيد)، و در نهایت آیه را منسوخ میدانند؛ در حالیکه اين عهد بستن مربوط به همسران بوده و نسخی صورت نگرفته است.[18]
نوع دیگری از موجبات ارث که در صدر اسلام بوده و در قرآن به آن اشاره شده، پیوند اخوت است:
«إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَاوَواْ وَّ نَصَرُواْ أُوْلَئكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ لَمْیهَُاجِرُواْ مَا لَكمُ مِّن وَلَایَتِهِِم مِّن شىَ‏ْءٍ حَتىَ‏ یهَُاجِرُواْ...»[19]
«كسانى كه ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یكدیگرند و آنها كه ایمان آوردند و مهاجرت نكردند، هیچ گونه ولایت [دوستى و تعهّدى‏] در برابر آنها ندارید، تا هجرت كنند...»
هنگامی كه پیامبر(ص) از مكه به مدینه مهاجرت نمود، میان مهاجرین و انصار عقد اخوت برقرار كرد؛ بدین ترتیب هركدام از آنها كه از دنیا میرفت، اموال او به برادر دینیاش میرسید، و با این شیوه، مهاجر و انصار به دلیل پیوند اخوت و برادری، از یكدیگر ارث میبردند؛[20] اما این آیهی شریفه، با نزول آیه 6 سورهی احزاب نسخ گردید و بستگان میت را به عنوان وارث او معرفی كرد.[21]

احكام ارث و سهم وارثان

قرآن حکیم در مسألهی ارث مثل دیگر شرعیات بهطور عادلانه، احكامی را در مورد حقوق بازماندگان میّت بیان نموده و سهم آنها را معین كرده است:

1. سهم فرزندان:

«یوصِیكمُ‏ُ اللَّهُ فىِ أَوْلَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیینْ‏ِ...»[22]
«خداوند دربارهی فرزندانتان به شما سفارش مى‏كند كه سهم (میراث) پسر، به اندازهی سهم دو دختر باشد...»
اگر میت دارای فرزندان متعدد باشد، سهم فرزند پسر به اندازه سهم دو دختر است؛ البته اگر دختری نداشته باشد، تمام اموال به پسر میرسد. اما اگر برای میت تنها یك دختر باشد، سهم او نصف میراث است؛ و اگر دو دختر یا بیشتر باشند، دوسوم مال را به ارث میبرند.[23]

فلسفهی تفاوت ارث زن و مرد:

در دین مقدس اسلام، برای هریك از زن و مرد حقوق و وظایفی در قبال یكدیگر تعریف شده که یكی از وظائف مردان، تأمین نفقهی همسر و فرزندان است؛ اما زنان در كیفیت و نحوهی اموال و داراییهایی كه در اختیار دارند، آزاد هستند و میتوانند آن را پسانداز نمایند؛ ولی مردان مجبور به خرج كردن آن در رفاه خانواده هستند؛ لذا در بحث ارث نیز مردان نسبت به زنان، اولویت بیشتری در گرفتن سهم دارند که در حقیقت، نصف سهمالارث آنان به زنان باز میگردد.[24]

2. سهم والدین:

«...وَ لِأَبَوَیهِ لِكلُ‏ِّ وَاحِدٍ مِّنهُْمَا السُّدُسُ مِمَّاتَرَكَ إِن كاَنَ لَهُ وَلَدٌ...»[25]
«...و براى هر یك از پدر و مادر او، یك ششم میراث است، اگر (میت. فرزندى داشته باشد...»
میراث پدران و مادران كه آنها نیز جزء طبقهی اول و همردیف فرزندان بوده، سه حالت است:
1.     اگرشخص متوفى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد، در این صورت به پدر و مادر او هر كدام یك ششم از اموال میت میرسد؛
2.     اگر فرزندى در میان نباشد و وارث تنها پدر و مادر باشند، در این صورت سهم مادر یك سوم مجموع مال و سهم پدر دو سوم  است؛
3.     اگر وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در كار نباشد، ولى شخص متوفى برادران یا خواهرانی داشته باشد، سهم مادر از یك سوم به یك ششم تنزل مى‏یابد؛ البته درست است که برادران و خوهران میت، حاجب ارث مادر هستند، اما خودشان با وجود وارثان طبقهی اول، از ارث سهمی ندارند.[26]

3. همسر:

«...وَ لَكُمْ نِصْفُ مَاتَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْیكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ...»[27]
«...و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند...»
1.     شوهر از همسر خود نصف اموال او را به ارث میبرد و در صورتیكه فرزند داشته باشند، مقدار آن به یك چهارم تقلیل مییابد.
2.     همچنین سهم زن از همسر خود یك چهارم است و اگر فرزندی داشته باشند، مقدار آن یك هشتم میشود.[28]

4. خواهر و برادر:

اگر برادری بمیرد كه دارای فرزند و پدر و مادر نباشد، نصف اموالش به خواهرش تعلق میگیرد:
«...اِنِ امْرُؤٌاْ هَلَكَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَاتَرَكَ...»[29]
«...اگر مردى از دنیا برود، كه فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او ارث مى‏برد...»
و در صورتیكه دو خواهر باشند، مقدار آن دو سوم میشود. در مقابل اگر خواهری بمیرد كه تنها وارث وی برادرش باشد، تمام اموال او به برادرش میرسد. اما اگر میت(زن یا مرد)، هم خواهر و هم برادر داشته باشد، سهم برادر دو برابر سهم خواهر است.[30]
البته این حكم در آیه 12 سورهی نساء طور دیگری نیز بیان گردیده است:
«...وَ إِن كاَنَ رَجُلٌ یورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكلُ‏ِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ...»
«...و اگر مردى بوده باشد كه كلاله [=خواهر یا برادر] از او ارث مى‏برد،
یا زنى كه برادر یا خواهرى دارد، سهم هر كدام، یك ششم است (اگر
برادران و خواهران مادرى باشند)...»
اگر برای میت فقط یك خواهر یا یک برادر باقی مانده باشد، یك ششم مال را به ارث میبرد؛ ولی اگر بیشتر از یك نفر باشند، سهم هركدامشان یكسوم میشود. در این آیه بین خواهر و برادر از نظر مقدار سهم، فرقی وجود ندارد.[31]
گرچه هر دو آیه مورد بحث (نساء/12و 176)، از ارث "كلاله" (برادران و خواهران) سخن میگوید و به ظاهر، باهم سازگار نیستند، اما با دقت در مضمون دو آیه روشن مى‏شود كه هر كدام دربارهی دستهای خاص از برادر و خواهر است و هیچ گونه تضادى در میان آنها نیست. آیهی 176 كه سهم بیشتری برای آنان در نظر گرفته، مربوط به خواهران پدری و یا پدری و مادری میت است؛ ولی آیهی 12 فقط مربط به خواهر و برادر مادری وی میباشد. همانطور كه سهم پدر در ارث، از مادر بیشتر است، فرزندان او نیز به نسبت فرزندان مادری، سهم بیشتری از ارث خواهر و برادر خود میبرند؛ و ارث بردن این طبقه در صورتى است كه وارثى از طبقهی اول (پدر، مادر و فرزندان)، در كار نباشد؛ گواه این موضوع آیهی «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللَّهِ»[32] است كه بعضی خویشاوندان بر بعض دیگر در مقررات ارث ترجیح دارند؛ آنها كه به میت نزدیك‏ترند، در ارث نیز مقدم هستند.[33]

وصیت در ارث

خدای متعال به وصیت میت ارزش قائل است و تأكید دارد كه در حین تقسیم ارث، به وصیت میت باید توجه داده شود؛ لذا در آیات شریفه بعد از بیان سهم وارثان، به این موضوع مهم پرداخته است:
«...مِن بَعْدِ وَصِیةٍ یوصىِ بهَِا أَوْ دَینٍ...»[34]
«بعد از انجام وصیتى است كه او كرده، و بعد از اداى دین است...»
وارثان زمانی میتوانند ارث را میان خود تقسیم كنند كه میت وصیتی از خود به جای نگذاشته و قرضی بر گردن او نباشد؛ پس اگر وصیت كرده یا به كسی بدهكار باشد، باید به این امور رسیدگی شود؛ سپس باقیماندهی اموال میان ورّاث تقسیم گردد.[35]
البته خداوند حکیم در آیهی بعد، این حکم را به «غَیرَْ مُضَارٍّ»[36] مقید کرده است؛ یعنی پرداخت دیون مشروط به ضرر نرسیدن به ورّاث بوده، بهطوریكه اگر میت به قصد ضرر زدن به وارثان خود، بیش از یك سوم اموال خود را به كس دیگر یا جای دیگری وصیت كرده باشد و یا آنچه را كه وصیت كرده بر ذمّهی او نباشد، توجه و عمل به آن قبل از تقسیم ارث واجب نیست.[37]

پی نوشت ها:

[1]. فراهیدى، خلیلبناحمد؛ كتاب العین‏، قم‏، هجرت‏، 1410ق‏، چاپ دوم، ج‏8، ص235- 236.
[2]. مصطفوى، حسن؛ ‏التحقیق فی كلمات القرآن الكریم‏، تهران‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏، 1360ش، ج‏13، ص78.
[3]. جبلی عاملی)شهید ثانی(، زینالدینبنعلی؛ الرّوضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، تصحیح سیدمحمد كلانتر، قم، داوری، چاپ اول، 1410ق، ج8‌، ص11.
[4]. نساء/7.
[5]. طبرسى، فضل بن حسن‏؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش‏، ج3، ص66.
[6]. مقدس اردبیلى، احمدبنمحمد، زبدة البیان فى أحكام القرآن‏، تهران‏، كتابفروشى مرتضوى‏، بیتا‏، ج1، ص645.
[7]. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن‏، قم‏، جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1417ق، چاپ پنجم، ج4، ص341 و 342.
[8]. المیزان فى تفسیر القرآن‏، ج‏4، ص 198و 222- 224.
[9]. مریم/5 و 6.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1361ش، ج‏13، ص9.
[11]. نساء/19.
[12]. المیزان فى تفسیر القرآن‏، ج‏4، ص254.
[13]. نساء/33.
[14]. المیزان فى تفسیر القرآن‏، ج4، ص342.
[15]. همان.
[16]. خویی، ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، نجف اشرف، مطبعة الآداب، چاپ دوم، 1385ق، ج1، ص352 و قمى مشهدى، محمدبنمحمدرضا؛ تفسیر كنزالدقائق و بحرالغرائب‏، تهران‏، وزارت ارشاد اسلامى‏، 1368ش‏، ج‏3، ص394 و تفسیر نمونه ج3، ص368.
[17] .تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 368، معرفت، محمد هادی؛ التمهید فی علوم القرآن، قم، مركز مدیریت حوزه     علمیه، چاپ دوم، 1408ق، ج2، ص309 و فاضل مقداد، جمالالدین؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1419ق، چاپ اول، ج2، ص224.
 32. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص342.
[19]. انفال/72.
[20]. كاشانى، ملافتحالله‏؛ تفسیر منهجالصادقین فى الزامالمخالفین‏، تهران‏، كتابفروشى محمدحسن علمى،  1336ش، ج‏4، ص224 و طبرسی، فضلبنحسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، 1377ش، چاپ اول، ج‏2، ص34.
 35. قمى، على بن ابراهیم؛ ‏تفسیر قمى‏، قم، دارالكتاب، ‏چاپ چهارم، 1367ش، ج‏1، ص280 و التمهید فی علوم القرآن،ج 2،ص309.
[22]. نساء/11.
[23]. زبدة البیان فى أحكام القرآن‏، ج1، ص645.
[24]. تفسیر نمونه، ج‏3، ص290.
[25]. نساء/11.
[26]. حسینى جرجانى، سیدامیر ابوالفتوح‏؛ آیات الأحكام، تهران‏، نوید، 1404ق، چاپ اول، ج‏2، ص584 و 585.
[27]. نساء/12.
[28]. طالقانى، سید محمود؛ پرتوى از قرآن‏، تهران‏، شركت سهامى، 1362ش، چاپ چهارم، ج‏6، ص31.
[29]. نساء/176.
[30]. تفسیر جوامع الجامع، ج‏1، ص306.
[31]. كنزالعرفان فى فقه القرآن‏، ج‏2، ص334.
[32]. انفال/75.
[33]. كنزالعرفان فى فقه القرآن‏، ج‏2، ص334 و تفسیر نمونه، ج‏3، ص 238- 236.
[34]. نساء/11.
[35]. تفسیر نمونه‏، ج‏3، ص288.
[36]. نساء/12.
[37]. تفسیر جوامع الجامع‏، ج‏1، ص242.

مقالات مشابه

معناشناسی «ارث» مبتنی بر تحلیل‌های ریشه‌شناختی

نام نشریهپژوهش های زبانشناختی قرآن

نام نویسندهسیدکاظم طباطبایی, سمیه طاهری, غلامرضا رئیسیان

ارث به سبب قرابت يا تعصيب؟

نام نشریهفقه اهل بیت (فارسی)

نام نویسندهجعفر سبحانی

تركه الميت

نام نشریهفقه اهل البیت (عربی)

نام نویسندهخالد الغفوری

ارث

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدحسن تبادکانی

ارث الأولاد و الأبوين

نام نشریهنشریه فقه اهل بیت (عربی)

نام نویسندهالشیخ خالد الغفوری