تحرك و انعطاف

پدیدآورمرتضی مطهری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1553 بازدید
تحرك و انعطاف

استاد شهيد مرتضى مطهرى

طرح مسائلى از قبيل جبر تاريخ , تغيير نيازمنديها , مقتضيات زمان همين اندازه مفيد است كه بدانيم نمى توان اين امور را بهانه قرار داد و چشم بسته قانونى را محكوم كرد و منكر جاويد بودنش شد .
ولى بديهى است كه طرح اين مسائل به تنهايى كافى نيست مشكل جاويد بودن را حل نمايد , زيرا مسلما يك قانون جاودانه اگر بخواهد بر تمام صور متغير زندگى احاطه نمايد و راه حل تمام مشكلات را ارائه دهد و هر مشكلى را به صورت خاصى حل نمايد , بايد از نوعى ديناميسم و تحرك و از نوعى انعطاف بهره مند باشد , خشك و جامد و انعطاف ناپذير نباشد .
اكنون بايد ببينيم اسلام با حفظ اصل ( حلال محمد حلال الى يوم القيامه و حرام محمد حرام الى يوم القيامه ) چگونه راه حلهاى مختلف در صور گوناگون زندگى نشان مى دهد ؟ مسلما بايد در سيستم قانونگذارى اسلام راز و رمزى نهفته باشد تا بتواند بر اين مشكل عظيم فائق آيد .
مادر و منبع همه رازها و رمزها روح منطقى اسلام و وابستگى كامل آن به فطرت و طبيعت انسان و اجتماع و جهان است .
اسلام در وضع قوانين و مقررات خود رسما احترام فطرت و وابستگى خود را با قوانين فطرى اعلام نموده است . اين جهت است كه به قوانين اسلام امكان جاويدانى بودن داده است .
اتكاء و وابستگى اسلام را با فطرت با مشخصات ذيل مى توان شناخت :
1 . پذيرش و وارد كردن عقل در حريم ذهن : هيچ دينى مانند اسلام با عقل پيوند نزديك نداشته است و براى او ( حق) قائل نشده است . كدام دين را مى توان پيدا كرد كه عقل را يكى از منابع احكام خود معرفى كند ؟ فقهاى اسلام منابع و مدارك احكام را چهار چيز شمرده اند : كتاب , سنت , اجماع , عقل . فقهاى اسلام ميان عقل و شرع رابطه ناگسستنى قائل اند و آن را ( قاعده ملازمه) مى نامند , مى گويند :
كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و كل ما حكم به الشرع حكم به العقل .
هر چه را عقل دريابد , شرع بر طبق آن حكم مى كند , و هر چه شرع حكم كند , مبناى عقلى دارد
عقل در فقه اسلامى , هم مى تواند خود اكتشاف كننده يك قانون باشد و هم مى تواند قانونى را تقييد و تحديد كند و يا آن را تعميم دهد و هم مى تواند در استنباط از ساير منابع و مدارك مددكار خوبى باشد .
حق دخالت عقل از آنجا پيدا شده كه مقررات اسلامى با واقعيت زندگى سر و كار دارد . اسلام براى تعليمات خود رمزهاى مجهول لاينحل آسمانى قائل نشده است .
2 . جامعيت , و به تعبير خود قرآن ( وسطيت) : يكجانبه بودن يك قانون يا يك مكتب دليل منسوخ شدن خود را همراه دارد . عوامل موثر و حاكم بر زندگى انسان فراوان است . چشم پوشى از هر يك از آنها خود به خود عدم تعادل ايجاد مى كند . مهمترين ركن جاويد ماندن توجه به همه جوانب مادى و روحى و فردى و اجتماعى است . جامعيت و همه جانبه بودن تعليمات اسلامى مورد قبول اسلام شناسان است . بحث تفصيلى درباره اين مطلب از عهده اين گفتار بيرون است .
3 . اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگى نپرداخته است . تعليمات اسلامى همه متوجه روح و معنى و راهى است كه بشر را به آن هدفها و معانى مى رساند . اسلام هدفها و معانى و ارائه طريقه رسيدن به آن هدفها و معانى را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غير اين امر آزاد گذاشته است و به اين وسيله از هر گونه تصادمى با توسعه تمدن و فرهنگ پرهيز كرده است .
در اسلام يك وسيله مادى و يك شكل ظاهرى نمى توان يافت كه جنبه ( تقدس) داشته باشد و مسلمان وظيفه خود بداند كه آن شكل و ظاهر را حفظ نمايد , از اين رو , پرهيز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن يكى از جهاتى است كه كار انطباق اين دين را با مقتضيات زمان آسان كرده و مانع بزرگ جاويد ماندن را از ميان بر مى دارد .
4 . رمز ديگر خاتميت و جاودانى بودن اين دين كه آن نيز از هماهنگى با قوانين فطرى سرچشمه مى گيرد اين است كه براى احتياجات ثابت و دائم بشر قوانين ثابت و لايتغيرى در نظر گرفته و براى اوضاع و احوال متغير وى وضع متغيرى را پيش بينى كرده است .
قبلا گفتيم كه پاره اى از احتياجات بشر , چه در زمينه هاى فردى و چه در زمينه هاى اجتماعى , وضع ثابتى دارد و در همه زمانها يكسان است . نظامى كه انسان بايد به غرايز خود بدهد كه ( اخلاق) ناميده مى شود و نظامى كه بايد به اجتماع بدهد كه ( عدالت) خوانده مى شود و رابطه اى كه بايد با خالق خود داشته باشد و ايمان خود را تجديد و تكميل كند كه ( عبادت) ناميده مى شود , از اين قبيل است .
قسمتى ديگر از احتياجات بشر متغير است و از لحاظ قانون وضع متغيرى را ايجاب مى كند . اسلام براى اين احتياجات متغير وضع متغيرى در نظر گرفته است از اين راه كه اين اوضاع متغير را با اصول ثابت و لايتغير در نظر مربوط كرده است و آن اصول ثابت در هر وضع جديد و متغيرى قانون فرعى خاص و متناسبى توليد مى نمايند . به ذكر دو مثال قناعت مى كنيم :
در اسلام يك اصل اجتماعى هست به اين صورت :
& و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه & ( 1 ) .
تا آخرين حد امكان در برابر دشمن نيرو تهيه كنيد و نيرومند باشيد .
اين اصل را ( كتاب) يعنى قرآن به ما تعليم مى دهد . از طرف ديگر , در سنت يك سلسله دستورها رسيده است كه در فقه به نام ( سبق و رمايه) معروف است , دستور رسيده كه خود و فرزندانتان تا حد مهارت كامل , فنون اسب سوارى و تير اندازى را ياد بگيريد . اسبدوانى و تير اندازى جزء فنون نظامى آن عصر و بهترين وسيله تهيه نيرو و نيرومند شدن در مقابل دشمن در آن عصر بوده است . ريشه و اصل قانون ( سبق و رمايه) اصل ( & و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه) & است , يعنى تير و شمشير و نيزه و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد و جزء هدفهاى اسلامى نيست , آنچه اصالت دارد اين است كه مسلمانان بايد در هر عصر و زمانى تا آخرين حد امكان از لحاظ قواى نظامى و دفاعى در برابر دشمن قوى باشند .
در حقيقت , لزوم مهارت در تير اندازى و اسبدوانى جامه اى است كه به تن لزوم نيرومندى در برابر دشمن پوشانده شده است , و به عبارت ديگر , مهارت در تير اندازى شكل اجرائى نيرومند بودن در آن عصر و زمان بوده است . لزوم نيرومندى در مقابل دشمن , قانون ثابتى است كه از يك احتياج ثابت و دائم سرچشمه مى گيرد , اما لزوم مهارت در تير اندازى و اسبدوانى مظهر يك احتياج موقت است و با مقتضيات زمان و توسعه عوامل فرهنگى و فنى تغيير مى كند و چيزهاى ديگر از قبيل لزوم مهارت در به كار بردن سلاحهاى امروز جاى آن را مى گيرد .
مثال ديگر : پيغمبر اكرم ( ص ) فرموده است طلب دانش بر هر مسلمان واجب است .
دانشمندان اسلامى به ثبوت رسانيده اند كه وجوب تحصيل دانش از نظر اسلام در دو مورد است : يكى در موردى كه تحصيل ايمان , به دانش بستگى دارد , و ديگر در مواردى است كه انجام يك وظيفه بدان بستگى پيدا مى كند .
در مورد دوم مى گويند وجوب طلب دانش ( تهيوى) است , يعنى براى اين است كه انسان را براى عمل و انجام وظيفه آماده نمايد .
اينجاست كه تحصيل علوم از نظر وجوب و عدم وجوب به حسب مقتضيات زمان متفاوت مى شود . در برخى از زمانها انجام تكاليف اسلامى حتى تكاليف اجتماعى از قبيل تجارت , صنعت , سياست و غيره نياز چندانى به تحصيل دانش ندارد , تجربيات عادى كافى است , ولى در زمان ديگر مانند زمان ما انجام اين وظايف آنچنان پيچيده و دشوار است كه سالها درس و تخصص لازم است تا انجام تكاليف اجتماعى اسلامى ( واجبهاى كفايى ) امكان پذير گردد . از اين رو تحصيل علوم سياسى و اقتصادى و فنى و غيره كه در عصرى واجب نبود در عصر ديگر واجب مى شود . چرا ؟ چون اجرا و عملى ساختن اصل لزوم حفظ حيثيت و عزت و استقلال جامعه اسلامى كه يك اصل ثابت و دائم است در شرايط اين زمان جز با تحصيل و تكميل دانش حاصل نمى شود , و انجام اين تكليف در شرايط و زمانهاى مختلف به يك شكل نيست .
از اين گونه مثالها زياد مى توان پيدا كرد .
5 . يكى ديگر از جهاتى كه نشانه هماهنگى تعليمات اسلامى با فطرت و طبيعت است و به آن امكان جاويد ماندن مى دهد , رابطه على و معلولى احكام اسلامى با مصالح و مفاسد واقعى و درجه بندى احكام از اين نظر است .
در اسلام اعلام شده كه احكام تابع يك سلسله مصالح و مفاسد واقعى است و اعلام شده كه اين مصالح و مفاسد در يك درجه نمى باشند .
اين جهت سبب شده كه باب مخصوصى در فقه اسلامى به نام باب ( تزاحم ) يا ( اهم و مهم) باز شود و كار فقها و كارشناسان اسلامى را در موارد برخورد و اجتماع مصالح و مفاسد گوناگون آسان نمايد . اسلام خود اجازه داده است كه در اين گونه موارد علماى امت درجه اهميت مصلحتها را با توجه به راهنماييهاى خود اسلام بسنجند و مصالح مهمتر را بر مصالح كم اهميت تر ترجيح دهند و خود را از بن بست خارج نمايند . از رسول اكرم ( ص ) روايت شده :
اذا اجتمعت حرمتان طرحت الصغرى للكبرى .
آنجا كه دو امر واجب الاحترام جمع شد بايد از كوچكتر به خاطر بزرگتر صرف نظر كرد .
ابن اثير در النهايه اين حديث را نقل مى كند و مى گويد :
اى اذا كان امر فيه منفعه للناس و مضره على الخاصه قدمت منفعه العامه .
اگر چيزى باشد كه در آن فايده جمع و زيان فرد باشد , منفعت جمع بر زيان فرد مقدم است .
آنچه ابن اثير گفته است يكى از موارد تقدم مصلحت مهمتر بر مصلحت كوچكتر است , مفاد حديث منحصر به اين يك مورد نيست .
تشريح بدن ميت كه در عصر ما براى پيشرفت علم ضرورى شناخته شده است يكى از مصاديق باب ( تزاحم) است . چنانكه مى دانيم اسلام احترام بدن مسلمان و تسريع در مراسم تجهيز ميت را لازم شمرده است . از طرفى قسمتى از تحقيقات و تعليمات پزشكى در عصر ما متوقف بر تشريح است . دو مصلحت در جهت مخالف يكديگر قرار گرفته اند . بديهى است مصلحت تحقيقات و تعليمات پزشكى بر مصلحت تسريع تجهيز ميت و احترام بدن او ترجيح دارد . در صورت انحصار به ميت مسلمان و كافى نبودن غير مسلمان , و با مقدم داشتن ميت ناشناخته بر ميت شناخته شده و رعايت بعضى خصوصيات ديگر , به حكم قاعده ( اهم و مهم) از تشريح بدن ميت مسلمان رفع منع مى شود . اين قاعده نيز مثالهاى فراوان دارد .
6 . چيز ديگرى كه به مقررات اسلامى خاصيت انعطاف و تحرك و انطباق بخشيده و آن را جاويد نگه مى دارد , وجود يك سلسله قواعد كنترل كننده است كه در متن مقررات اسلامى قرار گرفته است . فقها نام بسيار زيبايى روى آنها نهاده , آنها را ( قواعد حاكمه) مى نامند , يعنى قواعدى كه بر سراسر احكام و مقررات اسلامى تسلط دارد و بر همه آنها حكومت مى كند . اين قواعد مانند يك عده بازرس عالى , احكام و مقررات را تحت نظر قرار مى دهد و آنها را كنترل مى كند . قاعده ( حرج) و قاعده ( لاضرر) از اين دسته است . در حقيقت , اسلام براى اين قواعد حق ( وتو) قائل شده است . اين قواعد نيز داستان جالب و مفصلى دارد .
7 . يكى ديگر اختياراتى است كه اسلام به حكومت اسلامى , و به عبارت ديگر , به اجتماع اسلامى داده است . اين اختيارات در درجه اول مربوط به حكومت شخص پيغمبر است و از او به حكومت امام و از او به هر حكومت شرعى ديگر منتقل مى شود . قرآن كريم مى فرمايد :
& النبى اولى بالمومنين من انفسهم & ( 2 ) .
پيغمبر از خود مومنان بر آنها حق تسلط بيشترى دارد .
اين اختيارات دامنه وسيعى دارد . حكومت اسلامى در شرايط جديد و نيازمنديهاى جديد مى تواند با توجه به اصول و مبانى اساسى اسلامى , يك سلسله مقررات وضع نمايد كه در گذشته موضوعا منتفى بوده است ( 3 ) . اختيارات قوه حاكمه اسلامى , شرط لازم حسن اجراى قوانين آسمانى و حسن تطبيق با مقتضيات زمان و حسن تنظيم برنامه هاى مخصوص هر دوره است . اين اختيارات حدود و شرايطى دارد كه اكنون مجال سخن درباره آنها نيست .

انتقال وظيفه

گفته هاى گذشته روشن كرد كه بلوغ عقلى و علمى بشر و طلوع دوره توانايى وى بر دريافت حقايق كليه معارف و قوانين الهى و بر حفظ مواريث دينى و مبارزه با تحريفها و بدعتها , دعوت و تبليغ و اشاعه دين , زمينه اصلى پايان يافتن پيامبرى است . قسمت عمده وظايفى كه در دوره كودكى بشر اجبارا ( وحى) انجام مى داده است در دوره رشد و بلوغ عقل و علم نيروى علمى و عقلى انجام مى دهد و ( علما وارث انبياء) مى گردند .
با اينكه اسلام بر خلاف سنت رايج مذهب , هيچ گونه امتيازى براى علماى امت كه منجر به نوعى امتياز طبقاتى بشود قائل نشده است , ايفاى بزرگترين نقشهاى دينى را بر عهده آنان گذاشته است . در هيچ دينى به اندازه اسلام علماى امت نقش اصيل و موثرى نداشته اند و اين , از خصيصه خاتميت اين دين ناشى مى شود .
اولين ( پستى) كه در دوره خاتميت از پيامبران به عالمان انتقال مى يابد پست دعوت و تبليغ و ارشاد و مبارزه با تحريفها و بدعتهاست .
توده بشر در همه دوره ها نيازمند به دعوت و ارشاد است . قرآن با كمال صراحت اين وظيفه را بر عهده گروهى از خود امت مى گذارد :
& ولتكن منكم امه يدعون الى الخير يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر& ( 4 ) .
بايد گروهى از شما باشند كه دعوت به خير كنند , به نيكى فرمان دهند و از زشتى باز دارند .
همچنين عللى كه منجر به تحريف و بدعت مى شود همه وقت بوده است و خواهد بود , و باز علماى امت هستند كه وظيفه دار مبارزه با تحريفها و بدعتها مى باشند . رسول اكرم فرمود :
اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان يظهر علمه و من لم يفعل فعليه لعنه الله ( 5 ) .
آنگاه كه بدعتها پديد مىآيند بر عهده دانشمند است كه دانش خويش را آشكار كند و آن كه نكند لعنت خدا بر او باد .
آن چيزى كه اين مبارزه را ممكن و كار آن را آسان مى كند محفوظ ماندن معيار و مقياس اصلى يعنى قرآن است . رسول اكرم مخصوصا تاكيد كرده است كه براى صحت و سقم چيزهايى كه از زبان او نقل مى شود از مقياس قرآن استفاده كنند .
نگهدارى متون اصلى از دستبرد حوادث , استنباط فروع از اصول و تطبيق كليات بر جزئيات , طرح و اكتشاف مسائل جديد كه هر عصرى با خود مىآورد , جلوگيرى از گرايشهاى يكجانبه , مبارزه با جمود بر شكلها و ظاهرها و عادتها , تفكيك احكام اصلى و ثابت و مادر از مقررات فرعى و نتيجه , تشخيص اهم و مهم و ترجيح اهم , تعيين حدود اختيارات حكومت در وضع قوانين موقت , و بالاخره تنظيم ( برنامه) هاى متناسب با احتياجات روز از اهم وظايف علماى امت در دوره خاتميت است .
علماى امت اسلاميه بر حسب وظيفه و مسووليتى كه دارند عالم ترين مردم به زمان خويش خواهند بود , زيرا تشخيص مقتضيات واقعى زمان از مقتضيات انحرافات اخلاقى و انحطاطات روحى انسانها , بدون آشنايى با روح زمان و عوامل دست اندر كار ساختمان زمان و جهت سير آن عوامل , امكان پذير نمى باشد .

پی نوشت ها:

1 . انفال / 60 .
2 . احزاب / 6 .
3 . رجوع شود به تنبيه الامه مرحوم آيه الله نائينى , ص 97 - 102 و مقاله ( ولايت و زعامت) به قلم علامه طباطبائى در كتاب مرجعيت و روحانيت ( چاپ دوم ) , ص 82 - 84 .
4 . آل عمران / 104 .
5 . اصول كافى , ج 1 / ص 54 .

مقالات مشابه

اسلام؛ دین رهایی‌بخش

نام نشریهپژوهشنامه معارف قرآنی

نام نویسندهسیدعبدالرئوف افضلی

آزادی عقیده و مذهب در اسلام

نام نشریهمجله رواق اندیشه

نام نویسندهعباس نیکزاد

الإسلام سبق العلم

نام نشریهالعرفان

نام نویسندهمحمدعلی الزعبی

آسانى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن زمانی

دولت اسلامى دولتى جهانى

نام نشریهفصلنامه حکومت اسلامی

نام نویسندهعبدالکریم آل نجف

امّت و ملّت، نگاهى دوباره

نام نشریهفصلنامه حکومت اسلامی

نام نویسندهحسین جوان آراسته

صفات علماى جانشين انبياء غير مشروع

نام نویسندهمرتضی مطهری