بعضی می گویند: تنها دلیل اثباتی دین، قرآن و سنت است و عقل هرگز نمی تواند دلیل دینی باشد؛ زیرا قرآن کریم، اصلی ترین ارکان دین را خارج از قلمرو سؤال و جواب می داند؛ چون اگر سؤال از خدا، توحید ذات اقدس الهی، وحی و رسالت و معاد ممنوع باشد، پرسش از احکام و حِکَم الهی نیز ممنوع است و در نتیجه، راه عقل و تعقل نیز بسته است؛ زیرا عقل با سؤال و جواب زنده است؛ چنان که ماهی با آب زنده است.
برای نمونه، قرآن کریم می فرماید: «لا یسئل عمّا یفعل»؛(1) خدا هر کاری کند، نمی توان درباره او سؤال کرد. از طرفی می گوید: «إن الحکم إلاّ الله»(2) فرمان روایی مطلق، از آن خداست. وقتی خدا فرمان روای مطلق باشد و نتوان از او سؤال کرد، معنایش آن است که مسیر تعقل آزاد مسدود است و فقط از راه نقل باید مبانی و اصول و احکام دین را تأمین کرد.
ردّ ممنوعیت مطلق سؤال
ابتدا باید دانست که نقش سؤال و جواب در رشد علم چیست؟ رابطه سؤال و جواب، همانند رابطه مذکر و مؤنث است؛ همان گونه که طبق جریان عادی از مرد یا از زن به تنهایی فرزند متولد نمی شود، بلکه پدید آمدن نسل انسان و تداوم آن در گرو لقاح مذکر و مؤنث است، پیش رفت و ترقی علم نیز در گرو سؤال و جواب است. اشکال و سؤال به منزله مؤنث است و جواب به منزله مذکّر، و این نکاح با میمنتی که بین سؤال و جواب هست، موجب پیدایی و رشد نسل علوم است.
آنجا که نفس سؤال نیست یا سؤال هست، ولی جواب قانع کننده ای نیست، علم عقیم است، پس، زمینه ترقی و پیشرفت جامعه را باید با سؤال و جواب مناسب فراهم کرد؛ همان گونه که گاهی بعد از ازدواج، برخی از زنان پسر یا دختر می زایند و بعضی عقیمند، ازدواج سؤال و جواب نیز همین گونه است: «یهب لمن یشاء إناثا و یهب لمن یشاء الذّکور؛ أو یزوّجهم ذُکرانا و إناثا و یجعل من یشاء عقیما»(شوری، آیه 49 و 50) خداوند به کسی که بخواهد دختر می دهد و به کسی که بخواهد پسر عنایت می کند و بعضی از ازدواج ها را عقیم می کند.
از قرآن کریم استفاده می شود که دوام فیض الهی در نظام تکوین نیز در گروه سؤال و جواب است. از این رو، در نظام طبیعت، همه موجودات از خداوند سؤال می کنند: «یسئله من فی السّموات و الأرض کلّ یوم هو فی شأن» (رحمن، آیه 29) اگر مجموعه نظام آفرینش از خدا سؤال می کنند، خداوند نیز به سؤال و درخواست آنان پاسخ می گوید و همین سؤال و درخواست، موجب دوام فیض است؛ زیرا مخلوق خدای بی نیاز، همواره نیازهای خود را به آن حضرت عرضه می کند و خداوند بی نیاز نیز همواره آنها را پاسخ می دهد و به همین دلیل، فیض خدا تداوم پیدا می کند.
سؤال های ناشی از تعنّت و تحقیر، سؤالِ فریب کارانه است، و پرسش گر آن در صدد فهمیدن نیست. از این رو، عقیم است و استحقاق جواب ندارد. نیز اگر سؤالی استفهامی باشد و به قصت فهمیدن پرسیده شود، ولی جواب گویا و قانع کننده نباشد، گرچه به صورت جواب است، اما سیرت جواب را ندارد. به همین دلیل، سؤال و جواب عقیم است. اما اگر سؤال به قصد تفقّه باشد (نه تعنّت) و نیز از باب «فسئلوا أهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون»(نحل، آیه 43) باشد، و جواب را اهل ذکر به عهده گیرد و نه بیگانه، این سؤال و جواب عقیم نیست.
به بیان دیگر، سؤال محققانه و جواب محققانه، فرزند با برکت دانش را به دنبال خواهد داشت. از این رو، حیات و رشد علم در پرتو چنین سؤال و جوابی تأمین خواهد شد.
پس از بیان نقش سؤال و جواب، می توان گفت که سؤال اقسامی دارد؛ سؤال های ممنوع و سؤال های روا و جایز؛ چنان که در عرف نیز بعضی از سؤال ها ممنوع و برخی مجاز است؛ هر مطلبی که عقل، حقّ ورود در آن را دارد، سؤال از آن رواست؛ وگرنه نارواست. اینک به برخی از اقسام سؤال اشاره می شود:
1ـ سؤال به معنای درخواست از خدا یا اولیای الهی که به دستور خداست؛ این سنخ از سؤال، نه تنها ممنوع نیست، بلکه مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته است.
خداوند بارها به جامعه انسانی فرمود: «وسئلوالله من فضله»(نساء، آیه 32) از خدا سؤال کنید؛ «یسئله من فی السّموات و الأرض کلّ یوم هو فی شأن»(رحمن، آیه 29) سراسر جهان امکان از خدا مسألت می کنند، این گونه سؤال و دعا، به امر خداست.
2ـ سؤال استفهامی که به قصد فهمیدن مطلب علمی است؛ قرآن به این نوع سؤال نیز ترغیب و تشویق می کند؛ چنان که به همگان فرمود: اگر چیزی را نمی دانید، از اهل ذکر سؤال کنید: «فسئلوا أهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون»(نحل، آیه 43).
سؤال، اعم از مقلّدانه یا محقّقانه، برای رفع جهل و عالم شدن لازم است. سائل در فروع دین، مقلّدانه از مراجع فقهی می پرسد و در اصول دین، محقّقانه از مراجع فلسفی و کلامی سؤال می کند؛ زیرا در فروع دین، عالم شدن به این است که تعبدیات را فرا بگیرد، اما در بخش اصول دین، باید اصول و ارکان نخستین را با استدلال مناسبِ با شأنِ خود و معقول فرا بگیرد.
3ـ گاهی سؤال به معنای اعتراض است. این قسم از سؤال نسبت به خداوند سبحان ممنوع است و سؤالی که در بعضی آیات از آن نهی شده، همین نوع از سؤال است: «لا یسئل عمّا یفعل»(انبیاء، آیه 43) یعنی هیچ قانونی بر خدا حاکم نیست تا خدا زیر سؤال برود، بلکه دیگران مورد سؤال هستند: «فلنسئلنّ الذین أرسل إلیهم ولنسئلنّ المرسلین»(اعراف، آیه 6) همه افراد در قیامت مورد سؤال الهی قرار می گیرند؛ هم پیامبران مسؤولند و هم امّت های آن ها.
حاصل آن که سؤال هایی که به قصد نقد مطلب علمی و استفهام یا اعتراض علمی باشد ـ که در مناظره ها و مباحثه ها رواج دارد ـ ممنوع نیست. از این رو، درباره خدا و اوصاف رسالت و ابعاد مختلف آن، نه تنها سؤال و تحقیق ممنوع نیست، بلکه قرآن کریم نیز آن را رد نکرده است.
863 بازدید
توهّم ممنوعیت مطلق سؤال در قرآن
آیت الله جوادی آملی