تعامل اسلام با نمودهای اخلاقی در جاهلیت

پدیدآورعاطفه زرسازان

نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیعلم غيب

share 1373 بازدید
تعامل اسلام با نمودهای اخلاقی در جاهلیت

عاطفه زرسازان

پيش در آمد

غالباً چنين تصور مي‌شود كه سنت ها و نظام هاي اخلاقي و اجتماعي عرب قبل از اسلام را يكسري سنت ها و اخلاق بد و ناشايست تشكيل مي‌داده است، به ويژه آن كه قرآن مجيد نيز از اين دوران به «جاهليت» تعبير كرده، حضرت علي(ع) نيز در نهج البلاغه آن را مورد انتقاد قرار داده، در اين باره مي‌فرمايد: «خداوند پيامبر(ص) را به رسالت مبعوث ساخت، كه جهانيان را بيم دهد و امين آيات وي باشد، در حاليكه شما ملت عرب بدترين دين و آيين را داشتيد و در بدترين سرزمين‌ها زندگي مي‌كرديد، در ميان سنگ‌هاي خشن و مارهايي كه فاقد شنوايي بودند. آب هاي آلوده را مي‌نوشيديد و غذاهاي ناگوار را مي‌خورديد، خون يكديگر را مي‌ريختيد و پيوند خويشاوندي را قطع مي‌كرديد، بتها در ميان شما بر پا بود و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود. (خطبة26) روشن است كه در اين گفتار، انحطاط فكري اعراب در مقابل انحطاط مادي و معنوي به تصوير كشيده شده است.
اكنون پرسش اصلي اين است كه آيا از ديدگاه قرآن، آنچه كه فرهنگ عرب قبل از اسلام را شكل مي‌داده، يكسره مطرود بوده است يا اين كه پاره اي از اجزاي به ميراث ماندة فرهنگ عرب را مي‌توان به عنوان نكات مثبت آن شناسايي كرد؟
مطالعة تاريخ به ما نشان مي‌دهد كه پاره اي از صفات برجسته مانند جوار (پناه دادن)، و حلف (هم پيماني)، اكرام ميهمان(ضيف) و اهتمام به مكارم اخلاق، چون جود و سخا و صبر و شجاعت وجود داشته است؛ با اين توضيح كه اعراب جاهلي اخلاق را به گونه اي ديگر تفسير مي‌كرده اند. به طور مثال، آنان سخاوت، غيرت و شجاعت و مروت را مي‌ستودند، ولي مفهوم سخاوت در نظر آن ها عبارت بود از ريخت و پاش بيش از حد براي خود نمايي هر چه بيشتر. آنان زنده به گور كردن دختران را از مراتب عالي و نهايت غيرتمندي مي‌شمردند. شجاعت آن ها عبارت بود از غارتگري، انتقام جويي، تجاوز و كشتار. وفا و يگانگي را در اين مي‌دانستند كه در هر حادثه از قبيله هاي خود اعم از حق يا باطل حمايت كنند. اسلام ضمن تأييد اصل اين صفات، برخي نمودها و كاربردهاي نادرست آن ها را اصلاح كرد.‌

مفهوم جاهليت و ابعاد آن

جاهليت اصطلاحي است كه با پيدايش اسلام پديد آمده و بر حالت اعراب در روزگار پيش از اسلام اطلاق شده است تا آن را از حالت ايشان پس از برآمدن رسالت جدا سازد. (آلوسي،1/15) برخي اين واژه را از جهل به معناي ناداني يا پيروي نكردن از دانش يا ناآگاهي از خواندن و نوشتن گرفته و برخي ديگر آن را به معناي نا آگاهي از خدا و پيامبر او و قانون هاي ديني يا بت پرستي يا كرنش در برابر غير خدا می دانند. (آلوسي،1/16؛ ابن منظور،1/137) برخي ديگر گفته اند جهل به معناي سفاهت و خشم هاي بيجا و تكبر و افتخارات بي مورد است. (امين،/69) گلدزيهر معتقد است كه معناي اين واژه سبكسري است كه ضد بردباري می باشد و همچنين بزرگ نمايي و تند‌خويي و خشم و چيزهايي از اين سان كه در زندگي جاهليان آشكار بوده است. (امين،/87)
براي اولين بار واژة جاهليت در قرآن به دوران قبل از بعثت اطلاق شده و در تعابير « ظنّ الجاهليّة، حكم الجاهليّة، تبرّج الجاهليّة، حميّة الجاهليّة،» در سوره هاي مدني به كار رفته است.
1- دربارة گروهي از افراد سست ايمان و ترسو كه در ميان اصحاب پيامبر(ص) حضور داشتند و در جنگ بدر شركت كرده بودند، چنين آمده است:
«‌يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ » (آل عمران/154)
«دربارة خدا، گمان هاي ناروا همچون گمان هاي دوران جاهليت مي‌بردند»
2- در مورد مردمي‌كه مدعي ايمان هستند اما باز به حكم الهي تن نمي‌دهند آمده است:
«‌أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ » (مائده/50)
«آيا آن ها حكم جاهليت را مي‌خواهند؟ و چه كسي بهتر از خدا، براي قومي كه اهل يقين هستند، حكم مي‌كند؟»
3- در خطاب و هشدار به همسران پيامبر(ص) و نهي آنان از جلوه گري همچون زمان جاهليت، چنين آمد است:
«‌وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى....» (احزاب/33)
« و در خانه هاي خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين ظاهر نشويد...»
4- در توصيف كفار مكه در جريان صلح حديبيه، خداوند مي‌فرمايد:
«‌إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ...» (فتح/26)
« (به خاطر بياوريد) هنگامي‌كه كافران در دل هاي خود خشم و نخوت جاهليت داشتند...»
آيات چهارگانه‌اي كه در تعبير جاهليت آمده است، نشان مي‌دهد كه تعبيرات قرآن دربارة جاهليت شامل ناآگاهي از قوانين ديني، كارهاي سفيهانه و دور از عقل و افكار غلط و خشم ها و تكبّرها و افتخارات بيجا مي‌باشد.
علاوه بر اين موارد بعيد نمي‌نمايد كه عنوان جاهليت، به كم دانشي و انديشه‌هاي جاهلانة آن مردم نيز نظر داشته باشد.
با اين همه، در ميان همين مردم بَدَوي و صحرا نشين، به رغم بي دانشي و وجود برخي صفات ناشايست، صفات پسنديده اي نيز ديده مي‌شد كه چه بسا همان صفات پسنديده باعث حفظ انسجام اجتماعي و استمرار بقاي آن ها شده بود و بعيد نمي‌نمايد كه يكي از علل انتخاب آن مردم و جامعه براي اين كه نخستين مخاطبان وحي الهي باشند، حضور همان صفات در ميان آن ها باشد.
اكنون به برخي از آن صفات مي‌پردازيم:‌‌

1- سخاوت

در صحرا، جایی‌ که حتی نیازمندی ها و ضروریات اساسی زندگي،‌ کمیاب است، بي ترديد، میهمان نوازی و یاری‌گری، یکی از جنبه های ضروری برای زنده ماندن شمرده مي‌شود. اين حس باعث شده بود تا عرب بخشنده و جوانمرد باشد و در بخشش مبالغه كند و در این راه، مال و ثروت را ناچيز شمارد و بخشش و کرم را یکی از مظاهر سیادت و سروری بداند. (حوفی،/236) دارايي و ثروت در نظر آنان وسيله اي براي كسب عزّت و خودستايي بود.
يكي از مظاهر اين كرم، بخشش عرب در پذیرایی از میهمان و فراهم کردن آسایش بیوه زنان، یتیمان و مساكين بود، به ویژه آنگاه که سرما شدت می يافت يا آسمان از بارش امساک می کرد و مردم غذایی برای خوردن نمی یافتند. (آلوسی،1/ 63)
از سنّت های آنان افروختن آتش بر بلندی، در دل شب بود تا گمگشتگان بیابان را به خیمه هایشان راهنمایی کنند، و چون فرد در راه مانده نزدیک می شد و به خیمه گاه می رسید هر چند از قبایل دشمن بود، در امان می ماند!
اعراب در شعر خويش به آتش های شبانگاهی و اینکه سگشان به سوی میهمان پارس نمی کند چون به رفت و آمد زیاد عادت کرده است، بسيار باليده اند. (ضیف،/68؛ آلوسی، 2/161؛ قصی الحسین، /268)
از کسانی که در کرم و بخشش بلند آوازه است و در سخاوت به او مثل می زدند «حاتم طایی» يعني یکی از شاعران عصر جاهلی است كه به بندگی میهمانان خود مباهات می کرد. وی در این باره می گوید:
« و انی لعبد الضیف مادام ثاویا * * * و ما فیّ الّا تلک من شیمة العبد»
« من تا زنده ام بنده میهمانم، از خوی و عادت بندگان تنها همین با من است.» (آلوسی،1/75)
سخاوت داشتن، نشان اصالت نجابت و شرافت بود، و هر اندازه نمود سخاوت چشمگیرتر بود تحسین بیشتری را بر می انگیخت. برای عرب جاهلی جود و بخشندگی تنها تجلی طبیعی حسّ پیوستگی و همبستگی با قبیله نبود؛ زیرا چه بسیار که این کرم و بخشش از اعضای قبیله فراتر مي‌رفت و بیگانگان را هم شامل می شد. انگیزه آن نیز همیشه خیرخواهی و عطوفت نبود، بلکه در درجة اول و بیش از هر چیز ناشی از حس جوانمردي ‌بود. (اصفهانی،3/4)
در ميان عرب، کسی که می توانست از سخاوتمندی خویش، نمایشی شاهانه بدهد، قهرمان واقعی صحرا شناخته می شد. سخاوت، در این معنا شوق و شور عمده-ای بود که مردان عرب داشتند، و بیش از آنکه یک فضیلت باشد، داعیه و خواهش غیر قابل مقاومتی بود که در دلِ هر مرد عرب ریشه دوانیده بود. گاه فرد بخشنده، اسب راهوارش را که آخرین دارایی او بود ذبح کرده، و اطعام می نمود. این گونه بخشندگی بی حساب که نتیجه ای جز حرمان و بی‌چیزی نداشت، در آن روزگار از سوی گروهی سرزنش می شد. اما نظام اخلاقی غالب، آن را به عنوان فضیلتی عالی مي‌ستود.
محمد قطب در این باره می گوید:
« منطق و فرهنگ محیط جاهلی «جود و کرم» مشهور عرب را بر پذیرایی های گرم و دوستانه اندک، آن هم به خاطر تفاخر بر کاروان هایی که از آنجا عبور می کردند، منحصر می سازد، و این کار هم تنها به همان تفاخر و مباهات ورزیدن بین سایر قبایل می ارزید، اما به منظور دلسوزی و احساس عواطف نسبت به فقرا و مستمندان و دلسوزی و عطوفتی که فقط از سرچشمه انسانی منشأ بگیرد و هیچ گونه هدف و انگیزه شهوانی و فخر فروشی و مباهات و ریاکاری در آن نباشد، در آن محیط جاهلی به ندرت یافت می شد.» (همان،/122)
از ديگر مظاهر اين سخاوتمندي مي‌توان به عهده گرفتن دية مقتولان براي جلوگيري از جنگ و دادن فديه براي آزادي اسرا و دعوت همگاني براي هر وعده غذا نام برد. (الناصر،/72)
اسلام اين خلق نيكو را مي‌ستايد و به آن تشويق مي‌كند. در نظر پیامبر(ص) این فضیلت پایه ای برای جامعه دینی ـ سیاسی است، با اين ويژگي كه ميان موضع اسلام و موضع عرب جاهلی، در امر سخا و بخشندگی یک تفاوت بنیادی وجود دارد؛ اسلام عمل سخاوتمندانه ای را که از میل به خودنمایی سرچشمه گرفته باشد بي مقدار مي‌داند و بذل و بخشش و ابراز فتوت به خاطر تظاهر و خود نمايي را عملي شيطاني معرفي مي‌كند و می فرماید:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ» (بقره/264)
«ای كسانی كه ايمان آورده‏ايد، صدقه‏های خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسی كه مالش را برای خودنمايی به مردم، انفاق می‏كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد»
اسلام فریضة انفاق و دادن صدقات را به عنوان قالب مناسبی که مسلمانان بتوانند سخاوت طبع خود را، بی آنکه دچار رذیلت های شیطانی غرور و تکبّر و اسراف شوند، در آن بریزند، بدانها عرضه داشت و به طور جدی و با شدت هر چه تمام تر در اعطای حق بینوایان از بیت المال و اعطای کرامت و ایجاد پیوند عاطفی و مواسات و برابری بین آن ها و دیگران اصرار ورزید و این مطالب، به اندازه ای مورد اهمیت قرار گرفته بود، که حتی به رسول اسلام(ص) چنان امر می کند که هرگز در هیچ موردی و در هیچ خواسته ای این گونه فرمان نداده است:
« فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10-9)
«و امّا (تو نيز به پاس نعمت ما) يتيم را ميازار و گدا را مَران.»
از سوي ديگر قرآن جلوي افراط و زياده روي را گرفت و فرمود:
« وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا » (فرقان/67)
«وكسانی كه چون انفاق كنند، نه ولخرجی می‏كنند و نه تنگ می‏گيرند، و ميان اين دو (روش‏) حد وسط را برمی‏گزينند.»
به همين دليل اسلام بر اين باور است که هر گاه اين فضيلت به حد اسراف برسد دیگر نه تنها فضیلت نیست بلکه شر و رذیلت است. (نگ: اسراء/26)

2- شجاعت

شرایط و اوضاع حاکم بر زندگی در صحرا به طور طبيعي سبب مي‌شد تا شجاعت و دلاوری، از فضیلت هاي مهم به حساب آيد. در صحراهاي عربستان، جايي که طبیعت همواره بر انسان سخت مي‌گرفت راهزنان پيوسته در كمين بودند، چیزي بیشتر از قدرت و نیروی جسمانی و قوت و شجاعت جنگی اهميت نداشت. و در میان اعراب جاهلی، مجد و شرف قبیله ای تا حد زیادی وابسته به قدرت و شجاعت بود. جنگ های فراوانی که در تاریخ عرب از آن ها به عنوان «ایّام العرب» یاد می-شود، خود گواه بر این واقعيت است.(حوفی،/230 ؛ ابن خلدون،2/ 318 و 419) اعراب در دفاع از شرافت قبیله یا زنان خود و صیانت آنان از خواری و ننگ اسارت، شجاع و دلیر بودند و در این راه اعتنایی به مرگ نمی کردند.(سالم عبدالعزیز،/345) از ديگر نمودهاي اين شجاعت مي‌توان به اصرار بر خونخواهي، فريادرسي از مظلومان و دوست داشتن ماجراجويي را نام برد. (الناصر،/106)
اسلام شجاعت و دلیری را ستود و ترس و جبن را نکوهش كرده و در مورد فضیلت دليري، همة عوامل و عناصر افراطی را قطع کرد و آن را به صورت یک فضیلت اسلامی بیرون آورد و در واقع‌كوشيد تا با استفاده از جنگ آوری عرب، حس شجاعت را برای حمايت از ارزش هاي معنوي و احقاق حق و رد مظالم و گسترش عدل و نبرد با دشمنان دين و جهاد در راه خدا درآورد. (نگ: بقره/193) و براي تشويق آن ها، خدا را خريدار جان ها و مال هاي مؤمنان معرفي كرد و به آن ها وعده بهشت داد. (نگ: توبه/111) مسلمانان را از جنگ میان خود باز داشت، و چنین گفت: اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو اصلاح كند، و اگر (باز) يكی از آن دو بر ديگری تعدّی كرد، با آن (طايفه‏ای‏) كه تعدّی می‏كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، آن ها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست می‏دارد. در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس برادرانتان را به سازش فرا خوانيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد. (حجرات/10-9)
در نتيجه آموزه هاي ديني، شجاعت عرب دیگر آن میل سرکش و کور نبود، بلکه به شجاعتی سازمان يافته، شریف و با هدفی متعالی در خدمت دین حق، یعنی جهاد در راه خدا، تبديل شد. آنچه از مؤمن واقعی توقع می‌رفت، دیگر آن دلاوری و شجاعت وحشیانه که شعرای جاهلی لاف آن را می زدند و به آن خودستایی ها می-کردند نبود، بلکه نوع جدیدی از دلیری در جهاد مبتنی بر ایمان به خدا و روز آخرت تجلّي يافت.

3- وفا

وفاداری یا امانت داری نيز یکی از فضایل صحرانشينان بوده است و ارج و والايي آن بر کسی که با شعر و روایات قبل از اسلام آشنا باشد، پوشیده نیست.اين فضیلت به اشكال متعددي در جاهليت ديده مي‌شد. وفا نسبت به كساني كه به آن ها پناهنده مي‌شدند يا كسانيكه با آن ها پيمان مي‌بستند. (الناصر،/136) اما عملکرد این فضیلت، بیشتر در محدودة قبیله و عشیره بود. اعراب برای نشان دادن وفاداریشان به «خون» و «ربّ» و «آب» قسم و سوگند می‌خوردند و کعبه را مسح می کردند. اگر یکی از آن ها پیمان شکنی می کرد پرچمی برای او در بازار عکاظ می‌افراشتند تا به پیمان شکنی شهره شود. (حوفی،/358)
در چنین قلمرو و حوزة محدودی، وفاداری سلطه ای مطلق و نمايان داشت و به صورت ایثار و فداکاری در راه خویشان و اخلاص وفادارانه به دوستان و نیز عرضه بیشترین حد امانت داری و پایبندی به حفظ میثاق و پیمانی که شخص تعهد کرده بود، متجلّی می شد.حتی امروز نام «سموئل بن عادیا» به عنوان مظهر عالی وفای عهد در میان عرب ضرب المثل است.1
اسلام این احترام شدید به امانت داری و وفاداری را كه ريشه در فطرت انساني داشت، همچنان مورد تأكيد قرار داده است و به عنوان یکي از مقومات جامعه ديني بدان سفارش كرد و آن را مقامی بسیار شامخ بخشیده است (نگ: مائده/1)
اسلام با شکستن و از هم گسستن‌قيدها و محدودیت های ناشی از الگوی عشیره اي و قبیله ای مبناي اصل وفاداری را گسترش بخشيد، و آن را به امری کاملاً انسانی و برتر از قبیله و عشیره تغییر داد. به این ترتیب، وفا از شكل یک نیروی اخلاقی که می توانست در جامعه ای فردگرا عمل کند، بیرون آمد.‌ اسلام از اين خصلت به عنوان بیان رابطة دینی میان خدا و انسان ياد كرده و در این باره آورده است:
« الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ» (رعد/20)
«همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد (او) را نمی‏شكنند.»
علّامة طباطبایی می فرماید:
« منظور از میثاقی که آن را نقض نمی کنند، همان عهدی است که به آن وفا می کنند، و منظور از این عهد و میثاق، عهدی است که به زبان فطرت خود با پروردگار خود بستند که او را یگانه بدانند و بر اساس توحید و یکتایی او عمل نموده و آثار توحید را از خود نشان دهند.» (طباطبايي،11/376)
اما بعضي از تفاسير عهد را وسيع تر معنا كرده اند و علاوه بر معنای ياد شده، بر اين باور رفته اند كه عهد بر پیمان های شرعی، یعنی بر آنچه که پیامبر(ص) از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان های خداوند و ترک معصیت و گناه، پیمان گرفته است، نيز اطلاق مي‌شود و طبیعی است که وفا به پیمان ميان انسان ها نیز، در این مجموعه وارد است؛ چرا که خداوند فرمان داده است که این پیمان ها نیز محترم شمرده شود. (مكارم شيرازي،10/184؛ فيض كاشاني،3/ 66)
در حقیقت، می توان گفت عملاً همة ارزش های اخلاقی که در اسلام پرورده شده است به نحوي مستقیم یا غیرمستقیم با اندیشة میثاق، میان خدا و انسان سر و کار دارد.و بدین سان وفا كه به عنوان يك گرايش فطري در ميان عرب حيات داشت، در اسلام مورد تأكيد قرار گرفت، با اين تفاوت كه جهت آن به سوي نظام توحيدي تغيير يافت.

4- صبر

صحراي خشك و خشن حجاز اگر جوانة بسياري از فضايل مثبت را در مردم آن سرزمين خشكانيده بود، اما به آنان مقاومت و پايداري و صبر را آموخته بود و آنان را تمرين داده بود كه چگونه در سخت ترين شرايط زنده بمانند و از پاي در نيايند.
براي زنده ماندن در آن محيط نیروی بدنی، لازم بود، اما کفايت نداشت. قدرت جسمانی را باید نیرویی که از درون جوشیده باشد پشتیبانی کند، و این نیرو عبارت بود از صبر و شکیبایی، عزم استوار و خدشه ناپذیر برای پایداری و مقاومت در برابر هر اتفاق و واقعه ای که امکان رخ دادن داشت!
ایزوتسو «صبر» را در مقابل جزع قرار مي‌دهد و آن را صفت کسانی مي‌داند که در برابر آنچه برایشان رخ می دهد بردباری ندارند، و فوراً دستخوش هیجان زدگی و اضطراب می شوند، و در ادامه مي‌گويد:
« این خود دلالت می کند بر اینکه معنای صبر، داشتن توانایی و قدرت روحی کافی در مواجهه بردبارانه با بلایا و مصیبت ها و نشان دادن استقامت در همه مصائب برای نیل به هدف و مقصد خویش است. از اینجا، به آسانی می توان دریافت که صبر نمایانگر فضیلت مردمی و مردانگی سلحشوران و جنگجویان در میدان های نبرد است. شجاعت بدون صبر معنا و مفهومی ندارد.» (ايزوتسو،/208)
اسلام، این فضیلت کهن مردمان صحرا را نیز، شكوفا ساخت و به آن جهت و راستایی کاملاً دینی بخشید و به صورت « صبر در راه خدا و اوامر او» زینت بخشید.در اسلام به مؤمنان سفارش شد که در میدان نبرد با کافران، از خویش صبر و شکیبایی نشان دهند: «پس اگر از (ميان‏) شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند، و اگر از شما هزار تن باشند، به توفيق الهی بر دو هزار تن غلبه كنند، و خدا با شكيبايان است». (انفال/ 66)
کاملاً طبیعی است که چنین صبر و استقامت سلحشورانه به سوی روحیه شهادت، تکامل و تحوّل می پذیرد؛ یعنی تبدیل به یک نیرو و قدرت اخلاقی شگرف برای استقبال قهرمانانه از مرگ یا تحمل هر نوع شکنجه و رنجی در راه دین و ایمان می-شود. شکنجه هایی که مؤمنان از جانب کافران تحمل مي‌کنند نيزتنها محدود به آزار و اذیت جسمانی و بدنی نیست و ممکن است شکل استهزاء و ریشخند و توهین و تحقیر به خود بگیرد. همة اینها را می توان مصیبت ها و بلایایی دانست که بر سر مؤمنان می ریزد، و به روحیة شهادت در آن ها مجال بروز و ظهور می دهد. بر این اساس، در قرآن، خداوند به عنوان تسلیت و دلگرمی به رسول خود می گوید: «و پيش از تو نيز پيامبرانی تكذيب شدند، ولی بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايی كردند تا ياری ما به آنان رسيد ...» (انعام/34)
این امر درست مصداق آغاز پيدايش دین اسلام می باشد و مسلمانان که در میان کافران می زیستند و همه گونه وسوسه ها و فتنه های دنیوی پیرامونشان را فرا گرفته بود، ناچار بودند كه مقاومتي مصممانه اتّخاذ كنند.
مرحوم طالقانی، «صبر» را به معنای خودداری و به تعبیر دیگر، پر کردن قوای اثرپذیر و نفسانی از ایمان و اراده می داند تا انسان در برابر انگیزه های درونی و عوامل بیرونی ناتوان و نفوذ ناپذیر نشود و خود را نبازد.(طالقاني،2/ 16) این نکته را به روشنی می توان از آیات زیر استنباط نمود: «ای كسانی كه ايمان آورده‏ايد، از شكيبايی و نماز ياری جوييد؛ زيرا خدا با شكيبايان است. و كسانی را كه در راه خدا كشته می‏شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده‏اند؛ ولی شما نمی‏دانيد. و قطعاً شما را به چيزی از (قبيلِ‏) ترس و گرسنگی، و كاهشی در اموال و جان ها و محصولات می‏آزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را. (همان‏) كسانی كه چون مصيبتی به آنان برسد، می‏گويند: ما از آنِ خدا هستيم، و به سوی او باز می‏گرديم». (بقره/ 156-153)
به این ترتیب، صبر نيز به صورت یک جنبة اساسی از ایمان واقعی به خدا شناخته شد که هنگام قرار گرفتن در شرایط و اوضاع و احوال نا مساعد بروز و ظهورمی کند.

منابع و مآخذ

1- آلوسی، محمود شکری؛ بلوغ الأرب فی معرفة احوال العرب، قاهره، 1924م.
2- ابن خلدون، عبدالرحمن؛ مقدمه، دار صادر، بیروت، بی تا.
3- ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت،1410ق.
4- اصفهانی، ابوالفرج؛ الاغانی، بیروت، 1956م.
5- الحوفی، احمد محمد؛ الحياة العربية من الشعر الجاهلی، چاپ اول، دار العلم، بیروت، 1949م.
6- الناصر، محمد؛ اخلاق العرب بین الجاهلیه و الاسلام، دار الرساله، مکه، 1992م .
7- امین، احمد؛ فجر الاسلام، دار الکتب العربی ، بیروت ،1969 م.
8- ایزوتسو، توشیهیکو؛ مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه دکتر فریدون بدره-ای، چاپ اوّل، سهند، 1378ش.
9- زیدان، جرجی؛ تاریخ التمدن السلامی، دار الهلال، بیروت، بی تا.
10- سالم عبدالعزیز؛ تاریخ عرب قبل از اسلام، چاپ اول، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،‌1380ش.
11- ضیف، شوقی؛ تاریخ الادب العربی العصر الجاهلی، چاپ سوم، دار المعارف، مصر، 1119ق.
12- طالقانی، سید محمود؛ پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1358ش.
13- طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان في تفسير القرآن، دار الکتب الاسلامية، تهران، 1397ق.
14- فیض کاشانی، محسن؛ الصافی، چاپ اوّل، دار المرتضی للنشر، مشهد، بی تا.
15- قصی الحسین؛ موسوعة الحضارة العربیة العصر الجاهلی، دار و مکتبة الهلال، بیروت، 2004م.
16- قطب، محمد؛ نبرد سنّت ها، چاپ اول، انتشارات وثقی، 1374ش.
17- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1367ش.

پی نوشت‌ها:

1- سموئل از شاعران جاهلی عرب و معاصر امرؤ القیس بود. گویند، امرؤ‌القیس از منذر، پادشاه حیره شکست خورد، و گریخت. هنگامی که برای استمداد از امپراطور روم عازم بیزانس بود، امانت خود را به سموئل سپرد. در غیبت امرؤ القیس، لشکری که ظاهراً منذر فرستاده بود کاخ سموئل را محاصره کرد و خواستار امانتِ امرؤ القیس شد. ولی سموئل حتی وقتی که پسرش اسیر و تهدید به مرگ شد، حاضر به دادن امانت نشد. سرانجام لشکریان، فرزند او را پیش چشمش کشتند و دست خالی بازگشتند. (زیدان، 4/ 35 ؛ آلوسی،1/130)

مقالات مشابه

مؤلفه‌های مؤثر در مثبت‌اندیشی با تکیه بر داستان حضرت یوسف(ع)

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهحبیب‌الله حلیمی جلودار, مصطفی رضازاده بلوری

اصل رحمت در حکمرانی از منظر قرآن

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد جواد ارسطا, سیداحمد حبیب‌نژاد

عواطف مثبت، آثار و راهکارهای تقویت آن در سورۀ یوسف(ع)

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهاحمد صادقیان, محمد شریفی, علی محمد میرجلیلی, بی‌بی‌رقیه مصدقی

معناشناسی «قول حسن» در قرآن کریم

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهحبیب فرخی‌نیا

تبيين مقام رضا در قرآن كريم

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسیدجلیل انصار محمدی

اسلوب‌های قرآن در بیان هنجارهای اخلاقی

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدعلی‌اکبر حسینی