تقارن و تغایر نظریه تفسیری علامه طباطبایی و مکتب تفکیک

پدیدآورسیدمحمد عیسی‌نژاد

نشریهمجله گلستان قرآن

شماره نشریه192

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1094 بازدید
تقارن و تغایر نظریه تفسیری علامه طباطبایی و مکتب تفکیک

سید محمد عیسی نژاد

علم تفسیر - به عنوان شاخه‏ای از علوم اسلامی - می‏کوشد تا با نظریه‏پردازی و تأسیس اصول و قواعدی، به فهم و تفسیر کلام خداوند برسد. از این رو، پیشینه این علم، به زمان نزول نخستین آیه‏های قرآن کریم بر می‏گردد؛ هرچند، با گذر زمان و دور شدن از زمان نزول وحی، نیاز به تفسیر و قواعد آن مملوس‏تر شد و همچنین این بحث‏ها مطرح شد که با چه روش یا روش‏هایی می‏توان به تفسیر درست و صحیح از قرآن نایل آمد؟
مملوس‏ترین روشی که در مکتب تشیع برای تفسیر کلام خدا پی گرفته شد و مشروعیت یافت، تفسیر قرآن توسط اهل بیت بود، همچنان که مراجعه به آرا و دیدگاه‏های صحابه و تابعین، در میان اهل سنت ملاک فهم حقایق قرآن قرار گرفت. با توسعه و رشد تمدن اسلامی و تغییر و تحولی که در زندگی مسلمانان اتفاق افتاد، نیاز به پاسخ پرسش‏های نوپیدا از قرآن و تحلیل پدیده‏های طبیعی و اجتماعی از منظر قرآن افزونتر از پیش احساس شد، این روش‏های سبب پیدایش مسائل دیگر در تفسیر قرآن مانند مراجعه به اهل لغت، مراجعه به مقدمات عقلی و فلسفی، و روش علمی که باب ادبیات جدیدی را در قرآن‏پژوهی باز کرد1. روش قرآن به قرآن و علامه طباطبایی
روش قرآن به قرآن - در امر تفسیر قرآن - هرچند از قدمت بسیاری برخوردار است، ولی در دوره علامه طباطبایی به اوج خود رسید و حتی ابواب جدیدی در باب تفسیر قرآن، به روی قرآن‏پژوهان گشود.
این روش، اگرچه ریشه دیرینه و بلند در تفسیر کلام خدا دارد، ولی شواهد تاریخی نشان می‏دهد بعضی از ائمه علیهم السلام، اصحاب خود را به این روش ارجاع داده‏اند و ابن تیمیه2 و سیوطی3 از آن به بهترین روش تفسیر کتاب خدا یاد کرده‏اند؛ با این همه، این روش به طور مبسوط و گسترده - برای اولین بار - توسط علامه طباطبایی به عنوان یک روش مستقل در عرض روش‏های دیگر تفسیر قرآن کریم به کار گرفته شد و در پرتو آن نظریه‏های جدیدی از علم تفسیر پایه‏گذاری شد.
روش تفسیری قرآن به قرآن، پیش از این در مطالعات تفسیری متفکران مسلمان مورد توجه بوده و بدان عمل می‏شد، اما نه به عنوان یک روش مستقل در تفسیر وحی؛ بلکه از آن به عنوان ابزاری در کنار دیگر ابزار تفسیری بهره گرفته می‏شد والبته فقدان این گونه کاربرد و این روش، مشکلاتی نیز در پی داشت.

مشکل معرفتی عدم طرح روش تفسیر قرآن به قرآن

عدم طرح گسترده روش تفسیری قرآن به قرآن، مشکل به حساب می‏آید؛ مشکلی که متفکران گذشته هم با آن درگیر بودند؛ این که با این توصیه پیشوایان دین که «از ضرب قرآن به قرآن دوری کنید»4 در تعارض بود؛ در نتیجه، این تلقی پیش آمده بود که ضرب قرآن به قرآن همان تفسیر قرآن به قرآن است5 که نوعی از تفسیر به رأی به حساب می‏آید.6
مشکل دومی که در روش تفسیر قرآن به قرآن بروز می‏کند، در رابطه میان سنت و قرآن است. قرآن نقش پیامبر را تبلیغ، انذار و تبیین کلام الهی و احکام آن معرفی می‏کند و می‏فرماید: «ما ینطق عن الهوی ان هو اّلا وحی یوحی»7. در حالی که اگر این مسأله را بپذیریم، این پرسش پیش می‏آید که اگر تفسیر قرآن به قرآن یک روش مستقل و کارآمد در فهم و تفسیر کلام وحی است، نقش سنت (رابطه قرآن و سنت) در این میان چه خواهد بود8؟ یعنی اگر قرآن فقط با قرآن تفسیر شود، نیازی به سنت - به عنوان مفسر قرآن - نیست، نتیجه منطقی چنین ادعایی، طرد سنت و تحت‏الشعاع قراردادن مسأله امامت است. علامه طباطبایی باید این مشکل معرفتی را حل می‏کرد و از جلوی راه بر می‏داشت تا می‏توانست قرآن به قرآن را روش مستقل در فهم و تفسیر کلام خدا عنوان کند و از آن دفاع نماید.
به نظر می‏رسد چیزی که علامه را سخت به خود مشغول کرده بود و مسأله وی تلقی می‏شد و وی را به خلق روش جدید تحریک و وادار می‏کرد، این بود که قرآن خود را «نور»9 و «تبیان کل شی‏ء»10 معرفی می‏کند، بنابراین معنی ندارد و معقول نیست در دلالت خود نیازمند به غیر باشد. به عبارتی، چگونه ممکن است فهم و تفسیر چیزی که نور است و تبیان کل شی‏ء، برای مردم و مخاطبانش مجهول و نامعلوم باشد و اگر چنین باشد، هدایت بخشی این کتاب چگونه قابل ارزیابی خواهد بود؟11 معقول این است که مکانیسمی در خود کتاب خدا آمده باشد که هم خواننده را به تأمل و تدبر درباره آن فرا خواند و هم ابهام‏ها را برطرف و مقاصد را بیان کند. بدین طریق خود را فصل‏الخطاب اختلافات قرار دهد.12
شاید برای رفع همین مشکل است که علامه طباطبایی در مقابل روایاتی که می‏گوید: «جنوب القرآن بعضه بعضاً»13 روایاتی قرار داده است که می‏فهماند: بخشی از قرآن بخشی دیگر را تأیید و تصدیق می‏کند (تصدیق القرآن بعضه بعضاً). در این صورت، معنا و مفهوم قرار دادن این دو حدیث در مقابل هم، خلط آیات و مفاهیم از مناسباتی که با یکدیگر دارند و اخلال در ترتیب بیان مقاصد قرآن را در برخواهد داشت. مثل کسی که آیه محکمی را به جای آیه متشابه و برعکس می‏گیرد،14 و گرنه تفسیر قرآن به قرآن، شیوه‏ای است که ائمه علیهم‏السلام، خود، پایه‏گذار آن بوده‏اند15.

روش قرآن به قرآن و مبانی معرفتی تفکیکیان

علامه طباطبایی، در اتخاذ این روش تفسیری، یک مبنای مهم کلامی را پیش فرض گرفته است. تحلیل و بررسی آن مبانی در تفسیر قرآن به قرآن و سازگاری یا عدم سازگاری این مبانی کلامی با مکتب فکری علامه طباطبایی به عنوان یک متفکر مسلمان و فیلسوف که رویکرد فلسفی - کلامی به معرفت دینی دارد، مسأله‏ای است که به تحقیق جداگانه‏ای نیازمند است؛ اما مبانی که علامه در فهم و تفسیر کلام خدا برگزیده، همان نور بودن قرآن و هدایت عامه آن برای عموم مردمان و مسلمانان است. در واقع، روش تفسیر قرآن به قرآن مدعی است: در کلام الهی یک نوع کلیت معرفت‏شناسی در نظر گرفته شده که با آن می‏توان به فهم و تفسیر کلام الهی رسید و این، شبیه ادعای تفکیکیان16 یا مکتب معارفی اهل‏بیت17 است مبنی بر این که فهم و تفسیر فیلسوفان و عارفان از کتاب و سنت، تطبیق و تأویل است، نه تفسیر؛ لذا دعوت می‏کنند که بیایید «سکوک خالص قرآنی» داشته باشیم و از «تعقل و عقلا نیت قرآنی» و «معارف خالص قرآنی» و «شناخت وحیانی» آن سخن می‏گویند. در واقع، اهل تفکیک تأثیر عقل در معرفت دینی و نقش کشف و شهود را هیچ می‏دانند و معتقدند علم از مقوله استدکار و یادآوری است18 که در عالم ذر در خمیره آدمی گذاشته شده و بعد از هبوط آدم فراموش شده است. پیامبران با تذکر و تنبه به آن، آدم‏ها را به علم و معرفت می‏رسانند19 و این همان عقلانیتی است که فقط در مکتب معارف اهل بیت (مکتب تفکیک) می‏توان یافت نه در دیگر مکاتب فلسفی و عرفانی.
استاد محمدرضا حکیمی، در کتاب «مکتب تفکیک» تلاش می‏ورزد از این مبنای تفسیری در جهت تأیید مبانی تفکیک کمک بگیرد20 و الحق خوب و بجا از آن استفاده کرده است؛ در عین حال، نقد برخی از بزرگان این مکتب از این نظریه تفسیری را نمی‏توان نقد عالمانه‏ای دانست21. این روش تفسیری، می‏تواند کمک شایانی به این مکتب (مکتب تفکیک) بکند و ادعای این مکتب را مبنی بر این که کتاب و سنت، خود مبانی و روش مستقل و بخصوصی را مطرح می‏کند، به اثبات برساند، ولی چنین نگرشی فقط در حد ادعا مانده و هیچ راهی علمی در این مسأله ارائه نشده است، با این مبنا و روش - که قابلیت انعطاف‏پذیری لازم بر طبق مبانی معرفت‏شناسی تفکیکیان را دارد - می‏توان نظریه‏پردازی کرد و برای این خلاء معرفتی که تفکیکیان سخت بدان دچارند جواب معقول و مستدل پیدا کرد.

چالش تفکیکیان با روش تفسیر قرآن به قرآن

مشکلی که باعث شده تفکیکیان از این روش تفسیری دوری جویند، این است که نقش اهل بیت در این روش تفسیری و نظریه مبتنی بر آن کمکم رنگ است.22
نظریه استقلال کتاب خدا و کفایت آن برای مسلمین، نخستین بار توسط خلیفه دوم مطرح و توسط اهل‏سنت پذیرفته شد و مبنا قرار گرفت؛ بدین خاطر، این مذهب زودتر از تشیع نیازمند تأسیس اصول و قواعد روش شناختی فهم و تفسیر کتاب خدا و سنت دینی شدند و باز در همین راستا بود که نظریه عدالت صحابی شکل گرفت و اجماع - به عنوان یکی از مبادی معرفت دینی در این مذهب - پذیرفته شد؛ اما در مذهب تشیع، چون کتاب خدا و سنت پیامبر و ائمه(ع) از هم تفکیک ناپذیرند، علامه هم در روش تفسیری خود به طور مطلق و همه جانبه روش تفسیر قرآن به قرآن را در دستور کار خود قرار نداده، بلکه در همان تفسیر، بحث‏های روایی نیز وارد کرده تا چنین پنداشته نشود که او نقش ائمه را به عنوان سنت در تفسیر قرآن کمرنگ کرده است، اما در عین حال، وی معتقد است: ما جمیعت سنت را نیز از خود قرآن می‏فهمیم23 از این رو، قرآن، اصل و کلیت کلام و پیام الهی را بیان می‏کند و سنت، فرعیات و جزئیات آن را مطرح و تشریع کرده است24؛ از میان روایات هم آن قسم از روایات حجیت دارد که متواتر است، نه خبر واحد و به عبارت دیگر، قرآن و اهل بیت اگرچه مفهوماً متفاوتند، اما مصداق واحدی دارند.25 در عین حال، تفکیکیان - که ذائقه اخباری دارند و نقش روایات اهل بیت را در معرفت دینی، فربه‏تر از دیگر دستاوردهای علمی ارزیابی می‏کنند - نمی‏توانند چندان خوشبین به این نظریه تفسیری باشند.

پی‏نوشت‏ها:

1 - ر.ک: طباطبایی، علامه، المیزان، ج1. مقدمه کتاب، ص4؛ منشورات جماعة المدرسین فی‏الحوزه العلمیه، قم؛ ص4 و 5 و 7.
2 - ابن تمیمه، مقدمه فی‏اصول التفسیر، تحقیق: عدنان ردرور، 1392. هـ.ق. ج2. ص932.
3 - سیوطی؛ الاتقان علوم القرآن، قاهره 1354، 2/175 - 181.
4 - ما ضرب رجل من القرآن بعضه ببعض الاّ کفر (المیزان، ج3، ص81).
5 - المیزان، ج3، 81.
6 - عمید زنجانی، مبانی و روش‏شناسی تفسیر قرآن به قرآن، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، 1359. ص373، المیزان، ج3، ص82-83.
7 - سوره پنجم، آیه 3.
8 - عمید زنجانی، همان، ص362، استا سیدان سیدجعفر، پژوهش‏های قرآنی شماره 11-12 پاییز و زمستان - 76.
9 - مائده/ 15؛ ابراهیم/ 1؛ سوره نساء/ 74؛ ر.ک: المیزان ج3 ص21.
10 - نحل/ 89؛ المیزان، ج3، ص21.
11 - طباطبایی، علامه؛ قرآن در اسلام، تهران دارالکتب اسلامیه، 1350، ص28؛ المیزان، مقدمه کتاب، ص4، 5، 6، 7، 9، 11، ج 3، ص82-83
12 - نساء/ 82.
13 - ما ضرب رجل من القرآن بعضه ببض الا کفر. (المیزان، ج3، ص81).
14 - طباطبایی، علامه؛ تفسیر المیزان، ج3، ص83، ص85.
15 - ر.ک: جعفر حضیر، تفسیر القرآن بالقرآن عندالعلامه الطباطبایی، دارالقرآن الکریم 1/14، ص66-94.
16 - این تعبیر از استاد محمدرضا حکیمی است. ر.ک: مکتب تفکیک دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1375.
17 - تعبیر از استاد سیدان است ر.ک: اندیشه حوزه، شماره 19. سال پنجم، شماره سوم.
18 - میرزا مهدی اصفهانی، تقریرات، تقرر شیخ محمود هلبی، شماره سند: 12480، مرکز اسناد آستان قدس، ص70.
19 - میرزا مهدی اصفهانی، تقریرات، تقرر شیخ محمود هلبی، شماره سند: 12480، ص27.
20 - حکیمی محمدرضا، مکتب تفکیک، ص39، 40، همشهری ماه، آذر 1380.
21 - استاد سیدجعفر میدان، مجله پژوهش‏های قرآنی، شماره 11-12، پائیز و زمستان.
22 - سیدان، سیدجعفر، مجله پژوهشهای قرآنی، شماره 11-12.
23 - علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، تهران: دارالکتب اسلامیه، 1350، ص25.
24 - جوادی آملی. المنهج التفسیری لعلامة الطباطبایی. ترجمه جوادعلی کسار، موءسسه الثقافیه الثفلینا. 1420 هـ.ق. ص31؛ نسیم، ج1، ص155؛ المیزان، مقدمه کتاب، ص12، ج3، ص85-84.
25 - همان، ص12.

مقالات مشابه

رويكرد روش شناختي به روايات تفسيري «قرآن با قرآن»

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهعلی راد, مسعود حسن‌زاده

قرآن کریم به‏ مثابه منبع تفسیر

نام نشریهمعارج

نام نویسندهمحسن میری

رابطه معنا‌شناسي زباني و تفسير قرآن به قرآن با تأكيد بر ديدگاه علامه طباطبايي

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمحمدباقر سعیدی روشن, غلام‌محمد شریعتی

نیاز به تفسیر قرآن به قرآن، ذاتی یا عرضی

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهجعفر نکونام, زکیه جوانمرد‌زاده

نقد ديدگاه روش تفسير قرآن به قرآن، قرآنيان شيعه

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهسیدرضا مؤدب, علی تصدیقی شاهرضائی

تأملي دوباره در نظرية استقلال دلالي قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاکبر ساجدی, امیررضا اشرفی